نگاهی به نمایش "دوازده" به کارگردانی منیژه محامدی
دوازده مرد (و زن) خشمگین!
تاريخ : سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۹:۴۴
نمایش "دوازده"، مباحثه دوازده نفر اعضای هیئت منصفه یک دادگاه قتل ، بر سرِ رأی مثبت یا منفی دادن به حکم اعدام پسری شانزده ساله که متهم به قتل پدرش است. تمام قراین و شواهد در دادگاه ثابت می کند که پسر با چاقویی که به تازگی خریده بوده اما به گفته ی خودش آن را گم کرده بوده مرتکب قتل پدرش شده است .اما تردید یکی از اعضای ژوری ، رأی قاطع و محکم یازده ژوری دیگر را به چالش می کشد و منجر به بازنگری شواهد قتل و بیان ادله ی بی گناهی ، توسط ژوری مخالف می گردد . حقیقت جویی ژوری مخالف، اذهان اعضای دیگر را نیزگرفتار تردید میکند و با روشن تر شدن ماجرا رفته رفته بر شمار ژوری های مخالفِ اعدام اضافه می شود ، تا جائیکه تنها ژوری باقیمانده که به سبب کینه از پسرش ، همچنان از موضع خود کنار نمی رود ، به ناچار تسلیم خواسته ی جمع می شود. نمایش مذکور، نمایشی است اقتباسی که بر اساس نمایشنامه ای با همین نام و به قلم رجینالد رز ،به ترجمه ی کارگردان اثر: منیژه محامدی نگاشته شده است و تا حدود زیادی از لحاظ ساختار و اجرا از فیلم دوازده مرد خشمگین، نوشته رجینالد رزمتأثر است.
واژه اقتباسی بودن یک اثرِ هنری به گوش بسیاری از ما آشناست، اما آیا اقتباسی بودن یک اثر به معنای تقلید و صرفاً بازسازی آن، فارغ از بکار بستن هر گونه خلاقیت است؟ یا خلاقیت( که بارزترین شناسه ی یک اثر هنری است ) و الهام پذیری است که مرز میان بازسازی و اقتباس را تعیین می کند؟ این سؤالی است که با تماشای نمایشهایی از این دست که متأسفانه اندک هم نیستند؛ ممکن است ذهن هر مخاطبی را به خود مشغول کند و شاید پیشکسوت بودن و شهرت خالق آن اثر به کاردانی، راه را برجستجوی چرایی آن ببندد! همانطور که در بالا ذکر شد؛ نمایش بسیار متأثر از فیلم دوازده مرد خشمگین به کارگردانی سیدنی لومت است و کارگردان تنها به وارد ساختن تغییراتی جزئی و در پوسته نمایش( از جمله :جایگزینی شش کاراکتر زن به جای شش مرد ) بسنده کرده است. این سطحی نگری در بازسازی شخصیت ها نیز بازتاب پیدا میکند و سبب شده دراجرای نمایشنامهای که رویکردی روانشناسانه در عین داشتن دیدگاهی جمعی را داراست، به اشتباه تیپ سازی شود. گرچه این دوازده کاراکتر به نمایندگی ازطبقات مختلف جامعه آمریکا(روشنفکران، کارگران، سیاهپوستان و...) حضور دارند و همین امر تا حدودی مستلزم نمایان کردن این تفاوت در منش و کنش بازیگران نقشها و به عبارتی تیپ سازی است، اما تعدّد شخصیتها به معنای کم رنگ ساختن شخصیتپردازی و ارجحیت دادن تیپ سازی برآن نیست. همانگونه که در نمایش، هر شخص حالات، رفتار و گفتار افراد هم طبقه خود را فارغ از ویژگیهای متمایزی که هر شخص به تنهایی میتواند دارا باشد مانند:تند خویی، صبوری و... (به جز شخصیتهای کلیدیتر، همچون ژوری شماره هشت و ژوری دیگر که دو قطب مخالف هم بودند.)به یدک میکشید.
فضای نمایش در تمام مدت اجرا (همانند فیلم) در اتاق هیئت منصفه میگذرد و جالب اینجاست که به جهت اقتباسی بودن متن نمایشنامه از یک فیلمنامه و تأثیرپذیری بیش از حد آن از یک فیلم، نمایش تا حدود زیادی سمت و سوی سینمایی یا تله تئاتر مانند به خود گرفته و ذهن تماشاگر را از قالب تئاتر خارج میکند(بعضاً حرکات و میزانسهای آشفته، این حس را به تماشاگر میدهد که قرار است نمای کلوز آپ از بازیگر نشان داده شود، چرا که اکثربازیگران، تنها با حرکات سر و بیان دیالوگ خود، بدون بکارگیری درستِ زبان بدن به ایفای نقش میپرداختند.) اما بیانها و بازیهای اغراق شده(یا به اصطلاح تئاتری) به خصوص در چند شخصیت و فریادهای گاهاً بی دلیل بازیگران به تماشاگر یادآوری میکرد که در سالن تئاتر نشسته و مشغول تماشای نمایشی است که بیشتر شبیه فیلم است، اما فیلمی به دور از استانداردهای سینمایی و شاید به همین دلیل به مدیوم رادیویی نزدیکتر باشد، چرا که به سبب دیالوگ محور بودن متن ، میزانسن و حرکت نسبت به صدا و بیان از ارجحیت کمتری برخوردار بود و این یعنی مخاطب یا چشمان بسته هم کل ماجرا و دیالوگ ها را به خوبی درک می کند. شایان ذکر است گم و گنگ بودن میزانسن ها و حرکات ، در بستر صحنه ای که بواسطه ی وجود تنها دوازده صندلی نقره ای در فضایی کاملاً سفید رنگ ، حسی خنثی به تماشاچی منتقل می کند و بیشتر مناسب نمایش های مدرن یا پست مدرن است بر پرش معنایی محتوای اثر می افزاید و با جلوتر رفتن نمایش با درام واقع گرایانه ی آن درتضاد قرار می گیرد. نمایشنامه ی دوازده همچون نسخه ی اصلی آن به واکاوی ذات حقیقت جوی انسان می پردازد ،اما به نظر می رسد در القای این حقیقت چه در حوزه ی متن و چه در حوزه ی اجرا ، به اندازه ی نسخه ی اصلی ، موفق نبوده است و شاید آمیختن دیالوگ هایی جدی که بر سر مرگ و زندگی یک انسان طرح می شوند با چاشنی های کمیک بی ربط، صرفاً برای سر گرم نگه داشتن تماشاگر و تا حدودی پوشاندن نقاط ضعف اجرا ، دلیل اصلی این نا کامی در بازتابِ حقیفتی تلخ و انسانی باشد. سخن کوتاه که اجراهایی از این دست و با پارامترهای و ویژگیهای مشابه باز هم زنگ خطری برای پیشکسوتان و اساتید عرصه تئاتر است که به اجرا در سالنهایی غیر از تئاتر شهر رضایت دهند تا نوبت به خیل عظیم شاگردانشان هم که سرشار از ایدههای نو ولی بدون سالنی برای اجرای آنها هستند، برسد.