همفری بوگارت به سال ۱۸۹۹ میلادی در نیویورک از دکتر «بلموت دی فارست بوگارت» جراح قلب و «مائود همفری» تصویرگر مجلات متولد شد. نام بوگارت یک کلمه هلندی است که از کلمه «Boomgaard» به معنی باغ مشتق شده است. خانواده او همفری را به یک مدرسه خصوصی فرستادند ولی او هیچ علاقهای به مدرسه نداشت. بعد از مدتی او را بر اساس رابطهای فامیلی به مدرسه فیلیپس در اندوور ماساچوست فرستادند.
خانواده او انتظار داشتند که همفری جوان برای تحصیل در رشته پزشکی به دانشگاه ییل برود اما او در سال ۱۹۱۸ از ادامه تحصیل بازماند و اخراج شد. بوگارت که که به دریا عشق میورزید در همین سال برای خدمت به نیروی دریایی پیوست. پس از آن وارد ارتش شد و با وجود آنکه در هیچ نبردی شرکت نکرد، اما در حادثهای از ناحیه پا مصدوم شد که تا پایان عمر نیز از آن رنج میبرد.
او در دوره جنگ بسیاری از خصوصیات اخلاقی و شخصیتی خود را که متأثر از خانوادهاش بودند را ارتقا بخشید و از سوی دیگر خلقیات دیگری از جمله وقتشناسی، فروتنی و خوش رفتاری خود را حفظ کرد. بعد از خدماتش در نیروی دریایی به عنوان یک دریانورد و بعد یک فروشنده مشغول به کار شد کمی بعد هم به عنوان نیروی ذخیره دوباره به نیروی دریایی پیوست.
در دهه ۲۰ میلادی بواسطه یکی از اقوام خود به نام «ویلیام برادی» در استودیوهای فیلمسازی مشغول به کار شد، ابتدا در فیلمنامه نویسی، کارگردانی و تولید دستی برد ولی بعدها به عنوان بازیگر بین سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۳۵ در هفده پروژه از تولیدات برادوی ظاهر شد. در همین سالها او با امضای قراردادی با دستمزد ۷۵۰ دلار در هفته به کمپانی فاکس پیوست و آنجا با «اسپنسر تریسی» بازیگر برادوی آشنا و دوست شد. این تریسی بود که اولین بار او را «بوگی» صدا زد. بوگارت در سال ۱۹۳۰ در فیلم «بالای رودخانه» که اولین فیلم بلند تریسی محسوب میشد با او همبازی شد. یکی دیگر از بازیگرانی که بوگارت با او همکاری داشت «بت دیویس» در فیلم «خواهر بد» در سال ۱۹۳۱ بود.
وی در سال ۱۹۳۶ میلادی پس از بازی در نخستین نقش اصلی خود با کمپانی برادران وارنر با این کمپانی قرار دادی امضا کرد و تا سال ۱۹۴۰ در ۲۸ فیلم و در بیشتر آنها در نقش یک گنگستر ظاهر شد. حتی دو فیلم وسترن و یک فیلم ترسناک هم بازی کرد. «جان هیوستون» برای فیلم معمایی «شاهین مالت» که مایههای نوآر (جنایی) پررنگی داشت، به سراغ بوگارت رفت و این دو همکاری درخشانی را رقم زدند.
این فیلم بر اساس رمانی به همین نام نوشته «دشیل همت» ساخته شده و همفری بوگارت، «مری آستور» و «گلادیس جورج» نقشهای اصلی آن را بازی کردند. شاهین مالت درباره یک کارآگاه خصوصی «ساموئل اسپید» است که در پی دنبال کردن پروندهای، با سه مجرم عجیب و غریب مواجه میشود که قصد دزدیدن مجسمهای گرانقیمت را دارند. برخی این فیلم را سرآغاز فیلمهای نوار میدانند.
