حسن گوهرپور در یادداشتی که روز سه شنبه ۱۰ مرداد ماه در روزنامه تهران امروز درباره «ادبیات عامهپسند در نسبت با ادبیات پیشرو» منتظر شد نوشت: آنچه از ادبیات عامهپسند اعم از چگونگی و چرایی شکلگیری آن میدانیم و میخواهیم بدانیم، در مناسبترین شکل ممکنش به شیوهای تاریخی و گاه تحلیلی در دوره چهارجلدی (دو مجلد) کتاب «صد سال داستاننویسی ایران» حسن میرعابدینی آمده و ذکر شده است. اما مسئله شاید اینجاست که ادبیات موسوم به «عامهپسند» چه نسبتی با «ادبیت» دارد؛ به بیان دیگر، کیفیت آثار عامهپسند از منظر ادبی تا چه میزان اعتبار دارد. آنچه در پیرنگ آثار ادبی موسوم به عامهپسند رخ میدهد، روایتهایی ساده و ابتدایی متشکل از مضامینی پلیسی – جنایی، عشقی (وفاداری و بیوفایی) و... است. اما نوع پرداختن به این مفاهیم و مضامین ازلی – ابدی متفاوت است با نوع پرداخت ادبیات پیشرو به این مضامین؛ از همینروست که برخی در ارزشگذاریهای ادبی از اعتبار کمتری برخوردارند و برخی بیشتر. ادبیات عامهپسند فارغ است از ریزبینیها، نکته سنجیها و تعلیقهایی پیچیدهای که مخاطب را برای رسیدن به معنا و مقصود معلق نگه میدارد و این البته ویژگی این نوع ادبیات است و مخاطب هم از او همین را طلب میکند. ادبیت متن در نوع ادبیات عامه پسند نه با متر و معیار سنجش ادبیات پیشرو، بلکه با عیار همین نوع ادبی باید به سنجش درآید؛ عکس اتفاقی که البته تا کنون برای نقد و نظر در باب این نوع ادبی افتاده. باید گفت اساسا این نوع نوشتن، به سود ادبیات هر سرزمینی است اگر ویژگیهایی را رعایت کند؛ نخستینِ این ویژگیها، این است که در درون خود - اگرچه بسیار ساده روایتگری میکند - اما در یک سیر تاریخی به تعالی خواننده هم بیندیشد. دوم اینکه، نویسنده تنها کشمکشی که با خود دارد، این نباشد که هر هفته یا هر روز در پاورقیهایش (که امروز دیگر بسیار کم است و بدل به کتاب شده است) تمهیدی داشته باشد برای تزریق مقطعی احساس یا اضطراب ناشی از ترس در آثار جنایی و عشقی؛ بلکه او به تمهیداتی هم بیاندیشد که به آن اعتبار، فصل به فصل تکاملی برای مخاطب باشد در دریافت ادبی از اثر. سوم اینکه، این اتفاق البته باید با دانایی نویسنده هم همراه باشد. او باید ادبیت متن را و شاخصهایی که یک اثر ادبی را اعتباربخشی میکند، در درون داشته باشد و بعد در یک معرفت پسینی، این شاخصها را یک به یک در اثر ادبی خلق کرده و با طعم شیرین موضوع رمان و بازی شخصیتها، سنگینی تمهیدات و تغییرات ادبی را به سمت تعالی، به مخاطب عرضه کند. البته از همین جاست که ادبیات عامه پسند در معنای عام، با ادبیات عامهپسند در معنای خاص تفاوت پیدا میکند. ادبیات عامهپسند، بیشتر در قالب رمان و در مقاطع پیشین تاریخی به شکل پاورقی و در مجلات منتشر میشد. در معنای عام، مجلات علاقهمند بودند در بازار نشر و پخش و جذب مخاطب پیروز میدان باشند؛ در چنین شرایطی، اهداف، وسایل را توجیه کرده و هر ابزاری که این مقصد را راحتتر و زودتر قابل دسترس کند، بیشتر مورد عنایت قرار میگرفت. پس ادبیاتی که بدون پرداختن به دشوارنویسی و مغلقگویی صاحبان مجلات را به مقاصدشان برساند؛ آنی است که میخواهند. ادبیات پاورقی با این اوصاف ذکر شده، فراوان به انتشار رسیده و جذب مخاطب هم کرده است.
اما ادبیات عامهپسندی که با برنامه برای جذب و ارتقای مخاطب خلق شده باشد کم است و نادر.