آسيب‌شناسي زبان مطبوعات
 
تاريخ : يکشنبه ۲۹ فروردين ۱۳۸۹ ساعت ۰۹:۵۲
چكيده:
زبان رسانه‌هاي جمعي به ويژه مطبوعات، اشكالاتي اساسي دارد كه در لزوم رفع آنها ترديدي نيست. اين اشكالات يا ناشي از ناآگاهي از قواعد ساختمان زبان فارسي، و يا ناشي از اشكالات منطقي، بلاغي، تلفظي و بياني است. رسانه‌ها روز به روز الگوهاي زباني غيرمعيار را بيشتر رواج مي‌دهند؛ بنابراين لازم است اين الگوها شناخته و بررسي شوند و در صورت امكان كنترل گردند يا الگوهاي معيار جايگزين آنها شود.
اين مقاله بر گرفته از تحقيقي با عنوان «الگوهاي غيرمعيار در زبان مطبوعات» است كه به سفارش دفتر مطالعات و توسعة رسانه‌هاي معاونت امور مطبوعاتي و اطلاع‌رساني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تعريف، تدوين و اجرا شده است. در اين مقاله زبان تعدادي از روزنامه‌ها و مجلات كثيرالانتشار (12 هزار و 320 جمله از 22 نشريه) را از ديدگاه الگوهاي زباني غيرمعيار بررسي و الگوهاي زباني معيار را مطابق قواعد ساختمان زبان فارسي پيشنهاد و راه‌هاي پرهيز از كاربرد الگوهاي غيرمعيار را معين مي‌كنيم.
پژوهش حاضر براي آنكه راه اجراي پژوهش‌هاي بعدي در اين حوزه را هموار كند، به معرفي بنيادين مباحث نظري براي تحليل زبان مطبوعات پرداخته است. اين تحقيق پشتوانه‌اي نظري براي هرگونه تحليلي در عرصة زبان مطبوعات فراهم مي‌آورد. مقاله اهداف زير را دنبال مي‌كند:
1. شناختن مهم‌ترين الگوهاي زباني غيرمعيار در زبان مطبوعات؛
2. طبقه‌بندي و تقسيم‌بندي الگوهاي زباني غيرمعيار؛
3. بررسي بسامدي الگوهاي زباني غيرمعيار مطبوعات و نتيجه‌گيري از آن؛
4. ارائه راهكارهايي براي كنترل و اصلاح كاربرد الگوهاي زباني در مطبوعات.
كليد واژه: زبان مطبوعات، آسيب‌شناسي، الگوهاي زباني، زبان غيرمعيار، زبان معيار
مقدمه:
زبان فارسي با تاريخ و فرهنگ و تمدن ما پيوندي ديرينه و ناگسستني دارد، به‌طوري كه امروزه يكي از مهم‌ترين اركان هويت ملي ما ايرانيان به‌حساب مي‌آيد. به‌همين دليل، پاسداشت و تقويت زبان فارسي، ارج نهادن به اين ميراث ارزشمند فرهنگي و استحكام بخشيدن به بنيان هويت ملي ما تلقي مي‌شود. علاوه بر اين، زبان فارسي زبان رسمي كشور ما و زبان آموزش و ارتباطات فكري و علمي ماست و بخش مهمي از تفكر ما در چارچوب قواعد اين زبان شكل مي‌گيرد. به‌همين علت، كيفيت ارتباطات فكري و رشد علمي و فني ما كاملاً وابسته به كيفيت زبان ما يعني زبان فارسي است.
زبان مطبوعات (به‌ويژه در بخش‌هاي رسمي‌تر) يكي از مصداق‌هاي ”زبان معيار“ است. انتظار مي‌رود چنين زباني خالي از ايراد و اشكال باشد. نخستين گام در راه رفع ايرادهاي احتمالي زبان مطبوعات و به كار بستن تجويزات زبان‌شناختي، توصيف دقيق زباني است كه در بخش‌هاي مختلف مطبوعات به كار مي‌رود. داشتن شناخت و توصيف دقيق اشكالات زبان مطبوعات، مقدمة هرگونه تلاش براي ارائة نظرات تجويزي و در نهايت حل مسائل و مشكلات زباني اين رسانه است. ابتدا بايد به‌طور دقيق، علمي و مستند به توصيف دقيق اشكالات زبان مطبوعات پرداخت و آنها را طبقه‌بندي و تحليل كرد و آن‌گاه الگوها و ساختارهاي معيار را تجويز كرد. چنين توصيفي، مواد خام بسياري نيز براي اجراي تحقيقات ديگر فراهم مي‌سازد. طرح حاضر بر اساس نياز رسانه‌ها و ضرورت هاي معيارسازي زبان فارسي و به سفارش دفتر مطالعات و توسعه رسانه‌ها تعريف، تدوين و اجرا شده و اهداف زير را دنبال مي‌كند:
1. شناختن مهم‌ترين الگوهاي زباني غيرمعيار در زبان مطبوعات؛
2. طبقه‌بندي و تقسيم‌بندي الگوهاي زباني غيرمعيار؛
3. بررسي بسامدي الگوهاي زباني غيرمعيار در مطبوعات و نتيجه‌گيري از آن؛
4. ارائه راهكارهايي براي كنترل و اصلاح كاربرد الگوهاي زباني در مطبوعات.
در پژوهش حاضر 12هزار و 320 جمله از 22 نشريه انتخاب گرديد. از ميان نشريات سراسري 6720 جمله انتخاب شد. اين نشريات شامل آفتاب يزد، ابرار، اطلاعات، اعتماد، ايران، جام‌جم، جمهوري اسلامي، رسالت، شرق، كيهان، همبستگي، همشهري هستند و از ميان نشريات عامه‌پسند 4480 جمله انتخاب شد. اين نشريات شامل: آدينه، ابرار ورزشي، استقلال جوان، به‌سوي افتخار، پيروزي، خانواده سبز، راه زندگي هستند و از ميان نشريات محلي 1120 جمله انتخاب شد. اين نشريات شامل طاق بستان، امين، خبرجنوب هستند. نشريات از يك روز خاص ( 12 /10/84 ) انتخاب گرديد. از هر مجله به‌طور مساوي 560 جمله در هشت گروه موضوعي شامل: اجتماعي 1309جمله، ورزشي 2262جمله، فرهنگي 1662جمله، ديني 647جمله، سياسي 1455جمله، حوادث 1011جمله، اقتصادي 505 جمله، علمي 1169جمله انتخاب گرديد.
از ميان قالب‌ها نيز چهار قالب خبر 3938جمله، گزارش 3499جمله، مصاحبه 940جمله، مقاله 3943جمله انتخاب گرديد تا در سه حوزة اساسي ويرايش بررسي مي شود. اين سه حوزه عبارت‌اند از:
فني: شامل رسم‌الخط و املاي فارسي، نشانه‌گذاري، صفحه بندي و عنوان‌بندي، پاراگراف‌بندي؛ زباني: شامل رعايت نكردن تطابق فعل و فاعل در افراد و جمع؛ به كار بردن شكل مجهول فعل به جاي معلوم؛ آوردن را پس از فعل، به جاي آوردن آن پس از مفعول؛ كاربرد نابه‌جاي فعل داشتن؛ آوردن صفات نامتناسب با موصوف؛ به كار بردن فعل‌هاي مركب به جاي بسيط، به كار بردن اسم مفعول به جاي فعل شخصي؛ حذف بي‌جاي فعل؛ كاربرد زمان حال به جاي گذشته؛ بلاغي: شامل كاربرد بيش از حد كلمات مترادف؛ درازگويي؛ حشو.
تعدادي از غيرمعيارها به دليل رواج فراوان و حتي تبديل شدن به عرف در مطبوعات، از حوزة اين پژوهش خارج شد؛ براي مثال: در بيشتر و شايد تمام روزنامه‌ها از تنوين، تشديد، همزه، فتحه، كسره و به‌طور كلي همة مصوت‌هاي كوتاه و نيز برخي از علائم نشانه گذاري مانند قلاب، ستاره، گيومه، به ندرت استفاده مي‌شود. در بخش رسم الخط، شيوة خط فارسي مصوب فرهنگستان زبان فارسي را مبنا قرار داديم. به دليل نبود قواعد يكسان در برخي موارد يا مجوزهاي دوگانه براي برخي كاربردها نظير جدا يا سرهم نوشتن‌هاي جمع و ياي ميانجي، اين موارد از فهرست اشكالات خارج گرديد.
كوشيده‌ايم در ثبت غيرمعيارها به‌خصوص در حوزه‌هاي زباني و بلاغي، از دخالت ذوق و سليقة شخصي پرهيز كنيم و در عوض به مشتركات و اشكالات كاملاً روشن بپردازيم. با اين حال ممكن است هنوز هم هر ويراستاري بتواند جملات اصلاح شده را به زعم خود بار ديگر ويرايش كند.
زبان معيارچيست؟
1. زبان معيار زبان تحصيل‌كردگان و زبان آموزشي در مدارس و دانشگاه‌هاست.
2. زبان معيار وسيله ارتباطي ميان افرادي است كه در ساير وضعيت‌ها، به لهجه‌هاي محلي و اجتماعي خود سخن مي‌گويند.
3. زبان معيار نقش وحدت‌دهندگي، اعتباردهندگي و مرجعيـت دارد.
منابع معيارسازي عبارت‌اند از:
1. زبان كهن فارسي براساس آثار معتبر؛
2. مراجع علمي و دانشگاهي خصوصاً فرهنگستان زبان و ادب فارسي؛
3. زبان گفتار و نوشتار امروز طبقه تحصيل‌كردة جامعه؛
4. نثرهاي معاصر از استادان برجسته زبان فارسي كه ملاك و معيار نثر فصيح امروزي است؛
5. كتاب‌ها، مقالات و پژوهش‌هايي كه در زمينة درست‌نويسي نگاشته و قبول عام يافته است؛
آنچه زبان را از معيار دور مي‌سازد عبارت‌اند از :
1. عناصر زباني متروك و مهجور در سطوح آوايي، صرفي، نحوي و معنايي و عناصر قاموسي و دستوري؛
2. اصرار در سره‌نويسي، عربي‌مآبي و عاميانه‌گرايي كه ضعف و ناتواني زبان را در پي دارند؛
3. گرته‌برداري از زبان‌هاي بيگانه از طريق ترجمه، تبليغات، رسانه‌ها؛
4. كاربرد عناصر زبان محلي و محاوره‌اي و اصرار و افراط در آن؛
5. استفاده غيرضروري از عناصر ادبي و فرا زباني؛
6. كاربرد گونه‌هاي صنفي و سبك‌هاي اجتماعي در موارد غير ضروري و بدون تمايز و توضيح؛
7. شكسته‌نويسي در موارد غيرضروري؛
زبان معيار براساس كاربرد آن مي‌تواند گونه‌هاي آموزشي، علمي، مطبوعاتي، كودكانه و اداري داشته باشد كه لازم است اصول سلبي و ايجابي يادشده را دارا باشند.
