به گزارش هنرنیوز؛ تنها موزه مردمشناسی مازندران در بابل چند وقتی است که دست به گریبان مشکل جدیدی شده است. مردم بابل هرگز فکر نمیکردند روزی در اسناد اوقاف سندی مبنی بر مالکیت بخشی از عرصه آن پیدا شود تا موزه شهر به حوزه تبدیل شود. اکنون چند وقتی است که شنیده میشود اداره اوقاف بابل با مسجل شدن مالکیتش بر بخشی از عرصه زمین، خواهان بازپس گیری ساختمان بلدیه متعلق به دوره پهلوی است که اینک نگین فرهنگی شهر بابل یعنی موزه مردمشناسی و باستان شناسی در آن سکنی گزیده است و آثاری از دورههای پیش از تاریخ و اسلامی، سفالهای منقوش هزاره چهارم و سوم پیش از تاریخ از تپه حصار دامغان، سیلک کاشان و شوش، ظروف خاکستری مازندران در اواخر هزاره سوم و اواخر هزاره دوم پیش از میلاد، اشیا مناطق باستانی مازندران مانند بهشهر، ساری، قائم شهر، نکا و نورزیورآلات هزاره اول پیش از میلاد و دوره اسلامی، مجسمههای سفالی، مفرغی، جنگافزارهای مفرغی و ظروف سنگی پارتی و ساسانی، ظروف سفالی لعابدار از قرن سه تا ده هجری، آبگینه در اشکال تنگ، صراحی، پیاله ، وسایل کشاورزی، پوشاک مازندران، گیلان، ترکمن، چادر شب بافی زنان مازندران، صنایع دستی زنان ترکمنصحرا و صنایع دستی کارگاه میراث فرهنگی کشور اعم از زری بافی و سفالگری را در دل خود جای داده است.
چگونه این بنا موزه شد؟در این باره
دکتر حسن فاضل نشلی با اشاره به یافتن اسناد جدیدی از سوی اداره اوقاف شهرستان بابل مبنی بر این که عرصه و اعیان محوطه موزه بابل مربوط به وقف حوزه علمیه (قادریه) بوده است، به خبرنگار هنرنیوزمیگوید: ظاهراً بخشی از عرصه این محوطه مربوط به دوره قاجار در زمان پهلوی اول و پس از تعطیلی مدرسه و جابجایی آن، به دلیل کهولت ساختمان تخریب و جای آن با احداث ساختمان فعلی در سال ۱۳۰۷، تبدیل به نخستین مرکز بلدیه (شهرداری) بارفروش (بابل و بابلسر و حومه) و نام نویسی خدمت سربازی شده است. این بنا خود راوی بخشی از تاریخ شهر بابل و سیر تحولات آن در یکصد ساله اخیر است و ارزش معماری و زیبایی شناختی خاصی نیز دارد.
وی ادامه میدهد: چند سال پیش از انقلاب( سال ۵۴) این ساختمان فاخر ثبت ملی شد. پس از انقلاب با افزایش جمعیت از آن جا که این ساختمان پاسخگوی نیازهای مردم نبود شهرداری از اینجا به مکانی بزرگتر انتقال یافت و این بنای فرهنگی و فاخر در مرکز شهر با سفر مقام معظم رهبری به این شهر و تصویب ایشان تبدیل به موزه بابل شد. و از سال ۷۵ رسماً به عنوان موزه تحت نظارت سازمان میراث فرهنگی فعالیت میکند.
مجتمع تجاری یا حوزه علمیهاو با اشاره به این که طبق سند یافت شده که مربوط به عرصه است و نه ساختمان، اداره اوقاف حکمی گرفته که ظرف یک ماه باید این ساختمان تخلیه شود، میافزاید: ابتدا اداره اوقاف میگفت خواهان ایجاد حوزه علمیه در همین ساختمان است اما اکنون صحبتهایی با انتشار در رسانهها به گوش میرسد که نشان از پیشنهاد تخریب ساختمان فعلی ثبت ملی شده و یا تبدیل آن به یک مجتمع تجاری دارد!
