ارتباط، زيربناى تمدن بشرى است و يكى از مهم ترين ويژگى هاى آن، مبادله اطلاعات و انتقال پيام، بين افراد انسانى است. براى به ثمر رسيدن هر ارتباطى، فرستنده، پيام، كانال، گيرنده يا پيامگير لازم است. ارتباطات به شكلهاي مختلفى صورت ميگيرد؛ چون: حضورى (بدون واسطه)، جمعى يا عمومى، نوشتارى و غير نوشتارى، ملى و فرا ملى، كلامى و غير كلامى، انسانى و ابزارى (ماشينى)، زمانى و غير زمانى، سازمانى و غير سازمانى و نمادين.[1]
نياز انسان به ارتباطات، مخصوص زمان و مكان خاص نيست. گرچه در قرون گذشته دامنه ارتباطات و رسانه ها به گستردگى امروز نبود، ولى با توجه به شرايط و مقتضيات زمان، ابزارها و وسايل ارتباطى وجود داشت كه مردم براى ابراز نياز و انتقال مفاهيم و پيام ها و انديشه هاى خود از آنها استفاده ميكردند و خواسته هاى خود را با ديگران در ميان مى گذاشتند. پيامبران الهى نيز با استفاده از اين ابزارهاي ارتباطى، انديشه هاى دينى و آسمانى خود را به مردم مى رساندند و باعث رهنمون شدن گروه هاى انسانى به سوى خداى متعال مى شدند. در عصر طلوع اسلام و سال هاى بعد از آن، پيامبر خاتم(ص) و امامان معصوم(ع)، برخى از اين ابزارها را به كار گرفتند.
در نگاهي كلّى، مى توان رسانه هاي عصر اهل بيت(ع) را به دو بخش كلّى تقسيم كرد:
1. رسانه هاى كلامى
مهم ترين وسيله و ابزار ارتباط كلامى، زبان است و عمر اين ابزار ارتباطى، به اندازه تاريخ خلقت انسان است. در آيات و روايات دينى به اهميت اين ابزار رسانه اى، اشاراتى شده است. ارتباط كلامى، زير شاخه هايى دارد كه مهم ترين آنها عبارتاند از:
الف) سخنرانى و خطابه
خطابه از پرسابقه ترين و موفقيتآميزترين ابزارهاى ارتباطات كلامى است. بعيد نيست كه نخستين خطيب و منبرى، اولين انسان آفريده شده، يعنى حضرت آدم(ع) باشد؛ اما در روايات اسلامى از حضرت ابراهيم(ع) به عنوان اولين خطبه خوان نام برده شده است. در اين مورد، سيوطى به نقل از سعد بن ابراهيم آورده است:
«أوّلُ مَن خطب على المِنبر إبراهيم(ع) حينَ اُسِرَ لوطٌ واسْتَأسَرَتْهُ الرّومُ، فغَزا ابراهيمُ حتّى اسْتَنْقَذَهُ مِن الرُّومِ؛ نخستين كسى كه بر منبر خطابه خواند، ابراهيم(ع) بود و آن زمانى بود كه رومى ها، لوط را اسير كردند و ابراهيم با آنان جنگيد و او را از دست آنان نجات داد».[2]
مهم ترين ابزار خطابه و سخنرانى، زبان و بيان است كه خداى متعال در معرفى آن، چنين فرمود: )عَلَّمَهُ الْبَيانَ([3]. در فرهنگ اسلامى واژه خطبه و خطابه، داراى جايگاه بلند و شناخته شده اى است. بلندترين معارف دينى در قالب «خُطبهها» از پيشوايان دين نقل شده و به عنوان ميراثي گران بها باقى مانده است. خطبه هاى رسول خدا و امام علي(ع) و... از آن جمله است.
خطابه با توجه به اهميتى كه دارد، شرايط خاصى مى طلبد كه به كاربردن آنها، نفوذ كلام خطيب و ماندگارى آن را بيشتر مى سازد. برخى از اين شرايط، مربوط به «مبلغ» و «گوينده» و برخى ديگر، مربوط به «جايگاه رسانه بودن منبر»است كه در ذيل به شرايط هر يك اشاره مى شود.
شرايط خطيب و مبلغ
1. دينشناسى: رسول خد ا(ص)فرمود: «إنّ دين اللّهِ لَن ينصُرَهُ إلاّ مَن حاطَهُ مِن جَميعِ جَوانِبِهِ[4]؛ دين خداوند را تنها كسى يارى مى رساند كه به تمام جوانب آن احاطه داشته باشد».