مطبوعات و زبان:
پيدايش وسايل ارتباطي و رسانه‌هاي جمعي، زندگي انسان معاصر را با زندگي مردمان دوره‌هاي پيش سخت متفاوت كرده است. پيدايش اين وسايل تنها يك گام عملي نبوده است، بلكه در زمينه‌هاي نظري نيز همگام يا مقدم بر آنها، پيشرفت‌هاي شگرفي حاصل شده است (باطني، 1370: 119). در دوران معاصر به‌ويژه در كشور ما رسانه‌هاي همگاني از جمله مطبوعات نقش عمده‌اي در گفت و شنود ملي و لاجرم تأثير گسترده‌اي بر سرنوشت زبان گذاشته‌اند. كلام، عمده‌ترين ابزار اين رسانه‌هاست كه هرروزه با تودة عظيمي از مردم سخن مي‌گويند. با توجه به اين واقعيت كه شمار كم‌سوادان كشور ما بسيار است و در نظام آموزشي ما، آموزش زبان فارسي به نحو ناقصي صورت مي‌گيرد و دانش‌آموختگان، زبان فارسي را خوب نمي‌آموزند و چندان مهارتي در به‌كارگيري آن كسب نمي‌كنند، كيفيت زبان رسانه‌‌ها‌ي‌ همگاني آنان را به سهولت تحت‌تأثير قرار مي‌دهد و خواه ناخواه به الگوبرداري و پيروي وامي‌دارد (ايراني،1375: 167).
به‌نظر مي‌رسد نقش رسانه‌هاي جمعي ايران در سلامت زبان فارسي مهم‌تر و مؤثرتر از نقشي است كه رسانه‌هاي همگاني كشورهاي پيشرفته در سلامت زبان ملي خود دارند؛ زيرا در آن كشورها نظام آموزشي زبان را تا آن حد به مردم مي‌آموزد و در به‌كارگيري آن ماهر مي‌سازد كه در برابر غلط‌ها و كج سليقگي‌هاي احتمالي رسانه‌هاي جمعي ايمني نسبي كسب كنند، حال آنكه در كشور ما چنين نيست و غلط‌ها و كج‌سليقگي‌هاي زباني رسانه‌هاي جمعي به‌سرعت در ميان مردم رايج مي‌شود و زبان را آلوده و بيمار مي‌سازد (همان: 167).
اينكه رسانه‌ها سبب آسان‌تر شدن ارتباطات درون جوامع و ارتباطات بين جوامع مي‌شوند، آثار زباني ديگري را نيز ــ علاوه بر آنچه گفته شدــ در پي دارد؛ مثلاً باعث زوال زبان‌هاي غيررسمي و گويش‌هاي محلي يك كشور مي‌شود و گسترش و يكپارچگي زباني را پديد مي‌آورد. همچنين باعث شيوع يك الگوي زباني در طبقات مختلف جامعه مي‌شود؛ يعني افراد طبقة پايين تحت‌تأثير رسانه‌ها از رفتار زباني طبقات بالاي جامعه تقليد مي‌كنند. طبقات بالاتر به‌نوبة خود گرايش‌هاي تازه‌اي پيدا مي‌كنند و صورت‌هاي زباني ديگري را به كار مي‌گيرند، ولي در درازمدت ممكن است گوناگوني و تنوعات يك جامعة زباني به تدريج از ميان برود (مدرسي،1368: 157).
كاسته شدن از گوناگوني‌ها و تفاوت‌هاي زباني اعضاي يك جامعة زباني از طريق رسانه‌ها، مي‌تواند به روندي منجر شود كه وحدت زباني ناميده مي‌شود. زبان مشترك گاهي در وحدت يك گروه مؤثرتر از ساير مؤلفه‌هاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي است. زبان مي‌تواند عامل بسيار مهمي در همانندي گروهي، همبستگي گروهي و علامت‌رساني تفاوت باشد (ترادگيل، 1376: 31).
اما مهم‌ترين نقش رسانه‌هايي چون مطبوعات، نقش آموزشي است. با توجه به نقش فراگير رسانه‌ها، ميزان آنچه از طريق مراجع رسمي آموخته مي‌شود، با ميزان تأثيرپذيري از رسانه‌ها اصلاً قابل مقايسه نيست (ملكان، 1365: 47). ميزان نفوذ وسايل ارتباط جمعي و گستردگي آنها باعث شده است كه مفهومي به نام فرهنگ جمعي پديد آيد كه عناصر مختلف آن به‌ويژه زبان تحت تأثير مستقيم رسانه‌ها قرار دارند. اگر سياست فرهنگي و راهبرد آموزشي مشخصي وجود داشته باشد، رسانه‌ها نه تنها مي‌توانند در باروري فرهنگ جمعي نقش اساسي داشته باشند، بلكه به‌خصوص در كشورهاي در حال توسعه مي‌توانند بسياري از كمبودها را نيز جبران كنند و بر مشكلاتي چون كمبود فضاي آموزشي، كمبود علم، دشوار بودن دسترسي به نقاط دورافتاده و... فائق آيند (حيدرزاده، 1365: 504).
با توجه به آنچه گذشت، دربارة نقش مهم رسانه‌ها در تأثيرگذاري بر زبان ترديدي نيست، اما به نظر مي‌رسد در كشور ما رسانه‌اي چون مطبوعات، تا كنون از مهم‌ترين ابزار خود يعني زبان به‌خوبي استفاده نكرده‌اند. صاحب نظران برآن‌اند كه مشكلات و موانعي در كار رسانه‌ها وجود دارد و تا زماني كه اين مشكلات برطرف نشوند نمي‌توان در اين زمينه به افق‌هاي روشني اميدوار بود.
برخي از انتقادهايي كه از زبان رسانه‌ها مي‌شود چنين است:
1. رسانه‌ها به طرف تثبيت زباني مي‌روند كه به دور از قواعد و اسلوب‌هاي زبان فارسي است. ما از يك سو به ادبا و شعرا و زبانمان افتخار مي‌كنيم و زبان فارسي را از شيرين‌ترين زبان‌ها مي‌دانيم و از سوي ديگر، مي‌بينيم كه رسانه‌ها به سوي تثبيت زباني مي‌روند كه به دور از قواعد و اسلوب‌هاي زبان فارسي است. زبان رسانه‌هاي ما به‌طور اعم، زباني است كه در حالت شتابزدگي و بي‌توجهي به قواعد ”ساخته“ مي‌شود و مطالب علمي آن در بهترين شرايط، محصول ترجمة مكانيكي است يا حتي در صورتي كه تأليف باشد، چنان تحت‌تأثير اشتباهات رايج است كه اگر از نظر دستوري هم غلط فاحش نداشته باشد، عبارات آن به كلي بي‌معناست (حيدرزاده، 1365: 513).
2. زبان رسانه‌ها پر از غلط‌هاي آشكار است. روزنامه‌ها ـ راديو و تلويزيون ما با آنكه به‌خوبي از نقش خود در سلامت زبان فارسي باخبرند، زباني كه اختيار كرده‌اند، پر از غلط‌هاي آشكار است و با آنكه گه‌گاه مطالبي مي‌نويسند و مي‌گويند كه حاكي از آگاهي و حس مسئوليت است، معلوم نيست كه چرا به درمان اين درد نمي‌پردازند (ايراني، 1375: 168).
3. زبان رسانه‌ها ابهام و نارسايي دارد. زبان فارسي رسانه‌ها به دليل موضع انفعالي‌اش در مقابل زبان‌هاي انگليسي و عربي و فرانسوي و نياز به سرعت در ترجمة اخبار و علوم و... به سوي ابهام كشانده شده است (صفوي، 1377: 55).
صاحب‌نظراني كه خود از نزديك با فعاليت‌هاي رسانه‌اي سر و كار دارند، معتقدند: «اين واقعيتي است كه ما اكنون هيچ ‌وسيله و صافي مؤثري براي تصفية زبان رسانه‌هاي گروهي نداريم. از طرفي، زبان رسانه‌هاي اين جامعه زبان خود جامعه است، نويسندگان رسانه‌ها از همين جامعه آمده‌اند و در همين جامعه درس خوانده‌اند، از دبستان و دبيرستان و دانشگاه عبور كرده‌اند، مقاطع متعدد نظام آموزشي را پشت سر گذاشته‌اند و ما امروز قلم به دستشان داده‌ايم يا آنها خود قلم به دست گرفته‌اند و مي‌نويسند» (فيروزان، 1371: 142).
يكي از مشكلات زبان رسانه‌ها نيز به سازماندهي و گردش كار و مديريت آنها مربوط است. در آموزش‌هاي رسمي چند عنصر مشخص مثل سازماندهي متن و ارزشيابي (ولو ناقص) وجود دارد، ولي در رسانه‌هاي همگاني نشاني از اين همة عوامل يا برخي از آنها در ميان نيست. رسانه‌هاي ما، به‌ويژه بخش علمي آنها در بيشتر موارد از يك سياست مشخص و تدوين شده پيروي نمي‌كنند. اين ناهماهنگي در مطبوعات و رسانه‌هاي مختلف شدت و ضعف دارد و در هر صورت ناشي از اصول حاكم بر فعاليت آنها يعني فرهنگ، سنّت‌ها و آرمان‌هاي اجتماعي است (حيدرزاده، 1365: 507).
امروزه گردش كار بيشتر مطبوعات بر پاية آزمون و خطاست. اشتغال مداوم به ترجمه، ويرايش يا توليد نوشته‌ها و متون علمي عمومي، بدون آموزش مستمر، آگاهي نويسندگان را به‌سرعت به سطح همان موضوعات علمي عمومي تنزل مي‌دهد و علاوه بر اين، بي‌رغبتي اين رسانه‌ها به سرمايه‌گذاري در راه تحقيق و يافتن روش‌هاي جديد اطلاع رساني و انطباق آنها با نيازهاي داخلي، استفادة مطلوب از رسانه‌ها را روز به روز كاهش مي‌دهد. اين در حالي است كه بسياري از اين رسانه‌ها به راحتي مي‌توانند براي آموزش افراد خود سرمايه‌گذاري كنند (همان: 511).
