محمد علی سلیمانی/ مقاومت، واژهای آشنا در ادبیات سیاسی و اجتماعی انقلاب اسلامی ایران است، چرا که انقلابیون به تأسی از بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی پیش از هر چیز نسبت به مبارزه با نفس و سرکوب تمایلات نفسانی اقدام کرده بودند. پس از انقلاب و به علت شرایط ایجاد شده از سوی دشمنان، مقاومت جایگاه متمایزی در سبک زندگی مردم ایران پیدا کرد تا جایی که به یکی از مفاهیم کلیدی و وجوه تمایز فرهنگ انقلاب اسلامی بدل شد. اما با وجود اهمیت این مؤلفه اثرگذار در دهه نخست پیروزی انقلاب اسلامی، در دهه های بعدی آنطور که باید و شاید به این مفهوم به خصوص در عرصه فرهنگ و هنر کشور توجه نشد.
بی تردید عصر حاضر را باید یکی از اعصار شاخص در کثرت و شدت دگرگونی فرهنگی (Cultural Change) بشر دانست؛ بشری که نوعا مورد تاراج امپراطوری رسانه ای قدرت های مستکبر در سراسر جهان قرار گرفته و در نهایت سلطه ی آنها را بر خویش پذیرفته و موجب شده تا به سرعت هرچه تمام، دگرگونی در نهادها، ارزش ها، گرایش ها و روشهایش، در گونه ی یک فرهنگ و جامعه خاص در نتیجه ی برخورد فرهنگی با فرهنگ معارضِ مستکبر ایجاد شود. البته این تغییرات چندان عجیب نیست چرا که اساسا «فرهنگ، جای جنگ است. فرهنگ های گوناگون، با یکدیگر در حال مقابلهاند. البته چنانچه صاحب یک فرهنگ، یک مجموعه که یک فرهنگ دارد، بتواند فرهنگ خودش را با فرهنگ های دیگر تطبیق کند، خیلی خوب است. یک چیزهایی را هم بگیرد، خیلی خوب است. البته یک مقدار، هم اختیاری است و هم نیست... ت. اگر یک وقت قدرتمندان عالم و کسانی که می توانند کاری بکنند، ملاحظه کنند که بخشی از فرهنگ یک کشور، مزاحم آنها و معارض منافع آنهاست، بدیهی است که با آن بخش، معارضهی فرهنگی می کنند! این نوع معارضه، دیگر معارضهی توپ و تفنگ و کارهای امنیتی و سیاسی نیست؛ بلکه معارضهی فرهنگی است. هر کس که زبان رساتر، قوت استدلال و منطق قویتر؛ بخصوص امکانات تبلیغی و تجربهی بیشتری در این زمینهها داشته باشد، او برنده است. یعنی امروز در دنیا، این تجربه شده است. (امام خامنه ای؛ ۱۳۷۶/۱۱/۰۴)»
آنچه که عجیب می نماید این است که در عصر حاضر باید به گونه ای ویژه شاهد هضم جوامع و فرهنگ های متعددی بود که در تهاجمی خاموش مورد تجاوز فرهنگ های سلطه گر قرار گرفته و از آنجا که عموم ایشان را فهم دقیقی از کم و کیف تجاوز صورت گرفته نیست، پس در کمال سرخوشی، تن به تسلیم در برابر فرهنگ معارض داده و به سرعت پروسه ی دگرگونی اجتماعی (Social change) را در جوامع خود محقق ساخته اند. دگرگونی هایی که ساختارهای زیربنایی نهادهای اساسی ایشان را مورد هجمه قرار داده و موقعیت اجتماعی عموم این جوامع را در بازه ی زمانی بسیار محدود، دستخوش تحولی بزرگ ساخته و نظم مورد نظر مستکبرین را بر آن استوار نموده است.
