این بنا که حالا از گنبدش تنها نامی بر بنایش به جای ماندهاست، روزگاری خانقاهی بودهاست، پر رونق. این نگین مهتابرخ که بر انگشتری هکمتانه کاشته شدهاست، یکی از نمونههای کمنظیر گچکاری و آجرکاری را در خود دارد.
این مقبره با نقشهای بی بدیل در شهر باستانی مادها ساخته شده و مورخان آن را متعلق به سده هفتم میدانند. این بنای آجری را نه پلهی سنگی از زمین جدا کرده، در واقع غالب بناهای آرامگاهی اندکی از زمین فاصله دارند.
گنبد علویان در پیشانی کتیبهای آجری دارد که مشتمل برچند آیه اول سوره دهر یا سوره انسان است. بقایای کتیبه های آجری زیبای دربالای دیوارخارجی بنا از نشانههای معماری عهد سلجوقی است، که احداث بنای گنبد علویان را درقرن ششم هجری قوت میبخشد.
این بنا را به مردی متعلق میدانند، که به دست مغولها کشته شده. مردم بومی همدان بر این اعتقادند که این مرد که وی را به نیکی میشناختند، روزی از مکانی میگذشته، مردمی دیده در حال ذکر خدا و بدانها گفتهاست، آنچه میجویید زیر پای من است. سربازان پس از شنیدن این کلام، سر او را یک ضربه شمشیر ازتن جدا کردند و این نیک مرد که هنوز بر پا ایستاده بود، خم شد، سر خود را از زمین بلند کرد و آرام زیر بغل گذاشت و به راه افتاد. در روایتهای فولکلور مردم همدان آمده است که هنگامی که سر این مرد را از تن جدا میکنند، از کنجکاوی زیر پای او میگردند و گنج مییابند و از علم او به نیازشان متعجب میشوند. البته آنچه ما از این حکایات میدانیم، تنها به افسانههای عامیانه شباهت دارند، اما اگر بیشتر بر این موضوع دقت کنیم، در مییابیم که این مردم پندها را زیر لفاف افسانه میپیچند.
گنبد علویان طي شماره ۹۴ در مورخه ۱۵/۱۰/۱۳۱۰ در فهرست آثار ملي به ثبت رسيده است. این گنبد از سمت شمال در خیابانی که میدان عین القضات را به میدان امامزاد عبدالله متصل می کند، قرار گرفته است. این بنای ارزشمند، از جنوب به آرامگاه باباطاهر و از شرق مشرف به تپه هکمتانه است. این بنا چهار گوش است و گوشه های آن دارای لبه های ستاره ای. دیوار های این مقبره، تا خط آغاز گنبد بر جای مانده لیکن اکنون از گنبد اثری باقی نمانده است.
هرتسفلد باستان شناس شهره تاریخ این مقبره را بین سالهای ۱۳۰۹و۱۳۱۶ .م تخمین زده است، اما ساختمان این بنا بی شباهت به عصر سلجوقی نیست. در واقع طرحهای سفالی این بنا به شکل هندسی و کتیبه هایی با حروف سفالی به معماری سلجوقیان بیشتر مانند است. موید این امر هندسه زیبایی است که هنر آجرچینی نامیده میشود و از تزئینات معماری سلجوقی به شمار میرود. جزئیات تزئینی آن به مقبره مومنه خاتون در نخجوان متعلق به سال۵۸۲ هجری نزدیک است. اما دورهای که هرتسفلد گنبد علویان را به آن منتصب کردهاست، در واقع نه دوره گچ و نقوش آجرکاری که گچ چند رنگ و کاشی لعاب دار است. لیکن احتمال این که این گنبد متعلق به حدود سال ۱۳۱۵ میلادی باشد نیزمیرود.