مهم‌ترين غيرمعيارهاي زبان مطبوعات:
غيرمعيارهاي زبان مطبوعات را مي‌توان در سه حوزة ويرايش فني، ويرايش زباني و ويرايش بلاغي بررسي كرد. در نمودار زير ميزان اشكالات در سه حوزه يادشده را مي‌توان مشاهده كرد:
الف. ويرايش فني
حوزه ويرايش فني ناظر بر نشانه‌گذاري، املاي نادرست، غلط تايپي، رسم‌الخط و عددنويسي است. نمودار 1 ميزان و درصد پراكندگي غيرمعيارها درحوزه ويرايش فني را نشان مي‌دهد:
براي مطالعه متن كامل، همراه با نمودارها و جداول، يكي از دو پيوستي را كه در انتهاي مطلب آمده است بارگذاري كنيد.
1. نشانه‌گذاري
نشانه‌گذاري (سجاوندي، نقطه‌گذاري) به كار بردن علامت‌ها و نشانه‌هايي است كه خواندن و در نتيجه فهم مطلب را آسان و به رفع برخي ابهام‌ها كمك مي‌كند.
از ميان يازده نشانه پربسامد زبان فارسي، در مطبوعات معمولاً به ترتيب كاربرد، نشانه‌هاي نقطه، ويرگول و نقطه ويرگول بيشترين كاربرد درست و نادرست (به صورت‌هاي كاربرد نابجا و زائد يا عدم كاربرد) را دارند و از هشت نشانة ديگر يا به‌طور محدود استفاده شده يا اصلاً استفاده نشده است (مثل قلاب يا علامت سؤال).
از مجموع 15528 مورد اشكال در 7224 جمله، تعداد 3631 مورد، معادل 4/23 درصد از كل اشكالات مربوط به نشانه‌گذاري است كه اين رقم در مقياس كل اشكالات بسيار زياد است. اين مسئله بيانگر آن است كه در مطبوعات به امر نشانه‌گذاري كه صوري ترين و قانونمندترين مقولة معيارسازي است توجه نمي‌شود.
2. رسم الخط
از مجموع 15528مورد اشكال، اشكالات رسم الخطي 931 مورد يعني 6درصد كل اشكالات و 6/13 درصد از كل اشكالات فني است. عمده‌ترين مصداق‌هاي غيرمعيارها در حوزه رسم الخط، پيوسته نويسي كلمات طولاني، كاربرد نادرست همزه، پيوسته نوشتن ب و... است.
در زبان فارسي به دلايل زير برخي شكل‌هاي نادرست املايي ديده مي‌شود؛ از جمله:
• وجود صداهايي كه صورت‌هاي نوشتاري متفاوت دارند. مانند صداي /Z / كه چهار معادل خطي (ز، ذ، ض، ظ) دارد؛
• گونه‌هاي مختلف نوشتاري يك حرف در آغاز، ميانه و پايان كلمه؛
• شكل‌هاي مختلف نگارشي كلمات بيگانه در زبان فارسي؛
• تلفظ‌هاي مختلف براي كلمه‌اي واحد در لهجه‌هاي مختلف؛
• يكسان نبودن گفتار و نوشتار در كلماتي مثل خواندن.
در مطبوعات بررسي شده در حوزه ويرايش فني تنها 15 مورد اشكال در مقولة املاي نادرست ديده مي‌شود كه به دليل كم بودن تعداد، قابل تحليل نيست؛ اما مي‌توان گفت بيشتر اين اشكالات از منطبق نبودن صورت مكتوب و ملفوظ كلمات ناشي مي‌شود.
3. املاي نادرست
4. عدد نويسي
5. غلط تايپي
6. جمع‌بندي و ويرايش فني
چنان‌كه در جدول 1 ملاحظه مي‌شود، براي مطالعه متن كامل، همراه با نمودارها و جداول، يكي از دو پيوستي را كه در انتهاي مطلب آمده است بارگذاري كنيد.
در حوزة ويرايش فني، از مجموع 5071 مورد اشكال در مقوله‌هاي نشانه‌گذاري، رسم‌الخط، غلط تايپي، عددنويسي و املاي نادرست، نشريات رسالت و طاق بستان به ترتيب با تعداد 364 و 331 مورد و نشريات امين و خبر جنوب به ترتيب با تعداد 126 و 177 مورد اشكال، داراي بيشترين و كمترين اشكالات هستند.
چنان‌كه در جدول 1 ملاحظه مي‌شود،براي مطالعه متن كامل، همراه با نمودارها و جداول، يكي از دو پيوستي را كه در انتهاي مطلب آمده است بارگذاري كنيد.
در حوزة ويرايش فني، از مجموع اشكالات مقوله‌هاي نشانه‌گذاري، رسم‌الخط، غلط تايپي، عددنويسي و املاي نادرست، موضوعات اقتصادي و ورزشي بيشترين و كمترين اشكالات هستند.
ب. ويرايش زباني
در اين حوزه از ميان 40 مورد غيرمعيارهاي زباني در طرح اوليه در سه حوزة اسم و فعل و حرف، 23 مورد انتخاب شد زيرا ميزان اشكالات در بقية موارد قابل اعتنا نبود.
1. اشكالات مربوط به كاربرد فعل
فعل از مهم‌ترين اركان جمله است. هر گونه اشكالي در كاربرد افعال، علاوه بر آنكه ممكن است موجب تغيير معناي جمله يا ابهام آن شود، بر ساختمان نحوي جمله نيز تأثير مي‌گذارد. رايج‌ترين اشكالاتي كه در كاربرد فعل در زبان مطبوعات ديده مي‌شود شامل موارد زير است:
1. 1. ناهماهنگي نهاد و فعل. فعل بايد از نظر جمع و مفرد بودن با فاعل خود مطابقت داشته باشد. اشكال در تطابق فعل و فاعل از نظر مفرد و جمع بودن در زبان مطبوعات معمولاً وقتي پيش مي‌آيد كه با برخي از اسم‌هاي جمع سروكار داريم.
2. 1. حذف بي‌قرينه فعل. اين اشكال دستوري و نحوي ريشه در زبان اداري دارد و به‌ويژه در مكاتبات اداري ميان سازمان‌هاي نظامي بسيار ديده مي‌شود. دليل آن هم ظاهراً رعايت اختصار و كوتاهي است. مثال:
نادرست: لايحه ... در جلسه امروز شوراي نگهبان مطرح و مغاير با شرع و قانون اساسي شناخته نشد.
درست: لايحه … در جلسه امروز شوراي نگهبان مطرح شد و مغاير با شرع و قانون اساسي شناخته نشد.
3. 1. زمان نامناسب فعل. اين اشكال چنان‌كه از عنوانش پيداست زماني بروز مي‌كند كه گونه‌اي از فعل براي جمله به كار رود كه زمان آن با زمان جمله متفاوت است. اين مورد اغلب در فعل‌هاي خاصي چون ”بايستن“ رخ مي‌دهد.
نيروهاي پاسدار صلح مي‌بايست حداكثر تا دو ماه آينده در اين مناطق مستقر شوند.
نيروهاي پاسدار صلح بايد حداكثر تا دو ماه آينده در اين مناطق مستقر شوند.
4. 1. مجهول نامناسب. در زبان فارسي، استفاده از فعل مجهول زماني لازم است كه نخواهيم از فاعل اصلي جمله ياد كنيم. در زبان‌هايي مانند انگليسي و فرانسه، صيغة مجهول فعل كاربرد گسترده‌اي دارد و اين كاربرد، از طريق ترجمه به زبان فارسي هم وارد شده و عموميت يافته است. در بسياري از جمله‌هاي مطبوعات، با آنكه فاعل و عامل اصلي جمله مشخص است و به صراحت در جمله ذكر شده است، فعل به صورت مجهول مي‌آيد:
از اين ميزان 85 ميليارد ريال آن، سود و متفرعات وام است كه به گفتة قائميان اگر پرداخت شود، ديركرد پول آنها از سوي بانك بخشوده مي‌شود.
در جملة فوق، ”بانك“ فاعل جمله است و نيازي نيست كه فعل به صورت مجهول بيايد. بنابراين شكل صحيح اين جمله چنين خواهد بود: ... اگر پرداخت شود، بانك ديركرد بدهي آنها را مي‌بخشد.
در كنار كاربرد فعل مجهول، برخي از كلمات و عبارات كليشه‌اي هم در زبان فارسي رواج يافته‌اند كه در زبان مطبوعات هم با بسامد بالايي ديده مي‌شوند. عبارت‌هاي ”از سوي“، ”توسط“، ”به وسيله“ و ... و نيز ساختار ”مورد ... قرار گرفتن“ همگي مربوط به كاربرد صيغة مجهول فعل هستند:
نادرست: 92 هزار زائر ر و مسافر نوروزي توسط آموزش و پرورش اسكان داده شدند.
درست: آموزش و پرورش، 92 هزار زائر و مسافر نوروزي را اسكان داد.
ساختار جمله مجهول + حرف اضافه ”توسط“ از طريق ترجمه و از زبان‌هاي خارجي وارد زبان فارسي شده است. در زبان فارسي اگر قرار باشد نهاد در جمله بيايد، هيچ‌گاه نبايد آن را پس از ”توسط“ و فعل جمله را مجهول آورد.
5. 1. دوري اجزاي فعل مركب. فعل‌هاي مركب، دست‌كم دو جزء‌ دارند: جزء فعلي يعني جزئي كه شناسه دارد و جزء اسمي كه در واقع همان تكواژ يا تكواژهاي مستقلي است كه به جزء فعلي اضافه شده است. يكي از ويژگي‌هاي فعل مركب هم اين است كه نمي‌توان بين جزء اسمي و جزء فعلي آن تكواژهاي نكره‌ساز و تفصيلي‌ساز، نشانه‌هاي جمع، صفت بياني و مضاف‌اليه آورد.
يكي از اشكالات موجود در زبان مطبوعات همين است كه كلمه يا كلماتي ميان اجزاي فعل مركب فاصله مي‌افكنند:
نادرست: موفقيت ايران در اين پرونده بستگي به عوامل مختلفي دارد.
درست: موفقيت ايران در اين پرونده به عوامل مختلفي بستگي دارد.
6 .1. كاربرد وجه وصفي. كاربرد نابه‌جاي وجه وصفي و به‌ويژه افراط در آن از اشكالات رايج در برخي مطبوعات است. اين كاربرد كه عمدتاً از سبك نوشتار فارسي در قرون گذشته ناشي شده است، امروزه در زبان معيار فارسي جايگاهي ندارد.
نادرست: روغن را در ماهي تابة بزرگي ريخته و روي حرارت بگذاريد.
درست: روغن را در ماهي تابه بزرگي بريزيد و روي حرارت بگذاريد.
7. 1. فعل نامناسب. مقصود از فعل نامناسب، كاربرد نادرست افعالي مانند گرديدن، نمودن، مي‌باشد، هست (به‌جاي است)، منطبق نبودن زمان افعال با يكديگر و كاربرد فعل در غير معني وضع شده و مشهور آن است. نيز كاربرد افعال طولاني به جاي افعال كوتاه و آوردن معين‌هاي نامناسب و وجه نامناسب و نظاير آن است:
مرحلة دوم اردوي تيم ملي كاراتة جوانان و اميد ايران 25 اسفند در تهران برپا مي‌شود.
