به گزارش هنرنیوز؛
نعیمه رضایی مدرس دانشگاه تهران در زمینه بافت های تاریخی در سازمان نوسازی شهر تهران هم فعالیت داشته است. وی که موضوع تز دکترایش در دانشگاه سوربن پاریس محله عودلاجان بوده است. تجارب احیاء و باززنده سازی و توسعه گردشگری در کشورهای مختلف را مورد تأکید قرار می دهد. یادداشت زیر به قلم این استاد دانشگاه است که در اختیار هنرنیوز قرار داده است:
عبارت «مرکز شهر» همواره هم در مجامع حرفه ای و هم توسط شهروندان و عامه جامعه بسیار مورد استفاده قرار می گیرد که هر فردی بر اساس ویژگی های فردی، نوع نگاه و نوع ارتباطش با شهر، حد و مرزی برای آن قائل است و امتیازات و معایبی را برای مرکز شهر میشناسد.
مرکز را می توان به عنوان « عنصر کلیدی ارتباط بین عناصر ساختار شهری» دانست. مرکز یک عامل هماهنگ کننده است که فعالیت های پراکنده تجاری، اداری، سیاسی و... را یکجا متمرکز می کند. به طور خلاصه می توان گفت که مرکز، « فضای زندگی روزمره، مکان تجارب واقعی، مکان تمرکز منومانهای ارزشمند، چارچوبی برای زندگی اقتصادی و یک فضای اجتماعی ناب» است. مرکز نقش مهمی در شکل گیری تصویر شهر دارد. بین تصویر شهر و تاریخ شهر ارتباط نزدیکی وجود دارد. در یک فضای دائما در حال تغییر، این هسته مرکزی است که تداوم و یکپارچگی شهر را تضمین می کند و به شهر امکان می دهد که دوره های گذار را بدون آنکه معنی و مفهوم خود را از دست بدهد، طی کند.
مراکز تاریخی شهرها در بسیاری از کشورهای اروپایی و امریکایی بعد از سپری کردن دوره ای از رکود طی چند دهه اخیر به مدد سیاست های شهری و سرمایه گذاریهای جدید، یک فرآیند تجدید حیات و شکوفایی را تجربه کرده اند. محله های قدیمی که در قرون نوزدهم و بیستم خالی از جمعیت شده بودند و روز به روز فقیرتر و فرسوده تر می شدند امروزه «باززنده سازی» شده اند و فعالیت ها و ساکنان جدید و همچنین گردشگران را به خود جذب می کنند. امروزه فرآیند اعیانسازی یک عامل برجسته در تحولات مراکز شهری است. اعیان سازی«gentrification» فرآیندی است که طی آن خانوادههایی از طبقات متوسط و مرفه جایگزین اقشار محروم در محلات مرکزی و تاریخی شهر شده و به بهسازی و مرمت مسکنها میپردازند. بنابراین طی این فرآیند ساختار اجتماعی- اقتصادی مراکز تاریخی تغییر میکند که ظهور یک سبک زندگی شهری جدید، یک تصویر شهری جدید و گونههای مصرف جدید را به دنبال دارد. اعیانسازی که تا سی سال پیش یک فرآیند حاشیهای بود که توسط تعدادی نقش آفرین اجتماعی از بخش خصوصی شروع شده بود، امروزه تبدیل به شکل غالب شهرسازی معاصر و نیز سیاست شهری در شهرهای بزرگ غربی شده و شرکاء مالی خصوصی و عمومی را درگیر کرده است. ولی فرآیند اعیانسازی، ماهیت آن هر چه باشد، چه خودبخودی و حاشیهای و چه برنامه ریزی شده و جهانی، پیامدش جابجایی اقشار فقیر از مراکز شهرهاست. نمونههایی از اعیانسازی در کشورهای مختلف در زیر معرفی میشود.
نیویورک
یکی از اولین و معروفترین نمونههای اعیان سازی مربوط به نیویورک است. این فرآیند را میتوان در قالب سه موج شناسایی کرد. موج اول (سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ در نتیجه ورود هنرمندان و روشنفکران به محلههای قدیمی بوجود آمد که به تدریج تعدادی از بناها را بهسازی کرده، تغییر کاربری دادند و به مسکن تبدیل کردند.
موج دوم (اواخر دهه ۱۹۷۰ تا اواخر دهه ۱۹۸۰)، به واسطه بکارگیری سیاستهای تشویقی توسط قدرتهای عمومی شکل گرفت. توسعه گران مسکن و موسسههای مالی، در برنامههای مسکن برای طبقات اجتماعی متوسط به بالا سرمایه گذاری کردند. بنابراین اعیانسازی به سرعت گسترش یافت که یکی از نمودهای آن « شکاف اجاره بها » بود. ولی این فرآیند که جابجایی انبوه اقشار فقیر را به دنبال داشت با نهضتهای اجتماعی و درگیریهای شهری مواجه شد.
