كركره بازيگران جديد در تلويزيون حسابی پايين است/ «برادر» ببينيم يا «كيميا»؟!
منبع : روزنامه جوان
تاريخ : شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۴۴
سريالهاي اين شبهاي ماه رمضان مثل سالهاي قبل نيستند نه با خودشان ميتوانند رقابت كنند و نه با فوتبال يورو و برخي برنامههاي روتين ماه مبارك مثل «ماه عسل» و غيره.
به گزارش هنرنیوز، ماه رمضان است و تلويزيون و سريالهايش؛ اينكه مردم پاي ثابت تلويزيون در شبهاي ماه رمضان هستند از فوتبال اروپايي گرفته تا ويژهتر يعني سريالهاي «برادر» و «پادري». بالاخره امسال اگرچه فوتبالبينها شبكه ۳ را قرق كردهاند، ولي چشم اميد مردم به سريالهايي هست كه انگاري امسال استارت خوبي در جذابيت، ندارند.
فعلاً زود است كه دست ببريم و نقدمان را روي سر اين دو تا سريال خراب كنيم! پس ميماند براي روزهاي آخر ماه رمضان كه به قولي اين دو تا سريال از گِل درآمده باشند و بفهميم كه چند مرده حلاجند، اما يك نكته نچسب در مورد هر دوتا مجموعه توي ذوق ميزند و آن هم بازيگران بيش از اندازه تكراري اينهاست. شايد نشود به «پادري» ايراد گرفت به هرحال قصه دوم همان مجموعه «دودكش» است كه خيلي نميشود دست توي شاكله بازيگران اصلياش برد جز با تكاني كه احياناً به قصه بدهيم. ايدهپردازي ميخواهد و خلاقيت كه دست نويسنده را ميبوسد كه با چندتا ترفند و خرده داستان، چهرههاي جديد به كارش اضافه كند.
اين را در نظر بگيريم كه سريالوار كردن مجموعههاي تلويزيون براي سيماي ما اتفاق نويي نيست، ولي هر داستاني كشش ندارد. تك و توكي جذاب ميمانند، شايد نمونه موفقش «پايتخت» باشد و بعدتر «دردسرهاي عظيم» كه البته همچنان اينها را توي آب نمك خواباندهاند تا بلكه سريهاي ديگرش نيز ساخته شود. ولي بعيد ميدانم كار اين شبهاي رمضان كه «پادري» باشد خيلي بتواند جاذبه آنچناني براي بعدها داشته باشد.
به اصل قضيه بپردازيم و داستان بازيگران هميشگي سيما. نمونه بد ماجرا به گمانم همين «برادر» است كه جواد افشار روي آنتن شبكه ۲ برده است؛ كسي اگر خبر از ماجرا نداشته باشد به ياد سريال «كيميا» ميافتد. مثل اينكه دو قصه متفاوت را به يك گروه فيلمسازي داده باشي كه نقشها را بين هم تخس كنيد و دوتا را باهم بسازيد. كم مانده اين وسط سر وكله مهدي پاكدل و مهراوه شريفينيا نيز پيدا شود!
قصه اين مجموعه رمضاني، خوشبختانه به روز است و اتفاقاً سر وقت؛ در عين اينكه درامپردازي تا به الان، درامپردازي بدكي هم ندارد و راسته كارش را درد اقتصادي گذاشته است. توليدات و اقتصاد داخل هم كه چاشني مجموعه «برادر» است و مانور نسبتاً خوبي هم داده كه متأسفانه داستانش كمي قديمي است همان قصه حاجيبازاريها و گيرافتادنهاي دور و برياش. جواد افشار گويي به هيچكس اعتماد ندارد جز يك سري از بازيگران كار قبلش يعني همان مجموعه «كيميا» كه خيلي از پخشش روي آنتن نيز نگذشته. رگه اصلي داستان همين مجموعه تازهاش را همان قبليها پيش ميبرند و باز هم چه خوب كه وزنه سنگيني مثل حسين ياري دارد كه براي هر فيلم و اثري به تنهايي كفايت ميكند.
بقيه كاراكترهايش ابهت تازهاي ندارند و انگار جايشان را فقط در اين مجموعه عوض كردهاند و برخيشان هم كه بازيشان بدتر از گذشته است، مثل گلاره عباسي كه حس در بازياش در «برادر» نا ندارد؛ ميخواهد چيز تازهاي رو كند، اما دوباره به جلد بازيهاي سابقش ميرود. پوريا پورسرخ و بقيه نيز همينطور هستند.
حرف بر سر تكرار مكررات اينهاست و دورهم جمع شدنشان به فاصله چندماهه در دو سريال روي آنتن تلويزيوني كه مخاطب ميليوني دارد. به اعتراض برخي بازيگران و كمكاريشان نيز كاري نداريم؛ چرا كه شايد توان بازيگري ندارند، ولي هستند در بين اين همه ملت بازيگر، آنهايي كه بتوانند جاي كاراكترهاي جواد افشار، كارگردان «برادر» را بگيرند و بهتر نيز ايفاي نقش كنند. كمي جذابيت در آدمهاي اين جور قصهها، ريخت ماجرا را نيز از يكنواختي درميآورد.
فعلاً كه همه چيزشان شبيه شده حتي در لحن و تيپيكال بودن بازيگران اين دو سريال چندان نميشود تغييري پيدا كرد. هنر بازيگري اينجاست كه حسن پورشيرازي يا حسين ياري را از بقيه جدا ميكند. در كل اينكه «برادر» حتي اگر داستانش متفاوت باشد و امروزي ولي ظاهر خوبي ندارد و چه بسا انگاري تكرارياند و همين، مجموعه را نيز از پا مياندازد. بالاخره قصه جديد، آدم جديد ميخواهد.