گزارشی از جلسه نقد و بررسی مستند «مُلفِ گند»؛
سینمای مستند، قهرمان اصلی فیلم «مُلف گَند» است
در چهارمین جلسه از نمایش آثار مستند که شب گذشته (یکشنبه بیست و یکم اردیبهشت) در سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برگزار شد، ابتدا فیلم «مُلف گَند» ساختهی محمود رحمانی به نمایش درآمد و سپس جلسهی نقد و بررسی این فیلم با حضور ناصر صفاریان (مجری و دبیر جلسه)، محمود رحمانی (کارگردان) و دکتر محمد شهبا (منتقد میهمان) برگزار شد.
تاريخ : سه شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۳۹
به گزارش هنرنیوز به نقل از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، در ابتدای این جلسه ناصر صفاریان با عذرخواهی از تماشاگرانی که مثل هفتههای گذشته پشت درهای بسته ماندند و موفق به تماشای فیلم نشدند این مشکل را ناشی از ظرفیت محدود سالن نمایش فیلم در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی دانست و افزود: «در هفتههای آینده تصمیم داریم با استفاده از امکان نمایش همزمان، گنجایش سالن انتظار را نیز به نمایش فیلم برای تماشاگران علاقهمند اختصاص دهیم تا محدودیت سالن نمایش به کمترین میزان خود برسد.»
صفاریان همچنین اعلام کرد انجمن مستندسازان سینمای ایران نیز از هفتهی آینده و در ساعت ۱۸ روزهای دوشنبه اقدام به نمایش فیلمهای مستند خواهد کرد که عموم علاقهمندان اینگونه آثار میتوانند با حضور در جلسات، به تماشای این آثار بنشینند.
سپس محمود رحمانی، کارگردان این فیلم با تشکر از دبیر جلسههای نمایش فیلم و مدیریت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که امکان نمایش «مُلف گَنگ» و مستندهای مشابه آن را فراهم کرده و میکنند گفت: «هر چند پشت در مانده بودم و فقط واکنشها و صدای مخاطبان را میشنیدم اما خیلی خوشحالم که سرانجام بعد از چند سال شرایطی فراهم شد تا بتوانم این فیلم را در داخل کشور همراه با تماشاگران ایرانی ببینم.»
وی در بخش دیگری از سخنان خود دربارهی معنای اسمی که برای فیلم خود انتخاب کرده گفت: «در شوشتر و حوالی آن به نفوسِ بَد «مُلف گند» گفته میشود که در مناطق مختلف از آن به عبارتهای دیگری یاد میشود. در مجموع این عبارت زمانی به کار میرود که احساس میشود اتفاق بدی در حال وقوع است و شخصی که دچار این احساس شده تصور خود را به زبان میآورد.»
صحبتهای دکتر محمد شهبا (نویسنده و مدرس سینما) که بهعنوان منتقد میهمان حضور داشت نیز بخش دیگری از جلسهی روز گذشته بود. وی با اشاره به انبوه تماشاگرانی که برای تماشای این فیلم آمده بودند گفت: «واقعاً فکر نمیکردم مخاطبان سینمای مستند تا این حد از اثری که یک فیلم خاص محسوب میشود استقبال کند. خاص بودن «مُلف گَنگ» به گونهایست که اصلاً در برخی موارد باید ثابت کرد که این اثر، «فیلم»، «فیلم مستند» و مهمتر از همه «یک فیلم مستند خوب» به حساب میآید و سپس به نقد و بررسی آن نشست.»
شهبا با اشاره به اینکه نقد و نوع نگاهش به چنین فیلمی منفی نیست گفت: «نمیتوانم به چنین فیلمهایی با دید منفی نگاه کنم؛ بهخصوص در سینمای مستند که به دیدگاههای تازه نیاز بیشتری دارد تا موضوعهای بکر و جدید.»
وی گفت: «متاسفانه موضوعهایی که در کشور ما میتوان به آن پرداخت محدودهی مشخصی دارد که تقریباً همهی آنها مورد بررسی قرار گرفته. میماند تغییر در زاویه، زاویهی دید و نحوهی بیان موضوع که «مُلف گَند» به کارگردانی یک نمونهی شاخص آن به حساب میآید.»