بسياري از نيازمندي‌هاي دفاعي خود را مي‌توانند تهيه كنند.
در مثال اول فعل «برپا مي‌شود» با بقية جمله تناسب ندارد و بايد به جاي آن از «برگزار مي‌شود» استفاده شود. در مثال دوم نيز فعل «تهيه كنند» معناي جمله را دچار اشكال كرده است. به جاي آن مي‌توان گفت: رفع كنند يا برطرف كنند.
فعل‌هاي كمكي نيز كاربرد و حوزة معنايي خاصي دارند، ولي امروزه استفادة نادرست از برخي از اين افعال يا استفاده از آنها به جاي هم در زبان فارسي و حتي زبان نوشتاري رسمي رايج شده است كه طبق قواعد زباني غلط محسوب مي‌شود و بايد از كاربرد آنها در زبان مطبوعات پرهيز كرد:
ارتباط برقرار شده با همكارمان در محل نمايشگاه بين‌المللي تهران و ان‌شاءالله سعي مي‌كنيم آخرين اخبار و اطلاعات اين نمايشگاه را در خدمت شما باشيم.
در جملة فوق، فعل «باشيم» كاملاً نادرست به كار رفته است. شكل صحيح جملة فوق مي‌تواند چنين باشد:
... سعي مي‌كنيم آخرين اخبار و اطلاعات اين نمايشگاه را در اختيار شما قرار دهيم.
چنان‌كه در جدول 2 ملاحظه مي‌شود،براي مطالعه متن كامل، همراه با نمودارها و جداول، يكي از دو پيوستي را كه در انتهاي مطلب آمده است بارگذاري كنيد
در حوزة فعل، از مجموع 1408 مورد رسالت و استقلال جوان داراي بيشترين و كمترين اشكالات هستند.
2. اسم
1. 2. كاربرد اسامي بيگانه. قرض‌گيري زباني (linguistic borrowing) به دلايل سياسي، فرهنگي، اجتماعي، علمي، اقتصادي، تاريخي، پي‌آمد برخوردها، تماس‌‌ها، آميزش‌هاي مسالمت‌آميز يا قهرآميز جوامع انساني با يكديگر رخ مي دهد. رايج‌ترين نوع قرض‌گيري، «واژگاني» است كه نتيجة مستقيم‌ترين و فوري‌ترين تماس‌هاست. اين فرايند از گذشته وجود داشته، ليكن در سده‌هاي اخير سرعت بيشتري به خود گرفته است.
2. 2. كاربرد نشانه‌ها و قواعد عربي. برخي از نشانه‌هاي خاص كلمات عربي كه نبايد با كلمات فارسي به كار رود.
3. 2. استفاده از صفت نامناسب. نبود تناسب ميان صفت و موصوف از مهم‌ترين مصاديق صفت نامناسب است:
نادرست: جاده سريع
درست: جاده پركشش
همچنين در خبرنويسي در مطبوعات بايد تا جايي كه ممكن است از به كار بردن صفاتي كه نشان‌دهندة ارزش‌گذاري روزنامه‌نگار بر رويدادها يا پديده‌هاست، پرهيز شود. خبري كه حاوي صفت يا شعار باشد از ارزش مطلب مي‌كاهد. صفات سنجشي را فقط در صورتي كه منابع خبري گفته باشند، آن هم به نقل از خود آنها مي‌توان بيان كرد. در جمله‌هاي زير نيز صفت سنجشي به كار رفته است كه از مصاديق صفت نامناسب است:
در تصادف وحشتناك اتوبوس و كاميون 35 نفر كشته شدند.
كه مي‌توان آنها را به شكل صحيح، اين گونه نوشت:
در تصادف اتوبوس و كاميون، 35 نفر كشته شدند.
4. 2. ضماير نامناسب. ضمير، از نظر شخص، افراد و جمع، ذي‌روح و غير ذي‌روح بودن، به كار رفتن براي انسان و غير انسان و... بايد با مرجع خود تناسب داشته باشد. گاهي نيز به‌دليل ابهام در كاربرد ضمير، مرجع آن در جمله مشخص نيست. مثلاً در جملة «علي به ‌حسن گفت كه‌ پدرش از سفر برمي‌گردد.» مشخص نيست كه ضمير «ش» به‌پدر علي بازمي‌گردد يا پدر حسن.
5. 2. قيد نامناسب. كاربرد نامناسب قيد معمولاً به شكل‌هاي زير رخ مي‌دهد:
• استفاده از قيد تأكيد زماني كه تأكيدي در كار نباشد، مانند: البته امروز هوا باراني است.
• كاربرد قيدهاي بلند به جاي قيدهاي كوتاه.
• كاربرد قيدها به جاي هم بدون اينكه از نظر معنايي يكسان باشند.
• كاربرد قيدي كه با معناي جمله همخواني ندارد.
• كاربرد قيد در غير جايگاه دستوري خود مثلاً به جاي اسم، يا صفت.
مقايسة كلي نشريات از نظركاربرد نادرست اسم
چنان‌كه در جدول 3 ملاحظه مي‌شود، در حوزه اسم، از مجموع 1906 مورد به‌‌سوي افتخار و جام‌جم اشكال، داراي بيشترين و كمترين اشكالات هستند.
3. اشكالات مربوط به كاربرد حرف
1. 3. حرف اضافه زائد. اشكال در استفاده از حرف اضافه، از مهم‌ترين اشكالات زباني محسوب مي‌شود كه در زبان مطبوعات هم نمونه‌هايي از آن ديده مي‌شود.
به كاربردن حرف اضافه ”به عنوان“ به همراه فعل‌هاي ”شناخته‌شدن“، ”شمرده‌شدن“، ”محسوب‌شدن“ و افعال هم‌معني آنها. اين غلط ناشي از ترجمة as است كه در زبان انگليسي به همراه افعالي معادل فعل‌هاي ياد شده به كار مي‌رود، اما در ترجمه آن به فارسي معمولاً مي‌توان as را از ترجمه ساقط كرد؛ بدون آنكه لطمه‌اي به معنا بخورد.
نادرست: عمارت عالي‌قاپو به عنوان يكي از آثار فرهنگي مهمِ اين شهر به حساب مي‌آيد.
درست: عمارت عالي‌قاپو يكي از آثار فرهنگي مهمِ اين شهر به حساب مي‌آيد.
برخي ”به عنوان“ را با فعل ربطي نيز به كار مي‌برند و جملة سه جزئي با مسند را به سه جزئي با متمم (با فعل ربطي) تبديل مي‌كنند.
نادرست: گلستان به عنوان يكي از آثار مهم سعدي است.
درست: گلستان يكي از آثار مهم سعدي است.
2. 3. حرف اضافه نامناسب. حرف اضافه، بر وابستگي متممِ فعل به فعل يا جانشين فعل دلالت دارد. متمم فعل، اگر مفعول صريح باشد، حرف اضافه نمي‌خواهد. براي هر فعلي، حرف اضافه معيني مناسب است. براي برخي افعال، بيش از يك حرف اضافه مناسب وجود دارد و فعل با هر يك از آنها معناي ديگري پيدا مي‌كند: مثلاً ”پرداختن به ...“ به معني ”مشغول شدن به ...“ و ”پرداختن از ...“ به معني ”فارغ شدن از ...“ است (سميعي، 1375: 162).
موارد زير از كاربرد نامناسب حرف اضافه در مطبوعات بررسي شده، ديده شده است:
نادرست: با وجود تلاش بازيكنان اين تيم، تيم بارسلونا بازي را براي حريف واگذار كرد. ? درست: .... بازي را به حريف واگذار كرد.
نادرست: اجساد متعلق به يك زن و مرد آمريكايي در يك خانه مسكوني در ايالت ويرجينيا كشف شد.
درست: اجساد يك زن و مرد آمريكايي در يك خانه مسكوني ...
نادرست: ماجراي فروش محصولات خانگي را مي‌توان تنها به عنوان قدم‌هاي كوچك براي رسيدن به چنين موفقيتي دانست.
درست: ماجراي فروش محصولات خانگي را مي‌توان تنها قدم‌هاي كوچك براي رسيدن به چنين موفقيتي دانست.
توضيح اينكه مورد اخير (استفاده از ”به عنوان“ همراه با فعل‌هايي نظير ”دانستن، به شمار آوردن، محسوب شدن و ...“ يكي از خطاهاي بسيار رايج در زبان فارسي و زبان مطبوعات است كه لازم است براي رفع آن دقت كافي صورت گيرد.
3 .3. عطف نامناسب
درست: در سال‌هاي نود، سينماي ايران و هنر به مفهوم عام تولدي دوباره پيدا كرد.
نادرست: در سال هاي نود سينما و هنر ايران دوباره متولد شد.
4 .3. حذف حرف اضافه
نادرست: در نتيجه خواننده از تحولات پس و پيش وقايع مورد بحث آگاهي يابد.
درست:: در نتيجه خواننده از تحولات پس و پيش از اتفاق‌هاي مورد بحث آگاهي يابد.
5. 3. حرف ربط زائد. يكي ديگر از اشكالات مربوط به كاربرد حروف، استفاده از حرف ربط مزدوج زائد است. به كار بردن ”اگرچه ... اما “، ”هرچند ... ولي“ و مانند آنها همراه هم در يك جمله (كه در مقولة حشو نيز قرار مي‌گيرند) از جملة اين اشكالات است.
نادرست: هرچند اروپا داراي منابع زيرزميني از قبيل معادن زغال سنگ و نفت در درياي شمال است، اما اين منابع تكافوي صنايع عظيم اين قاره را نمي‌كند.
درست: اروپا منابع زيرزميني از قبيل معادن زغال سنگ و نفت در درياي شمال دارد، اما اين منابع براي صنايع عظيم اين قاره كافي نيست.
6. 3. ”راي“ نابه‌جا. به كار بردن ”را“ پس از فعل از پربسامدترين غلط‌هايي است كه در سال‌هاي اخير در كاربرد زبان معيار ديده مي‌شود. ”را“ نقش‌نماي مفعولي است و بايد بلافاصله پس از گروه اسمي‌اي كه نقش مفعولي دارد به كار رود. به كاربردن ”را“ پس از گروه فعلي، غلط و نامعيار است (نجفي، 1375: 63ـ159). گذشته از اين جنبة دستوري، خواندن متني كه در آن پس از فعل، ”را“ به كار مي‌رود، دشوار است؛ زيرا به فاصله اندكي دو مكث در عبارت به‌وجود مي‌آيد: يك مكث پس از فعل و مكث ديگر پس از ”را“ بسامد كاربرد اين الگو بيش از ساير الگوهاي نامعيار مربوط به حروف است.
