نقش بازی کردن از فرایندهای اصلی کنش متقابل و ارتباط است ؛
نمایش و درمان ناهنجاریهای اجتماعی
 
تاريخ : پنجشنبه ۸ مهر ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۳۶








اگر کودکی به رفتارهای ناشایست می پردازد و با افراد، سازگاری ندارد، می توان او را در شرایطی از بازی قرار داد که فردی دیگر در مقابل او دقیقاً مقلد حرکات فرد نا سازگار است. او در آینه رفتار خود را می بیند و راحت تر می تواند اشتباهات خود را درک کند. یکی از روشهای بازی درمانی، رها سازی در بازی است. این شیوه برای کودکانی که اضطراب، ترس، وحشتهای شبانه، پرخاشگری، لکنت زبان و تیک (حرکات غیر ارادی اندامها) دارند، به کار می رود. «دیوید لویی» معیار انتخاب کودکان جهت درمان از طریق رها سازی را این طور بیان می کند: «مشکل ارائه شده باید تصویری از یک عارضه مشخص باشد که یک حادثه معین آن را به صورت تجربه ای ترسناک در آورده باشد مانند جدایی والدین، ترک معلم خصوصی، تولد نوزاد جدید.» به این موارد



می توان ورود به کلاس و مدرسه جدید و تولد نوزاد را هم اضافه کرد. مشکلات نباید به مدت طولانی ادامه داشته باشد. کودکان ترجیحاً باید ده ساله یا کوچکتر باشند. درمان یک کودک چهار ساله که به خاطر مشکل ترس ارجاع داده شده است با درمان یک کودک پنج ساله که با همان مشکل روبه روست کاملاً متفاوت است. در مورد کودکی که پنج ساله می باشد می بایست مشکلات به صورت مشخص تری تشریح گردد، در حالی که در مورد کودکان چهارده ساله مشکلات در رابطه با ساختار شخصیتی مطرح می گردد. ترسهایی که مدت زمان زیادی ادامه داشته باشند چه بسا بر روی کلیه روابط اجتماعی کودک و یا بر چگونگی برخورد با مسائل مربوط به جنسیت و حتی شاید بر کارکردهای عقلانی او اثرهای خود را خواهد گذاشت. در موارد مذکور، درمان رها سازی مشخصاً روش نامناسبی می باشد.



نکته مهم این است که بدون توجه به سن کودک هنگام مراجعه و مشخصات مشکل ممکن است کودک از حادثه ای که در گذشته رخ داده است رنج ببرد و نه از شرایط و وضعیت سختی که در حال حاضر و در زمان درمان در آن به سر می برد. به عنوان مثال درمان رها سازی نمی تواند در مورد کودکی که از حمایت بیش از حد و یا طرد شدگی رنج می برد، به کار برده شود. در این قبیل موارد، موضوع اصلی و انحصاری، درمان مادر است نه کودک. تصور ما بر این است هنگامی که کودک تحت درمان رها سازی قرار می گیرد روابط خانوادگی او عادی می باشد و یا به عبارت روشنتر مشکل خاصی که ارائه می گردد ربطی به وضعیت خانوادگی در آن زمان ندارد.



در این شیوه باید به نوعی از بازی پرداخته شود که موجب تخلیه هیجان بیمار شده و شرایط مطلوب را برای بیمار مجدداً ایجاد کند مانند یک شوک که باعث رهایی او از مشکلی شود که او را رنج می دهد. در درمان تیکها باید درمانگر، سر چشمه آنها را پیدا کند و متوجه شود که چه عاملی باعث ایجاد تیک شده است و پس از آن در چند جلسه بازی، آن را در درمان کند. بدون در نظر گرفتن سرچشمه این عادت، تلاش برای رها کردن کودک از تیک بیهوده است، روشی که بسیاری از والدین و مربیان برای ترک عادت در کودکان به کار می برند مثل؛ زدن چسب روی ناخنها برای جلوگیری از جویدن، یا تذکرهای مداوم زبانی...



