فردوسي، سرودخوان وحدت ملي
 
تاريخ : جمعه ۳۰ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۲۳:۱۰
فردوسي اين حكيم فرزانه‌ي توس با دركي عميق از موقعيت حساس حغرافيايي ايران و تهاجم و حسادت‌هاي بيگانگان به اين كهن بوم و بر در هر جاي اين اثر بي‌بديل كه توانسته است، سخن از برادري و وحدت ايرانيان گفته است.

آلكسي آركاديويچ استاريكوف پژوهشگر سرآمد روس در کتاب "فردوسي و شاهنامه" زندگی این شاعر بزرگ را در بستر اجتماعی و سیاسی زمانه اش مطالعه کرده و سپس میراث ادبی او شاهنامه را از منظر زیبایی شناسی، ادبی، تاریخی و اخلاقی مورد بررسی نقادانه قرار می دهد.

استاریکوف معتقد است در گذشته‌ي چندين سده‌اي ملوك‌الطوايفي، در جريان بسيار سريع تشكيل دولت‌هاي بي‌ثبات، فقط ملت‌ها بودند كه با احساس و ادراك وحدت خود زندگي مي‌كردند، نه سلسله‌هاي ملوك و سلاطين كه يكي پس از ديگري تسلط مي‌يافتند و غالباً بيگانه هم بودند و در چنین شرایطی هرچند دعوت به وحدت به مقصد مبارزه براي منافع خاندان سلطنتي مورد استفاده واقع مي‌شده است. ليكن خلافت و مبارزات بين ملوك و امرا هميشه براي توده‌هاي ملت بيگانه و نامطبوع بوده است.

اما درست در سده‌ي دهم ميلادي "شاهنامه" در لحظه‌ي تاريخي ترقي و تعالي ادراك مليت و غرور ملي، در عصر به پايان رساندن مبارزات آزادي‌خواهانه‌ي ملل ايران عليه خلافت اعراب به وجود آمده است
که این زمان دوران شكل گرفتن مليت ايران خاوري بوده است، كه تا حد معيني در تاسيس دولت سامانيان در بخارا و ايجاد زبان ادبي فارسي، كه بعدها زبان ادبي عمومي ايران شده، و در رونق و شكفتگي درخشان 
ادبيات خراسان و ماوراءالنهر تظاهر و تجلي كرده است.

  به این دلیل است که از نگاه استاریکوف، فردوسي سرودخوان وحدت ملل و اقوام ايران است و شاهنامه يكسان گنجينه‌ي ملي گرانبهاي ملل ايران و تاجيك است.

در عين حال بسياري از وقايع و مراحل درخشان دوره‌ي سيستان از قبيل: نقل‌هاي مربوط به سام و زال و رستم با سرزمين افغانستان كنوني (تا حدي همان خراسان بزرگ سده‌هاي 10- 11) مانند بلخ و كابل و سيستان و زابل ارتباط و بستگي دارد و همين امر اثر فردوسي را براي قسمت اعظم ملل و اقوام كنوني افغانستان مانوس و دلپسند مي‌نمايد.


استاریکوف بر این باور است که  هرچند تمايلات اشرافي به‌طرزي كاملاً معين، درخشان و گوناگون در تمام منظومه‌ي فردوسي بيان شده است واين تمايل (همراه با مبارزه‌ي نيكي با بدي) اولين چيزي است كه هنگام مطالعه‌ي آن منظومه به چشم مي‌خورد اما اساس شاهنامه ــ تاريخ ايران و ملت آن، كه در حقيقت با سلسله‌ي شهرياران «قانوني» آن معرفي مي‌شود ــ ملي است.
و به همین جهت است که فردوسی قرائتی ملی از بسیاری از رخدادهای تاریخی ارائه می دهد .استاریکوف تصریح می کند : در اثر فردوسي داستان قيام كاوه‌ي آهنگر را بر ضد ضحاك سفاك مشاهده مي‌كنيم. اساس ملي نقل درباره‌ي آهنگرِ پيشاهنگ و قدرت انقلابي كاوه، كه عليه سفاكي و جباري شهريار قد برافراشته، كاملاً حفظ شده و علاوه بر آن، شاعرِ هنرمند قهرماني را كه مجسم مي‌نمايد، دوست مي‌دارد و روحيات او را احساس مي‌كند، با مهارت و استادي درخشان جلوه‌ي خاصي داده است.