اما نكتة مهمي كه در خصوص نقش نماي ”را“ بايد مطرح شود و كمتر به آن توجه مي‌شود، افراط در جابه‌جا كردن ”را“ است. در مواردي مفعول جمله داراي وابسته‌هايي همچون قيد است كه طبيعتاً بايد در كنار مفعول قرار گيرند و ”را“ بعد از آنها بيايد، اما برخي نويسندگان و يا ويراستاران مطبوعات، با تصور اينكه در اينجا هم بايد ”را“ حتماً به مفعول بچسبد، آن را جابه‌جا مي‌كنند:
پليس اين كشور افراد دستگير شده در مرزهاي شمالي در دسامبر گذشته را هنوز هم آزاد نكرده است.
عبارت «افراد دستگيرشده در مرزهاي شمالي در دسامبر گذشته» به تمامي مفعول است و ”را“ به درستي بعد از آن آمده است. همين جمله در يكي از مطبوعات به اين صورت آمده است:
پليس اين كشور افراد دستگير شده را در مرزهاي شمالي در دسامبر گذشته، هنوز هم آزاد نكرده است.
پيداست كه اين شكل از جمله، هم از نظر دستوري غلط است و هم از نظر معنايي ابهام دارد.
3. 7. حذف را
نادرست: واقعيت اسلام و تشيع اگر تنها و تنها يك نفر فهميده باشد كسي نيست جز همام بن عباده بن خيثم كه يكي از اصحاب حضرت امير عليه السلام بود.
درست: واقعيت اسلام و تشيع را اگر تنها و تنها يك نفر فهميده باشد كسي نيست جز همام بن عباده بن خيثم كه يكي از اصحاب حضرت امير عليه السلام بود.
3. 8. رأي زائد
نادرست: از اين رو، اين هشدار را به خانم‌هاي جواني كه بيش از حد به افزايش وزن خود حساسيت نشان مي دهند، مي‌دهيم.
درست: از اين رو، به خانم‌هاي جواني كه بيش از حد به افزايش وزن خود حساسيت نشان مي‌دهند، هشدار مي‌دهيم.
3. 9. حرف ربط نامناسب
نادرست: او در راند سوم با اينكه تا دقايق پاياني از ووشوكار ژاپني پيش بود و پيروزيش محرز به نظر مي‌رسيد، با رأي ناعادلانه سه داور از پنج داور حاضر مبارزه را به حريف واگذار كرد تا تعجب ديگر كشورها نيز برانگيخته شود.
درست: او در دور سوم تا دقيقه‌هاي پاياني از ووشوكار ژاپني پيش بود و به نظر مي رسيد پيروز شود، ولي با رأي ناعادلانه سه داور از پنج داور مسابقه در ميان تعجب همگان، مبارزه را باخت.
3. 10. حذف ربط
نادرست: دو برادر دارد، يكي مهندس شيمي و ديگري مهندس صنايع ...
درست: دو برادر دارد؛ كه يكي از آنها مهندس شيمي و ديگري مهندس صنايع است.
نادرست: اگر نسل دوم مديران نظام اسلامي با همدلي و همفكري بخواهند كارهاي عقب افتاده را پايان برند.
درست: اگر نسل دوم مديران نظام اسلامي بخواهند با همدلي و همفكري كارهاي عقب افتاده را به پايان برند.
چنان‌كه در جدول 4 ملاحظه مي‌شود،براي مطالعه متن كامل، همراه با نمودارها و جداول، يكي از دو پيوستي را كه در انتهاي مطلب آمده است بارگذاري كنيد.
در حوزة حرف، از مجموع 936 مورد ابرار و پيروزي داراي بيشترين و كمترين اشكالات هستند.
چنان كه در جدول شماره 5 ملاحظه مي‌شود، در حوزه ويرايش زباني، از مجموع 4250 مورد شرق و جمهوري اسلامي داراي بيشترين و كمترين اشكالات هستند.
پ. ويرايش بلاغي
1. تعابير نامناسب
منظور ازتعابير نامناسب موارد زير است
1. 1. تعابير كليشه‌اي كه براساس كثرت تكرار و بدون تفكر به‌صورت قالبي در زبان به‌كار مي‌رود اين كاربرد اغلب نازيبا و گاه مبتذل نيز هست، مثل، به‌عنوان، برحسب، زيرسؤال بردن، نسبت به، عدم، در اين راستا، و...
2. 1. تعابير متكلفانه كه ناشي از فضل‌فروشي يا تظاهر به ادبي‌نويسي كاربرد تعابير پيچيده و دور از هم شاخ و برگ دادن بي‌مورد است.
تركيبات نامناسب مثل ”اداي نماز“ به‌جاي ”خواندن نماز“، ”ظريفيت“ به‌جاي ”امكانات“، ‌كاهش پيشرفت، و... .
2. تعابير ناقص
گاه بر اثر شتاب زدگي در نوشتن يا ايجاز غيرمجاز و اختصارنويسي بي‌مورد باعث مي‌شود برخي از اجزاي يك تركيب حذف شود كه نتيجه آن نارسايي و نامفهوم شدن معناي جمله مورد نظر است كه باعث مي‌شود جمله مبهم گردد.
3. تعابير عاميانه
مقصود از تعابير عاميانه برخي از تكية كلمه‌ها يا عبارت‌ها و جملاتي است كه معمولاً در زبان گفتاري غيرمعيار به‌كار مي‌رود. آميختن زبان گفتار با زبان نوشتار دليل اصلي كاربردهاي عاميانه به‌شمار مي‌آيد؛ مثلاً تعابيري مانند ”دست آخر“، به جاي در نهايت و سرانجام، ”وارد بودن“ به‌جاي آشنا بودن،» ”الله بختكي“ به‌جاي به‌طو رتصادفي، روده دراز بودن به جاي پرگويي، ”واگير‌دار“ به جاي ”واگير“ و... .
4. درازنويسي
طولاني بودن جملات مطبوعات، با ويژگي‌هاي مطلوب زبان رسانه تناسب ندارد. برخي از ساختارهاي رايج در زبان نوشتار همچون جملات معترضه و بلند و ساختارهاي طولاني نبايد در زبان مطبوعات به‌كار روند. اين مسئله به‌ويژه يكي از اشكالات رايج در زبان متن‌هاي خبري مطبوعات است كه بايد با تبديل جملات طولاني به دو يا چند جمله كوتاه‌تر رفع شود.
در بسياري از موارد، طولاني شدن جملات ناشي از كاربرد قيدها، بدل‌ها يا جملات معترضه‌اي است كه مي‌توان آنها را از ساختار جمله حذف كرد و در جملات جداگانه‌اي آورد.
البته گاهي طولاني شدن برخي از جملات، ناشي از كاربرد تكيه كلام‌ها و اصطلاحات خاصي است كه امروزه ديدن آنها براي مخاطبان مطبوعات، امري عادي شده است. عباراتي نظير: گفتني است كه، در همين حال، اين در حالي است كه، براساس همين گزارش، اين گزارش همچنين حاكي است كه و ... كه مي‌توان آنها را عبارات كليشه‌اي هم ناميد، از اين دست هستند. ممكن است در نگاه اول به نظر برسد بسياري از اين عناصر زباني در مقوله حشو جاي مي‌گيرند و بايد از زبان مطبوعات حذف شوند، اما بايد به اين نكته هم دقت كرد كه اين كلمات و عبارات، گاهي بار معنايي خاصي دارند و براي ايجاد ارتباط ميان بخش‌هاي مختلف كلام به‌كار مي‌روند.
بايد توجه داشت كه مطلب فوق، در تمام موارد صدق نمي‌كند. از آن جمله پديده‌اي زباني است كه به ”درازنويسي“ شهرت يافته است و در آن، تحت تأثير عواملي چون گرايش به ادبي‌نويسي يا استفاده از افعال و اصطلاحات كليشه‌اي، مطلبي كه مي‌توان آن را در چند كلمة محدود بيان كرد، با عبارات طولاني بيان مي‌شود. براي مثال خوانندگان مطبوعات، از بين دو گروه فعلي ”به مرحله اجرا درآوردن“ و ”اجرا كردن“، دومي را راحت‌تر و سريع‌تر درك خواهند كرد.
مطالب مطبوعات را بايد با جمله‌هاي كوتاه و رسا به صورتي نوشت كه قابل فهم و درك باشد. تحقيقات انجام شده نشان مي‌دهد كه درك مفاهيم هر جمله با تعداد واژه‌هاي آن رابطه معكوس دارد. هرچه تعداد واژه‌هاي يك جمله كمتر باشد، درك مفهوم آن آسان‌تر است. روزنامه‌نگار بايد به‌ويژه در مطالبي چون خبر، از نوشتن جمله‌هاي طولاني و مركب خودداري كند، زيرا چنين نوشته‌اي نه تنها به‌آساني قابل فهم نيست، بلكه خواننده را خسته و او را از خواندن خبر دلسرد مي‌كند (بديعي، 1383: 148).
5. الگوهاي بياني بيگانه
مقصود از الگوهاي بياني بيگانه گرته‌برداري از الگوهاي زبان بيگانه و تعميم يا ترجمه تحت‌الفظي يك تركيب يا عبارت بيگانه در فارسي است گرته‌برداري ممكن است واژگاني معنوي يا نحوي باشد.
در گرته‌برداري واژگاني ترجمة تحت‌الفظي يك تركيب به فارسي مي‌آيد مثل: حساب كردن روي كسي، بي‌تفاوت، رنج كشيدن، حمام گرفتن و...
در گرته‌برداري معنوي تنها يكي از معاني واژه را در زبان مبدأ به ديگر معاني آن در زبان مقصد تعميم داده مي‌شود. مثلاً كاربرد ”شرايط جسماني“ به جاي ”وضع جسماني“ و يا استفاده از ”چهره“ به جاي ”نماينده“ درمثال زير:
حافظ از چهره‌هاي مشهور ادب فارسي است.
در گرته‌برداري نحوي از ساخت جملة بيگانه در زبان مقصد الگوبرداري مي‌شود. اين نوع گرته‌برداري بيشتر درجمله اتفاق مي‌افتد مثل اغلب كاربرد‌هاي مجهول در زبان فارسي: گلستان توسط سعدي نوشته شد، به جاي سعدي گلستان را نوشت.