در این میان اگر چه مرور کلی بر اقسام و انواع این قبیل دگرگونی های صورت گرفته به وضوح موید تفوق جایگاه آنگلوساکسونها (Anglo-Saxons) در نقش متجاوزان همیشگی و مستکبران سرشناس عصر حاضر می باشد، اما باید توجه داشت که این همه در نهایت کفه ی موازنه ی قدرت (Balance of Power) را به گونه ای به سمت و سوی مستکبرین تغییر داده است که حتی کوشش محققین برخی از این جوامع برای درک تغییرات چشمگیری که اصالتا در قاعده ی تهاجم بر ایشان به وقوع پیوسته، با عنوان نظم اجتماعی (Social Order)، خلط گردیده و موجب شده تا به واسطه ی این پوشش فریبنده، تهاجمات فرهنگی صورت گرفته و دگرگونی های به وقوع پیوسته در جوامع تحت سلطه ی این عصر، با عناوینی کاملا طبیعی و روشنفکرانه، همچون تکامل اجتماعی (Social Evolution) و پیشرفت اجتماعی (Social Progress) عادی سازی شود.
اما پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران و استقرار نظام جمهوری اسلامی در این کشور موجب شد تا موازنه ی قدرت و نظم جهانی مدنظر مستکبران با چالش اساسی مواجه شود و با استمرار حرکت مردم ایران این چالش به یک بحران جدی برای نظام سلطه تبدیل شد، «ملت ایران به واسطه پیروزی انقلاب اسلامی، ۳۵ سال است که در مقابل عادت نفرت انگیز و زشت نظام سلطه برای تقسیم دنیا به سلطه گر و سلطه پذیر ایستاده و به همین علت، قدرت های زورگو و باج گیر بین المللی و در رأس آنها آمریکا برآشفته و خشمگین شده اند (امام خامنه ای؛ ۱۳۹۳/۰۲/۳۱)». البته در این میان «توقع دشمنان اسلام و دشمنان ایران این بود که مردم بعد از یک سال، دو سال، پنج سال، خسته بشوند، یادشان برود، از انقلاب دست بکشند؛ کما اینکه در بسیاری از انقلاب های دنیا همین اتفاق افتاده است (امام خامنه ای؛ ۱۳۹۲/۱۲/۱۵)».
به این ترتیب مستکبران تمام توان خویش را معطوف به حذف انقلاب اسلامی به عنوان جوششی نوین با سخنی تازه کردند و در این مسیر جمیع قوای خویش را بسیج نمودند؛ اما مقاومت مردم مسلمان ایران موجب شد تا همچنان پس از گذشت قریب سی و هشت سال، همچنان تفکر انقلاب اسلامی مدل و الگویی رهایی ساز و امید بخش برای مستضعفین جهان باشد؛ «مگر در مخیلهی کسی می گنجید ملتِ یک کشور تحت سلطهی آمریکا، اسیرِ فرهنگ غربی، اقتصادِ به کلی در مشت دشمنان قدرتمند بینالمللی، از لحاظ نظامی ضعیف، از لحاظ حیثیت بینالمللی منزوی، بلند شوند علیه همهی نمادهای قدرتِ پوشالیِ مادی، و پرچم اسلام را بلند کنند در دنیای مادی گری، در مقابل شرق و غرب؛ آمریکا و شوروی در صد مسئله با هم اختلاف داشتند، اما در یک مسئله با هم اتّفاق داشتند، و آن یک مسئله عبارت بود از زدن انقلاب اسلامی؛ بایستد، پیروز بشود، موفق بشود، آنها را به عقبنشینی وادار کند! چه کسی باور می کرد؟ امّا شد و این درس است. (امام خامنه ای؛ ۱۳۹۲/۱۱/۲۸)» تا آنجا که امروز با افتخار می توان بیان داشت «انقلاب اسلامی مغلوب نشد، جمهوری اسلامی مغلوب نشد؛ آن کسانی که می خواستند عادات قبلی، سنن قبلی، شیوهی قبلی را بر این کشور و بر این انقلاب تحمیل کنند، نتوانستند؛ و انقلاب همچنان حرف اسلام را می زند، حرف انقلاب را می زند، حرف استقلال را می زند، حرف ایستادگی ملی را می زند، حرف توسعهی درونزای کشور را می زند، حرف عدل را می زند و برای این اهداف بزرگ تلاش می کند و کار می کند. (امام خامنه ای؛ ۱۳۹۲/۱۲/۱۵)»