    شاعر قيام ملي را در زير پرچمي، كه خود به خود به وجود آمده است، يعني پيش‌بند چرمي آهنگري، كه بر نيزه استوار گرديده است، تمجيد مي‌كند و مي‌ستايد. بر شجاعت و نجابت مردم ساده (عامي) تاكيد شده، و در عين حال، پستي چاپلوسانه‌ي اعيان صاحب مقامات عاليه فاش گرديده است، كه گواهي چاكرانه‌اي را امضا كرده‌اند، كه كاوه آن را پايمال مي‌كند. در صفحات شاهنامه قهرمانان داستان كاملاً با روح زندگي مي‌كنند، و حتي «مستهلك» شدن بعدي تمثال كاوه در هاله‌ي شفق‌وار درخشان تمثال فريدون شهريار قانوني ايران جنبه‌ي حماسي رزمي و اهميت آن را نمي‌كاهد.

 

  به عنوان دومین نمونه هم نگاه فردوسی به مزدک مورد بررسی واقع شده است: تفسير مساعد (يا در هر صورت بي‌طرفانه) تمثال مزدك در قسمت ساساني شاهنامه بر همه هويدا است، و اين موضوع هم براي تصريح نظر و موقعيت فردوسي كمتر از آن قابل توجه نيست. مزدك، پيشواي نهضت توده‌هاي مردم و زارعين با شعارهاي اجتماعي، بديهي است، كه در نظر زمامداران مملكت در اواخر دوران ساسانيان و فئودال‌هاي دوران خلافت ناهنجارترين تمثال منفور است.

  از مصنفين قرون وسطاي مشرق‌زمين فقط در منظومه‌ي فردوسي روش مساعد نسبت به مزدك، به‌عنوان مردي، كه مقاصد نيك داشته و كوشش مي‌كرده عدل و داد برقرار شود و اين گونه نيّات خوب داشته است، مشاهده مي‌نماييم. اين روش به طرزي درخشان مخالف تحريف و تضييع تمثال مزدك و تصوير و تجسم زشت و با سوءنيت تعليمات او به‌عنوان مشترك بودن زنان و اين گونه مطالب است. اين نوع بهتان و تهمت به مزدك در «خواتاي نامك» رسمي و در مجموعه‌هاي ايراني جديد گنجانده شده است. ليكن مردم چنين خاطره‌اي از پيشوايي كه شكست خورده بود، نداشتند. آخر هنوز آتش شورش‌هاي كشتكاران و پيشه‌وران خاموش نشده بود و در برخي نقاط مستعد بود با قدرت تازه‌تر و بيشتر شعله‌ور گردد. همچنين درباره‌ي وجود آثار كتبي مزدكي بعد، مربوط به زمان خلافت، اطلاعاتي در دست هست. يادگارهاي خطي مذكور، كه مرتجعين كينه‌توز آنها را نابود كرده‌اند، به دست ما نرسيده است، ليكن تمثال آن پيشواي ملت را از نقل‌هاي شفاهي نمي‌شود محو كرد. فردوسي هم همان نقل‌ها را اقتباس كرده است.

  در حكايات مربوط به شاه بهرام‌گور هم يك سلسله از وقايع افزوده شده داراي مفاد فولكلوري است ( لنبك آبكش، دختر آسيابان و غيره) که به صراحت روش ملي شاعر را نسبت به آن شاه شهوت‌پرست تایید مي کند.

گريزهاي ليريك و تعليمي ـ پندي فردوسي به اضافه ی  وفور پند و اندرزهاي مؤكد و با صداقت و صميميت درباره‌ي كار به‌عنوان اساس زندگي و نيكوكاري هم دلیلی دیگر بر ملی بودن شاهنامه از منظر استاریکوف است.

" زبان فردوسي، بديهي است، زبان ساده‌ي مردم (عاميانه) نيست و زبان ملي ساخته يا دروغي هم نيست. ليكن زبان فردوسي زبان محدود خاص اشراف هم نيست، بلكه شكل ادبي زبان عامه‌ي مردم است."و با این جمله است که در نهایت استاریکوف شاهنامه را با وجود تمایلات اشرافی اثری ملی می خواند.
استاریکوف همچنین خاطرنشان می کند "موضوع بي‌فر شدن جمشيد به علت نقض قانون الهی و مخصوصاً رد شدن نامزدي توس براي سلطنت بعد از پدرش نوذر، كه رسماً مسلم بوده، ولي لايق شهرياري ايران دانسته
 نشده است، جالب توجه است. قانون عالي اخلاقي و اصل عدل و انصاف و نفع ملت اصلاحات ضروري را وارد عقيده‌ي فردوسي درباره‌ي موروثي بودن سلطنت قانوني در دودمان مشخص مي‌كرده و ممكن است به‌عنوان يكي از مظاهر اساسي تمايلات ملي خاطرنشان بشود."

.