6. جابه‌جايي اركان جمله
طبق قواعد نحوي زبان فارسي، هر يك از اجزاي جمله در زبان نوشتار جايگاه خاصي دارند؛ مثلاً در نوشتار هيچ‌گاه فعل در آغاز جمله نمي‌آيد و يا در شرايط طبيعي، فاعل بر مفعول مقدم است. گاهي اشكالات موجود در زبان مطبوعات، ناشي از بي‌توجهي به همين قواعد است. نمونه‌هاي زير در بخش‌هاي بررسي شده قابل توجه‌اند: نادرست: وي گفت: نبايد فراموش كرد كه هر اثر هنري، اصلش از بدل آن بهتر است. درست: وي گفت: نبايد فراموش كرد كه نسخه اصلي هر اثر هنري، بهتر از نسخة بدل آن است.
در جمله زير، جابه‌جايي اركان جمله موجب شده است ساختار جمله به كلي غلط شود. نادرست: زمان و تيم مذاكره‌كننده با آمريكا هنوز مشخص نيست. درست: زمان مذاكره با آمريكا و تركيب تيم مذاكره‌كننده هنوز مشخص نيست.
7. تكرار
مقصود از تكرار، تكرار عين كلمات در يك جمله است بي‌آنكه ضرورتي داشته باشد. تكرار اسم، حرف، قيد، يك عبارت از مصداق‌هاي تكرار به‌شمار مي‌آيند. تكرار اغلب موجب درازي جمله و پيچيدگي آن مي‌شود. در نثر مطبوعاتي نويسندگان اغلب بدون آنكه خود متوجه شوند عبارت‌ها و كلمات زيادي را بي‌آنكه جمله به آن نياز داشته باشد، به‌كار مي‌برند؛ مثلاً: نادرست: از قناد پرسيديم، چرا بيشتر بازي‌هايتان، بازي‌هاي قديمي و سنتي است؟
درست: پرسيديم: چرا بيشتر بازي‌هايتان قديمي و سنتي است؟
8. مترادف نويسي
مقصود از مترادف‌نويسي آوردن عبارت‌هاي مترادف و هم معني درجمله است:? نادرست: ما بارها در اين مورد صحبت كرده‌ايم اما هميشه بحث‌مان با سر و صدا و داد و بيداد خواهرم بي‌نتيجه و نصفه‌كاره مانده است.
درست: ما بارها در اين مورد صحبت كرده ايم، اما هميشه بحث‌مان با داد و بيداد خواهرم بي‌نتيجه مانده است.
9. حشو
منظور از حشو به كاربردن كلمات و عبارت‌هاي زائد است كه معاني بيان‌شده همان كلمات و تعابير را دوباره بيان مي‌كنند. مثال: «ساير شهرهاي ديگر» در اين‌جا حشو به معني كاربرد دو كلمه است، درحالي كه يكي از آن دو كلمه مفهوم ديگري را داشته باشد. چنان‌كه در مثال ”جنازه مرده“ كلمة جنازه فقط براي مرده به كارمي‌رود و ذكر يكي از آن دو كافي است. نمونه‌هايي ازحشوهاي زبان فارسي چنين‌اند: پيش‌بيني كردن از قبل، شب ليله‌القدر، سنگ حجرالاسود، ريسك خطرناك، تخته وايت‌برد، برعليه، سؤال پرسيدن و...
10. مبهم نويسي
گاهي در نتيجة جابه‌جايي اجزاي جمله و نشاندن سازه‌ها در جاي نامناسب، اضافه كردن پي در پي كلمات به هم، معلوم نبودن مرجع ضماير، آوردن افعالي كه معاني دو پهلو دارند و عواملي از اين دست در زبان مطبوعات جملاتي به كار مي‌رود كه مخاطب در درك و دريافت معنا و مفهوم آنها با مشكل روبه‌رو مي‌شود. گاهي نيز در نتيجة برخي عوامل فوق، جملة قابليت انتقال دو مفهوم مختلف را دارد كه حتي ممكن است با يكديگر متضاد و يا متناقض باشند. بديهي است كه زبان بخش‌هايي از مطبوعات همچون خبر، خلاف برخي گونه‌هاي ديگر زبان از جمله زبان ادبي، بايد صريح و روشن و عاري از هر گونه ابهام و پيچيدگي يا معاني دو پهلو باشد. امكان استنباط معاني مختلف يا خلاف مراد نويسنده از زبان را كژتابي مي‌نامند. ابهام و كژتابي گاهي نيز ممكن است ناشي از كاربرد قيد به صورت مبهم و يا حدف بدون قرينه برخي از اركان جمله باشند.
نادرست: و آن را علت و مسبب بسياري از تنش‌ها و مخالفت‌هاي جهاني از جمله مسائل هسته‌اي مي‌دانند. (ابهام)
درست: ... و آن را علت بسياري از تنش‌ها و مخالفت‌هاي جهاني با مسائل هسته‌اي مي‌دانند.
چنان‌كه در جدول 6 ملاحظه مي‌شود، در حوزة ويرايش بلاغي، از مجموع 6206 مورد اشكال در مقوله‌هاي مترادف‌نويسي، مبهم‌نويسي، درازنويسي، حشو، جابجايي اركان جمله، تكرار، تعابير نامناسب، تعابير ناقص، تعابير عاميانه و الگوهاي بياني بيگانه، نشريات خانوادة سبز و شرق به ترتيب با تعداد 604 و 551 مورد و نشريات جام جم و استقلال جوان به ترتيب با تعداد 126 و 131 مورد اشكال، داراي بيشترين و كمترين اشكالات هستند.
نتيجه‌گيري
زبان مطبوعات امروز بر اثر عوامل مختلف دچار آسيب‌هاي جدي شده است كه در لزوم رفع آنها هيچ ترديد نيست و البته اين آسيب‌ها قابل كنترل و پيشگيري است. اين اشكالات عمدتاً ناشي از ناآگاهي و آموزش‌نديدگي پديدآورندگان متون مطبوعاتي و يا بي توجهي مسئولان نسبت به اين موضوع است. با گسترش كمّي نشريات و فرصت اندك بازبيني، ويرايش و اصلاح نوشته‌ها، روزانه تعداد زيادي از ساختارهاي زباني غيرمعيار ترويج مي‌شود و تأثير نامطلوبي برفرهنگ نوشتاري مردم مي‌گذارد. از سوي ديگر، بسياري از مردم از ميان مطالب مكتوب مختلف، تنها به خواندن نشريات (و آن هم اغلب نشريه‌اي خاص) اكتفا مي‌كنند و نثر مطبوعات، خواه ناخواه بر چگونگي به كارگيري زبان يا مهارت نوشتن آنان تأثير مي‌گذارد. در موارد بسياري نيز غيرمعيارهاي زبان مطبوعات، به شكل‌هاي مختلف گونه‌هاي ديگر زباني را نيز تحت‌تأثير قرار مي‌دهد.
شناسايي و بررسي اين غيرمعيارها و پيشنهاد راه‌هايي براي رفع آنها مي‌تواند گام مهمي در مسير حركت به‌سوي درست‌نويسي و پيراستن زبان از اشكالات مختلف به شمار آيد. با درك اين ضرورت بود كه پژوهش حاضر به سفارش دفتر مطالعات و توسعة رسانه‌هاي معاونت مطبوعاتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و با پيشنهاد مركز تحقيقات زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تربيت مدرس اجرا گرديد.
اهداف اصلي اين طرح، شناسايي مهم‌ترين الگوهاي غيرمعيار مطبوعاتي، طبقه‌بندي و بررسي بسامد هر يك و در نهايت نتيجه گيري و ارائة راهكارهاي مناسب براي رفع آنهاست.
اين پژوهش بر سؤالات و فرضيه‌هايي به شرح زير استوار بوده است:
سؤالات
1. مهم‌ترين الگوهاي زباني غيرمعيار مطبوعات كدام‌اند؟
2. الگوهاي زباني غيرمعيار را از جهت زمينه‌هاي بروز، شكل‌ها و گونه‌ها و تعلق آنها به سطوح مختلف زباني، چگونه مي‌توان تقسيم‌بندي كرد؟
3. الگوهاي زباني غيرمعيار در كدام بخش‌هاي مطبوعات (روزنامه‌ها سراسري، عامه‌پسند، محلي) و در چه سطوح زباني بيشتر ظاهر مي‌شوند؟
4. آيا با تعيين مهم‌ترين الگوهاي زباني غيرمعيار مطبوعات و چگونگي طبقه‌بندي و نيز بررسي آنها از جهت بسامدي مي‌توان به شمايي كلي از اشكالات زباني مطبوعات فارسي دست يافت؟
5. چه راهكارهايي براي كنترل و پرهيز از كاربرد الگوهاي زباني غيرمعيار و اصلاح آنها در زبان مطبوعات مي‌توان ارائه داد؟
فرضيه‌ها
1. الگوهاي زباني غيرمعيار در بيش از 30 درصد از جمله‌هاي مطبوعاتي وجود دارد.
2. بيشترين الگوهاي زباني غيرمعيار مربوط به بخش هاي خبري در موضوعات سياسي و اجتماعي است.
3. الگوهاي زباني غيرمعيار در مطبوعات محلي و عامه‌پسند بيش از مطبوعات سراسري ديده مي‌شود.
4. بيشترين الگوهاي زباني غيرمعيار به ترتيب در حوزه‌هاي فني، زباني و بلاغي ديده مي‌شود.
جمعاً در سه حوزة فني، زباني و بلاغي 8329 جمله؛ يعني 7/67 درصد يك يا چند اشكال دارد و 3981 جمله؛ يعني 3/32 درصد از كل جملات بدون اشكال است. از ميان 8339 جمله غيرمعيار جمعاً 258,15 مورد اشكال وجود دارد؛ يعني در هر جمله به‌طور متوسط دو اشكال ديده مي‌شود. اين نتيجه درست خلاف فرضية شماره يك طرح است كه تنها 30درصد از جملات مطبوعاتي را داراي اشكال مي‌داند.
اين نتيجه، فرضيه شماره چهار طرح را نيز ابطال مي‌كند؛ زيرا تعداد اشكالات براساس نتايج طرح: بلاغي، فني، زباني است.
ميزان اشكالات در سه حوزه فني 071/5؛ يعني 33درصد، زباني 250/4 مورد؛ يعني 27درصد و بلاغي 206,6 مورد؛ يعني 40درصد است.
براي مقايسه و نتيجه‌گيري بهتر 38 مورد غيرمعيار موضوع پژوهش در سه گروه مورد بررسي را در جدول تفكيكي آن بر مبناي بسامد، درصد از زير مجموعه و درصد از كل، بيشترين و كمترين مورد در قالب، موضوع و نوع نشان مي‌دهيم.
با توجه به جدول، از ميان زير مجموعه‌هاي ويرايش فني نشانه‌گذاري، بيشترين تعداد شامل 3630 مورد، معادل 23درصد از كل اشكالات و 73درصد از اشكالات حوزة فني را داراست كه اين رقم در مقايسه با كل اشكالات بسيار زياد است. بيشترين رخداد ميان قالب‌ها گزارش، در موضوعات، اجتماعي و در نوع نشريات عامه‌پسند است. اين آمار نشان دهندة آن است كه مطبوعات به صوري‌ترين، ساده‌ترين و بديهي‌ترين و لازم‌ترين و قانونمند‌ترين بخش معيارسازي زبان بي‌توجه‌اند.
