به گزارش هنرنیوز، به بهانه روز خلیج فارس و باستانشناسی فراموش شده جزایر جنوب
مریم اطیابی در گزارشی با عنوان " پرتغالیها را از هرمز بیرون راندیم و دیگر هیچ" در صفحه تاق فیروزه ای 8 اردیبهشت روزنامه کلید نوشت: همه ساله به نشانه خروج پرتغالیها از جزیره هرمز ۱۰ اردیبهشت بزرگداشت خلیج فارس در سراسر ایران برگزار میشود. ۲۱آوریل سال ۱۶۲۲ سپاه ایران به رهبری امام قلی خان جزیره هرمز را از حضور پرتغالیها بزرگترین امپراتور قرن پاک کرد همان جزیرهای که پرتغالیها معتقد بودند هرکشوری که سه نقطه مالاگا- عدن و هرمز را در اختیار داشته باشد بر تجارت دنیا حاکم خواهد بود.اما پس از ثبت روز خلیج فارس در تقویمها به نشانه بزرگداشت این خلیج و تأیید همیشه فارس بودن آن چه اقداماتی در حوزه تاریخی و مخصوصاً باستانشناسی در خلیج فارس رخ داده است؟! در سیزدهمین همایش سالانه باستانشناسی که اسفند ۹۳ برگزار شد حضور "دنیل پاتس " باستانشناس مشهور آمریکایی و نویسنده کتابی با عنوان «خلیج ع.ر.ب.ی در عهد باستان» با واکنشهای گوناگونی از سوی باستانشناسان رو به رو شد. هرچند پاتس از مردم ایران به خاطر نوشتن این کتاب عذرخواهی کرد اما در سخنان او نکات قابل تأملی برای مسئولان فرهنگی کشور وجود داشت. پاتس اذعان کرده بود:« در دنیا و غرب در حال حاضر بیشتر از فارسی، عربی تدریس میشود. تمرکز بیشتر بر روی مطالعات عرب شناسی است چون کشورهای عربی در این زمینه سرمایهگذاری کردهاند. امروزه بیشتر پژوهشهای اصلی غربیها در زمینه عراق و سوریه است نه ایران. بنابراین این چیز طبیعی است که خلیج ع.ر.ب.ی جا میافتد.» جدای از واکنشها به سخنان پاتس تعمق در این بخش که دولتمردان ایرانی چقدر برای شناساندن ایران و خلیج فارس به سایر کشورها فعالیتهای پژوهشی، فرهنگی، مطالعاتی، تاریخی و باستانشناسی انجام دادهاند، ضروری است.
سیراف را دریابیم
در همان ایام
شهریار عدل، ارزیاب ایکوموس جهانی با اشاره به این که خلیج فارس نیازی به اثبات ندارد، گفته بود:«اتفاقات رخ داده در این زمینه متاسفانه به دلیل کمکاری ما بوده است. به عنوان مثال مهمترین بندر خلیجفارس یعنی «سیراف» نمونهی این بیتوجهی است؛ چون در حال حاضر بخشهای زیادی از آثار آن از بین رفته است، کما اینکه این بندر که اصلاش به دورهی ساسانی برمیگردد، میتوانست از نظر یک مورد قابل ملموس، مهمترین سند هویت خلیجفارس باشد، هر چند از نظر اسناد و مدارک باقی مانده حتی از دورهی یونانی، همهی اسناد عربی هم این دریا را «خلیجفارس» شناختهاند. معتقدم از نظر علمی نباید وقت صرف این قضیه کرد که برعکس این قضیه را ثابت کنیم، ما فقط باید تبلیغات کنیم و روشنگری در این زمینه شود، وگرنه همهی اسناد نشان میدهند این خلیج چه بنادری در فلات ایران داشته است و نه تنها سیراف که هرمز و چابهار و غیره هم سند ما هستند که موظفیم همهی آثارشان را به خوبی حفاظت و نگهداری کنیم.»
