ساده فرض کردن اندیشه مخاطب
نگاهی به مجموعه تلویزیونی«دیوار»؛
ساده فرض کردن اندیشه مخاطب
مخاطب ایرانی در زمانه ای که به راحتی به شبکه های مختلف ماهواره ای و اینترنتی دسترسی دارد و فیلم ها وسریال های پلیسی و غیره مطرح دنیا را تماشا می کند نمی توان بنابر هر دلیلی ذهن و اطلاعات او را ساده فرض کرد.
 
تاريخ : شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۴۴

سیروس مقدم نامی آشنا در عرصه سریال سازی تلویزیون کشورمان است و مجموعه آثاری که در ژانرهای مختلف ساخته گواه این نکته مهم است که وی به خوبی با علایق و سلایق مخاطب رسانه ای مانند تلویزیون را می داند و می شناسد. البته این برمی گردد به اینکه مقدم در طول این سال ها به عنوان یک کارگردان بسیار پر کار بوده و سالی یک یا دو سریال برای تلویزیون در ۱۵ سال گذشته ساخته است . تا جایی که در ۱۵ اخیر وی بالای ۲۱ مجموعه تلویزیونی ساخت ساخته است و مجموعه های تلویزیونی وی هر سال جزو پربیننده ترین آثار سیما بودند . ساخت مجموعه های تلویزیونی چون: به سوی افتخار، روزهای زندگی ، مسافر، پلیس جوان ، دریایی‌ها، ریحانه ،نرگس ، پرواز در حباب، اغماء ، پیامک از دیار باقی ، روز حسرت ، رستگاران ، چاردیواری، زیر هشت ، پایتخت، تا ثریا و چک برگشتی نشان دهنده پرکاری این کارگردان است.
امسال همزمان با آغاز هفته نيروی انتظامی سريال پليسی و اجتماعی «ديوار» به کارگردانی «سيروس مقدم» وبا فیلمنامه ای از «سعيد نعمت‌الله» ساخته و روانه آنتن شد .سعید نعمت الله پی از این در سرال های «رستگاران» و «زير هشت» با سیروس مقدم همکاری داشت و به خوبی با سلیقه آشنا شده است وبه همین خاطر امسال سریال «ديوار» شکل گرفت و به مناسبت هفته نيروی انتظامی روی آنتن شبکه اول سیما رفت . داستان این سریال در خصوص مرد خلافکاری به نام «جميل» با بازی «مهدی سلطانی» است که بعداز ۱۵ سال زندانی بودن ، «يونس» با بازی «آتيلا پسيانی» را که اتفاقا شوهر خواهراش و پلیس نیروی انتظامی نیز است را مقصر اصلی زندانی شدن خویش می داند و از او كينه به دل دارد، اما يونس كه سرهنگ است، وظيفه قانونی دارد و نمی‌تواند بر خرابكاری‌های جميل سرپوش بگذارد. بنابراین در طول سریال مدام با این دو شخصیت رودر روی یکدیگر قرار می گیرند تا اینکه ...
این مجموعه تلویزیونی با توجه به تجربه‌های موفق مجموعه‌سازی در رسانه ملی تلاش داشت که بتواند رضایت مخاطبان را به همراه داشته باشد اما باید این واقعیت را پذیرفت که مقدم در ساخت مجموعه تلویزیونی «دیوار» موفقیتی به دست نیاورد اما با توجه به قابلیت و توانمندی این کارگردان در تولید و ساخت برنامه‌های موفق و متفاوت این انتظارمی رفت که سریال «دیوار» بتواند در نزد مخاطبان به محبوبیت برسد که این گونه نشد . چون به دلایل مختلف می توان گفت که در این سریال مخاطب ساده فرض شد و برخی از گره‌ها و حوادث فرعی سریال نتوانست برای مخاطب جذاب باشد و در برخی از سکانس و ها وصحنه ها روال منطقی حاکم نبود وبه نوعی مخاطب نمی توانست داستان را هضم کند واحساس می کرد که به شعر او توهین می شود . هر چند همه ما می دانیم که در کشورمان سریال ساختن در خصوص مسائل اجتماعی این روزها خیلی سخت شده و کمتر کارگردانی می تواند به این وادی ها وارد شود و بتواند نقد گزنده ای به جامعه و مسائل و مشکلات آن داشته باشد. اما سیروس مقدم در طول این سال ها و به خصوص از سریال های رستگاران، تا ثریا و زیر هشت نشان داده که به دنبال مطرح کردن مشکلات و مصائب جامعه ای است که در