نشانه‌هاي نگارشي در مطبوعات يا به صورت كاربرد نادرست است و يا كاربرد زائد يا اساساً بدون كاربرد درست. از ميان يازده نشانه پربسامد در نشانه‌گذاري تنها نقطه ( . ) نقطه‌ويرگول (؛) و ويرگول (،) كاربرد (درست يا نادرست) داشته‌اند. پراكندگي نوع و شيوه استفاده از همين علائم محدود نيز نشان مي‌دهد رويه خاص و علمي مدنظر نويسندگان بخش‌هاي مختلف مطبوعاتي نبوده، بلكه اغلب كاربردها ذوقي است.
پس از نشانه‌گذاري عدم كاربرد درست قواعد رسم‌الخط با 18درصد از كل زير مجموعه و 6درصد از كل اشكالات در اين حوزه مطرح است. رسم‌الخط فرهنگستان زبان و ادب فارسي، تنها در چند نشريه رعايت مي‌شود و اغلب نشريات خصوصاً نشريات سراسري در حوزة گزارش و مسائل اجتماعي از اين رسم‌الخط تبعيت نمي‌كنند. در گفت‌و گو با خبرنگاران و مديران چند رسانه معلوم شد كه اساساً رسم‌الخط فرهنگستان نه ازسوي مراجع رسمي مثل خود فرهنگستان يا معاونت مطبوعاتي ابلاغ شده و نه مديران مطبوعات به مديران داخلي و خبرنگاران اعلام و ابلاغ كرده‌اند.
از ميان سه حوزه ويرايش زباني، اسم با 45درصد، فعل با 33درصد و حرف با 22درصد به ترتيب بيشترين غيرمعيارها را دارد. در حوزه اسم نيز كاربرد اسامي بيگانه با 1089 مورد؛يعني 26درصد كل ويرايش زباني و 7درصد از كل اشكالات بيشترين بسامد غيرمعيار را داراست.
در حوزه فعل نيز كاربرد نامناسب فعل با 452 مورد و سپس حذف بي‌قرينه فعل با 302 مورد بيشتر غيرمعيارهاي اين حوزه است. شايد يك علت اين حذف‌ها و كاربردهاي نامناسب، فشرده‌سازي خبر و اختصار غيرضروري است كه معمولاً آسيب‌ها، ابتدا متوجه فعل جمله است .اغلب بر اثر درازنويسي و كاربرد جملات مركب و بلند و تو در تو، فعل به شكل نامناسب و يا محذوف به كار مي‌رود. در حوزه حرف نيز بيشترين غيرمعيار‌ها در حوزة حرف اضافة نامناسب است كه 235 مورد در كل جملات اشكال‌دار مشاهده مي‌شود.
در بخش ويرايش بلاغي از مجموع، ده غيرمعيار با 2606 مورد اشكال، تعابير نامناسب با 1546 مورد؛ يعني 25 درصد از اشكالات زير مجموعه خود و 10 درصد از كل اشكالات مطبوعاتي را تشكيل مي‌دهد. تعابير نامناسب شامل تعابير كليشه‌اي متكلفانه، غيررايج، ساختگي است كه تعداد زياد آن در مطبوعات نشان‌دهنده تأثير شديد آنها از الگوهاي بيگانه و ترجمه اصطلاحات و تعابير بيگانه به زبان فارسي بدون در نظر گرفتن ملاحظات و قواعد زباني زبان مقصد است.
بيشترين تعابير نامناسب در مصاحبه‌ها و خبرها است و نشريات سراسري نسبت به بقيه از اين گونه تعابير بيشتر استفاده مي‌كنند. تعابير نامناسب در موضوعات اقتصادي و ورزشي بسامد بيشتري دارد. پس از تعابير نامناسب درازنويسي و حشو در حوزة ويرايش بلاغي به ترتيب با 1507 مورد (10درصد از كل اشكالات) و حشو با 1327 مورد (21 درصد كل اشكالات) پربسامدتر است. امروزه يك شاخص غيرمعيار زبان مطبوعات، درازنويسي است. درازنويسي، آوردن جملات معترضه متعدد در خبر اصلي است. همچنين كاربرد تكيه كلام‌ها، درج چند اطلاع در يك خبر، ذكر عناوين و پست‌هاي سازماني اشخاص و سازمان‌ها و تكرار آنها باعث طولاني شدن نوشته شده است. مجلات عامه‌پسند نسبت به بقيه در دو مورد اخير بيشترين كاربرد را دارند. متن خبرها به نسبت بقيه قالب‌ها درازتر و طولاني‌تر است. يك دليل طولاني شدن جملات خبري تنگي جا، حجم زياد اخبار و فشردگي مطالب و كوتاه زمان است كه همگي باعث فشرده‌سازي خبر مي‌شود. اين فشرده‌سازي يك علت حذف نابجاي فعل‌ها و در نتيجه طولاني كردن جملات مي‌گردد.
از ميان تمامي نشريات بيست و دو گانه مورد تحقيق، نشريات خانواده سبز با 1074 مورد و شرق با 1068 مورد اشكال داراي بيشترين اشكالات در تمامي حوزه‌هاي ويرايشي هستند. نشريات امين و خبرجنوب نيز كمترين اشكالات را دارند. دو نشريه پر اشكال از نشريات عامه‌پسند و سراسري و كم‌اشكال از نشريات محلي هستند. بنابر فرضية‌ شماره سه تحقيق كه الگوهاي زباني غيرمعيار در مطبوعات محلي و عامه‌پسند را بيشتر از سراسري مي‌داند، نتايج طرح ثابت مي‌كند كه مطبوعات عامه‌پسند و سپس سراسري بيشترين اشكال را دارند كه اين فرضيه را نتايج تحقيق نقض مي‌كند.
در ميان موضوعات نشريات نيز بنابر فرضية شماره دو طرح كه قالب خبر را داراي بيشترين اشكالات مي‌داند، اثبات مي‌شود. در خبرها بيشترين موارد اشكال ديده مي‌شود، سپس مقاله و آن‌گاه گزارش. اما در بخش دوم فرضيه شمارة دو ادعا شده است كه موضوعات سياسي و اجتماعي داراي بيشترين اشكالات است كه موضوعات اجتماعي و اقتصادي در نتايج طرح بيشترين غيرمعيارها را به خود اختصاص مي‌دهد.
پيشنهادها
يكي از وظايف‌ مهم رسانه‌ها انتقال درست خود پيام به بهترين شكل در كمترين زمان است. زبان به عنوان ابزار ارتباطي نقش بسيار مهمي را در اين زمينه ايفا مي كند. به كارگيري درست زبان و قواعد آن از طريق اصول و مباني نگارشي و ويرايشي اولين و مهم‌ترين ابزار هر رسانه است. زبان آن دسته از مطبوعاتي كه فاخر، معيار، به اسلوب و صحيح است، بيشتر فهميده مي‌شود و رسالت خبررساني و مطبوعاتي آنها نيز به خوبي انجام مي‌شود.
وضعيت زبان در مطبوعات كشور به گواهي گزارش ارائه شده، چندان مطلوب نيست. اين گزارش هشدار و زنگ خطري براي مسئولان اجرايي و تصميم‌گير است كه بيش از هميشه و پيش از آن كه كنترل زبان مطبوعات از دست خارج شود، لازم است تدابيري در كوتاه، ميان و بلند مدت انديشيده شود. اين پيشنهادها مي‌تواند به صورت مستمر، موقت، يا آزمايشي به اجرا درآيد و براساس نتايج آن اقدامات بعدي را تبيين و تعيين كرد. به هر حال تأمل در اين پيشنهادها مي‌تواند در تصميم‌گيرهاي آتي نقش به سزايي ايفا كند.
1. تأسيس اداره ويرايش. يكي از ضروري ترين و بايسته‌ترين اقدامات براي اعمال كنترل‌هاي زباني در مطبوعات تأسيس اداره ويرايش است. از جمله اهداف و وظايف اين اداره مي‌تواند موارد زير باشد:
1. 1. سياستگذاري و برنامه‌ريزي زباني، پيگيري و اجراي برنامه‌هاي وزارتخانه و معاونت مطبوعاتي؛
2 .2. پيگيري و تحقّق و عملياتي‌كردن سياست‌هاي مصوب؛
3 .2. تشكيل شوراي عالي ويرايش در معاونت مطبوعاتي و تشكيل كار گروه ويرايش براي ارائه و تبيين خط و مشي‌هاي لازم؛
4 .2. برقراري ارتباط مؤثر با فرهنگستان زبان و ادبيات كشور به منظور ايجاد پل ارتباطي ميان معاونت مطبوعاتي و فرهنگستان و اجرا و ابلاغ به موقع مصوبات فرهنگستان در نشريات؛
5 .2. پيش‌بيني و تبين آيين‌نامه‌هاي لازم براي اقدامات تشويقي، آموزشي، بازدارنده و توبيخي به منظور اصلاح روند امور و مديريت زباني مطبوعات؛
6 .2. ارائه كمك‌هاي لازم و مشاورهاي به هنگام، براي بهبود وضع زباني نشريات از طريق مراقبت‌هاي دوره‌اي و تصادفي؛
7. 2. شناخت، آموزش و جذب ويراستاران براي معرفي به نشريات مختلف.
2. ارزيابي سالانه زبان معيار در مطبوعات. يكي از خدمات اداره ويرايش مراقبت‌‌هاي مقطعي، دوره‌اي، منظم و نامنظم مطبوعات از حيث كاربرد درست زبان است. براي اين منظور مي‌توان با توجه به برنامه طرح حاضر و تكميل آن برنامه‌اي رايانه‌اي تهيه كرد و سالانه تعداد مشخصي از جملات هر يك از مطبوعات تحت پوشش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را با توجه به معيارهاي كاملاً روشن، كمّي و براساس مصوبات فرهنگستان زبان و ادب فارسي ويرايش كرد و وضعيت زبان در مطبوعات را با تعيين خطوط و مرزهاي مشخص به آنان ابلاغ نمود. ادارة ويرايش مي‌تواند هر سال گزارش كمّي و كيفي از ميزان، چگونگي و نوع غيرمعيارها و وضعيت هر نشريه در برابر ساير نشريات را در اختيار روزنامه‌ها قرار دهد و وضعيت كلي مطبوعات كشور را سالانه منتشر سازد. بدين‌وسيله مي‌توان وضعيت مطبوعات را در سال‌هاي آتي نيز سنجيد و با همان نشريه در سال‌هاي گذشته مقايسه كرد تا ميزان ارتقا يا افت هر نشريه يا نشريات كشور از اين طريق معلوم شود. نتيجه اين پژوهش‌ها مي‌تواند اقدامات تشويقي و يا تنبيهي چون اخطارهاي مرحله‌اي، جريمة نقدي يا غيرنقدي (مثل تعطيلي موقت) يا حتي تعطيلي دائم باشد.