همچنین
حمیده چوبک – رییس پژوهشکده باستانشناسی – در آن ایام تأکید کرده بود:« سیاست ما پرداختن به اسناد هویتی خلیجفارس است. وقتی ما حرکتی نمیکنیم، کشورهای پولدار و عرب منطقه حرکت کرده و برای رسیدن به خواستههای خود پول خرج میکنند، ما کمکاری کردیم و وظیفهمان را انجام ندادیم. وقتی وظیفهمان را انجام ندهیم، این اتفاقات میافتد. در واقع با این اتفاقات ما سیراف را نیز از دست دادیم. حالا باید همهی تلاشمان را دراین زمینه انجام دهیم. چطور میشود که ما «سیراف» را به عنوان سند خلیجفارس به حال خود رها کنیم و کاری نکنیم؟»
پمپئی ایران
سیراف شهری باستانی واقع در بخش مرکزی شهرستان کنگان در استان بوشهر زمانی پررونق ترین بندرکشور بود که روابط تجاری زیادی با روم و یونان در اروپا و ماداگاسکار در آفریقا تا کانتون چین در آسیا در دورههای ساسانی و اسلامی داشت. سفالهای بازمانده با نقشهای گوناگون، پارچه ها و زیورآلات، معماریهای گچی و اتاقهای آذین شده به آثار هنری و ساختمانهای دو سه طبقه بخشی از میراث بجامانده از آن تمدن است. اما زمین لرزه مرگبار هفت روزه سال ۳۶۷ هجری قمری مدفون شدن کامل این بندر را در پی داشت. از این روست که سیراف پمپئی ایران نامیده شده است.
از دل سیراف چه بیرون آمد؟
تاریخچه کاوشهای باستانشناسی سیراف نشان میدهد از سال۱۳۴۵( ۱۹۶۶ میلادی) یک تیم مشترک انگلیسی و ایرانی به سرپرستی دکتر "دیوید وایت هاوس" در سیراف کاوشهای باستانشناسی را آغاز میکند که تا سال ۱۳۵۲ ادامه داشت در خلال هفت فصل كاوش توسط هیأت مشترک، بخشهایی از بندر باستانی سیراف از دل خاک بیرون آمد که شامل مسجد جامع مربوط به اواخر قرن دوم هجری،بخشی از یك دژ دفاعی عصر ساسانی، چند مسجد كوچك مربوط به قرون ۳ و ۴ هجری، قسمتی از یك بازار و حمام از قرن ۴ هجری،خانههای مسكونی از قرن ۷ و ۸ هجری، قسمتی از یك محله اعیان نشین با خانههای بزرگ و خیابان و كوچههای منظم از سدههای ۳ و ۴ هجری، ساختمانی با طرح بازیلیكا از سده سوم هجری، كورههای سفالگری از قرن ۴ هجری ، قسمتی از یك قلعه دفاعی و یك حمام مجاور دیوار غربی شهر، تعدادی آرامگاه گروهی در ارتفاعات شمالی سیراف از سدههای ۳ و ۴ هجری،یك مجموعه ساختمانی كاخمانند و چندین بنای دیگر بوده است.اما از سال ۱۳۵۳ مركز باستانشناسی ایران كاوشهای سیراف را با هیأتی تحت سرپرستی "حسین بختیاری" که خود پیشتر عضو هیأت مشترک بود، در جبهه جنوبی ادامه داد که بخشی از یک قلعه را از خاک آزاد کرد و امروزه در محدوده محوطه پارس جنوبی قرار گرفته است. این کاوشهای چهار مرحلهای در محوطه بابشاد،محوطه ماهان سيرافی، محوطه ابوسعيد سيرافی، محوطه ابوزيد حسن سيرافی، حفاری در محوطه آرامگاه بوده است.
کاوشها از سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۸۲ مسکوت مانده بود تا این که یک گمانهزنی جهت تعیین عرصه و حریم آثار تاریخی توسط غلامرضا معصومی شکل گرفت و محدوده حریم شهر سیراف مشخص شد. سپس کاوشها و گمانهزنیهایی توسط دکتر علی اکبر سرفراز در سال ۱۳۸۳ و حمید زارعی در سال ۱۳۸۴انجام شد. بعد از آن در سال ۱۳۸۵ دکتر اسماعیل اسماعیلی جلودار اقدام به گمانهزنی کرد و یکسری از داده باستانشناسی و سازههای معماری را مورد تحلیل و بررسی قرار داد و پس از آن در سال ۱۳۸۸ اقدام به کاوشهای لایهنگاری کرد و آثاری از دوره ساسانی و قرون هفتم و هشتم هجری به دست آمد که این لایهها قابل تفکیک و مطالعه بودند.