بحث پیرامون بازی و بازی درمانی بسیار مفصل و انواع روشهای بازی درمانی بسیار متنوع است که فرصت پرداخت به آن در این نوشتار کافی نیست و تنها به مهمترین ویژگی و جنبه های این فرایند درمانی اشاره شد. در ادامه به یکی دیگر از تکنیکهای درمانی توسط هنر نمایش می پردازیم با عنوان نمایش خلاق.به نوعی از نمایش که ربطی به اجرا برای تماشاگران ندارد و مبنای آن آموزش و یادگیری از طریق بازی یا نمایش است و تأثیرات آن متوجه دست اندرکاران کار نمایش می شود اصطلاحاً نمایش خلاق می گویند. در این نمایش تأکید بر تمرین است و پرورش تواناییهای گروه نمایش و رشد و مهارت آنان اهمیت فراوان دارد و مانند نمایش «با مفهوم عام آن» محصول نهایی وجود ندارد یا اگر هست هدف و در اولویت نیست. این نمایش همگانی است و به تربیت بازیگر خاص نمی پردازد بلکه همه را متوجه تواناییهای بازیگری خود می کند. فرایندی است برای رشد خلاقیت و توانایی حل مسئله که همه افراد در تمام سنین به آن احتیاج دارند، کودکان، دانش آموزان، کسانی که دچار مشکلات درونی هستند، زندانیان، شهروندان، بیماران روانی و... از این فرایند آموزشی /هنری نمایش خلاق سود می برند. هرچند که معمولاً این نمایش را با بچه هایی که در سنین رشد هستند کار می کنند یعنی روند اجرا در تطابق با مرحله ای از رشد کودک است.



نمایش خلاق ترکیبی ار تئاتر و تعلیم و تربیت است. آزمایشگاهی است برای محک زدن توانایی افراد که آدمها در آن بحرانها را می آزمایند و در واقع زندگی را در محیطی امن تمرین می کنند و عکس العملهایی بداهه از خود نشان می دهند.



بچه ها با استفاده تمرین نمایش خلاق در مرحله رشد از آن تجربه می آموزند. افزایش اعتماد به نفس و مهارتهای مهار آن از نتایج این فرایند می باشد. افراد در این نمایش رفتارهای خود را به اختیار می گیرند. نمایش خلاق همه کارکردهای نمایش را دارد در حالی که فارغ از بسیاری از محدودیتهای آن از جمله تنش اجرا می باشد. این نوع نمایش در پی تربیت کودکانی است که از طریق مشارکت به حل مسئله بپردازند و برای ایجاد این مشارکت مهارتهای زبانی و آگاهیهای اجتماعی آنان را افزایش می دهد. نمایش خلاق، کارگاهی است که می توان در آن بارها به تکرار آزمایش پرداخت. به طور کلی چهار دسته کارکرد برای نمایش خلاق می توان برشمرد؛



۱) استفاده از نمایش خلاق به عنوان هنری که خود انسان را به او می شناساند. این کارکرد مشترک نمایش خلاق و تئاتر است. در تئاتر، انسان با خودش روبه رو می شود و با ضعفها، تواناییها، اضطرابها و مشکلات خود مواجه می شود. به طور مثال نقش نمایش خلاق در پذیرش کودکان مطرود، اساسی است. با آموزش مهارتهای نمایش خلاق می توان به کودکان منزوی یا مطرود کمک کرد تا روابط اجتماعی بهتری با دیگران برقرار کنند. تبدیل کودک مطرود با رفتار نامناسب، به کودک محبوب و برونگرا در آزمایشگاه نمایش خلاق امکان پذیر است. چرا که همدلی و نقش بازی کردن به اعتقاد بسیاری از روانشناسان از فرایندهای اصلی شناخت اجتماعی، کنش متقابل و ارتباط است.



۲) استفاده از نمایش خلاق برای آموزش مهارتهای اساسی تئاتر بویژه بازیگری که این از امتیازهای نمایش خلاق نسبت به تئاتر است. در کلاسهای آموزش بازیگری یا حتی نمایشنامه نویسی از فنون نمایش خلاق استفاده می کنند. بازیهایی برای صدا، حرکت، حس، تخیل، تمرکز، رشد شخصیت، تکمیل مهارتهای فی البداهه، نحوه گفتار مناسب و امثال آن. در حقیقت با نمایش خلاق، تئاتر را آموزش می دهند.



۳) استفاده از نمایش خلاق برای آموزش سایر رشته ها و موضوعهای درسی. مربیان نمایش خلاق در مدرسه های ابتدایی و کودکستانها خیلی از مفاهیم و بسیاری از موضوعهای درسی را از طریق نمایش خلاق آموزش می دهند. گاهی حتی آموزگاران نیز برای آموزش برخی از درسها از روش شیوه های نمایشی خلاق استفاده می کنند. مثلاً استفاده از این فنون در آموزش زبانهای دوم بسیار رایج است.



۴) استفاده از فنون نمایش خلاق در پرفورمانس. هم در هنگامه های اجتماعی و هم در پرفورمانسهای هنری از جنبه های پیش بینی نشده و حرکت های فی البداهه سود می برند که در حوزه نمایش خلاق جا دارند. نمایش با توجه به حس تخیل پسند کودک به ترسیم خط صحیح اندیشه و خیال کمک



می کند، واقعیات را به آنها نشان می دهد و از عادت به توهم، گمان و آرزوهای نا محدود، بازشان می دارد. مشکلات به علاوه زندگی کنونی و آینده را مطرح می کند و ذهن کودک را برای یافتن راه حلهای مناسب به کاوش وامی دارد تا آنها را از تصور جهانی یکسره هموار و مساعد و نیز یکسره غیر قابل تحمل که مخرب حس جستجوگری است دور سازد. نمایش زمانی که در اصطکاک با واقعیت قرار گیرد خواهد توانست ذهن ظریف کودک را با بهره گیری از عملکرد تخیل در مسیر خلاقیت، تجرید و تطابق با عینیت و الگو سازی جهان اسطوره ها پیش ببرد.