2. تكيه بر محوريت قرآن و اهل بيت(ع): در باب توجه به سخن و سيره اهل بيت(ع)، از عبدالسلام بن صالح هروى نقل شده كه گفت: از امام رضا(ع) شنيدم كه مى فرمود: «خداوند رحمت كند بنده اى را كه امر ما را زنده كند!». عرض كردم: چگونه امر شما را زنده كند؟ امام فرمود: «علوم ما را فراگيرد و به مردم بياموزد، كه اگر مردم زيبايى هاى گفتار ما را مى دانستند، از ما پيروى مى كردند».[5]
حديث شريف ثقلين نيز به محوريت قرآن و اهل بيت به صورت توأمان تأكيد دارد.
3. اخلاص: از رسول خدا(ص) نقل شده كه فرمود: «ما مِن عَبدٍ يخطِبُ خُطبَةً إلاّ الله سائِلُهُ عَنْها ما أرادَ بِها[6]؛ هر بنده اى خطابه اى ايراد كند، خداوند از او مى پرسد كه هدف او از خطابه چه بوده است؟».
4. مدارا و نرمى: از پيامبر خاتم(ص) نقل شده است: «اُمِرتُ بِمُداراةِ النّاسِ كما اُمِرتُ بِتَبلِيغِ الرّسالَةِ[7]؛ همان طور كه به تبليغ رسالت مأموريت يافتم، به مداراى با مردم نيز فرمان دارم».
4. خيرخواهى: در قرآن آمده است: )أُبَلِّغُكمْ رِسَالا تِ رَبِّى وَأَنَا لَكمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ(؛[8]
«پيام هاى پروردگارم را به شما مى رسانم و براى شما خيرخواهى امينم».
5. يكسان بودن دل و زبان: امام على(ع) فرمود: «الكلمَةُ إذا خَرَجَت مِنَ القَلبِ وَقَعَت في القَلبِ، و إذا خَرَجَت مِنَ اللِسانِ لَم تُجاوِزِ الآذانَ[9]؛ هرگاه سخنى از دل برخيزد، در دل مى نشيند و هرگاه از زبان بيرون آيد، از مرز گوش ها تجاوز نمى كند».
6. همراه بودن تبليغ و عمل: در اين مورد امام صادق(ع) فرمود: «... رَحِمَ اللّهُ قَوماً كانوا سِراجاً وَ مَناراً، كانوا دُعاةً إلَينا بِأعمالِهِمْ وَ مَجْهُودِ طاقَتِهِم...؛[10] خداوند رحمت كند كسانى را كه چراغ و مناره هدايتاند و مردم را با اعمال و نهايت توانشان به سوى ما فرا مى خوانند...»
و نيز فرمود: «كونوا دُعاةً لِلناسِ بِالخَيرِ بِغَيرِ ألسِنَتِكمْ لِيروا مِنْكمْ الاجتِهادَ والصِّدقَ وَالوَرَعَ...؛[11] مردم را به غير از زبانتان به خوبى فرا خوانيد تا در شما كوشش و راستى و پرهيزكارى ببينند...».
7. تغيير حالت : شايسته است خطيب و گوينده به سخنان خود ايمان داشته باشد و براى انتقال مفهوم مورد نظر تلاش كند و مشتاق رساندن آن مفاهيم به ديگران باشد و نرسيدن آن مفاهيم به مردم و يا عدم توجه مردم به آن باعث رنجش او شود. از اين رو، چهر? خطيب در هنگام ايراد خطبه بايد دگرگون گردد و متناسب با مفاهيم مورد نظر، از حركات بدن خود استفاده كند. جابر، حالات رسول خدا(ص) را در حين خواندن خطبه چنين بيان مى كند: «كان (النّبى(ص)) إذا خطبَ احْمَرَّتْ عَيناهُ، و علا صَوْتُهُ، واشْتَدَّ غَضَبُهُ، كأنَّهُ مُنْذِرُ جَيشٍ يقُول: صَبَّحَكمْ مَسّاكم[12]؛ (پيامبر(ص)) هرگاه خطبه مى خواند، چشمانش سرخ مى شد و صدايش رسا مى گشت و خشمش اوج مى گرفت. گويى قراول سپاهى است كه آنان را از خطر حمله دشمن آگاه مى كند».
8. كوتاه بودن خطبه ها: سخنرانى هر چند خوب ارائه شود، باز اين ترديد وجود دارد كه شنوندگان، قدرت هضم و شنيدن همه مطالب ارائه شده را نداشته باشند؛ زيرا ميزان شنيدن مفيد افراد، كم و محدود است و خطابه هاى سنگين و طولانى باعث خستگى، كسالت و تنفّر آنان مى شود و در نهايت آنها را به سخنان خوب و ارزشمند، بى ميل و بى رغبت مى سازد. در اين مورد توجه به سيره رسول خدا(ص) كارساز و راهگشاست. از عمار بن ياسر نقل شده كه گفت: «أَمَرَنَا رسول الله بِإقْصارِ الخُطَبِ[13]؛ پيامبرخدا(ص) ما را به كوتاه كردن سخنرانى ها دستور مى داد».