این باستانشناس اظهار میکند: این در حالی است که سازمان میراث فرهنگی پیشنهاد داده تا این ساختمان با یک ساختمان در اختیار این سازمان که پیش از این حوزه علمیه بوده و نمای مذهبی و کارکرد مدرسهای دارد، معاوضه شود. از طرفی میراث فرهنگی چندین میلیون تومان برای ساختمان فعلی هزینه کرده تا کاربری موزهای داشته باشد چطور امکان جابه جایی اشیا آن وجود دارد! فرض محال بخواهیم چنین کاری انجام شود قدر مسلم شورای شهر باید یک زمین یا ساختمان با چنین کاربردی در اختیار میراث فرهنگی بگذارد که حداقل ۲ سال این جابه جایی طول میکشد.
موزه محل درآمدزایی نیستوی با اشاره به این که همه میدانند موزههای ایران محل درآمدزایی نیست، میافزاید: چگونه ممکن است میراث فرهنگی از عهده اجارهبهای پیشنهادی اوقاف برآید آن هم سازمانی که در پرداخت حقوق کارمندان و فیش آب و برق و...دچار مشکل کمبود بودجه است؟اصلاً این موزه سالیانه درآمد میلیونی دارد که بتواند اجاره بهای ماهیانه میلیونی پرداخت کند؟!
فاضلی که پدرش از روحانیون همین منطقه است و خود نیز جانباز و برادر شهید است، با اشاره به واکنش بد و ایجاد تصویر نامناسب از حوزه علمیه در اذهان شهر ۵۰۰ هزار نفری بابل و مناطق حومه در صورت وقوع هر یک از این اتفاقات، متذکر میشود: چگونه امکان دارد مکانی که متعلق به اشیا موزه بوده در تقابل با عموم مردم و قشر فرهنگ دوست یک شبه تغییر ماهیت داده و به مکانی مذهبی و محل رفت و آمد روحانیون تبدیل شود؟ این یک تصمیم عجولانه و اشتباه است و بازتاب منفی در سطح ملی و بینالمللی دارد. اگر این کار هم صورت نگیرد و صرفاً ساختمان تخلیه شود بازهم تبعات خود را دارد.
تبعات بینالمللی یک جابهجاییوی ادامه داد: آیا این درست است که سازمان اوقاف جایی سندی پیدا کند وخواهان تخلیه و تبدیل آن موزه به حوزه شود؟ اگر عکس چنین اتفاقی میافتاد و اداره میراث فرهنگی حوزه علمیهای پیدا میکرد که سندش برای میراث بود آیا باید حکم تخلیه و تبدیل آن به موزه را میگرفت؟ اصلاً چنین چیزی ممکن است؟ خوب اگه این رویه باب شود دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود و هرکسی داعیه بنایی را براساس مدارکی هرچند نازل داشته باشد باید به میل او رفتار کرد حتی اگر واکنش اجتماعی و تبعات خارجی داشته باشد؟!. مثلا ممکن است بر اساس مدارک باستان شناسی مشخص شود یک بنای اسلامی در دوران پیش از اسلام کنیسه و یا عبادتگاه زرتشتیان بوده پس حتماً ما باید پایههای مسجد را برای حفاری بشکافیم، آنرا کاوش کنیم و سپس آنرا تغییر کارکرد دهیم؟! بنابراین بسیار خطرناک خواهد بود که ما مروج یک چنین تفکری در کشور باشیم و با پیدا کردن سندی نه چندان محکمهپسند، ساکنان شهر بابل را از داشتن موزه محروم کرده و راهی را انتخاب کنیم که جز ضرر به منافع ملی دستاورد دیگری نداشته باشد.
از رفتار کشورهای همسایه درس بگیریمدانشیار گروه باستان شناسی دانشگاه تهران تأکید میکند: اصولا به بازخورد افکار عمومی مردم ذرهای فکر کردهایم که با کشف یک سند اینقدر عجولانه و بدون توجه به واکنش عمومی تصمیم گیری میکنیم. این کار به ضرر دیانت مردم شهر و در کل به ضرر منافع کشور خواهد بود. خوب است که یک نیم نگاهی به کشورهای اطرافمان بیاندازیم و ببینیم که چه اتفاقات دردناکی در چندین ساله اخیر روی داده است. همین خطاها را در کشورهای همسایه ما انجام دادهاند و دیدیم که چه منافع عظیمی از کف رفت. در کشور هند دچار همین خطاهای تاریخی راهبردی شدند و مسجد را به بهانه اینکه قبلا عبادتگاه هندویی بوده تخریب کردند و جای آن معبد ساختند.