3. اقدامات تشويقي. برخي از اقدامات تشويقي را مي‌توان به شرح زير اعلام كرد:
1. 3. اساساً بايد يكي از معيارها در سطح‌بندي مطبوعات رعايت زبان معيار باشد، چنانچه نشريه‌اي بخواهد از سطح خود ارتقا يابد، بايد علاوه بر بالا بردن مهارت‌هاي حرفه‌اي، شمارگان، مقبوليت عام و ...، از زبان سالم ، بي‌عيب و معيار نيز برخوردار باشد.
2 .3. از جمله اقدامات تشويقي پيشنهادي مهم براي ارتقاي سطح مطبوعات و اصحاب آن، در نظر گرفتن زبان معيار به عنوان يكي از شاخصه‌هاي انتخاب در جشنواره مطبوعات است. هم‌چنين جز معيار قرار دادن زبان، بايد به بهترين روزنامه يا نشريه‌اي كه در حفظ زبان فارسي كوشيده است با همكاري مشترك فرهنگستان زبان و ادب فارسي جايزه‌اي ويژه تعلق گيرد.
3 .3. اختصاص يا افزايش درصدي از يارانه‌هاي مطبوعاتي به نشريه يا نشرياتي كه در معيارسازي زبان مطبوعات و اصلاح و بهبود آن تلاش بيشتري كرده‌اند.
4 .3. برعهده گرفتن درصدي از حقوق يا مزايا و يا بيمه نشرياتي كه ويراستار استخدام مي‌كنند. به صورت تسهيلات حمايتي تا مدت مشخص (مثلاً 5 سال).
4. آموزش. در حوزه آموزش‌هاي تخصصي خبرنگاري لازم است دوره يا دوره‌هاي آموزش نگارش و ويرايش مطبوعاتي براي انواع و اقسام گونه‌ها برگزار شود.
هم اكنون و به‌طور خاص دوره‌هاي كوتاه مدت ويرايش (15 هفته) در مراكز و نهادهايي چون جهاد دانشگاهي، سازمان فني و حرفه‌اي، صدا و سيما، دانشگاه تربيت مدرس، دانشگاه تهران و برخي نهادهاي خصوصي برگزار مي‌شود كه مي‌توان با عقد قراردادهايي با نهادهاي ياد شده يا هر نهاد صاحب صلاحيت ديگر چنين دوره‌هايي را برگزار كرد. مركز تحقيقات زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تربيت مدرس (مجري طرح حاضر) از ساليان دور تاكنون دوره‌هاي فراوان ويرايش و نگارش را در دو سطح مقدماتي و پيشرفته برگزار كرده است و آمادگي دارد با روش‌هاي مختلف كارگاهي، از راه دور، رايانه‌هاي، مجازي و ... تمامي خبرنگاران و اصحاب مطبوعات را زير پوشش قرار دهد. توصيه مي‌شود به‌طور ويژه كارگاه‌هايي با گرايش”زبان مطبوعات“ برگزار شود.
5. پژوهش. پژوهش‌هاي مستمر در حوزه زبان مطبوعات در ابعاد و سطوح مختلف مي‌تواند زمينه‌هاي تصميم‌گيري را در مديران ايجاد يا تقويت نمايد. به همين منظور تعريف طرح‌هايي در حوزه ارتباط زبان و مطبوعات مي‌تواند به نتايج مطلوب علمي و عملي منجر شود. از جمله پژوهش‌هايي كه مي‌تواند در ادامه و تكميل اين پژوهش به عمل آورد به شرح زير است:
الف. مقايسه زبان مطبوعات از گذشته تا امروز
ب. بررسي زبان معيار مطبوعاتي در مقايسه با گونه‌هاي زباني ديگر
پ. بررسي الگوهاي زباني بيگانه در مطبوعات كشور
ت. الگوهاي زباني غيرمعيار در كل نشريات كشور (گسترش يافتة همين طرح)
ث. پژوهش در شيوه‌هاي بهينه‌سازي زبان مطبوعات كشور
ج. توصيف گونه‌هاي زبان مطبوعاتي
چ. ارزيابي و بررسي جايگاه مطبوعات در فرايند برنامه‌ريزي زبان
ح. بررسي تطبيقي رسانه‌هاي ايران و كشورهاي ديگر.
توضيح آنكه در اين زمينه مي‌توان از برخي تحقيقات صورت گرفته در كشورهاي ديگر نيز استفاده كرد. براي نمونه در كتاب تحقيق در رسانه‌هاي جمعي كه يكي از معتبرترين منابع علمي مربوط به تحقيقات رسانه‌اي در دانشگاه‌هاي آمريكاست، بخش‌هاي مفصلي به پژوهش در رسانه‌هاي چاپي و به‌ويژه مطبوعات اختصاص يافته است. مقايسة تحقيقات صورت گرفته در جوامع غربي در اين حوزه با پژوهش‌هاي رسانه‌اي در كشور ما نشان مي‌دهد در اين زمينه نياز به فعاليت‌هاي متعددي داريم. مي‌توان با نگاهي به فصل سيزدهم كتاب مذكور هم از كمّ و كيف و روش‌‍‌هاي پژوهش در اين حوزه مطلع شد و الگو گرفت و هم به‌طور خاص از نتايج پژوهش‌هاي مشابه با پژوهش حاضر اطلاعاتي كسب كرد. (نك: دي. ويمر، 1384: 525 و566)
6. توليد نرم‌افراز. براساس اين طرح و طرح‌هاي مشابه مي‌توان به توليد برخي نرم‌افزارها اقدام كرد؛ از جمله:
1 .6. نرم‌افزار آموزش ويراستاري مطبوعاتي؛
2 .6. نرم‌افزارغلط‌ياب فارسي و يكسان سازي شيوة خط؛
3 .6. نرم‌افزار ويراستار فارسي؛
4 .6. نرم افزار برابر ياب فارسي براي واژگان مطبوعاتي.
7. اعمال قوانين و تدوين آيين‌نامه‌هاي لازم.
1 .7. تدوين آيين‌نامة ضرورت شيوة به‌كارگيري رسم‌الخط، نشانه‌گذاري و ويرايش مطبوعاتي در تمامي مطبوعات كشور؛
2 .7. ابلاغ بخش‌نامه عدم به‌كارگيري اسامي بيگانه مصوب هيئت دولت؛
3 .7. اصلاح آيين‌نامه‌هاي اجرايي جشنواره‌هاي مطبوعاتي، هيئت نظارت بر مطبوعات و ساير بخش‌هاي وابسته به مطبوعات و اعمال قوانين لازم كنترل‌هاي زباني در هر يك از آنها براساس مصوبات شوراي ويرايش مطبوعات و تأييد شوراها و مقام‌هاي عالي مرتبط.
منابع
1. ايراني، ناصر. «زبان فارسي را حفظ كنيم»، دربارة زبان فارسي، مركز نشر دانشگاهي، 1375.
2. باطني، محمدرضا. توصيف ساختمان دستوري زبان فارسي. تهران: اميركبير، 1376.
3. باطني، محمدرضا. مسائل زبان‌شناسي نوين، تهران: آگاه، 1370.
4. باطني، محمدرضا. نگاهي تازه به دستور زبان، چاپ دوم، تهران: آگاه، 1363.
5. بديعي، نعيم و حسين قندي. روزنامه نگاري نوين، چاپ چهارم، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي، 1383.
6. ترادگيل، پيتر. زبان‌شناسي اجتماعي، ترجمة محمد طباطبايي، تهران: آگاه، 1376.
7. توكلي، احمد. مثلث طلايي نوشتن براي مطبوعات، تهران: انتشارات ثانيه، 1383.
8. توكلي، احمد. ويراستاري و مديريت اخبار، تهران: انتشارات خجسته، 1379.
9. حق شناس، علي محمد. «زبان، زبانشناس، ويراستار»، دومين سمينار زبان فارسي در صدا و سيما، سروش، شماره‌هاي25 ـ 23، خردد 1371.
10. حيدرزاده، توفيق. «نقش رسانه‌هاي همگاني در ترويج زبان علم و مشكلات موجود در ترويج زبان علم از رسانه‌ها»، مجموعه مقالات سمينار زبان فارسي، زبان علم، مركز نشر دانشگاهي، 1365.
11. دستور خط فارسي، فرهنگستان زبان و ادب فارسي، تهران: 1382.
12. دي. ويمر، راجر و جوزف آر دومينيك. تحقيق در رسانه هاي جمعي، ترجمة كاووس سيدامامي، تهران: انتشارات سروش، 1384.
13. سارلي، ناصرقلي و حسين بيات. ”بررسي اشكالات نحوي زبان خبر بر اساس دستور ساختاري“ (گزارش پژوهشي)، مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامه‌اي صدا و سيما، شمارة 19، 1385.
14. سارلي، ناصرقلي. ”زبان معيار و صدا و سيما“ (گزارش پژوهشي)، مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامه‌اي صدا و سيما، شمارة 81، 1379.
15. سميعي گيلاني، احمد. «زبان محلي، زبان شكسته و بهره‌گيري از فرهنگ مردم در صدا و سيما»، دربارة زبان فارسي، مركز نشر دانشگاهي، 1375.
16. صفوي، كورش (مترجم). زبانشناسي و ادبيات؛ تاريخچة چند اصطلاح، تهران: هرمس، 1377.
17. فيروزان، مهدي. «تأثير متقابل زبان رسانه ها»، دومين سمينار زبان فارسي در صدا و سيما، سروش، شماره‌هاي25 ـ 23، خردد 1371.
18. مدرسي، يحيي. پژوهشي در واژه‌هاي بيگانه اروپايي در نشريات فارسي (طرح پژوهشي)، تهران: دفتر پژوهش‌هاي فرهنگي، خرداد 1376.
19. مدرسي، يحيي. درآمدي بر جامعه‌شناسي زبان، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1368.
20. ملكان، مجيد. «مشكلات زبان فارسي به عنوان زبان علم»، مجموعه مقالات سمينار زبان فارسي، زبان علم، مركز نشر دانشگاهي، 1365.
21. نجفي، ابوالحسن. «آيا زبان فارسي در خطر است؟»، دربارة زبان فارسي، مركز نشر دانشگاهي، 1375.

نويسنده:حسن ذوالفقاري

منبع:سايت مطالعات رسانه
کد خبر: 9765
Share/Save/Bookmark