به همین دلایل است که "فردوسي آدم زمان خود و طبقه‌ي خود در لحظه‌ي معين تاريخي فضاي اجتماعي آن بوده است. شاعر مزبور، كه نماينده‌ي اوايل قرون وسطا است، بديهي است كه نمي‌توانسته است مبين آرمان‌ها و احساسات زمان خود نباشد. در اثر فردوسي نمي‌توان چيزي را جست‌وجو كرد، كه هنوز در قرون وسطا به وجود نيامده بوده است. ليكن در جهان‌بيني او و در خلاقيت هنري و ادبي او هم، مانند هر اديب بزرگي، علاوه بر انعكاس اوضاع معاصر و گذشته، گويي احساس پیش گویی آينده و بيان افكاري را مي‌يابيم، كه از لحاظ تاريخي ترقي‌خواهانه است و از حدود جهان‌بيني طبقاتي او تجاوز مي‌كند."

استاریکوف شاهنامه را اثری جهانی ،صادق، خردگرا،ترقی خواه و دارای عاطفه ی انسانی و خوشبین می داند که خلاقانه آرمانهای ملی ایرانیان را بیان می کند و فردوسی را سرودخوان وحدت ملی اقوام ایرانی لقب می دهد که در صف نيكان روزگار است و همراه با كاوه در مبارزه بی امان با ستم اما هميشه در همه‌ي لحظات شاهنامه تمام انسانها را به اخلاق و نيكي حتي در صحنه‌ي جنگ توصيه مي‌كند و چه نيكو مي‌سرايد كه:                                         

   مكن با جهاندار يزدان ‌ستيز

جهان خواستي يافتي، خون مريز!

آن هم از زبان حال ايرج در بحبوحه‌ي جنگ بين او و برادرانش سلم و تور.

استاریکوف با ستایش از پیام انسانی فردوسی معتفد است" بشردوستي خلاقيت طبع فردوسي را هيچ‌چيز ديگر به قدر ايجاد تمثال زن‌هايي، كه در عين لطف زنانه قهرمانند و در عينقهرماني از حيث لفظ زنانه كاملند، تاكيد نمي‌نمايد. عده‌ي آنان زياد است ـ هم قهرمان‌هاي داستان‌هاي بزرگ، هم آنهايي كه در وقايع جداگانه وصف شده‌اند: رودابه، همسر زال و مادر رستم، تهمينه ـ مادر سهراب، گردآفريد دلير ايراني، منيژه‌ي دلربا، دختر افراسياب، سودابه خدعه‌ساز با لطف عميق زنانه و بسياري زنان ديگر، گاهي آنها هيكل‌هاي قهرمانان اصلي ـ رستم، اسفنديار، زال، سام، سهراب، سياوش و ساير دلاوران حماسه‌ي ملي را در سايه‌ي خود قرار مي‌دهند. فردوسي با چه ظرافت و جوانمردي و پاكدامني و نجابت تمثال‌هاي زنان قهرمان (و مردان قهرمان) خود را در لحظاتي مصور و مجسم مي‌نمايد، كه چنين به نظر مي‌رسد آن دقايق «خطرناك است» (ديدار دو دلداه‌ي بي‌تاب، زال و رودابه، در كاخ مخصوص آن دختر، آمدن تهمينه‌ي دلباخته شب‌هنگام بر بالين رستم). اين موضوع، كه شاعر در صفحات كتاب خود تمثال‌هاي سحرانگيز زن را به‌عنوان همسر، زن را به‌عنوان مادر، زن را به‌عنوان دلاور و، بالاخره، زن را به‌عنوان آدم ساده، نقش و ثبت كرده و آن تمثال‌ها را از خلال سده‌هاي متمادي با نور خاموش نشدني انسانيت و عشق نجيبانه گذرانده است، به منزله‌ي يكي از بزرگ‌ترين خدمات مصنف و يكي از علل اساسي فناناپذيري و جاويداني منظومه‌ي وي است."
کتاب با توصیف استقبال بی نظیر همسایگان ایران از این اثر جهانی پایان می یابد.

"فردوسي و شاهنامه" كتابي از "آلكسي آركاديويچ استاريكوف" با ترجمه‌ي رضا آذرخشي پژوهشي است بي‌نظير درباره‌ي جنبه‌هاي متفاوت پيام جهاني فردوسي.

نشر كتاب آمه اين كتاب را در 182 صفحه و با قيمت 3500 تومان منتشر كرده است.

كتابي برای درک چشم اندازهای زیبای اندیشه ی فردوسی شاعر سرودخوان وحدت ملي
کد خبر: 7811
Share/Save/Bookmark