نصرالله ابراهیمی یکی از باستانشناسان بوشهر با
اشاره به این که تنها کار گسترده در سیراف توسط هیأت انگلیسی انجام شده است،میگوید:« اقدامات باستانشناسی سیراف از سال ۸۸ تا کنون متوقف شده که کارهای انجام شده هم در حد گمانه زنی و لایهنگاری موردی و مطالعات سطحالارضی بوده است. البته دو فصل هم باستانشناسی زیرآب در بندر سیراف انجام شده است که یکی مربوط به سال ۱۳۷۹ بوده و بخش دیگر مربوط به سال ۱۳۹۱ در این فصول باستانشناسان به دنبال احتمال وجود بخشی از بندر سیراف در زیر آب بودند اما با توجه به این که امکانات تیم بررسی کننده گسترده و مجهز به امکانات روز نبود در نتیجه به دادههای مورد نیاز دست پیدا نکردند اما همچنان این منطقه نیازمند بررسی های بیشتری است.»
گروه باستانشناس ایرانی و آمریکایی به سرپرستی "حسین توفیقیان" و "سرنا خاکزاد" از ۲۶ تیرماه ۱۳۹۱بررسی و شناسایی را در سیراف آغاز کردهاند تا آنچه از ساحل باستانی غرقشده شهر قدیم سیراف وجود دارد را مستندنگاری کنند. پیش از این توفیقیان در گفت و گو با رسانهها تأکید کرده بود که مطالعات باستان شناسی زیرآب در خلیج فارس بهترین راه برای اثبات تعلق این خلیج استوار به تمدن ایران و سیادت ایرانیان بر آن در طول تاریخ تمدن بشری در این منطقه است.
از باستانشناسی زیرآب چه خبر؟
به گفته وی، امكانات كنونی گروه باستان شناسی زیرآب در اندازه تجهیزات غواصی تفریحی است و كم ترین وسایل غواصی علمی را ندارد. این گروه هم به تجهیزات پیشرفته هم به دانش جهانی باستان شناسی زیرآب نیاز دارد. همین كه اعضای گروه باستانشناسند كافی نیست و باید با اصول و دانش جهانی این شاخه علمی آشنایی كافی داشته باشند. این آگاهی و دانش در دانشگاههای ایران وجود ندارد و باید از دانشگاهها و مراكز و محافل بین المللی باستان شناسی فراگرفته شود.
این باستان شناس تصریح کرده بود که تجارب جهانی ثابت كرده است كه اگر به باستان شناسی زیرآب نپردازیم شناخت ما از گذشته و تمدنمان ناقص است و زیر آبها پنهان میماند.
اما اکنون
ابراهیمی، دانشجوی دوره دکترای باستانشناسی دانشگاه تهران، درباره باستانشناسی زیرآب توضیح میدهد:« امروزه برای این نوع باستانشناسی نیاز به غواصی نیست. تمامی اقدامات انجام شده در اقیانوسها در این حوزه به صورت رباتیک است. با فرستادن رباتها به قعر آب، آنها فیلمبرداری و عکسبرداریهای لازم را انجام میدهند و حتی وسایل را خودشان به عرصه کشتی انتقال میدهند. استرالیا و یونان در این زمینه پیشرفت خوبی دارند البته در سیراف عمق آب اینقدر نیست که این کار انجام شود اما برای غواصی هم نیاز به یکسری دوربینهای پیشرفته و ابزارهای دیگر است.»
اعتبارات یکی از مشکلاتی است که از نظر ابراهیمی، باستانشناسی ایران را مخصوصاً در حوزه خلیجفارس شناسی با توجه به موقعیت استراتژیک، ژئوپولتیک و سیاسی آن همیشه با چالش مواجه کرده است.
نفت و باستانشناسی خلیج فارس
این عضو هیأت باستان شناسی سیراف با توجه به اهمیت این منطقه در تجارت و فرهنگ معتقد است مطالعات باستانشناسی در این زمینه بسیار اندک بوده است و از این رو مسئولان امر باید پرداختن به باستانشناسی این منطقه را در دستور کار خود قرار دهند.