گنبد علویان همدان چه در هیئت بیرونی و چه از شکل داخلی ، با ابنیه نیمه اول قرن ششم هجری تطبیق دارد. شاهد این بنا دو بنای دیگر است. یکی گنبد حیدریه و دیگری گنبد سرخ مراغه. محمد تقی مصطفوی در کتاب نگاهی به هنر و معماری ایران مینویسد: « منظره بیرونی این بنا در هیئت خارجی، به گنبد سرخ مراغه مانند است اما با ابعاد متفاوت. گنبد علویان در تزئینات داخلی به گنبد حیدریه قزوین مانند است. کتیبههای قرآنی این بنا تماماً به خط ثلث اند و با گچ به صورت برجسته ساخته شدهاند. طول و عرض محوطه داخلی گنبد علویان در حدود هشت متر است. گنبد حیدریه قزوین بدون تاریخ اما هم عصر مسجد جامع این شهر است که میان سالهای ۵۰۰ تا ۵۰۸ هجری ساخته شده است»
این شاهکار بی نظیر، اما گرفتار تخریب انسان همعصر ماست. عبور ناهنجار سیم های برق این بنا را آزردهاست. علاوه بر آنکه چهره این بنا زخمین شده و زیباییهایش زیر سیمهای بی هویت، به نشانه زندگی متمدن امروز پنهان شده. تخریب جرزها و آجرهای این میراث گرانسنگ، یادگار بی دانشی انسان معاصر به سنتها و دانش نیاکانیست.
اما از همه تلخ تر تخریب این بناست. در گوشه و کنار این سرزمین، کم نیستند بناهایی که پنکههای غول پیکر بر گنبدهای هزار سالهشان سنگینی میکند. این بنا نیز یکی از هزاران بنای هزار سالهی مغفول است.
گنبد علویان به سبب ضخامت گچهایش هنر گچکارانی را آشکار میسازد که تاریخ کمتر به خود دیده بود. ضخامت تقریبی گچکاری این بنا از ده سمنیمتر تجاوز میکند. اما دریغ که نقش هایش فرسوده شدهاند و رنگ نابودی به خود گرفته است.
اما برای مرمتش هیچ کس پیشقدم نمیشود. گویی هیچ کس نابودی آرام این بنا را به روی خود نمی آورد. بنایی که مرمان سازندهاش معماران هوشمندی بودند و گچکارانش هنرمندانی توانمند، امروز در چنگال انسان معاصر به نابودی نزدیک شده.
عجیب آنکه تا ده سال قبل، این بنا در حیاط مدرسهای بود که هر زنگتفریح، کودکانش در این بنا وقت خود را به بازی میگذراندند و از افتخاراتشان نوشته و امضاشان بر دیواره این بنا بود. به یقین جا به جا کردن مکان یک مدرسه کار دشواری نیست. اما برای سالهای متمادی، این بنا در میان هیاهوی بچهها با متانت و سکوت، ایستادهبود. اما جای تأسف است که چنین مقبرهای را هر روز کودکانی دوره کنند که هیچ دانشی از معماری و ارزش بنا ندارند. حضور این کودکان بی گناه که جرمشان یادگار نوشتن بر گچبری های این بنا بود؛ بر سرعت تخریب این بنا افزود. اما افسوس که پس از رفتن بچهها، تا سالها هیچ کس کمر همت به پاک کردن آثار جرمشان نکرد. همدان شهری است که دانشجویان متعدد در رشته باستان شناسی و مرمت بناهای تاریخی را در خود دارد. دانشآموزانی که تشنه آموختن فن مرمتاند و کارشناسانی متبحر که این دانشجویان را تعلیم میدهند.
اگر باور کنیم که دانشجویان مرمت برای مرمت آثار باستانی تربیت میشوند و اساتیدشان به راستی متخصصاند، باید این سوال را از خود بپرسیم که چرا این دانشجویان در سال پایانی تحصیل، به مرمت آرامگاه گرانسنگ علویان گماشته نمیشوند، و به چه جرمی این بنا در خطر تخریب نقشها غوطهور است؟
یک سوال ساده عدم وجود برنامه مدون را در ایران روشن میکند و آن این است که اگر دانشجویان مرمت توان کافی برای ترمیم این بنا را ندارند؛ چرا در شیوه پرورش آنها تجدید نظر نمیشود و اگر آنان توان کار دارند چرا به آنها اعتماد نمیکنیم؟
مگر نه این که دانشجویان پر انرژی ترین نیروی کار و در واقع راه کمهزینه مرمت بناهای تاریخیاند؟ پس سبب چیست که از این نیروی رایگان بهره نمیگیریم و فرهنگ خود را زنده نمیکنیم؟
به هر روی آنچه هویداست، بی مهری مسولین به چنین مقبره با شکوهیست. این بنا که آن را بهترین بنای شیوه رازی میدانند، با وجود بی مهری دوران و فرسایش حاصل از سرمای سخت و طولانی زمستان و آفتاب تیز کوهستان استوار بر پای ایستاده.
مینا عبدی