موج سوم پس از یک دوره رکود اقتصادی - که به دنبال سقوط بازار سهام بوجود آمد و موجب توقف سرمایهگذاریها در زمینه املاک و مستغلات شد- از سال ۱۹۹۴ شروع شد. در این دوره، اعیانسازی در کل مرکز شهر و محلههای مجاور
عمومیت یافت. از این زمان اعیانسازی تبدیل به یک «استراتژی شهری عینی و فراگیر» شد و بیش از آنکه به مرمت و تعمیر بناها بپردازد، به تولید فضاهای شهری می پرداخت که کار، سکونت و تفریح را در خود جای میداد.
لیونمرکز تاریخی شهر لیون یک نمونه بسیار کلاسیک و نشاندهنده یک فرآیند باززندهسازی مرکز قدیمی است که فرآیند اعیانسازی را تجربه کرده است. این فرآیند در آغاز بهصورت «خودبخودی و پراکنده» بوده و سپس قدرتهای دولتی محلی آن را در دست گرفته و به آن سرعت بخشیدهاند. محله سن-ژرژ که قبل از اعیانسازی یک محله فقیرنشین و مسالهدار بوده در طول قرنها به شدت فرسوده شده بود و طی چند دهه جمعیت آن بسیار کاهش یافت.
براساس قانون ۱۹۶۲ مالرو این محله جزئی از محدوده حفاظت شده شناسایی شد و همین موضوع باعث شد که جلوی تخریبهای آشکار و راحت بناها گرفته شود. از سالهای هفتاد، فرآیند نوسازی جمعیت، از طریق ورود اقشار اجتماعی جدید آغاز شد. دانشجویان، خانوادههای جوان که از جاهای مختلف آمده بودند و طبقات متوسط تحصیل کرده، به خاطر مرکزیت و راحتی این محله جذب آن شدند. بعد از این موج اول «بازیابی اجتماعیِ» بدون برنامه، قدرتهای عمومی به این محله علاقمند شدند و از تحولات آن حمایت کردند .
محله لوماره در پاریس
محله لوماره یکی از محله های قدیمی پاریس است که در اواخر قرن ۱۹ مهاجران یهودی در آن سکونت داشتند. بعد از جنگ جهانی، این محله مجموعه های مسکونی بسیار ناسالم و خانوادههای فقیر را در خود جای داده بود. از سالهای ۱۹۶۰ اتفاق مهمی محله را دگرگون کرد: قانون آندره مالرو در سال ۱۹۶۲ تصویب شد که برای اولین بار محدوده های میراثی را به منظور مرمت و حفاظت تعیین کرد و چشم انداز جدیدی را به موضوع میراث ایجاد کرد. بعد از تصویب این قانون، تخریب های پی درپی دیگر قابل تصور نبود و بهسازی نسبت به نوسازی ارجحیت یافت.
محله لوماره نیز بر اساس این قانون به عنوان محدوده تاریخی شناسایی شد و ارزشمند تلقی شد وغنای معماری آن توجهات را به خود جلب کرد. آپارتمان های قدیمی توسط اشخاص و خانوادههایی از قشر متوسط و مرفه خریداری شده و بهسازی و مرمت شدند، بسیاری از ساختمان ها تبدیل به گالری های هنری و موزه شدند و بوتیک های مدرن و لوکس در محله ایجاد شدند و در واقع یک فرایند اعیان سازی در محله آغاز شد. به دنبال ارتقاء کیفیت، ارزش املاک بالا رفته و اجاره بها افزایش یافت. کارگران و صنعتگران که دیگر قادر به پرداخت اجاره بها نبودند، محله را ترک کردند.
از دهه ۱۹۸۰ جمعیت جدیدی که توان اقتصادی برای دسترسی به مسکن داشتند در این محله سرمایه گذاری کردند.ارزشهای میراثی و تاریخی محله سرمایه گذاران را به سوی خود جذب کرد و پویایی و رونق بازار املاک باعث تبدیل این محله به یکی از گران ترین محله های پاریس شد. طی چند سال لوماره کاملاً دگرگون شد و تبدیل به یک مکان توریستی شناخته شده در سطح جهان شد و آوازه آن در دنیا پیچید.