از ابوامامه نقل شده كه گفت: «كان (النّبى(ص)) إذا بَعَثَ أمِيراً قال: أَقْصِرِ الخُطْبَةَ وَ أَقِلَّ الكلامَ[14]؛ (پيامبر(ص)) هرگاه فرماندهى را به جايي مى فرستاد، مى فرمود: خطابه را كوتاه و سخن را كم كن».
9. آگاهى از رمز و راز منبر و خطابه.
10. داشتن تقوا و سلامت نفس.
11. فصاحت و بلاغت.
12. صداى خوش و رسا.
ويژگى هاى محلّ خطابه
جايگاه خطابه يا منبر به عنوان يك ابزار رسانه اى و ارتباطى، بايد شرايط و ويژگى هايى داشته باشد كه به كارگيري آنها، منبر را موفق ترين و بى رقيب ترين رسانه ها مى گرداند. برخى از اين ويژگى ها عبارتاند از:
1. بلند بودن محلّ خطابه: معمولاً جايگاه خطيب و سخنران بالاتر از سطح زمين است تا شنوندگان به آسانى بتوانند او را ببينند و با او رابطه برقرار كنند. نخستين سخنرانان تاريخ بشر به اين نكته عنايت داشتند و با قرار گرفتن بر روى تكه چوب و يا قطعه سنگي به ايراد خطبه مى پرداختند.
2. مخاطب از منبر، انتظار خاص و محدود دارد، نه بيشتر.
3. نداشتن اختيار در انتخاب خطيب: به عبارت ديگر، منبر مانند راديو، تلويزيون و... نيست تا هر لحظه كه مخاطب نخواست، سخنران را تغيير دهد.
4. عوامل مزاحم در منبر اندك است. به ديگر عبارت، منبر مانند راديو، تلويزيون و... نيست كه مثلاً اگر جريان الكتريسته قطع شد، همه چيز تمام شود و ديگر امكان دسترسي به خطيب نباشد.
5. بازخورد سخنان در منبر به صورت دائمى از سوي خطيب كنترل مى شود. منبر به خلاف ديگر رسانه ها، اين قابليت را دارد كه چنانچه گوينده احساس كرد فضا، يكنواخت شده و مخاطب، عكس العمل منفى نشان مى دهد، با ارائه مثال، حكايت، داستان و ... شنوندگان را از خستگى بيرون مى آورد.
6. مخاطب در منبر عام است و شامل افراد و قشرهاي مختلف اعم از زن و مرد، پير و جوان و حتى مسلمان و غير مسلمان مى شود.
7. ارتباط در منبر، صميمى تر از ساير رسانه هاست.
8. نوع رابطه بين خطيب و مخاطب در منبر، به صورت چهره به چهره است كه از تأثيرگذارترين انواع ارتباطات است.
9. در منبر به خلاف راديو، تلويزيون، روزنامه ها و... امكان تعامل مستقيم بين فرستنده و گيرنده برقرار مى شود.
10. در منبر نيازى به كدگذارى (معناگر و معنا كننده) نيست. به عبارت ديگر، رساندن پيام و انتقال مفهوم در برخى رسانه ها با استفاده از شگردهاى خاصى چون تصوير و... است تا مخاطب، راحت تر پيام را دريافت كند؛ ولى در منبر نيازى به اين ابزارها نيست؛ يعنى در منبر خطيب از تواناييهاي خودش بهره ميگيرد و از عنصري غير از خودش استفاده نمى كند.
11. فرستنده پيام در منبر، متنوع و متكثر نيست و فقط شخص خطيب و منبرى است كه براى هرچه بيشتر گيرا شدن منبر، از ابزار «زبان» و «بيان» استفاده مى كند.
معايب و نواقص منبر
منبر با توجه به ويژگى هاى بسيار مثبتش، از برخى مشكلات ارتباطى نيز رنج مى برد كه موارد زير از مهم ترين آن هاست:
1. ارتباط گوينده در منبر به صورت يك طرفه است و او متكلم وحده است.
2. در منبر كاركرد تفريحى و سرگرمى، اندك است.
3. منبر محدود به زمان و مكان خاصى چون مسجد و... است.