سرپرست تیم شناسایی و بررسی آثار گناوه تأکید میکند:« هرچند خلیج فارس بودن نیازی به اثبات ندارد اما اثبات ملموس، عینی و علمی همیشه قابل عرضه به جهان است. همزمان با بندر سیراف شش یا هفت بندر دیگر در خلیج فارس و آبهای بوشهر مانند نجیرم، سینیز، جنابه، مهروبان و... وجود دارد این گستره از خرمشهر تا سیستان و بلوچستان بوده و بنادری در این کرانهها را از دوره ساسانیان تا قرون هفتم و هشتم هجری شامل میشده که فعال بودند و نقش برجسته اقتصادی- تمدنی داشتند اما اکنون همین بنادر نیازمند مطالعه و شناسایی به تمام دنیا هستند. ما فرصتها و ظرفیتهای خوبی داریم چرا نباید بخشی از اعتبارات نفت و گاز خوزستان و بوشهر به حمایت از فعالیتهای فرهنگی و خلیج فارس شناسی در حوزههای فرهنگی،اجتماعی سیاسی، اقتصادی، محیط زیست، تاریخی و باستانشناسی تعلق گیرد؟!»
باستانشناسی و مدعیان پروپاقرص
محمدحسن سمسار متولد سال۱۳۱۳ شیراز دارای دكتری تاریخ از دانشگاه تهران، عضو هئیت علمی و مدیر بخش معماری و هنر دایره المعارف بزرگ اسلامی از سال۱۳۶۵ و نویسنده کتاب "جغرافیای تاریخی سیراف" هم درباره ضرورت تألیف کتابهای پژوهشی و باستانشناسی درباره سیراف و سایر کرانه خلیج فارس میگوید:« انتشار کتاب من درباره سیراف به سالهای ۱۳۳۷ باز میگردد در این پژوهش بیشتر به اوضاع اجتماعى، مذهب، دریانوردى سیرافیان و سرانجام علل و چگونگى سقوط و ویرانى بندر سیراف توجه شده است. در مقدمه این کتاب من به تغییر نام خلیج فارس و سوابق آن اشاره کردهام. در پیشگفتار ذكر کردم كه تاریخ گواه است كه فرمانرواى راستین این دریا همیشه ایرانیان بودهاند. به فرمان شاپور ذوالاكتاف اعراب مهاجم به سواحل خلیج فارس بكلى از خلیج رانده شدند، این بخش به نقشههایى از دریاى خلیج فارس همراه است كه در آن محدوده این دریا در روزگار دور و تعلق آن به ایرانیان با نام خلیج فارس منقوش شده است. در آن زمان این موضوع تازگی داشت و برخی دولتمردان کشورهای مختلف در حال ترویج نام جعلی بودند. بنابراین وظیفه خود میدانستم چنین کتابی تألیف کنم که خوشبختانه بعدها ثابت شد کار امثال من و تأکید بر کلمه " خلیج فارس" درست بوده است.»
سمسار درحین تحصیل تاریخ به مطالعات و تحقیقات باستان شناختی علاقه بسیار داشته و سالها به تدریس باستان شناسی و حفاظت نسخ خطی در دانشگاه تهران و تربیت مدرس مشغول بوده است. او با اشاره به این که تمام سواحل خلیج فارس دارای آثار تاریخی و فرهنگی است، میافزاید:« این آثار به معنای واقعی باید معرفی و حفاظت شوند و کاوشهای باستانشناسی در نقاط مختلف آن انجام بگیرد. متأسفانه این کار چنان که باید و شاید انجام نگرفته است. در ضرورت کاوش و پژوهش در سوابق تاریخی- فرهنگی کرانهای بدین طولانی شکی نیست. همانطور که اقدامات انجام گرفته در سیراف باید در بسیاری از سواحل دیگر خلیج فارس صورت بگیرد.هرچند سایر فعالیتهای باستانشناسی هم به نظرم در سایر نقاط کشور به فراموشی سپرده شده است اما در مناطق مرکزی ایران ما بدان صورت مدعی نداریم در حالی که در سواحل خلیج فارس مدعیان پروپا قرصی داریم و بایستی مراکز فرهنگی – تاریخی ما بازشناسی و معرفی شوند و تحقق آن، مورد تأیید همه آنانی است که به فرهنگ این مملکت علاقه دارند.»