آن زندگی می کند اما دراین سریال قصه از همان ابتدا داستان کلیشه‌ ای تعقیب وگریز «دزد و پلیس» است که از بدی شانسی پسر آقا پلیس عاشق دختر آقا دزده و فامیل هستند و از همان ابتدای سریال دو شخصیت اصلی یعنی «یونس» (سرهنگ نیروی انتظامی) و «جمیل» (دزد خطرناک) تمام اندیشه ها و تصمیمات زندگی خود را برای مخاطب تعریف می کنند و رفته رفته که قسمت های مختلف سریال به جلو می رود مخاطب با هیچ گره و نقطه کوری روبه رو نیست و به نظرمی رسد مخاطب فقط به خاطر شخصیت و بازی متفاوت نقش جمیل است که هر شب مجموعه را دنبال می کند. به عنوان مثال در صحنه برخورد مامورنماها با یونس و زخمی شدن پسراو مخاطب از خود می پرسد چرا از میان این همه آدم در شهر بزرگی مانند تهران ، مامورنماها باید به پدر و پسر داستان این سریال برسند . در ثانی چرا یونس به عنوان سرهنگ نیروی انتظامی باید این قدر دست و پاچلفتی و مبتدیانه عمل کند؟ چرا باید مامور پلیس در صحنه دستگیری دزدان صرافی به راحتی دو نفر را بیهوش و دستگیر کند و بعد عین بت من ها وسط ماجرا پریده و خودش را به کشتن بدهد؟ یا چرا باید این همه مامور پلیس در مقابل مدرسه جمع شوند به راحتی جمیل فرار کند. در صحنه تصادف جمیل و پسر سرهنگ هم درابتدا ماشین پژو است وبعد از تصادف تبدیل به پژو آردی می شود و معلوم نیست چرا تا ۱۰ دقیقه بعد از تصادف مدام از آسمان تراول و دلار می ریزد. که به نظر می رسد فیلمنامه نویس و کارگردان سریال برای اینکه احیانا شرمنده نیروی انتطامی نشود تلاش کردند در اکثر صحنه ها ولو به شکل بیهوده پلیس حضور داشته باشد.
از طرفی معلوم نیست تا به کی باید در سریال ها و فیلم های ایرانی به جای اینکه شخصیت ها با رفتار و نوع عمل و  بازی خود درونيات و افكار خود را بیان کنند باید با صدای بلند برای مخاطب تلویزیون همه تفکرات و زندگی خود را توضیح دهد تا مخاطب آنها را شنیده و بفهمد وبا مشکل اش نیز آشنا شود که این عمل در سریال های ما تا جایی پیش رفته و کش پیدا کرده است که فيلم تبديل به اثری کلیشه ای و نصیحت گونه شده است. معلوم نیست چرا باید همه اتفاقات خوب سریال های ایرانی باید حتما در یک یا دوقسمت آخر بیافتد دراین سریال هم شخصیت منفی سریال یعنی «جمیل» آدمی ضربه خورده و تنهاست که همه تلاش می کنند او را به راه راست هدایت کنند اما هیچ کس موفق نمی شود اما درست در قسمت آخر با حرف دختراش متحول می شود وانگیزه لازم را برای فرار از پلیس را از دست می دهد.
به هرحال در زمانه ای که مخاطب ایرانی به راحتی به شبکه های مختلف ماهواره ای و اینترنتی دسترسی دارد و فیلم ها و سریال های پلیسی و غیره مطرح دنیا را تماشا می کند نمی توان بنابر هردلیلی و با هر توجیهی سر او کلاه گذاشت و اثری را به خورداش داد که دلزده از آثار وطنی شده و به سمت ماهواره گرایش پیدا کند. چون احساس می کند که به او دروغ گفته می شود ولو با ساده فرض کردن شعور و اطلاعاتش . هر چند این بی انصافی است که از بازی درست و به جای «مهدی سلطانی » در نقش یک ضد قهرمان در این سریال چشم پوشی کنیم شاید یکی از نقاظ قوت این سریال بازی سلطانی در نقش جمیل باشد که تا به انتها موفق می شود مخاطب را با خود همراه سازد. بر خلاف نقش جمیل ، آتیلا پسیانی در نقش سرهنگی به نام یونس نمی تواند مخاطب را با خود همراه سازد چون مخاطب او را در این نقش باور ندارد و فیزیک پسیانی و نوع دویدن و تعقیب متهم توسط او هم مزید برعلت می شود که مخاطب با او همدات پنداری نکند. 

کد خبر: 48179
Share/Save/Bookmark