به گزارش هنرنیوز، رحیم نوروزی پیش از خواندن تئاتر مرمت بناهای تاریخی را خوانده و کارمند میراث فرهنگی بوده است. دوره کارآموزیاش را ۶ ماه در کاخ مرمر گذرانده که اکنون محل مجتمع تشخیص مصلحت نظام است. به گفته خودش ۶ ماه روی منبت آنجا کار کرده و مهندس دانشور که سرپرست مرمت آنجا بوده او رابه عنوان شاگرد اول گروه انتخاب کرده و به کاخ کلاردشت فرستاده تا بدین ترتیب او سرپرست پروژه مرمت آنجا شود. میگوید:«من آن کاخ را با تمام گوشت و پوست و خونم به همت تیمی که آنجا بودند، مرمت کردم و دو سال در کلاردشت در بافت روستایی «اجابیت» و طبیعت بسیار زیبایش زندگی کردم. جنگل بکر و زیبای اجابیت واقع در جنوب غربی کلاردشت واقعاً بینظیر است. بعد از آن به هم اداره میراث فرهنگی گیلان رفتم و یک سال و نیم آنجا کار کردم.» با او درباره میراث فرهنگی به گفت و گو نشستیم.
هر روز یک خانه تاریخی از ثبت خارج میشود. بافت تاریخی را به بهانه بافت فرسوده تخریب میکنند.در حالی که فرضاً شناسنامه هویتی تهران امروز تفکیک شده از تهران ۵۰ سال پیش نیست. نظرتان درباره تخریب آثار تاریخی و فرهنگی چیست ؟
در یک بستر بیمار اقتصادی ما در رودر رویی با چنین پرسشهایی دچار تناقض می شویم و نمی توانیم حکم قطعی برای همه صادر کنیم که فرضاً همه این بناها را حفظ و یا خراب کنند و یک سازه مدرن بسازند. رقابت مالی و احساس عقب ماندگی سبب ساز چنین اتفاقاتی است. هنگامی که سینما را خراب میکنند و جای آن پاساژ میسازند یا فلان بنای تاریخی را میکوبند و مجتمع تجاری یا برج میسازند، مردم دنبال صعود ناگهانی مالی هستند که این در کشور ما اجتناب ناپذیر است. در واقع این سیستم اداری بیمار است. شما از میراث فرهنگی چه انتظاری دارید؟ یک سری کارمند با حقوق ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان تمام عشق و هدف و دغدغه شان این باشد که فلان آجر جابه جا شده قطعاً اینگونه نیست. یک آدم حقوق بگیر اصلا مسالهاش این موضوع نیست. او اگر آنجا یا اداره کشاورزی یا بازرگانی کار کند برایش فرقی نمیکند. او فکرش این است که دیگران چرا فلان ماشین را دارند، من ندارم. بنابراین موضوعات این چنینی از معیشت و سبد زندگی مردم خارج است. شاید برای دیدن آثار بروند اما در نظر نمیگیرند که زیرساختها را چگونه می توان نگه داشت.
شما به پاریس هم سفر کردید؟ آیا بافت تاریخی آنجا هم چنین وضعیتی داشت؟
پاریس با پاریس صد سال پیش فرقی نمیکند. فقط ماشینهای مدرن الان در آن حرکت میکنند. ساختمانها از یک اندازه بالاتر نمیروند.شما در مرکز پاریس برج نمیبینید. یک برج در آن سر شهر است. اصلاً مثل اینجا اینگونه آسمان خراش ها بالا نرفته است. کسی نمیتواند بگوید کلیسای نتردام یک شاهکار معماری جهانی که صد سال طول کشیده تا ساخته شود بافت فرسوده است و باید تخریب شود.
پس قبول دارید یک قیاس مع الفارغ است؟
بله. در مرکز پارس( بافت تاریخی) خیابانها سنگفرش است. ماشین روی آنها به سختی راه میرود و ساختمانها از سه طبقه بیشتر نیستند. حتا در یک محله، نقاشی روی دیوار تصویر ۱۰۰ سال پیش آن محله را نشان میداد. دقیقاً انگار من در آن نقاشی راه میرفتم، اصلاً با زمان کنونی فرقی نکرده بود. حتماً آنها به یک چیزی رسیدهاند که شما در شهر پاریس ۵۰ میلیون گردشگر از سراسر جهان میبینید. ایتالیا سالانه پذیرای ۱۲۰میلیون توریست است که اگر هر کدام ۵ هزار دلار پول با خود به رم برند، چقدر پول میشود؟ نه، ۲ هزار دلار، آنوقت در قیاس متوجه میشویم نفت چیست؟ سود نجومی گردشگری با درآمد نفت قابل مقایسه نیست. آنها به این شعور رسیدند و از آن بهره مند میشوند. به تبع آنها، آسیا جنوب شرقی هم یاد گرفته و بهره میبرد. نیازها و ضرورتهای گردشگر را در نظر میگیرند و مسافر با فراق بال و لذت میرود و طبعتاً پول هم خرج میکند.
