به بهانه سمپوزیوم مجسمهسازی؛
اندکی در احوال شهر تأمل کنیم
تاريخ : يکشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۵۱
وقتی پای از خانه بیرون می گذاریم؛ با وسیله نقلیه عمومی یا شخصیمان از خیابانهای شلوغ و پر ترافیک تهران عبور میکنیم و به دیوارهای گذران از مقابل نظرمان چشم میدوزیم؛ شاید بیش از هر چیز دیگری اعلانهای رنگارنگ ریز و درشت چسبانده شده بر دیوارها توجهمان را جلب کند. گاهگاهی هم چشممان به نقاشیهای دیواری و عمدتاً نقش شهدا بر دیوارهای بزرگ میافتد. به راستی شهر ما به عنوان خانه بزرگی که هر رز را تا شب در آن سپری میکنیم؛ زیبایی دلپذیر یک خانه را دارد؟ پاسخ به یقین منفیست. خستگی بصری چشم و ذهن ما در این خانه بزرگ، بخش زیادی از انرژی مان را صرف خود میکند و دیگر قادر نخواهیم بود توان چندانی برای کارها و مشغله روزمرهمان بگذاریم.
اما آنچه جایش در میان تمام عناصر ریز و درشت شهر خالیست؛ و شاید اگر خوشبینانه بنگریم کمرنگ است؛ مجسمههای شهری است. مجسمه به عنوان یک عنصر تزئینی و حتی اطلاع رسان در طراحی یک شهر نقشی غیر قابل انکار دارد. در واقع بر خلاف آنچه میپنداریم؛ مجسمه تنها جسمی تزئینی نیست که بود و نبودش تفاوتی با یکدیگر نداشته باشد. مجسمه نمایش هویت مردم یک شهر است. مسافری که وارد این شهر میشود؛ در واقع به دیدن یک موزه از تاریخ و تمدن شهر دعوت شده. او در مسیر عبور خود؛ مفاخر و بزرگان و اندیشمندان و ادیبان و حتی تجسم سع بعدی افسانهها و آئین ها و تمام باورها و رسوم مردم یک شهر را در مجسمهها مجسم میبیند. به همین سبب است که مجسمه قادر است بار یک فرهنگ را به دوش بکشد و آن را به مخاطب شهر بشناساند.
اما مجسمههای شهری در ایران کمتر دیده می شودن. شاید بدین سبب که نقاشیهای دیواری شهر بار نمایش فرهنگ مردم را به دوش میکشد و شاید از سوی دیگر این استفاده محدود از تندیس به سبب هزینههاییست که بر دوش متولیانش یعنی شهرداریها میگذارد. اما به نظر نمیرسد تنها مشکل همیشگی یعنی بودجه چنین جای خالی بزرگی را در شهر ایجاد کرده باشد. هزینههای کلانی که صرف نقاشی های دیواری بعضاً نا مأنوس با فضای شهر و گاه خام دستانه با صرف حزینههای هنگفت روی دیوارها نقش میبندند. در حقیقت به نظر می رسد فقدان وجود عناصر زینتی و هویتی به یک سوء مدیریت ریشهدار باز می گردد.
شاید بد نیست اگر به گذشته خود باز گردیم و هویت گم شده خود را از آنجا پی بگیریم. یکی از عناصر حایز اهمیت در معماری و شهرسازی ایرانی نقوش برجسته است. هنری که مرز میان نقاشی و نقش برجسته است. هنری با جزئیات نقاشی و محصور در چهارچوب سنگ. این هنر به وضوح گویای یک فرهنگ دیرپاست. فرهنگی که نقوش افسانهایاش در سراسر تاریخ ایران ردپایی از خود بر جای گذاشتهاست. اماباید از این نقش برجستهها اثری در روزگار ما باشد!
در روزگاری که مردم مغرب زمین تندیس هاشان را با ابعادی عظیم و دقتی شگرف میساختند؛ ایرانیان شاید به سبب تفاوتهای فرهنگی شان تندیس را به طور کامل از سنگ خارج نمیکردند. شاید سبب ساخت تندیس به طور کامل و به شکل یونانی آن تکثر خدایان آنهاست. در حالی که همزمان با این روزگار مردمان سرزمین ما کمال فرم را از تندیس میزدودند تا جسمیت زندانی آنرا در دل سنگ حفظ کنند و منزلتش را از پیکر آدمی مبرا سازند. گرچه تندیس را بعدها اشکانیان به تاثیر از دوستان یونانی خود ساختند؛ اما حتی با این وصف نیز تندیس در سرزمین ما سابقهای بیش از هزار سال دارد. اما فارغ از این توصیفات؛ نکته حایز اهمیتی را باید یادآور شد و آن این است؛ ظاهر یک شهر،هویت مردم آن شهر است و یک شهر شلوغ بیش از آن چه خیال میکنیم نا امن و نا آرام به نظر می رسد. شاید بهتر است اندکی در احوال شهر تأمل کنیم و برای دردش چارهای بیاندیشیم.