حاصل سخن اينكه يكى از مهم ترين رسانه ها و ابزار انتقال پيام در عصر اهل بيت(ع)، خطابه و سخنرانى بود. آن بزرگواران از اين ابزار حداكثر استفاده را براي رساندن پيام خويش ميكردند. خطابه هاى دلنشين رسول خدا(ص) در مكه و مدينه و خطبه هاى امام على(ع) و ساير امامان(ع)، قابل توجه و مثال زدنى است. به دليل همين جايگاه ويژه و رسانه اى منبر بود كه در تاريخ اسلام، بر سر تسلط بر مسجد جامع شهر كه محل تصميم هاى بزرگ بود بحثها، جدل ها و منازعات بسيارى انجام ميشد. تسلط يافتن گروهى بر مسجد جامع و منبر شهرى، نشان دهنده آن بود كه او حاكم و زمامدار بلامنازع آن ديار است و اكثر مردم نيز به آن رضايت داده اند. نمونه اى از اين دست، اجتماع مهاجر و انصار بعد از رحلت جانسوز رسول خدا(ص) در مسجدالنبى است كه با در اختيار گرفتن مسجد و منبر آن حضرت، بر اوضاع تسلط يافتند و مانع رسيدن صداى حقانيت جانشين رسول خدا(ص) به مردم شدند. به دليل همين كاركرد مهم منبر است كه يك بار وقتى امام حسين(ع) وارد مسجدالنبى شد، ديد كه عمر مشغول سخنرانى است. امام(ع) به او اعتراض كرد و فرمود: «از منبر پدرم پايين بيا». عمر بعد از پايين آمدن گفت : به جان خودم سوگند، منبر از آنِ پدر توست، نه از آنِ پدر من.[15]
ب) اذان
از ديگر رسانه هاى كلامى و مورد استفاده اهل بيت(ع)، بانگ رسا و دلنشين «اذان» است. اذان در فرهنگ اسلامى، جايگزين مناسب ناقوس كليسا و كنيسه هاست كه علاوه بر محتواى عميق، در انتقال مفاهيم دينى نقش برجسته اى دارد. طنين عبارات كوتاه اين رسانه، مسلمانان را - از صدر اسلام تاكنون - هر روز چند مرتبه به ياد خداى متعال مى اندازد و آنها را به سوى مساجد و عبادتگاه ها مى كشاند و صف آنان را از صف غير مسلمانان جدا ميكند. به همين جهت است كه در اسلام براى مؤذن شرايط و پاداشى بزرگ در نظر گرفته شده است. در حديثي رسول خدا(ص) فرمود: «يُغْفَرُ للمُؤذّنِ مَدُّ صَوتِهِ و بَصَرِهِ، و يصَدِّقُهُ كلُّ رَطْبٍ و يابِسٍ، و لَهُ مِنْ كلِّ مَنْ يصَلِّى بِأَذانِهِ حَسَنَةٌ[16]؛ آمرزيده مى شود مؤذن تا آنجا كه صدا و نگاهش مى رسد؛ و هر تر و خشكي او را تصديق مى كند و به تعداد هر نفرى كه با اذان او نماز بگزارد، برايش پاداش داده مى شود».
مهمترين كاركردهاى عبادى، سياسى و تربيتى اذان، عبارت است از:
1. اعلام وقت نماز: فلسفه و دليل اصلى تشريع اذان، اعلام وقت نماز و دعوت مسلمين به برپاداشتن اين فريضه بزرگ الهى است. در اين مورد رسول خدا(ص) خطاب به مؤذنش فرمود: «قُمْ يا بِلالُ فأرِحْنا بالصّلاة[17]؛بلال! برخيز و ما را با نماز آرامش بخش».
2. جلوگيري از آسيب شيطان: يكى از سفارشهاي رسول خدا(ص) به على(ع) اين بود كه فرمود: «يا علىُّ، إذا وُلِدَ لَك غُلامٌ أو جاريةٌ فأذِّنْ في اُذُنِه اليمنى و أقِمْ في اليسرى، فإنّهُ لا يضُرُّهُ الشّيطانُ أبداً[18]؛ يا على! هرگاه پسرى يا دخترى برايت متولد شد، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگو. در اين صورت، شيطان هرگز به او آسيبى نمى رساند».
3. اصلاح بد اخلاقى: خواندن اذان در گوش كسانى كه اخلاق و رفتار سوء دارند، تأثير مثبتي بر اصلاح اخلاق آنان دارد. در واقع، اذان كاركرد اصلاحي و هدايتي براي اين گونه افراد دارد. از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود: «مَنْ ساءَ خُلُقهُ فَأذِّنُوا فِى اُذُنِهِ؛[19] كسي كه اخلاقش بد شده، در گوشش اذان بگوييد».
علاوه بر اذان، جار زدن و اعلام حوادث و اخبار از سوي جارچيان، از ديگر رسانه هاى عصر اهل بيت(ع) بود كه شباهت بسيار به اذان داشت، ولى اهميت و قداست و مفهوم عميق آن را نداشت.
ج) شعر و شاعرى
مثبت يا منفى بودن هر پيامى در اسلام، بستگى به محتواى آن پيام دارد. از منظر اسلام، رسانه اى مورد تأييد و پسنديده است كه محتواى الهى را انتقال دهد. «شعر» از مهم ترين رسانه هايي است كه ارزش آن از منظر اسلام تابع محتواست و بر همين اساس، قابل ستايش و نكوهش است. پس اگر شعرى مفاهيم الهى را عرضه كند، قابل ستايش و در غير اين صورت، مردود و ناپسند است.