فیلم بعدی بوگارت «کازابلانکا» بود فیلمی که او را بزرگترین ستاره زمان خودش کرد. کازابلانکا در سال ۱۹۴۲ توسط «مایکل کورتیز» کارگردانی شد. فیلم ماجرای عاشقانهای را در گیرودار جنگ دوم جهانی با هنرنمایی همفری بوگارت و «اینگرید برگمن» به تصویر میکشید. فیلم به دورهای از جنگ دوم جهانی میپردازد که مخالفان دولت نازی برای فرار از چنگ آنها به مراکش رفته تا از آنجا به آمریکا بروند. اما این فقط ظاهر ماجراست چرا که با آمدن «ویکتور لازلو» همراه با همسرش «الزا» به «کافه ریک»، علاقه قدیمی «ریک» به «الزا» سرباز کرده و ماجراهایی را شکل میدهد که تماشاگر را تا انتها بدنبال خود میکشاند. کازابلانکا بارها و در نظرسنجیهای گوناگون بهترین فیلم عاشقانه تاریخ سینما شناخته شدهاست و برخی بهترین فیلمی میدانند که تاکنون در سیستم استودیویی هالیوود ساخته شدهاست. نکته جالب توجه در این فیلم تفاوت قد برگمن و بوگارت در نماهای دو نفره بود که منجر به گذاشتن پایهای ۳ اینچی زیر پای بوگارت شد. بوگارت در آن سال برای بازی در این فیلم ۴۶۰ هزار دلار دستمزد گرفت که او را به گرانترین بازیگر جهان تبدیل کرد. فیلم سه جایزه اسکار برد ولی به بوگارت جز نامزدی بهترین بازیگر نقش اول چیزی نرسید.
«داشتن و نداشتن» فیلم بعدی بوگارت به کارگردانی «هاوارد هاکس» بود که با اقتباس از رمانی به همین نام اثر «ارنست همینگوی» ساخته شد. داستان در مورد قایقرانی به نام «هری مورگان» است که در محدوده هاوانا و فلوریدا به قاچاق مشغول است و در درگیری با ماموران گمرک یک دستش را از دست داده است. در انتها نیز توسط عدهای از جوانهای کوبایی در نزاعی در قایقش به قتل میرسد. بوگارت ۴۴ ساله در این فیلم در مقابل «لورن باکال» قرار گرفت، دختر ۱۹ سالهای که کمی بعد با او ازدواج کرد. این فیلم شباهتهای زیادی با کازابلانکا داشت، همان دشمنان،همان قهرمان و حتی یک نوازنده پیانو. در این فیلم بین باکال و بوگارت و هاکس مشکلاتی بوجود آمد که با پادرمیانی «جک وارنر» حل شد.
بوگارت در «گنجهای سیرا مادره» به کارگردانی «جان هیوستون» نقش مرد آس و پاسی را بازی میکرد که هزینه زندگی روزانه خود را از گدایی کردن محترمانه در خیابان و بدست میآورد، بازی فوق العادهای ارائه کرد. فیلم به شدت مورد توجه مردم و منتقدان قرار گرفت و اسکار بهترین بازیگر نقش دوم را برای «والتر هیوستون» به ارمغان آورد و باز هم چیزی برای بوگارت نداشت.
فیلم درباره «چارلی آلنات» با بازی بوگارت است که با آغاز جنگ جهانى اول با قایق فرسوده خود «افریکن کویین» مایحتاج مردم را در چند دهکده افریقاى جنوبى به دستشان مىرساند. او در یکى از توقفهایش با دخترى به نام «رز» با بازی آدری هیپبورن که برادرش کشیش است آشنا شده و پس از حمله آلمانها به آنجا همراه با رز در صدد مقابله با آنها برمی آید. بوگارت بالاخره برای این فیلم اسکار نقش اول مرد را بدست آورد.
بوگارت پس از این فیلم در چند فیلم دیگر بازی کرد که از مهمترین آنها میتوان به «دست چپ خدا»، «ما فرشته نیستیم»، «سابرینا»، «کنتس پابرهنه»، «ساعت پر التهاب» اشاره کرد. آخرین فیلمی که بوگارت در آن ایفای نقش کرد «هرچه سختتر زمین میخورند» بود.
وی در بیشتر فیلمهایش در نقش مردان خوشپوش، شجاع و باهوش ظاهر شد. با اینکه در دوران دانش آموزی تنبل بود اما نقل قولهای زیادی از افلاطون، پاپ، رالف وادو امرسون و بیش از ۱۰۰۰ خط از شکسپیر را حفظ بود. او نویسندگان را تحسین میکرد. بوگارت علاقه زیادی به سیگار داشت و در تمامی فیلمهای خود از آن استفاده نمایشی می کرد، سرانجام به سرطان مبتلا شد و در ۵۸ سالگی در خانه خود درگذشت.
یاسین پورعزیزی