از سمینار تا تشکیل پایگاههای پژوهشی اما حمیده چوبک – رییس پژوهشکده باستانشناسی از برگزاری سمینار بینالمللی خلیج فارس در ۲۴ تا ۲۶ آذر ماه در بوشهر همچنین تشکیل پایگاههای پژوهشی در کرانه خلیج فارس چون سیراف، هرمز، دریای مکران خبر میدهد و در گفت و گو با کلید میگوید:« مطالعات کل ایران برای ما مهم است اما بحث خلیج فارس به عنوان هویت ملی و جغرافیای فرهنگی در الویت کار پژوهشگاه قرار دارد. چندین سال است که در این زمینه برنامهریزی میشود و یک پیشینه مطالعاتی وجود دارد. اکنون دفتر مطالعات میراث فرهنگی خلیج فارس در پژوهشگاه راهاندازی شده و تمام پژوهشکدهها اعم از مردم شناسی، باستانشناسی، حفاظت ومرمت، زبانشناسی و.. بنا به تخصص خودشان در حوزه میراث فرهنگی اقدام میکنند. هرچند این مطالعات حدود ۱۰۰ سال قدمت دارد اما به طور منظم،روشمند، متداوم و متوالی نبوده و بیشتر با پراکندگی همراه بوده است. ارزشمندترین کار مربوط به مطالعات آثار باستانی خلیج فارس هم توسط دکتر احمد اقتداری انجام شده که انجمن آثار و مفاخر فرهنگی آن را به چاپ رسانده است.»
ضرورت تهیه نقشه باستانشناسی خلیج فارس وی به ضرورت بررسیها، کاوشها، مطالعات باستانشناسی و مستندنگاری برای تهیه نقشه باستانشناسی خلیج فارس اشاره میکند و توضیح میدهد که باید این سمینار بینالمللی هر دو سال یکبار در یکی از استانهای کرانه خلیج فارس و دریای عمان یعنی هرمزگان، سیستان و بلوچستان خوزستان، برگزار شود که البته نخستین همایش هم در استان بوشهر برپا خواهد شد. و در فاصله هر دو سال یکبار هم پژوهشکده حفاظت بافت و ابنیه باید بتواند مطالعات معماری بافتهای تاریخی این مناطق را انجام دهد و به دنبال آن پژوهشکده مردمشناسی و زبان و گویش به تحقیقات خود ادامه دهد و هرکدام سمینارهای مربوط به خودشان را برگزار کنند.
خلیج فارس، میراث مشترک
چوبک با بیان این که کمکاریها در حوزه مطالعاتی و پژوهشی خلیج فارس از سوی ایران منجر به تمرکز کشورهای حاشیه خلیج فارس در غفلت ما بر کاوشهای باستانی و انتشار کتبی با نام خلیج ع.رب.ی شده است، میگوید:« البته قصدمان از برگزاری این همایشها تقابل یا بحث سیاسی نیست بلکه تمرکز بر هویت ملی است و این که ما میراث مشترکی با حاشیه جنوبی خلیج فارس داریم. و این میراث نشان از سرنوشت مشترک در طول تاریخ و در مراحل مختلف فرهنگی، سیاسی، تمدنی دارد. از این رو از پژوهشگرانی که در سواحل جنوبی خلیج فارس کار کردهاند، همچنین مسئولان میراث فرهنگی کشورهای حاشیه خلیج فارس برای حضور در این سمینار دعوت کردیم. خلیج فارس گسترهای تا اقیانوس هند هم دارد و با آنها نیز میراث مشترک داریم. به عنوان مثال اثار سیراف در هند و چین هم یافت شده است. وقتی این میراث مشترک از کشورهای حاشیه خلیج فارس تا اقیانوس هند و چین تداوم داشته بیشک برگزاری این سمینار نقش عمده خلیج فارس و ایران را در توسعه تمدنی و فرهنگی نشان خواهد داد.»
از پژوهشکده اقیانوسشناسی تا انگلستان
رییس پژوهشکده باستانشناسی درباره باستانشناسی زیرآب هم ضمن تأکید بر این که لازم نیست تمام ابزار این نوع مطالعات را داشت، می افزاید:« پژوهشکده اقیانوس شناسی در ایران کارهای بسیار سیستماتیک و علمی درباره اقیانوسشناسی با تمام تجهیزات لازم انجام میدهد. از این رو ما تفاهمنامههایی با آنها در حال امضا داریم از سویی نیروی دریایی کشور هم اعلام آمادگی کرده که در این زمینه با ما همکاریهای لازم را انجام دهد. همچنین کشورهایی مانند هند، چین، سریلانکا تجریبات بسیار ارزشمندی در این زمینه دارند، مخصوصاً تایلند که در کاوشهای زیرآب موفق بوده است. البته در این زمینه همکاریهایی هم با کشور انگلستان خواهیم داشت.»