معتقدید اینجا هم باید بافتها و بناهای شاخص ارزشمند را شناسایی کرد؟
بله اما نمیشود سلیقهای برخورد کرد. حقیقتاً چه کسی را باید متهم کنیم ؟ بگوییم فلان کارمند فلان ارگان یا سازمان از کسی که میخواهد بنا را تخریب کند زیر میزی گرفته است؟
شما یقه چه کسی را میخواهید بگیرید. خود سازمان میزاث فرهنگی روی هواست. معلوم نیست چنین سازمانی باید باشد یا نه. ساختمان خیابان زنجان را چندی پیش می خواستند به فروش برسانند، یک روز میگویند کارمندانش بروند، چند وقت بعد میگویند کارمندانش بیایند. من آنجا هم کار کردهام .جماعتی که آنجا هستند خیلی اوقات مسالهشان این چیزیها نیست. در سیستم اداری که کارمند به میزان حق ماموریت و اضافه کارش فکر میکند. بنا چه اهمیتی دارد! بنابراین حفظ میراث فرهنگی سیستمی عاشق و سالمتر میخواهد.
همه در فراغتشان شاید اماکن تاریخی را ببینند و به به و چه چه کنند، اما باید بروید بطریهای آب معدنی و زبالههای گردشگران را نگاه کنید یا یاد گارنویسیهایشان را تا بدانید عمق فاجعه کجاست.
در جامعه امروز حفظ بناهای تاریخی و فرهنگ گذشته در تقابل با اقتصاد است. آدمها باید برج بسازند و به سودی کلانی برسند.پس میروند یک بافت را تخریب میکنند تا برج یا پل یا بزرگراه بسازند.
سایر کشورها چه میکنند؟
باید پیوندی ایجاد کنیم بین دو چیزی که در تعارضند یعنی اقتصاد را به خدمات گردشگری پیوند بزنیم. باید هوش تجاری تاجران اهل ساخت و ساز و سرمایهها را به این سمت سوق دهیم. چرا ما همیشه به دنبال سرمایه خارجی هستیم تا به عنوان شاخص رشد اقتصادی آن را مطرح کنیم. سرمایههای داخلی را باید متوجه این حوزه ها بکنیم .
کاش مدیران ما سری به تایلند و اندونزی بزنند. همهاش که شایعاتی در مورد پاتایا و بالی و... نیست. ببینید فرهنگشان را چطور با یک تئاتری که در گینس ثبت کردند و در بانکوک سالیان سال با چه شکوه و عظمتی اجرا میکنند به بهره برداری اقتصادی رساندند. یا تایلند یک سافاری گذاشته مردم غذا میخرند به حیوانات غذا میدهند. هم حیوانات سیر میشوند و هم مردم لذت میبرند.
باید مردم را متوجه اینها بکنیم. سهام و بورس را هدایت کنیم به این سمت که مردم خودشان را سهیم بدانند در حراست عناصر و عوامل گردشگری و این که ضرورت حفظ فرهنگ چیست.
یعنی به نظر شما مردم نسبت به حفظ فرهنگ آگاهی ندارند؟
حفظ فرهنگ بر هیچ کس پوشیده نیست. بحثهای ریشهای هم در این زمینه است. همه هم علاقه دارند. همه هم میدانند که این سرزمین باید فرهنگ و هویت گذشتگانش را حفظ و حراست کند. اما این امر با برخورد شخصی ، سلیقهای و تشتت آرا ما امکان پذیر نیست. باید سرمایهها کانالیزه شده به این سمت هدایت شوند که مردم بدانند حفظ فرهنگ، تاریخ و میراث، گردشگر میآورد. حفظ اینها پولی را در سفره ما میآورد که به اندازه نفت میتواند ارزشمند باشد. این ذخایر باید به باور مردم و سرمایه گذاران ما انتقال داده شود. اما خوب برای ما مسایل دیگری مهم است الی ما شا الله .
دوبی با شرکت هواپیماییاش ترانزیت بینالمللی مسافر انجام میدهد. آن فرودگاه چه عظمتی دارد. آنوقت ما این همه زمین و بیابان داریم صد برابر مساحت قطر، واقعاً این کار را ما نمیتوانستیم انجام دهیم که اگر کسی از کانادا، امریکا، فرانسه و..بخواهد بین قارهای سفر کند باید در دوحه قطر پیاده و آنجا هواپیما را عوض کند.
قصه مثنوی هفتاد من کاغذ است. هزاران جا برای سرمایه گذاری در مملکت وجود دارد و سرمایههای ناشناخته منتها بوروکراسی، و سیستم اداری ناکارآمد، آقازاده بازی و مدیریت نابسامان و...اینقدر همه چیز ما درگیر چیزدیگری است که اگر این وسط بنایی هم تخریب شود، مهم نیست.
مریم اطیابی