این گونه بود که انقلاب اسلامی موازنه ی قدرت را در سطح جهانی دستخوش تغییر قرار داد و موجب شد تا کثرت و سرعت دگرگونی های فرهنگی و به تبع آن دگرگونی های اجتماعی در سراسر جهان از سمت و سوی دیگری نیز برخوردار شود و بازگشت به خویش و ایستادگی در برابر نظام سلطه به گونه ای خاص مورد توجه مستضعفین سراسر جهان قرار گیرد. از طرف دیگر با تشکیل نظام اسلامی و آشکار شدن تعارضات میان فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی، منازعه فرهنگی مستکبرین علیه اسلام و نظام اسلامی نیز پایه گذاری شد و از بدو تاسیس و استقرار جمهوری اسلامی تا به امروز به صورت مستمر مورد پیگیری قرار گرفته و از روندی قابل مطالعه برخوردار است. همچنین نباید فراموش کرد دشمنان ایران اسلامی، پس از تجربه ی تحمیل هشت سال جنگ همه جانبه بر ملت مسلمان ایران و نیز تجهیز تروریست های مسلح معارض در قواره و صورت های گوناگونی چون استقلال طلبی و البته تهاجم به مرزهای اقتصادی و اعمال تحریم های وحشیانه در کنار حمایت و ایجاد فتنه های سیاسی در سال های ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸، از به عقب راندن نظام اسلامی یأسی ویژه یافته و بر این باور مصمم شدند که همانا تنها علاج، در تهی سازی نظام جمهوری اسلامی از آرمان های اصیل انقلابی است.
این امر ممکن نمی شد مگر به واسطه ی وسعت بخشیدن به تعارضات فرهنگی و اعمال همه جانبه ی قدرت استکبار در عرصه ی جنگ نرم علیه نظام اسلامی؛ « همه این را امروز فهمیدهاند و دانستهاند که مواجههی استکبار با نظام جمهوری اسلامی، دیگر از نوع مواجههی دههی اول انقلاب نیست. در آن مواجهه، زورآزمایی کردند؛ شکست خوردند. مواجههی سخت بود؛ ایجاد جنگ بود، کودتا بود. در اول انقلاب کودتا راه انداختند، شکست خوردند؛ شورش های قومی راه انداختند، سرکوب شدند و شکست خوردند؛ جنگ تحمیلی را به راه انداختند که هشت سال به طول انجامید، شکست خوردند؛ پس دنبال این راهها نخواهند رفت، یعنی احتمالش ضعیف است. البته باید همیشه هشیاری نسبت به همهی جوانب باشد. اما این، اولویت استکبار در مواجههی با نظام اسلامی نیست. اولویت، آن چیزی است که امروز به آن می گویند جنگ نرم؛ یعنی جنگ به وسیلهی ابزارهای فرهنگی، به وسیلهی نفوذ، به وسیلهی دروغ، به وسیلهی شایعهپراکنی؛ با ابزارهای پیشرفتهای که امروز وجود دارد، ابزارهای ارتباطیای که ده سال قبل و پانزده سال قبل و سی سال قبل نبود، امروز گسترش پیدا کرده. جنگ نرم یعنی ایجاد تردید در دل ها و ذهن های مردم. (امام خامنه ای؛ ۱۳۸۸/۰۹/۰۴).
بر این اساس حضور تمام قد مستکبرین در عرصه ی منازعه فرهنگی علیه جمهوری اسلامی بویژه با بهره گیری حداکثری از ابزار هنر و رسانه، موضوعی کاملا ملموس است که در نهایت موجب تعمیق تفکر و بسترسازی استراتژیک ایشان با بروزرسانی اقدامات در صحنه ی جنگ نرم علیه نظام اسلامی شده و حتی در برخی موارد همچون سکان داری جریان رفرمیست (اصلاح طلب) بر عرصه های اجرایی و تقنینی، به ایجاد فضای شبیخون فرهنگی در کشور منتج شد.