داعش و اسرائیل تخریب کننده میراث خاورمیانهوی در ادامه اظهار میکند:درد ما یکی دو تا نیست. همین یک ساله اخیر دیدیم که داعش بنام مذهب چقدر امامزادهها و مساجد و عبادتگاههای مسلمانان را تخریب کرد و نه تنها باعث نابودی میراث معنوی و مادی شد بلکه خاورمیانهای تهی از تاریخ و فرهنگ را برای نسل بعدی بجای گذاشت. رژیم غاصب اسرائیل نیز به بهانههای مذهبی و ساخت تاریخی جعلی بزرگترین و مهمترین بنای ملسمین را هدف قرار داد. لذا سیاستها و سیاستگذاریهای ما که با پشتوانه عظیم چند هزارسال تاریخ و فرهنگ پیوند خورده نباید ذرهای در آن خدشه و ناکارآمدی باشد.
تاریخ غنی بابل تا کنون تورق نشده استاین استاد دانشگاه با بیان این که بخش مرکزی شهر بابل از منظر مطالعات تاریخی جزو فقیرترین مناطق ایران است، میگوید: پژوهشهای باستانشناسی برای فهم عمق تاریخی این شهر بسیار کم و هیچ است و تقریباً هیچ اطلاعات منسجمی در این زمینه وجود ندارد این در حالی است که بابل با توجه به جمعیتش یکی از شهرهای مهم اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شمال کشور و مازندران به شمار میآید. بخش مرکزی مازندران سهم اساسی در شکل گیری تاریخ ایران داشت و حال آنکه این مهم بعلت فقدان برنامه پژوهشی بطور جدی مغفول مانده است. ایجاد موزه و آشناسازی مردم با مواریث فرهنگی، ایرانی و اسلامی نخستین گام در این راه بوده که متاسفانه بدلیل تصمیم گیری غیر کارشناسی ظاهراً این اقدام نخستین و اساسی هم در حال از دست رفتن است.
تپه تاریخی از جاده تا پارکاو میافزاید: متأسفانه با وجود این کمبودها بیشترین تخریبها در شهر بابل رخ داده است و مسوولان در حوزههای مختلف کمترین توجه را به آثار تاریخی داشتهاند. مساجد، امامزادهها، پلها و بناهای تاریخی و... هرکدام به بهانههای مختلفی در این چند ساله اخیر تخریب شدهاند و بدون اینکه مسئولان ذره ای پاسخگوی مسئولیت هایشان باشند. شش الی هفت سال پیش تپه مهم و کلیدی «قلعه بن بزرودپی» که هفت هکتار مساحت داشت و آثاری از دوره پارت، عصر آهن، عصر مفرغ و دوره اسلامی را در دل خود جای داده بود یک شبه به دستور استاندار وقت نیمی از آنرا تخریب کردند تا جاده کنار آن تعریض شود. در حالی که با خرید یک خانه در روبروی تپه شاید با ۵۰ میلیون تومان امروز دیگر شاهد تخریب بخشی از مهمترین تپههای تاریخی نبودیم.
وقتی که قبرها و سفالها بار کامیون شدند!این باستانشناس تشریح میکند: وقتی بلدوزر دل زمین را میشکافت قبرها و اشیا سفالی و فلزی قابل رویت بود که به راحتی به عنوان نخاله بار کامیون شدند و به سرعت هرچه تمامتر هویت یک شهر را فدای ساخت یک جاده کردند. درحال حاضر نیز همین بخشهای باقی مانده از تپه قرار است تبدیل به پارک شود که خود نشاندهنده عمق بیتوجهی به فرهنگ و تاریخ یک شهر توسط مسئولان شهری است.من قلبا اعتقاد دارم که مسئولین شهر بابل در مقابل حفظ مسئولیت بناهای تاریخی شهر کمترین توجه ممکن را در کل کشور دارند و این نکته ای بس ناگوار است.
