عباس احمدی در حاشیه هفته فرهنگی چهارمحال و بختیاری در کاخ گلستان؛ ضمن توضیحاتی در خصوص نوع و نقوش گلیمها گفت: گلیم بافتهای برگرفته از خیال هنرمند است.
این عضو سازمان صنایع دستی استان چهارمحال و بختیاری در خصوص گونههای گلیم ایرانی گفت: گلیم چهار نوع متعادل، پود نما، متصل و پیچشی را شامل میشود. تفاوت گلیمها به تکنیک بافت آنها باز میگردد. نوع گلیم ایرانی انواع مختلفی دارد که از آن جمله تنوع آنها در محل های بافت است. در این تقسیمبندی مهمترین انواع گلیم ، چند گونه است: «شیرکی پیچ» کرمان، «ساده» کهکیلویه، فارس، چهارمحال و بختیاری، «سوماک» اردبیل.
گونههای دیگر گلیم از نظر محل بافت: گلیم بلوچی، گلیم کردستان، گلیم سنه، گلیم بیجار، گلیم شاهسون، گلیم زرند، گلیمهای ورامین و گرمسار، گلیم قشقایی، گلیم بختیاری، گلیم منطقه خراسان.
او در خصوص گلیم چهارمحال و بختیاری گفت: گلیمی که در چهارمحال و بختیاری بافته می شود سه نوع است:
1-«ساده» یا «دورو» یا همان چاکدار، که هر دو روی آن قابل استفاده است یکی از انواع این گلیمها است. خصوصیت بارز این گلیم در سرعت بافت آن است.
2- گلیم «سوزنی» یا «رند» که از ظرافت بیشتری برخوردار است. این گلیم از نوعی برجستگی برخوردار است.
3- «مشته» سختتر از دو نوع دیگر است. تفاوت این گلیمها در تکنیک بافت آنهاست.
وی درباره گلیم ها و ظرافت پرداخت آنها گفت: ظرافت گلیمها به مواد اولیه آنها بر می گردد. گوسفندهای مناطق کرمانشاه یا کرمان پشم ظریفتری دارند. مناطق دیگر از ضخامت متوسطی برخوردارند و در ایران کمتر پشمی از ضخامت بالا برخوردار است. هرچه تعداد الیاف ها در یک نخ بیشتر باشند، گلیم ظریفتر خواهد بود. ظریفترین گلیمی که در حال حاضر تولید میشود گلیمی با پشم مرینوس است. این پشم از گوسفندی به همین نام بدست میآید، محل زیست این حیوان استرالیا است. گلیمهای دیگر با پشم بومی و تارهای ضخیمتر از نظر نقش بزرگتر هستند.
او در خصوص رنگ گلیمها گفت: از نظر رنگ، در تولید پشم و در نهایت گلیم، آب و هوا و گیاهان منطقه نقش تأیین کنندهای دارند. از طرفی سلیقه مردم هر منطقه با منطقه دیگر متفاوت است. مردم شهرهای گرمسیر علاقه بیشتری به رنگهای گرم دارند. مردم شهرهایی چون یاسوج رنگهای تند را ترجیح میدهند. اما مردم نواحی کوهستانی از رنگهای مات و مایل به قهوهای و نخودی استقبال میکنند.
وی اضافه کرد: در استان کهکیلویه و بویر احمد فارس، چهارمحال و نواحی مرکزی ایران پوست گردو برای رنگ قهوهای، جاشیر به عنوان رنگدانه زرد، پوست بلوط برای رنگ مشکی و قهوهای تیره، برگ مو برای رنگ سبز، اسپرک برای رنگ زرد، برگ کاه برای رنگ زرد مایل به نخودی، روناس برای رنگ قرمز ( که گیاهی است که در مناطق مرکزی به خصوص در اردکان یزد میروید)استفاده میشود. رنگ آبی با وسمه یا نیل رنگرزی میشده است. رنگهای دیگر با ترکیب رنگهای پایه بدست میآمد. به عنوان مثال، روناس و پوست گردو رنگ مسی را به دست میداده است. برای ثبات رنگ، زاج سفید، زاج سیاه و زاج سبز استفاده میشد. این عمل دندانه دادن نامیده میشد و بدین صورت بود که پیش از رنگرزی کلاف را میشستند. پیش از آنکه الیاف را داخل رنگ بیندازند، داخل دیگ آب میانداختند و کمی زاج به آن اضافه میکردند. سپس داخل رنگ میگذاشتند. این عمل دو خاصیت داشت. یکی آنکه فرایند رنگرزی را سرعت می داد و دیگر آنکه به رنگ ثبات میبخشید. این عمل ثبات رنگ را هم از نظر سایش و هم در مقابل خورشید افزایش میداد.
