قهوه را که نمی‌شود تنهایی خورد
نگاهی به کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم»؛
قهوه را که نمی‌شود تنهایی خورد
نویسنده کمونیسم را بیشتر از آن که یک ایدئولوژی سیاسی و یک روش حکومت بیابد یک موقعیت ذهنی دیده است.
 
تاريخ : شنبه ۲۲ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۵۰
زندگی تحت حکومتهای مختلف تاثیرات متفاوتی را بر زندگی مردمان هر سرزمین گذاشته است. تاثیراتی عمیق که شاید در نگاه اول باورنکردنی به نظر برسند، آن چنان که ناخودآگاه شکل گرفته این مردم حتی از خواسته‌ی آگاهانه آنها جلوگیری می کند. برای بسیاری از مردم جهان درک اینکه چرا پناهجویان آلمان شرقی با وجود خطرات بسیار و آگاهی از روبرو شدن با مرگ همچنان اصرار به عبور از دیوار برلین داشتند آسان نیست. تونلهایی که کنده شد، تجمعات معترضان و حرکت دسته جمعی آنها برای عبور از دیوار و پس از مدتی تخریب دیوار تنها مواردی هستند که شاید امروزه به یاد مانده باشند. اما چه چیزی مردم را به این حرکتها و زحمت و تلاش وادار می کرد؟ وجود یا عدم چه مواردی در زندگی روزمره مردم کشورهای کمونیستی چنین حرکت بزرگی را شکل داد؟

اسلاونکا دراکولیچ نویسنده و روزنامه نگار کروات که خود سالها تحت حکومت ژنرال تیتو زندگی کرده در کتاب خود «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» نگاهی موشکافانه و ظریف به زندگی در دوران کمونیسم و پس از آن و نیز نگاه مردمان دوران کمونیستی در کشورهای غیرکمونیستی دارد. دراکولیچ که سال 1949 در کرواسی(یوگوسلاوی سابق) به دنیا آمده چند کتاب و مقالات زیادی نوشته که به بسیاری از زبانهای دنیا ترجمه شده اند. مقالاتش در تایم، نیویورک تایمز، نیوریپابلیک، گاردین و ... منتشر می شود و از کتابهایش هم می توان به «پوست مرمری»، «هولوگرام ترس»، «تخت خواب فریدا» و «بالکان اکسپرس» اشاره کرد که این آخری منبع اقتباس فیلمی به نام «انگار آنجا نیستم(2010)» قرار گر فته است.

کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» هویت مشترک مردم اروپای سوسیالیستی شرقی را به تصویر می کشد، جایی که داشتن یک ماشین لباسشویی یکی از نشانه های تمکن مالی محسوب می شد و برگزاری اولین انتخابات آزاد پس از دوران کمونیسم به جای اینکه برای مردم شادی‌آفرین باشد نوعی حس شرمندگی و خیانت را در آنها بر می انگیزد. نویسنده در کتابش زندگی مردم چند کشور مشابه یوگوسلاوی سابق را بررسی کرده، با مردم به گفتگو نشسته و یافته های خود از زندگی روزمره مردم را با قدرتی شگفت آور تجزیه و تحلیل کرده است. او کمونیسم را بیشتر از آن که یک ایدئولوژی سیاسی و یک روش حکومت بیابد یک موقعیت ذهنی دیده و تغییر در شخصیت آدمهایی که تحت رژیمهای کمونیستی شکل گرفته اند را سخت یافته چون ارزشهای خاص و شیوه بخصوصی از تفکر و درک جهان چنان در عمق وجود و شخصیتهای مردم رسوخ کرده که معلوم نیست خلاصی از آن ها چقدر زمان ببرد.

در بخشی از کتاب می خوانیم: «درست بعد از سرنگونی حکومت چائوشسکو در رومانی، در دسامبر1989 گزارشی در روزنامه خواندم درباره زندگی در بخارست. ماجرای مردی بود که برای اولین بار در زندگی اش موز خورده بود. پیر بود، کارگر بود و با خجالت به گزارشگری گفته بود که موز را با پوستش خورده چون نمی دانسته باید پوست آن را بکند. از این زندگی بی ارتباط با جهان که به مرد تحمیل شده بود سخت متاثر شدم، از این واقعیت که او هرگز در جایی تخوانده یا حتی نشنیده بود که موز چیست و آن را چطور می خورند. اما بعد چیز دیگری توجهم را جلب کرد: گفته بود خوشمزه بود. می توانم او را تصور کنم که موز رسیده ای را که عطری شیرین دارد مثل میوه ای ممنوعه در درست گرفته و کنجکاو و هیجان زده است. یک لحظه آن را نگه می دارد و بعد گازش می زند. طعمش عجیب اما خوب است. با اینکه موز را با پوست کلفت و تلخش خورده، طعمش باید خوب بوده باشد، چون طعم چیزی دست نیافتنی بوده، چیزی خواستنی. این فقط یک موز نبوده که داشته می خورده، نوید آینده و امید به آن نیز بوده است. برای همین صرف نظر از مزه اش آن را دوست داشته.»

از بخش‌های این کتاب می توان به «قهوه را که نمی‌شود تنهایی خورد»، «پیتزا در ورشو، کیک در پراگ»، «آرایش و دگر مسایل حیاتی»، «یاد اولریکه، در این شب زمستان»، «و اما رخت‌شویی»، «عروسکی که پیر شد»، «عقبگرد، پیش به سوی گذشته»، «رودررو با مامور سانسور» و «استعداد غریب تقسیم سلولی آپارتمان‌های ما» اشاره کرد. این کتاب با ترجمه رویا رضوانی ابا قیمت 12800 تومان در 286 صفحه از سوی انتشارات گمان به چاپ رسیده است.
کد خبر: 80163
Share/Save/Bookmark