بنای دوره پهلوی نصف میشود!فاضلی توضیح میدهد: کنار پل محمد حسن خان مربوط به دوره قاجار یک پل دیگری احداث کردند که ادامه ساخت آن مستقیم به یک بنای ثبت ملی دوره پهلوی خواهد رسید و باید این بنای ملی را از وسط نصف کنند تا پل ادامه پیدا کند؟! با این وضع شهر بابل با تخریبهای پی در پی جز نام در حافظه تاریخی این مملکت جایی نخواهد داشت و هر روز بی هویتتر از گذشته خواهد شد و بابل را شهری بدون هویت تاریخی بنامیم.
چرا داعش آثار تاریخی –طبیعی را تخریب میکند؟وی با بیان این مطلب که یک زمان حفظ مرزهای کشور جزو واجبات بود و افراد زیادی برای دفاع از کیان سرزمین ایران خون و جانشان را فدا کردند، میگوید: حال نیز ضرورت و مقتضیات زمانی واجب میکند که از آثار تاریخی و طبیعی و محیط زیست این کشور دفاع شود. آیا آقایان یک لحظه به این موضوع فکر میکنند که ما در چه موقعیت جغرافیایی و استراتژیکی قرار داریم. آیا کسی توجه دارد چرا داعش در بدو ورود به هر شهری تاریخ و طبیعت آن را از بین میبرد؟ چگونه دم از ایران دوستی و اسلام دوستی میزنیم اما به هر بهانهای محیط زیست و میراث فرهنگی را تخریب می کنیم. کدام کشوری اینچنین کمر همت به تخریب هویت ملی و طبیعی خود بسته است؟ واقعا چرا به چنین وضعیت دردناکی دچار شدیم؟ما را چه شده است؟
کدام کشور به جز ایران دارای آثار تاریخ جهان شیعه است؟او ادامه میدهد: با تخریب هر اثر تاریخی – طبیعی در ایران بخشی از هویت جهان شیعی از بین میرود. چند کشور میشناسید که دارای بافت و معماری تاریخی متعلق به شیعه باشد؟ آیا اداره اوقاف به این مهم فکر میکند؟ چطور اداره اوقاف در همین هفته های گذشته یک بنای ثبتی را تخریب کرد( خانه خاندان خلیلیان (موقوفه حاجی آقاجانی) شهر بابل متعلق به دوره قاجار و محل برگزاری مراسم روضه در حضور روحانیان بنام از جمله مرحوم آیت الله بیکایی ومرحوم آیت الله هادی روحانی بود)؟ آیا اداره اوقاف بابل به این موضوع توجه دارد که ساختمان موزه مذکور حتی یک ذره از شاخصههای بناهای مذهبی یا اسلامی را در خود ندارد چرا که کاربرد اداری و شهری داشته نه کاربرد مدرسهای و حوزه علمیه!
حوزه علمیه باید نماد مذهبی داشته باشدفاضلی تأکید میکند: در سراسر ایران برای ساخت حوزه علمیه از نماها و معماری اسلامی استفاده میشود تا بنا شکلی وحیانی، معنوی و دینی به خود بگیرد و نوعی پیوند بین خدا و بندگان ایجاد شود و روح معنویت در همه وجوه آن ساری و جاری است. آیا حقیقتا لحظهای فکر کردیم که ساختمان موزه بابل ذرهای از وجوه یک بنای مذهبی را در خود جای داده است؟
چهره حوزه علمیه با فعالیت فرهنگی شیرینتر میشودوی تصریح میکند: چرا باید امروز با کشف یک سند نوعی تقابل بین خواسته مردم و اوقاف بوجود آید و تصور میراث ستیزی در بین مردم بابل و کشور با این اقدام تشدید شود؟ آیا موزه یک بنای عامالمنفعه نیست و آیا یک ضرورت برای کشور نیست؟ موزه بابل تنها موزه این شهر و نگین فرهنگی شهر بابل و از مفاخر آن به شمار میرود و زینت خاصی به شهر بخشیده است. آیا حقیقتا ترویج دیانت در بابل فقط از طریق تبدیل این ساختمان به حوزه میسرتر میشود و یا بالعکس حوزه علمیه با قراردادن این ساختمان به حوزه فرهنگ چهرهای مقبولتر و شیرینتر را در بین مردم پیدا میکند؟ بیاید از منظر دیگر به این موضوع نگاه کنیم.