شاعران را باتوجه به مفهوم و محتواى سروده هايشان مى توان به شاعران «خدا محور» و «غيرخدا محور» تقسيم كرد. بنابراين آنان به اندازه نزديكيشان به حقتعالى، قابل ستايشاند، و به اندازه دوريشان از خدا، مايه نكوهش. براساس همين محور است كه اهل بيت(ع) گاه شعر و شاعري را ستايش و گاه نكوهش ميكردند. آن بزرگواران گاهي به كاركردهاي مثبت سروده ها اشاره ميفرمودند كه در ذيل، سه نمونه را ذكر ميكنيم:
1. جهاد زبانى: رسول خدا(ص) در ستايش شاعران مؤمن فرمود: «إنّ المؤمنَ مجاهدٌ بِسَيفِهِ و لِسانِهِ، الذى نفسي بيدِهِ لَكأنّما ينضِحُونَهُم بِالنَّبلِ[20]؛ همانا مؤمن با شمشير و زبان خود جهاد مى كند. سوگند به آن كه جانم در دست اوست، سخنان (شاعران) مؤمن چون تيرى است كه به دشمن مى زنند».
2. سحر و حكمت: در اين زمينه از رسول خدا(ص) نقل شده كه فرمود: «إنّ مِنَ الشِّعرِ لَحُكماً و إنّ مِنَ البَيانِ لَسِحْراً[21]؛ برخى شعرها، حكمت آميز و بعضى ديگر، افسونگر هستند».
3. هجو دشمنان دين خدا: پيامبر خدا خطاب به حسان بن ثابت فرمود: «اُهجُ المُشركين؛ فإنّ جَبرئيل مَعَك[22]؛ مشركان را هجو كن كه جبرئيل با توست».
بنابراين، شعر با محتواى مثبت و ارزشى، از منظر اهل بيت(ع) داراى اهميت و جايگاه رفيعى است و خود آن بزرگواران از اين ابزار، براى انتقال پيام و مفاهيم ارزشمند استفاده بسيار كرده اند. اشعار و سروده هاى منسوب به آنان و رجزها و قطعه هاى حماسى آن بزرگواران در زمان هاى مختلف، به ويژه در ميدان هاى نبرد، و نيز تشويق و ترغيب شاعران به سرودن شعرهايي با محتواي ولايي كه بيانگر فضيلتها و مناقب آن بزرگواران بود، نشانه توجه آنان به رسانه شعر در جهت اهداف الهي است. آنان حتي مردم را به آموختن برخي اشعار ترغيب ميكردند؛ چنان كه امام صادق(ع) فرمود:
«يا معشر الشيعة! علِّموا أولادكم شعر العبدى، فإنّه على دين الله[23]؛ اى گروه شيعيان! به فرزندان خود اشعار عبدى را بياموزيد كه او بر دين خداست».
و نيز فرمود: «مَن قالَ فِينا بيتَ شِعرٍ بَنى اللّهُ تعالى لَهُ بَيتاً فيالجنّة[24]؛ هركه درباره ما يك بيت شعر بگويد، خداوند متعال در بهشت يك خانه برايش بسازد».
2. رسانه هاى نوشتارى
يكى از مهم ترين رسانه هاى غير كلامى كه عمر بسيار طولانى دارد، زبان نوشتارى است. اين ابزار ارتباطى بيشتر به صورت هاى كتاب، مجله و... خود نمايى و ظهور مى كند. زبان نوشتار از قرن ها قبل با انسان، همراه و همدوش بوده است. مراحل تحول و تكامل زبان نوشتارى عبارت است از: سنگ نبشته، لوح گلين، لوح فلزى، لوح چوبين، تومار پاپيروس، تومار چرمين، كتاب پوستى و كاغذى.[25]
در گذشته ها «كتاب» مهم ترين وسيله براى نشر عقايد بود و ارتباطات فكرى اقوام مختلف و انتقال تمدن از قومى به قومى ديگر، به وسيله همين رسانه انجام مى شد.[26]
قرآن در اهميت اين رسانه، به قلم و آنچه كه مى نويسد، سوگند خورده است: )ن والقلم و ما يسطرون(.[27] رسول خدا(ص) دستور در بند كشيدن علم به وسيله نوشتن را صادر كرده است: «قَيّدُوا العِلمَ بالكتابِ»[28]. امام على(ع) كتاب را بوستانهاي دانشمندان نام نهاده است: «الكتُبُ بَساتينُ العُلماء»[29]. و امام صادق(ع)نوشتن را مايه آرامش دل بر شمرده است: «القَلبُ يتَّكلُ علىَ الكتِابَةِ».[30]
