تاريک و پرازدحام است و زمزمه هاي نامفهوم دارد سالن تالار وحدت، هنرمندان تجسمي حضوري يافتند اينک چون سال پيش نيست که کسي جشنواره را باور نداشت. هنرمندان به باوري نو رسيدند. لااقل از تراکم جمعيت در سالن مي توان به اين مهم رسيد.
شب اختتاميه جشنواره هنرهاي تجسمي با نمايشي از سازهاي کوبه اي آغاز مي شود سخنگويي ناآشنا به جامعه هنرهاي تجسمي بي هيچ جذبه اي مجلس گردان مي شود.
روزشمار هنرهاي تجسمي
محمود شالويي مديرکل مرکز هنرهاي تجسمي بي هيچ مقدمه اي کارنامه هنرهاي تجسمي را طي دو سال مديريت خود بازگو مي کند وي اشاره مي کند که تمام فعاليت ها در اين عرصه خلاصه نشده است و صدها فعاليت مهم در حوزه تجسمي تا به اکنون به وقوع پيوسته است چه در عرصه خارجي و چه داخلي و چه در جشنواره ها وي به برپايي 4 دو سالانه اشاره مي کند.
شش ماهه دوم سال را او شتابي ديدني در حوزه تجسمي مي داند به بازگشايي نگارخانه اي در هلند اشاره مي کند و نمايشگاه فرانسه و اکسپو قطر و لبنان.
وي از جشنواره تجسمي فجر مي گويد و از آثار ارسال شده به دبيرخانه اين جشنواره که به دليل کثرت بسيار امکان پذيرش بسياري از آثار وجود نداشته است هفت رشته نقاشي، نگارگري، سفال و سراميک، مجسمه، کاريکاتور، عکاسي و خوشنويسي ميهمان جشنواره هنرهاي تجسمي بودند. همزمان با تهران، چهار استان خوزستان، سمنان، يزد و گلستان پذيراي جشنواره فجر بودند.
آنجا که سکوت علامت رضايت نيست...
جمعيت مالامال از هنرمندان و پيشکسوتان هنرهاي تجسمي که به حق نسبت به اولين دوره خويش ناباورانه سالن را لبريز از خود کرده بودند با اتمام سخنراني وزير فرهنگ و ارشاد و به سررسيدن پاسي از شب آرام آرام سالن را ترک کردند.
سخنران ناآشنا نام علي اکبر صنعتي را چندين بار خواند و استاد رحمت شده را به جايگاه فراخواند که پسر وي به نمايندگي براي دريافت جايزه عازم شد.
چه مي توان گفت به طاووس خوش سيماي هفت رنگ هنرهاي تجسمي که بر سرآستانه آن هزار دايه و هزاران انتظار نشسته است.
جهان پير است و بي بنياد، همواره در برگزيده شدن هنرمنداني در اين جشنواره ها سخن ها چه از سر بعض و چه از سر مودت بسيار است.
دل هايي با گرفتن جوايز دلشاد مي شوند و دستهايي به معناي ناخرسندي بر هم کوفته نمي شوند و اين همه فرياد سخنران را بر مي تاباند که چندين بار بلندتر نام برندگان را اعلام کند و چه سخت است سکان دار چنين عرصه اي بودن با هزار و هزار خواسته و تمنا، هنرمنداني به فراخور شان و رتبه ساليان گذشته، اتيکتي برخود مي چسبانند و چنين محملي را کاستن از اعتبار خويش مي دانند. هنرمنداني دلسوزانه و نگران عرصه را خالي نمي کنند و هر چند موهبت استادي آنان به حق ادا نشود حضوري به هم مي رسانند، هنرمنداني نه از جنس اول و نه از جنس دوم تنها عرصه خالي را مجالي مي يابند تا دوره هاي پيشين را که حق شان ادا نمي شد جبران کنند و بر سر اين يوسف گم گشته چشمان حريص برادران، نگاه نگران پدر و دل پرطمع ديگري به انتظار نشسته است.
با اين همه نگاه ترديد که در اولين دوره جشنواره هنرهاي تجسمي حاکم بود. خوب که به اطراف بنگريم چهره هايي آشنا اما غريب هنرمنداني را مي بينيم که طلايه دار مجلس شدند.
چشم ها را بايد شست ...
چه قصه غريبي دارد طي هشت سال تغيير چهار مدير هر بار ريشترهاي دلخراشي به جامعه هنري تجسمي وارد کرد که هر دوره تا مدت ها به ترميم صدمات دوره قبل وقتي و عمري و هزينه اي طي شد.
درست از همان جا که آرامشي پس از طوفان برعرصه تجسمي نويد بخشيد. مدير وقت توانست آينده اي را رصد کند و گذشته را با احتياط آرامش بخشد با اين همه همواره نگاه تيزبين و نکته سنج ديگراني که به برترين ها مي انديشند و کرسي برگزيدگان را شايسته نمي بينند انگشت اتهامي بود که نه به نفع جامعه هنرهاي تجسمي انجاميد و نه به تخريب آن.
تنها جزاير هنري تشکيل داد که يک خانواده را در کلوني هاي متعدد جايگزين سازد و از ما، من و تو بسازد. در همين خصوص انجمن هايي بر خواسته هاي خود پافشاري کردند و برگزار نشدن معدودي بي ينال را بر به کرسي نشاندن حرف خود ترجيح دادند ديگراني با عقايد ديگر ابروان در هم گره کردند و هرگونه فعاليت با دفتر هنرهاي تجسمي را نقض اندوخته هاي فرهنگي خود قلمداد کردند.
با اين همه جشنواره ها بينال ها و برنامه هاي دفتر هنرهاي تجسمي برگزار شد حال اينجا کميت فداي کيفيت شده است يا نه به کل اين يوسف هزار دايه مربوط مي شود که هر که از ظن خويش آن را سرود و بر يافته اش پا فشاري کرد.
نويسنده : شهرزاد هزاره