همچنین آمادگی آنها را برای مواجهه با فراز و نشیبها و جلوگیری از غوطه ور شدن در مرداب بی تحرک خیالات واهی بیشتر می کند. در نمایش خلاق، فعل و انفعال شخصیت، تأثیر مستقیمی بر حاصل نهایی کار دارد از آن جهت که با تأثیر یک ذهن بر ذهن دیگر و برانگیخته شدن یک نیروی تخیل دیگر عکس العملهای متفاوتی به وجود آورده و مضمون و دیالوگ در نتیجه موضوعی روان و قابل تغییر شکل می گیرد. تصور هر کودک از شخصیتی که به تصویر می کشد بر اساس ذهن و شخصیت خود او شکل می گیرد. او درک و تصورش را بروز داده است و با عکس العمل خاصی روبه رو می شود. نتیجه نهایی حاصل کار یک گروه یکپارچه خواهد بود.



آخرین روش از روشهای آموزش که در این نوشتار به آن پرداخته می شود بدیهه سازی است. بدیهه سازی همان طور که از نامش پیداست «تولید، آماده کردن یا انجام دادن به اقتضای لحظه» معنی می دهد. عمل به اقتضای لحظه فقط جزئی از مفهوم بدیهه سازی در نمایش آموزشی است. بدیهه سازی شکلی از بازیگری است که در آن تأکید روی خلاقیت کودک است. بدیهه سازی یک شکل از بازی است که مربی می تواند از این شیوه در پرورش تواناییهای کودک در حد عالی استفاده کند و از این طریق قسمتهایی از ارزشهای آموزشی را تحقق بخشد. بدیهه سازی دارای سه شکل عمده است؛



- بدیهه سازی راهبری شونده



- بدیهه سازی آزاد



- بدیهه سازی مطالعه



بدیهه سازی نوع اول را معلم رهبری می کند. تحریکات او ممکن است متنوع باشد زیرا او در سالن تمرین تقریباً منابع نامحدودی در اختیار دارد. اما صدای اوست که کلاس را وارد تجربه های جسمی، ذهنی و حسی می کند. در این نوع از بدیهه سازی، فرصتی برای تعبیر و تفسیر خود کودک وجود ندارد جز واکنش فردی نسبت به تحریکات. معلم در این روش، یک رشته تصورات را با استفاده از صدای خود یا همراه موسیقی، نور و... تجسم می کند و از کودکان می خواهد خود را در این فضای ایجاد شده قرار دهند. کودک با استفاده از تخیل، خلاقیت و هوش خود، آن فضا را ساخته، وارد آن می شود. در نوع دوم بدیهه سازی به کودکان چند نوع محرک داده می شود؛ موسیقی، عکس، نور، صداهای الکترونیک و... آنان مطابق برداشت خود به آنها واکنش نشان می دهند و آنچه را می توانند بر مبنای آن محرکها خلق می کنند.



راهنمایی معلم در اینجا سهم اندکی دارد. او بدون معارضه با کودکان به مشاهده خلاقیت خود آنان می پردازد. کلاس به طور انفرادی کار می کند اما همزمان از تمام وسعت فضای کار استفاده می کند. در نوع سوم از بدیهه سازی، کودکان از طریق بحث کردن، افکار خود را مبادله می کنند، می آموزند، به نظرهای دیگران گوش می کنند و آنها را ارزیابی نموده و با سهیم کردن دیگران در تخیل خود غنی می شوند.



آنها توسط این تمرین از محدودیتهای خود، آگاه شده و راههای تازه ای برای تبدیل افکار خود به صدا و حرکت پیدا می کنند. این روش، خود قسمتی است از روند آفرینش نمایش و تحریک تخیل. در این شیوه از بداهه پردازی، ایده های اصیل سازگاری یافته، دگرگون شده و بهتر می شوند. این شیوه شکلی است میان بدیهه سازی آزاد و رهبری شونده که با تقسیم کلاس به گروههای ۳ تا ۵ نفره انجام می شوند که این تعداد در اثر افزایش اعتماد و تجربه کودکان می تواند بیشتر شود.















منبع: روزنامه رسالت ( www.resalat-news.com )





کد خبر: 17876
Share/Save/Bookmark