به گزارش هنرنیوز به نقل از روابط عمومی, اطلاع رسانی و امور بین الملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی , متن کامل سخنان سید محمد حسینی ,وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراسم نکوداشت استاد حمید سبزواری به شرح زیر است:
«اِنّ مِنَ البَیانِ لَسِحراً وَ اِنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِکَماً»
این کوه و درّهها چو اسیر سکوت گشــت فریاد خامشی است که مرگش رسیده است
یک صیحة عقــــاب نوید حیات شــــد خاکسترش دوباره به آتش کشـــیده است
این موجهای جانب ساحل ، گزارشی است صیاد، ماهیـان به کم و بیش دیده اســـت
شـاعر چو حسن یوســف باور، نظاره کرد زنـدان تهمتش به دل و جان خریـده است
شعری که زلف بســت به گیسوی اعتقاد از شِکوههای شانه نشـان، دل بریـده است
شاعر شرافتش شــده کشتار نفس خویش از کُشتن ای عجـب که حیات آفریده است
داده عنـان وادِیهیمـون به دســــت دین این گرگ و میش، طلعت روی سپیده است
مــوی سپید و قــد کمان، از کمال نیست در زیر بار عشـــق و تعهّد، خمیده اســـت
اسـمی خوش است تا که مسـمّی کند ترا آری حمیــد صاحب خلقی حمیـــده اسـت
گاه به بیتی، بیتها حاصل گردد و گاه از بیتی، بیتها زایل گردد! شعر تیغ است گاه قتّال است و گاه جرّاح! نِشتَر است؛ زخم میزند و درمان میکند. «اَلشِّعرُ بِمَنزَلَهِ الکَلام فَحَسنُهُ حَسنُ الکلام و قَبیحُهُ قَبیحُ الکلام، رسول گرامی اسلام (ص) فرمود : شعر نیز مانند سخن است؛ خوبش خوب است و بدش بد! شعر آتش است؛ زورش همانقدر که بر لطیف میچربد، بر خشن نیز هم ! هم بر کاه و خرمن، هم بر پولاد و آهن! شاید بتوان گفت که اثرش بر سخت بنیانان مؤثرتر است که اگر خرمن را میسوزاند، آهــن را نرم میکند.
حاکمی از حکّام جنوب ایران را آوردهاند که از باربری به فرمانداری رسیده بود! چگونگی این ارتقاء را از او جویا شدند گفت مرا سرودهای از حنظله بادغیسی متحول کرد که چنین است :
زندگی گر به کام شیر در است شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عزّ و دولـت و جاه یا چو مــردان، مرگ رویاروی
کدامین جادّه کس را به مقصد جاودانگی میرساند، هموارتر و کوتاهتر از جادة هنر و آنهم سرآمد طرق یعنی شعر و به شیوه قرق یعنی خدامحوری؛ که جاودانگی در پیوستگی با حقیقت است و سرسپردگی بر حضرت حق، سبحانه و تعالی !
سرور کائنات و مفخر موجودات که بر او و آلش صلوات فرمود : «اشعر کلمه تکلَّم بها العربُ کلمه لبید : الا کُلَّ شیء ما خلا الله باطل» بهترین شعر عرب، شعر لبید است که گفتـــه اسـت «آگاه باشـــید که همه چیز جز خدا باطل است.»
پس آنان که در این مسیر قدم میگذارند و گام برمیدارند و دل میسپارند به تبسیر معرفت، اوج میگیرند و ابر میشوند و بر سینة آسمان تعهد، نقش میپذیرند و غیرت میبارند و بذر میکارند و ثمر میآرند و بر پایههای نقش حضور، بنایی از رشد میگذارند.
حبذا بر این غیرت، مرحبا بر این سطرت !
در این طایفه «والسابقون السابقون اولئک المقربوناند. هنوز طراوت ترانههای زیبای سبزواری از فضای موسیقی انقلاب تراوش دارد، آنگونه که حال انقلابیــون را خوش دارد. سرودة ماندگار خمینی ای امام و یا این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد.
آن جاودانه سرودهاش، شعر سر به حماسه سودهاش، همپای جلودار،
تنگ است ما را خانه، تنگ است ای برادر بر جای ما بیگانه، ننگ است ای برادر
هنوز هم بوی نیاز به مشام مجاهدان جانباز از این سروده غیرتبازِ دلنواز میرسد.
ننگ است ما را خانه بر دشمن نهادن تاراج و باج و فتنه را گردن نهادن
و یا آن تصنیف بیبدیل در رثای آن حکیم نبیل :
ای مجاهد شهید مطهر مرتضی را چو آیینه مظهر
از گذشته تا حال، اِبدال در باورش نمیبینی . سرودههایش اگر از ابتهال است و اگر از ابتهاج، به جز به دین و دَین، باج نمیدهد.
شعر عاصی و حماسیاش در تاریک روزگار ستمشاهی اینچنین است :
بر فلک یک نقطه روشــن نمیبینم چرا زان همه روشنگران یک تن نمیبینم چرا
در دیار من مگر شیطان حکومت میکند وای من جــز نقش اهریمن نمیبینم چرا
و در انقلاب و در دفاع مقدس و زان پس همه و همه، تعهد است تعهد است تعهد !
از خون شقایقها گلگون شده دامانها وقت است بیفشانیم خونابه ز مژگانها
و زیبایی امیدش به فرداهای سپید
چه باک از دشمنان دارم چو یاری میشود پیدا ز بحر غم چه پروا تا گذاری میشود پیدا
پریشـــانی نیــابد راه در جمعیـــت رنــدان که آنجا مردم امیدواری میشــود پیدا
ترنمش سبزهزار است و سبزهوار ! نفسش برای انقلاب تا دیرینه در سینه گرم باد.
خاطرش بر حافظه تاریخ این نهضت عاطر است که آنچه خلق کرده، فاخر است و بر لوح تاریخ انقلاب در عداد مفاخر است.
حیف است که سبزوار مکتوم شود ســیاره از این ستاره محروم شود
این خادم اگر دوباره مخـدوم شود تاریـخ به ظلم رفته، محکوم شـود
سبزوار شایسته اعتلاست و سبزواریان را این خواسته بوتة ابتلاست. این قوم سربدار به تاریخگذاری اگر کنند از میان سران سر برکنند که جوهر آنرا به گواهی تاریخ دارند و حلاجوار در عرصه معرفت حامل دارند !
سرودههای حمید سبزواری گواه این خصلت است و چیزی که عیان است، بیش از اینش چه حاجب به بیان است. سایهاش ماندگار و عمرش برقرار و سرودههایش سبزهوار باد.
هر که همت بر این بزرگداشت، گماشت، قدمی به صواب برداشت که به سهم خود آنان را سپاسگزارم و به استمرار این منش قدرشناسی، امیدوارم!
توفیق، رفیق طریق عزت و اعتبار سبزواری عزیز و یکایک شما گرامیان باد.