زبان نوشتارى، يكى از مهم ترين رسانه هاى غير كلامى در عصر اهل بيت(ع)محسوب مى شد. مصاحف، نامه به سران كشورهاى خارجى، نامه به حاكمان و فرماندهان مسلمان، طومارها، پيمان نامه ها، عهدنامه ها، صلح نامه ها و قراردادهاى به جا مانده از صدر اسلام، گوياى اين حقيقت است كه پيشوايان دين براى انتقال برخى از مفاهيم و پيام ها، از زبان نوشتارى بهره مى جستند. در اينجا به عنوان نمونه، از ميان انبوه آثار نوشتارى به جا مانده از اهل بيت(ع)، به متن پيمانى كه بين رسول خدا(ص) و ابوالحارث بن علقمه، بزرگ اسقف ها و راهبان نجران بعد از جريان مباهله منعقد شد، اشاره مى كنيم:
«بسم اللّه الرحمن الرحيم. من محمّدٍ النّبى، إلى الأسقف أبى الحارث، و أساقفة نجرانَ، و كهنتهم، و مَن تبعهم، و رهبانهم؛ إنّ لهم ما تحتَ أيديهم، مِن قليل و كثير من بيعهم، و صلواتهم، و رهبانيتهم، و جوار اللّه و رسولهِ، لا يغير أسقف من أُسقفيته، و لا راهب من رهبانيته، و لا كاهن من كهانته، و لا يغير حقٌ من حقوقهم و لا سلطانهم، و لا شيء ممّا كانوا عليه. على ذلك جوار اللّه و رسوله أبداً، مانصحوا و اصطلحوا فيما عليهم، غير مثقَلين بظلم و لا ظالمين؛[31]
بعد از نام خدا، از محمد پيامبر، به اسقف ابوالحارث و ساير اسقف هاى نجران و راهبانشان. آنان هرچه دارند از اموال، كم يا زياد، مالك هستند و همچنين تمام معابد و نمازها و عبادات و رهبانيتشان محترم است. آنان با پيغمبر خدا و مسلمين همزيستى دارند. هيچ اسقفى از منصب خود بر كنار و هيچ راهبى از رهبانيت خود محروم نخواهد شد. هيچ حقّى از حقوق آنها و هيچ امري كه بر آن تسلط دارند، تغيير نمييابد.در همان وضعى كه بودند، مى توانند باقي بمانند.
اين حكم با نظارت خداوند و رسول او ابديت دارد. مادامى كه آنان با مسلمانان همزيستى دارند و بدخواه آنان نباشند، بار ستمى بر دوش آنها نخواهد بود».
3. پوشش و لباس
از ديگر رسانه هاى غير كلامى، پوشش و لباس انسان است. در اينكه نوع لباس، گوياى نوع فرهنگ و انتقال دهنده پيام مثبت يا منفى است، ترديدى نيست، به ويژه اين امر در روزگار ما نمود بيشتري دارد و ميبينيم كه مكاتب و جريان هاى انحرافى، پوشش خاصى را كه نوعاً هوس گرايى و بى بندو بارى را به دنبال دارند، رواج ميدهند.
در عهد اهل بيت(ع) نيز نوع، رنگ، اندازه، قيمت و جنس لباس، داراى نوعي پيام بود و مرام و انديشه را انتقال ميداد، به ويژه وقتي «حجاب اسلامى» تشريع شد، نوع پوشش اهميت بيشتري يافت و عامل تمايز مسلمان از غير مسلمان و مؤمن از غير مؤمن گرديد. از اين رو، پوشش كامل به ويژه براى بانوان يكى از مهم ترين خواسته هاى معصومان(ع) به شمار ميرود. در اين مورد، تنها به ذكر يك حكايت نورانى از امام على(ع)بسنده مى كنيم:
«من و رسول خدا(ص) در يك روز ابرى و بارانى در بقيع نشسته بوديم كه زنى سوار بر الاغ از آنجا گذشت. پاي الاغ در گودالى فرورفت و زن به زمين افتاد. پيامبر(ص) رويش را برگرداند. حاضران عرض كردند: اى رسول خدا! آن زن شلوار به پا دارد. پيامبر سه بار فرمود: خدايا! زنان شلوار پوش را بيامرز. اى مردم! شلوار بپوشيد كه شلوار، پوشاترين جامه هاى شماست و زنان خود را به هنگام بيرون رفتن با شلوار حفظ كنيد».[32]
همين جنبه رسانهاي پوشاك و لباس است كه اهل بيت(ع) را بر آن داشت تا شرايط پوشش مناسب را بيان فرمايند و مردم را به ميانه روى در پوشيدن تشويق و از سوي ديگر، پوشيدن لباس هاى فاخر و حريرى براى مردان و... را منع كنند.