شهرهای مکزیک
مراکز قدیمی در شهرهای مکزیک که به خاطر گریز طبقات مرفه دچار فرسودگی اجتماعی شده بودند و خانوادههای فقیر را در خود جای میدادند، در دهههای اخیر تحولاتی را تجربه کردهاند. قدرتهای عمومی سعی کردهاند که با فرسودگی کل بافت شهری، که میراث معماری قابل توجهی را نیز در خود جای میدهد، مقابله کنند. محدودههای «میراث تاریخی» برای سازماندهی روشهای مداخله تعیین شدند.
در هر شهر مداخلات به روش متفاوتی انجام شد، ولی اهداف غالباً مشترک بود. این اهداف عبارت بودند از تنوع بخشی به فعالیتهای موجود در مراکز، جذب سرمایهگذاران خصوصی، توسعهگران بخش مسکن، تجار و ساکنان به این مراکز. برخی از عملکردهای مرکزی مانند ترمینالهای بین شهری، کلی فروشیها و... از مرکز خارج شد. فضای آزاد شده تبدیل به فضاها یا تجهیزات عمومی شد. قدرتهای عمومی به دنبال این بودند که از طریق این ارتقاء کیفیت فضای مرکزی و تغییر چهره آن، نقشآفرینان خصوصی را به مراکز بازگردانند.
ولی این «بازیابی» مراکز شهری که در درجه اول در گرو سرمایهگذاران حوزههای مسکن و تجارت و در درجه دوم ساکنان از طبقات متوسط و بالا بود، باوجود حجم سرمایهگذاریهای عمومی، بجز چند مورد، بطور واقعی محقق نشد. چند خانواده از طبقات اجتماعی متوسط و بالا در ساختمانهای بهسازی شده مرکز شهر سرمایهگذاری کردند، بدون اینکه خود در آنجا ساکن شوند. اینها مسکنهای کوچکی بودند که بعداً به دانشجویان و زوجهای جوانی که به خاطر چهره جدید مرکز شهر جذب آن شده بودند، اجاره داده شدند.
مدینه ها در کشورهای عربی
تجربه مراکز تاریخی (مدینه) بسیاری از شهرها در خاورمیانه و شمال آفریقا نشان میدهد که میراث فرهنگی چگونه میتواند باعث توسعه اقتصادی شود.
مدینهها باوجود میراث فرهنگی غنی و متنوع خود، در پنجاه سال گذشته متحمل فروپاشی و زوال مداومی شدند. این مراکز شهری که پیشتر محل سکونت طبقه ثروتمند بودهاند، بر اثر هجوم اقشار فقیر از روستاها به شهرها، محل اسکان بیخانمانها و مستضعفان شدهاند و تعادل اجتماعی که برای قرنها در آنها وجود داشته از بین رفته است. وضعیت سکونت در خانههای موجود بازتاب تعداد مستأجران است. از آنجایی که طی دهههای گذشته تلاش دولتها روی رشد شهری و ارائه زیرساختها و خدمات در محلههایمدرن بوده است، مدینهها از نظر دسترسی به خدمات و زیرساختهای پایهای تا حد زیادی فراموش شدهاند.
اما علیرغم این فروپاشی و زوال، مدینهها دربردارنده اهمیت ویژهای برای کشورهای منطقه و جهان هستند. در سالهای اخیر، احیاء مدینه ها با مشارکت بخش خصوصی و عمومی و نیز موسسات بین المللی از جمله بانک جهانی میسر شده است. بانک جهانی، با هدف حفاظت از میراث، توسعه اقتصاد محلی و نیز رفع نیازهای اصلی ساکنان، وامهایی را برای مدینهها در نظر گرفتهاست. مدینههای مراکش، فاس، تونس، قیروان، صنعا و ... نمونههایی از باززندهسازی مراکز تاریخی در این منطقهاند.
اگرچه این مدینهها امروزه تبدیل به قطبهای گردشگری مهمی در سطح جهان شدهاند، سرمایه گذاران داخلی و خارجی را به خود جذب کردهاند و فرصتهای جدید شغلی در آنها بوجود آمده است، اما برخی از آنها نقاط ضعفی نیز دارند: ساکنان فقیر و مستاجران که به دنبال افزایش ارزش املاک و مستغلات قادر به ادامه سکونت در این محلهها نیستند، با خطر بیرون رانده شدن از مدینهها مواجهاند.
تجارب مدینهها نشان میدهد که مدیریت آگاهانه و منطقی بخش دولتی بر روند احیا به عنوان عاملی که میتواند تمامی اهداف را در برگیرد و همکاریها و کمکهای عوامل دیگر را تحت کنترل درآورد، کلید اصلی موفقیت است.