نوع بشر از اقوام و ملل و قبایل و طوایف بسیار تشکیل شده که هر کدام خصوصیات روحی و جسمی مخصوص خود را دارند، شناخت همه ی بشر میسر نمیشود مگر این که از خصوصیات هر قوم و طایفه آگاهی یابیم.
«موزه مردمشناسی مناطق کردنشین» یا «خانه کرد»، بزرگترین موزه مردمشناسی مربوط به یک قوم در ایران است. مرحله نخست پروژه خانه کرد که عمارت آصف را به خود اختصاص داده شامل، نگارخانه و حیات ورودی، حمام، غرفههای زندگی شهری، مکتب خانه، قلاب بافی، زیورآلات، بخش کشاورزی، مشاغل و فنون، بخش اسناد و عکسهای تاریخی، اتاق خان، بخش پوشاک، غرفه شکار، غرفه صنایع دستی، غرفه بخش مطبخ زندگی روستایی، کتابخانه و مرکز اسناد است.
عمارت آصف که با نام خانه کرد در سنندج معروف است، به عنوان نمادی از هویت فرهنگی اقوام کرد و گنجینه مردمشناسی مردم کرد از با ارزشترین آثار فرهنگی و تاریخی کردستان است که در خیابان شاپور، نزدیک مسجد دارالاحسان قرار دارد. این عمارت توسط «آصف اعظم» (میرزا علی نقی خان لشکر نویس) در دوره صفویه احداث شد.
آنچه بیش از همه توجه هر بازدیدکنندهای را در خانه آصف به خود جلب میکند وجود مجسمههایی است که فرهنگ و آداب و رسوم کردستان را به نمایش می گذارد.
زمانی که بشر دیوارههای غارها را نقاشی میکرد، نقطه آغاز تکامل هنری بوده که از دیر باز با روحش عجین شده بود. اگر به مناطق غربی کشور سری زده باشید قطعاً رگههایی از زخم تیشه را بر روی سنگها و آثار به جا ماندده خواهید دید. خصوصاً اگر به شهرهای کردنشین سفر کرده باشید. از یک طرف با حجاریها و حکاکیهای زیبایی مواجه میشوید که به دوره قبل از اسلام باز میگردد و از طرفی دیگر با مجسمههایی روبرو خواهید شد که در میادین شهر از جلوهای خاص برخوردار هستند. مجسمه سازی به معنای امروزی اصلاً سابقه نداشته است. نقشهای حک شده به صورت گل و گیاه که کاملاً منطبق با ارزشهای هنری است و ویژگیهای خاص خود را داراست، به هیچ وجه شامل مجسمهسازی با تعریف امروزی نخواهد بود. در واقع میتوان گفت این رشته از هنر در یک برهه زمانی حضور فعال داشته و ناگهان متوقف و تغییر شکل داده است. به طوری که این قابیلتها در فیگورهای انسانی و حیوانی کاملا مشخص و تغییر شکل آن به اشکال تزیینی بوده که عمدتا در خدمت آثار، بناها و معماری قرار گرفته است. در هر صورت دغدغه یک هنرمند در هر زمانی خواست روحی، نیازهای مردم و آمال و آرزوهایی است که در زندگی اجتماعی به وفور یافت میشود. به طوری که با نخستین ورود به شهر توریستی و اکوتوریستی سنندج و با دیدن پیکرهی کوهنورد و زن کوزه به دوش کاملا دغدغههای زندگی بشر نمود پیدا میکند.
هادی ضیاالدینی مجسمه ساز و استاد دانشگاه در اینباره میگوید: «کار هنری یک شغل است و یک هنرمند وظیفه داردهنر مملکت خود را نگه دارد و در ارتقای آن بکوشد. به گونهای که هرنوع رفتار ، حرکات، تربیت و بینش انسانها اغلب متاثر از محیط است و اگر کمی صداقت داشته باشد در آثارش بازتاب داده میشود. یک هنرمند موظف است که در مقابل اتفاقاتی که میافتد و یا حتی قرار است که بیفتد، حساسیت نشان بدهد.»
این که وقایع مهم اجتماعی در قالب هنر به تصویر درآید، و در یک نگاه درک شود و به دنبال آن در موزههایی چون مردمشناسی و در میادینی که محل رفت و آمد عموم مردم است نصب و نگهداری شود خود بیانگر حلقه اتصال هنر با مردم آن خطه است.
هادی ضیاالدینی که سالها در این رشته فعالیت دارد و سازنده بسیاری از این پیکرههاست در پاسخ به این پرسش که آیا محصولات سفارشی باز هم از استقبال همهگیری برخوردارند، میگوید: « هنرمند اگر ایمان داشته باشد که من وجودیاش جدا از دیگران نیستو همچنین تابع بازار و میزان به فروش رسیدن آثار خود نباشد و در پی مطرح کردن ریشههای قضایا باشد نه گزارش از وقایع به طور حتم اثرش از استقبال خوبی برخوردار خواهد شد. به طور مثال مجسمهی آزادی که متعلق به شاعر عارف و محبوب کردستان است. به هیچ وجه قابل مقایسه با کارهای سفارشی نخواهد بود. شاید به همین دلیل است که امروزه صنایع دستی راهی جدا از هنر را در پیش گرفته است و کاملا از صنایع دستی جداست. زیرا یک اثر مربوط به صنایع دستی ممکن است دارای ارزشهای هنری باشد اما عمدتا دیگر خلاقیت در آن به کار برده نمیشود.
بسیاری از افراد طبق یک الگو و اصولی اقدام به تهیه آثاری میکنند که دارای هیچ جذابیتی نیست و همین امر باعث میشود که بازار را رقبا احاطه کنند.»
او همچنین در بحث آموزش معتقد است: «در شهر سنندج آموزش اصلاً سخت نیست. اعتقاد و ایمان به کار و حس مسولیت به شهر سبب میشود همه موانع برداشته شود. هرکس در هر شرایط سنی حتی پایینتر از حد میتواند یاد بگیرد، بدون آن که هزینهی زیادی متحمل شود.»