4. اعياد و مجالس
فلسفه تشكيل مجالس و گردهمايى هاى فرهنگى و اجتماعى در مناسبت هاى شادى و اندوه، در اسلام و مكتب اهل بيت(ع) ، انتقال پيام هاى وحيانى به مردم و جامعه است. اعيادى چون: فطر، قربان، غدير، جمعه و... كه هزاران مسلمان با حالت هاى خاص، در اماكن مذهبى جمع مى شدند و به سخنان اهل بيت(ع) گوش فرامى دادند، همه از مصاديق رسانه اى بودن اعياد و مجالس در مناسبت هاى مختلف است، به ويژه آن گاه كه هريك از مدعوين، خود، حامل و رسانه اى براى انتشار سيره و سخن معصومان(ع) بودند. علاوه بر اين، اهل بيت(ع) گاهى با توجه به مقتضيات زمان، بستگان، اطرافيان، خادمان، كارگران و عموم مردم را دعوت مى كردند و ضمن پذيرايى از آنان، مفاهيم مهمّ ارزشى و آموزههاي اسلام را به آنها منتقل مى كردند و از اين مجالس، به مثابه رسانه اى مهم و درخور اعتنا بهره مى بردند. اين مجالس گاه به صورت عمومى برگزار مى شد و گاه خصوصى. يكى از مهم ترينِ اين گونه مجالس، برپايي مراسم ميهمانى از سوي پيامبر(ص) بود كه حدود چهل تن از فرزندان عبدالمطلب به آن دعوت شدند. در اين ضيافت كه در آغاز دعوت علنى آن حضرت و بعد از نزول آيه 214 سوره شعراء[33] برگزار شد، رسول خدا(ص)، وزير و جانشين خودش را كه على(ع) بود، معين كرد. اين مجلس سه روز پياپى تشكيل شد و در هر سه روز برخي حاضران به ويژه ابوجهل با تمسخر به ابوطالب مى گفتند: «محمد فرمان داد كه سخنان فرزندت را بشنوى و از او اطاعت كنى» و بدين سان، مجلس را به هم زدند.[34]
رسول خدا(ص) از آن محفل، به عنوان رسانه اى مطلوب بهره گرفت و آشكارا «پيام توحيدي» خود را به مشركان مكه ابلاغ كرد.
5. مساجد و اماكن
محل تشكيل مجالس اهل بيت(ع) نيز حالت رسانه اى داشت. از گذشته تاكنون، هر گاه نام مسجد به ميان مى آيد و يا چشم انسان به گلدسته هاى مساجد مى افتد، نماز و عبادات و مسائلي از اين قبيل را در ذهن تداعى مى كند. علت اين تداعى، همين كاركرد رسانهاي مساجد است كه اهل بيت(ع) از آن بهره ميبردند.
برجسته ترين اماكن اسلامى، در مكه و مدينه وجود دارد. اين دو مكان مقدس هر ساله در مراسم آسمانى حجّ، پذيراي هزاران انسان مؤمن و لبيك گو، با رنگ هاى مختلف و پوشش واحد، هستند كه از راه هاى دور و نزديك به آنجا ميشتابند و جلوه هاى زيبا و ماندگار سياسى ، عبادى و فرهنگى را به نمايش در ميآورند. بدون شك، اهل بيت(ع) در اين اجتماعات حضور فعال داشتند و جزء نخستين حاجيان و تهليل گويان مكه بودند؛ چون بُعد رسانه اى اين اماكن ايجاب مى كرد تا آنان كه مبلغان راستين يكتاپرستى بودند، در اجتماع يكتاپرستان حضور يابند.
مساجد جامع بلاد اسلامى، حرم امامان و امامزادگان، مكانهاي اقامه نماز جمعه و... نيز با اندكى تفاوت همين حكم را داشتند و به عنوان مهمترين رسانه هاى دينى شناخته مى شدند. اينكه اهل بيت(ع) در سيره و سخن خود، مساجد را «خانه خدا» معرفى و مردم را به آبادانى مساجد تشويق ميكردند و عبادت در مساجد را ميستودند و آداب رفت و آمد به آن را تبيين ميكردند، همه و همه گوياى صبغه رسانه اى مساجد است.
در فرجام اين نوشتار، سخني از رسول خدا(ص) را متذكر مى شويم كه در پاسخ سؤال ابوذر فرمود:
«در آنها (مساجد) صداها بلند نشود، به سخنان و كارهاى نادرست و بيهوده پرداخته نشود، خريد و فروش صورت نگيرد. تا زمانى كه در مسجد هستى، از كارهاى لغو و بيهوده دست بكش. اگر چنين نكنى، در روز قيامت نبايد كسى جز خودت را ملامت و سرزنش كنى».[35]
6. رسانههاي صامت
نماز و هر عبادت ديگر نيز مى تواند «رسانه» باشد. از اين منظر، نماز و عبادات اسلامى به ويژه نمازهاي جمعه و جماعات، پيام خاصى را منتقل مى كنند و هر بينندهاي با مشاهده اين گونه عبادات، پيام مكتب حياتبخش اسلام را در مى يابد و در عالم ذهن، دست كم خودش را با فضاى دينى و اسلامى پيوند مى زند. تلاوت قرآن و نماز گزاردن اهل بيت(ع) در مقابل كفار و مخالفان كه باعث جذب غيرمسلمانان به اسلام مى شد، تنها از گذرگاه رسانه بودن اين عبادات، قابل توجيه و تفسير است.