بخش بعدی این جلسه به نحوهی آشنایی محمود رحمانی با شخصیت اصلی فیلم اختصاص داشت. سازندهی مستند «مُلف گَند» اختصاص داشت. وی در اینباره گفت: «چند سال پیش وقتی بهطور اتفاقی داشتم از سالن یک اداره رد میشدم صدای محمد (شخصیت محوری فیلم) را شنیدم و جذب نحوهی تعریف کردن خاطره توسط او شدم. سپس از لای در او را دیدم که با حرارت و اشتیاق برای یکی از دوستان قدیمیاش خاطرههایی از دوران جنگ را تعریف میکرد. بیاختیار همانجا ایستاده بودم و خیلی هیجانزده به او نگاه میکردم. بدون اغراق ده دقیقه مبهوت این شخصیت و نحوهی تعریف کردن او بودم. وقتی به خودم آمدم به یکی از دوستانم زنگ زدم و در حالی که سعی میکردم به خودم مسلط باشم گفتم: «همین الآن تصمیم گرفتم دربارهی آدمی که فقط چند دقیقه پیش دیدم یک فیلم بسازم!» به دوستم گفتم: «شاید این فیلم یک پلان ده پانزدهای دقیقهای باشد که جزییاتش را نمیدانم اما مطمئنم هر طور شده این فیلم را خواهم ساخت!»
رحمانی افزود: «سعی کردم در کنار ایجاد یک فضای صمیمی، با محمد (شخصیت اصلی فیلم) دوست شوم و نکتهی جالب این بود که وقتی به محمد نزدیک شدم متوجه شدم با وجود دیدگاهی که نسبت به گمنام بودن مستندسازان وجود دارد ایشان تعدادی از فیلمهای من را دیده و از یکی از فیلمهای من خیلی خوشش میآید، نسخهای از آن را در آرشیو شخصی خود نگهداری میکند و آنطور که میگوید ماهی یکبار این فیلم را میبیند!»
رحمانی همچنین افزود: «با این همه سعی کردم به محمد بیشتر نزدیک شوم. به منزلش رفتم، او را به خانهی خودم دعوت کردم و سعی کردم ارتباطم را با او گسترش بدهم. این فیلم بعد از شش ماه دوستی و رفاقت من با محمد ساخته شد.»
وی گفت: «او هماکنون یکی از بهترین دوستان من است و همانطور که همهجا هم گفتهام این فیلم را چندان فیلم خودم نمیدانم. باید اعتراف کنم «مُلف گَند» مستندیست که توسط شخصیت محوریاش ساخته شده یا به تعبیر مستنندساز پیشکسوت، محمد تهامینژاد در خوشبینانهترین حالت فیلمیست که با مشارکت فیلمساز و شخصیتی که جلوی دوربین اوست ساخته شده است.»
وی همچنین دربارهی ویژگی فیلم خود گفت: «من از محمد (شخصیت اصلی فیلم) خواهش کردم داستانها را همانطور که من قبلاً انتخاب کرده بودم تعریف کند و این شیطنت من بود که او را در مقابل دوربین به واکنش عصبی وادار کردم.»
صحبتهای دکتر محمد شهبا بخش دیگری از جلسهی نمایش فیلم روز گذشته بود. شهبا با اشاره به اینکه مستند مورد بحث، یک مورد نادر و از جنبههای مختلف قابل بررسیست گفت: «سینمای مستند ما از چند دهه پیش به اینسو، از نظر فُرم دچار محافظهکاری شده است. البته محافظهکاری در محتوا امری طبیعی و خارج از دنیای ذهنی فیلمساز به حساب میآید، اما محافظهکاری در فُرم چیزیست که بهصورت مستقیم به خود فیلمساز مربوط است و یک الگوی قدیمی را در بر میگیرد.»
وی با اشاره به مستندهایی که مورد حمایت دولتی قرار داشته گفت: «در این فیلمها بخش گفتار متن تحت عنوان شاعرانه، بخش عمدهای از دشواریهای زندگی آدمها را تلطیف میکند؛ در حالی که فیلمساز در این فیلم با حذف گفتار متن و انتخاب نمای واحد به گفتوگوی رو در رو با مخاطب خود پرداخته است. نکتهای که بیش از هر چیز به کار فیلمسازهای نوجوی امروز کشورمان خواهد آمد اما باید به آنها هشدار داد و خواهش کرد دستکم بهخاطر نفس سینمای مستند از این فیلم تقلید نکنید!»
شهبا در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به تقدیرگرایی موجود در این مستند گفت: «باید پذیرفت که شخصیت محوری فیلم، یک قربانیست؛ حتی قربانی دوربینی که مشتاقانه به او نگاه میکند. بنابراین باید پذیرفت که این فیلم، ساختهی محمود رحمانی هم نیست و در حقیقت، ژانر و سینمای مستند را باید قهرمان اصلی این فیلم معرفی کرد.»
بخش پایانی چهارمین جلسهی نمایش فیلم به صحبتهای محمود رحمانی کارگردان مستند «مُلف گَند» اختصاص داشت. وی با تشکر از کتایون شهابی و فرید فرخندهکیش که به تعبیر او باعث نجات این فیلم و توجه عمومی به آن شدند، گفت: «امروز برای من روز خیلی خوبی بود. روزی که بعد از چند سال این فیلم روی پردهی سالن نمایش مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی رفت و من موفق شدم در کنار علاقهمندان سینمای مستند آن را ببینم.»