او ادامه داد: رنگها به شکلی در کنار هم چیده میشوند که آزار دهنده نباشند. نقوش نیز به شکلی در کنار هم چیدهمیشوند که با یکدیگر تناسب داشته باشند.
وی در ادامه در خصوص نقش گلیمها گفت: گلیم دارای نوعی عدم تقارن است که در اصطلاح محلی آشفتگی نهان نام گرفته است. این عدم تقارن چندان محسوس نیست اما با دقت در گلیم به وضوح مشهود است. حسن گلیم و گبه به پراکندگی نقش و رنگ آن است. جایی که خیال دخالت میکند و حضور صنعتگر احساس میشود. این امر نوعی زیبایی و دلپذیری به گلیم میبخشد.
او در خصوص روانشناسی نقوش گفت: از نظر روانشناختی میتوان نقشها را وابسته به عواطف انسانی دانست. به عنوان مثال در خصوص نقش شیر در دستبافته های عشایر ایرانی می توان نظر دکتر پرهام را مد نظر قرار داد. وی معتقد است شیر نمادی از خانه است، هیچ یک از زنان عشایر پیش از این شیر را به صورت واقعی ندیدهاند. شیر قرمز نمادی از مرد تندخوی خانه است. شیر سبز نمادی از آرامش و محبت مرد خانه بوده است. از طرفی فرهنگ، آداب و رسوم و خصوصیات قومی و قبیلهای در شکل گیری نقش گلیم موثر بوده است. از طرفی شخصیت فردی در شکل گیری نقش و رنگ گلیم اثرگذار است. میتوان گفت گلیم و هر نوع دیگر از صنایع دستی با روح صنعتگر خود ارتباط نزدیک دارد.
او در توضیحاتش افزود: قسمت مرکزی گلیم در فرهنگ عشایر ایران باغ فردوس تصور میشد و حاشیه گلیم به مثابه دیوارهایی که حایل میان جهان و بهشت بوده اند. آنان بر این اعتقاد استوار بوده اند که برای رسیدن به باغ فردوس باید ازین دیوارها گذشت.
وی ادامه داد: از نظر نقش، گلیم بافی فرایندی سنتگراست. این نقوش سینه به سینه منتقل شده و به امروز رسیدهاست. نام این نقوش در مناطق مختلف متفاوت است. کنگُره نقشی است که میگویند از پلکان های تخت جمشید یا جغازنبیل گرفته شده است. این نقش به صورت پلههایی است که یکی بلند و دیگری کوتاه است.┐└┘┌┐└┘┌┐└ شکل تقریبی این نقوش است. پروانه نقش دیگر گلیم است. شکل پروانه به طور تقریبی ̅≥̅≤ است. این نقش نقشی فانتزی است که در آثار پیشینیان استفاده نمیشده است. نقش دیگر ساعت شنی است. این نقش نیز در گلیم به وفور یافته میشود. نقش شانه از دیگر نقوش گلیم است. این نقش نمادی از باران است. نقشی صلیب مانند نیز در گلیم وجود دارد که اسوا استیکا یا صلیب شکسته نام دارد. این نقش را چهار پره مینامند. مربع چهارتکهای که در نقوش گلیم دیده می شود؛ نمادی از عناصر اربعه است. نیاکان ما بر این اعتقاد بوده اند که عناصر اربعه باید همیشه به حالت تعادل باشند تا جهان استوار بماند.