علاوه بر آنچه گذشت، نام ها و كنيه ها، مراسم تشييع جنازه مسلمانان، برنامه هاى حين تولد نوزادان، مضامين و كاربردهاى انگشتر، نوع معمارى خانه ها و منازل و مساجد، نوع اخلاق و رفتار و كردار و پندار اسلامى و... همه و همه از رسانه هاى غير كلامى در عصر اهل بيت(ع) بهشمار ميآيند و هنوز رسانه بودن خودشان را حفظ كرده اند.
پينوشتها
1. مبانى ارتباطات جمعى، دكتر سيد محمد دادگران، ص 29 - 33، ج10، 1385ش، تهران.
2. منتخب ميزان الحكمه، محمد محمدى رى شهرى، ترجمه: حميد رضا شيخى، ج 1، ص 316، دارالحديث، ج3، 1383 ش.
3. و به او (انسان) بيان را آموخت (الرحمن / 4).
4. منتخب ميزان الحكمه، ج 1، ص 146، به نقل از: الفردوس، ج 1، ص 234، حديث 897.
5. معانى الاخبار، شيخ صدوق، ص 180، حديث 1، قم، جامعه مدرسين، ج1، 1403 ق.
6. منتخب ميزان الحكمه، به نقل از: الزهد، احمد بن حنبل، ص391.
7. تحف العقول عن آل رسول(ص)، ابن شعبه حرّانى، ص 48، قم، جامعه مدرسين، ج2، 1404 ق.
8. اعراف/68.
9. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد ابن ابى الحديد معتزلى، ج 20، ص 287، حديث 279، قم، كتابخانه آية الله مرعشى، 1404ق.
10. تحف العقول، ص 301.
11. اصول كافى، ثقة الاسلام كلينى، ج2، ص 105، حديث 10، تهران، اسلاميه، چ2، 1362ش.
12. منتخب ميزان الحكمه، ص 316، به نقل از: كنزالعمّال، حديث 17974.
13. همان، به نقل از: سنن ابى داود، حديث 1106.
14. همان، به نقل از: كنزالعمال، حديث 18126.
15. الاحتجاج، علامه طبرسى، ج 2، ص 76، قم، اسوه، ج4، 1424 ق.
16. بحارالانوار، ج 84، ص 104، ح 2.
17. منتخب ميزان الحكمه، به نقل از: كنزالعمال، ح20954.
18. بحارالانوار، ج 74، ص 68.
19. همان، ج 104، ص 122.
20. تفسير نورالثقلين، عبد على حويزى، تصحيح: سيد هاشم رسولى محلاتى، ج 4، ص70، حديث105، قم، مطبعة الحكمة.
21. الامالى، شيخ صدوق 386 ق، ص 619؛ ح 6، بيروت، اعلمى، چ5، 1400 ق؛ بحارالانوار، ج 68، ص 415.
22. تفسير نمونه، مكارم و همكاران، ج 15، ص383، دارالكتب الاسلاميه، چ5، 1367 ش.
23. همان، ص 385، به نقل از تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 71.
24. عيون اخبار الرضا، شيخ صدوق، ج 1، ص 7، ح 1، تهران، نشر جهان، چ1، 1378 ش.
25. برگرفته از: فرهنگ مطالعه و نگارش در اسلام، محمود ارگانى بهبهانى، ص 192، قم، دار المودّة، چ1، 1385.
26. همان، ص 54 و 55، با تصرف در الفاظ.
27. قلم/1.
28. نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاينده، ص 603، تهران، دنياى دانش، چ4، 1382 ش؛ تحف العقول، ص 36.
29. غررالحكم و دررالكلم، عبدالواحد تميمى آمدى، ص 49، حديث 291، قم، دفتر تبليغات اسلامى، چ1، 1366 ش.
30. اصول كافى، ج 1، ص 52، ح 8؛ بحارالانوار، ج 2، ص 152.
31. مجموعه الوثائق السياسية للعهد النبوى والخلافة الراشدة، محمد حميد الله، ص 179، بيروت، دارالنفائس، چ6، 1407 ق.
32. مجموعه ورام تنبيه الخواطر، ورام ابن ابى فراس، ج 2، ص 78، قم، مكتبة فقيه.
33. )و أنذر عشيرتك الأقربين(.
34. ر.ك : الغدير، علامه امينى، ج 2، ص 289 278.
35. مكارم الاخلاق، ص 467؛ بحارالانوار، ج 74، ص 87؛ مجموعه ورام، ج 2، ص 61.
منبع: فصلنامه كوثر شماره 76