اما صرف نظر از تامل بیشتر در باب چرایی اتخاذ این رویکرد توسط استکبار جهانی، باید به این واقعیت توجه داشت که امروز عمده تلاش معارضان فرهنگی انقلاب اسلامی، معطوف به قطع ارتباط میان نسل جوان و آینده ساز کشور و مبانی و ارزش های انقلاب اسلامی است. به این ترتیب قطع رابطه نسل های آینده به عنوان وارثان انقلاب اسلامی با مبانی انقلاب، بالاخص مفهوم ایستادگی در برابر سلطه گران، موضوعی است که بطور ویژه توسط دشمن در حال پیگیری بوده و ایشان را به این باور رسانده که درخت تنومندی همچون جمهوری اسلامی ایران، تنها با خشکاندن ریشه ها و علقه های مکتبی و عقاید آرمانی خویش، به سادگی سرنگون می گردد «در جنگ روانی و آنچه که امروز به او جنگ نرم گفته می شود در دنیا، دشمن به سراغ سنگرهای معنوی میآید که آنها را منهدم کند؛ به سراغ ایمان ها، معرفت ها، عزم ها، پایهها و ارکان اساسی یک نظام و یک کشور؛ دشمن به سراغ اینها میآید که اینها را منهدم بکند و نقاط قوت را در تبلیغات خود به نقاط ضعف تبدیل کند؛ فرصت های یک نظام را به تهدید تبدیل کند. این کارهایی است که دارند می کنند؛ در این کار تجربه هم دارند، تلاش هم زیاد دارند می کنند، ابزار فراوانی هم در اختیارشان هست. باید ابعاد دشمن و ابعاد دشمنی را بدانیم تا بتوانیم بر او فایق بیاییم. (امام خامنه ای؛ ۱۳۸۸/۰۷/۰۲)»
اینجاست که مفهوم راهبردی مقاومت موضوعیت پیدا می کند. مفهوم مقدس مقاومت صبغه ای الهی دارد و یکی از مهمترین فرامین خداوند به رسول اکرم صل الله علیه و آله محسوب می شود آن هنگام که فرمود: « فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ » (سوره هود، آیه۱۱۲) / «پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن و همچنین کسانی که با تو بسوی خدا آمدهاند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام می دهید می بیند!»
خداوند رسولش را به مقاومت امر می کند، همچنین تابعان رسول را و سپس یادآور می شود که او این مقاومت را می بیند زیرا تکیه بر ظالمان و عدم استقامت در برابر آنان تمسک به آتش است که نه تنها دستاویزی برای نجات ندارد بلکه دست دراز شده بسوی خود را نیز می سوزاند و نابود می گرداند: «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ» (سوره هود، آیه۱۱۲) / «و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب میشود آتش شما را فرا گیرد و در آن حال، هیچ ولیّ و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت و یاری نمیشوید!»
مقاومت از ریشهی قوام یا قیام بوده و در اسلام از جایگاه ویژهای برخوردار است. مقاومت را به فارسی استواری یا ایستادگی یا پایداری معنا می کنند. اسلام اساسا دینی «استوار» بوده: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ» (سوره روم، آیه ۴۳) / «پس به سوی این دین درست و استوار روی آور» و این استواری حاصل ریشهداری اسلام در حقایق هستی است. مشتقاتی از قوام یا قیام در تعداد قابل توجهی از آیات قرآن کریم وجود دارد از جمله:
نکته قابل توجه درباره مقاومت این است که مقاومت از سلوک درونی در مبارزه با نفس آغاز میشود و پس از آن است که به صورت ایستادگی در برابر طاغوت تجلی پیدا می کند.
به عبارت بهتر فرد یا جامعه ای توان مقاومت در برابر مستکبران را دارد که پیش از آن توانایی ایستادگی در مقابل خواسته های نفس را بدست آورده باشد. به همین علت است که مقاومت، واژهای آشنا در ادبیات سیاسی و اجتماعی انقلاب اسلامی ایران است، چرا که انقلابیون به تأسی از بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی پیش از هر چیز نسبت به مبارزه با نفس و سرکوب تمایلات نفسانی اقدام کرده بودند. پس از انقلاب و به علت شرایط ایجاد شده از سوی دشمنان، مقاومت جایگاه متمایزی در سبک زندگی مردم ایران پیدا کرد تا جایی که به یکی از مفاهیم کلیدی و وجوه تمایز فرهنگ انقلاب اسلامی بدل شد. اما با وجود اهمیت این مؤلفه اثرگذار در دهه نخست پیروزی انقلاب اسلامی، در دهه های بعدی آنطور که باید و شاید به این مفهوم به خصوص در عرصه فرهنگ و هنر کشور توجه نشد.
ادامه دارد...