آثار تاریخی حوزه علمیه را هم به موزه منتقل کنیمفاضلی میافزاید: اصلاً چرا حوزه علمیه بابل بخشی از تاریخچه و اثار موزهای خود را به این مکان منتقل نکند و موزه بابل را تکمیلتر نکند!؟ با این اقدام حوزه نیز بخشی از فعالیتهای تاریخی خود در عرصههای مختلف را به عنوان بخش اسلامی موزه در اختیار عموم قرار میدهد. به این شکل مردم با تاریخ روحانیت شیعه در شهر ما آشنا میشوند و میببینند چه مفاخری داشتهاند.
یک بنای معاوضهای به حوزه تحویل دهیموی با بیان این که بابل در حال حاضر چهار حوزه علمیه دارد و مشکل خاصی در این زمینه احساس نمیشود، پیشنهاد میدهد: سازمان میراث فرهنگی باید یک بنای معاوضهای به حوزه تحویل دهد. شهرداری و فرمانداری و استانداری نیز کمک کنند تا با تجهیز این بنا طلاب بتوانند در این مکان درس بخوانند. اگر هم در نهایت این پیشنهاد را قبول نکردند یک جلسه با حضور استاندار، شهردار، رییس اداره میراث فرهنگی، مسوولان شورای شهر و اداره اوقاف تشکیل شود و در یک پروسه معین مکان و بودجهای را برای احداث موزه جدید بابل ببینند. و این موزه پس از دو سه سال به این مکان منتقل شود.
قوانین میراث و شورای عالی معماری اجازه تخریب نمیدهداو اضافه میکند: البته بنده بعید میدانم که حوزه قصد تخریب بنا یا تبدیل آن به پاساژ را داشته باشد، بیشتر سخن از تخلیه بنا و تبدیل آن به حوزه است و البته جابه جایی موزه، شاید این نگرانیها پس از تخریب بخشی از خانه «خلیلیان» اثر تاریخی متعلق به دوره قاجاریه توسط اداره اوقاف بوجود آمده باشد. اما در هر صورت از آنجا که این بنا ثبت ملی و متعلق به همه مردم است حتی اگر اداره اوقاف آن را تملک کند به هیچ عنوان طبق قانون حق تخریب بنا و ساخت مجتمع تجاری را به جای آن ندارد. چرا که طبق قوانین حتی اگر فرض محال مجوز این کار را بگیرد از آنجا که این بنا کاربری فرهنگی داشته باز هم باید چنین کاربری برای آن تعریف شود و نه تجاری و دوم از آن طبق قوانین شورای عالی معماری و شهرسازی بناهای پیش از سال ۱۳۴۹ اگر تخریب شوند مالک فقط عین به عین آن را میتواند بسازد و هرگز نمیتواند فرضاً به جای یک ساختمان دوطبقه یک برج ۱۲ طبقه بسازد.
حوزه علمیه پیشگام حفظ موزه بابل شودفاضلی در پایان میگوید: بهتر است با توجه به بازتابهای بسیار منفی این اقدامات که کمترنش وارد کردن خدشه به جایگاه روحانیت است، عقلای شهر دور هم جمع شوند و یک مکان و زمین مناسب را در اختیار اداره اوقاف بگذارند تا از این اقدام عجولانه جلوگیری شود. صد البته که اگر اوقاف از موزه به عنوان کاری عامالمنفعه یاد کند که هویت ملی – مذهبی یک منطقه را به مردم آن شهر و سایر نقاط کشور میشناساند ، قطعاً خود پیشگام حفظ این بنا و موزه بابل خواهد شد.