کلیپ های ساخته شده با کیفیت قادرند تا مدتها آلبومهای موسیقی را در صدر جداول پر فروشترین های ماه و سال قرار دهند و مکررا مخاطبان را به خرید آلبومهای موسیقی ترغیب کنند. بسیاری از کلیپ ها، دیگر به یک فیلم کوتاه تبدیل شده اند، استفاده از تکنولوژی روز، جلوه های ویژه، استفاده از پرده سبز و...در آنها گوی سبقت را از سینما ربوده است.
نبود یک تریبون آزاد و قانونی در کشور و عدم پخش کلیپ هایی که دوره ای کوتاه در گذشته کار شدند باعث بی میلی نسبت به ساخت کلیپ و عدم ادامه کار از سوی هنرمندان این حرفه شده است. چه بسا اگر شرایط مهیا بود دیگر کلیپهای ساخته شده حتی آنهایی که کلیه موازین شرعی، عرفی و اخلاقی در آنها رعایت شده دیگر خواسته یا ناخواسته سر از شبکه های ماهواره ای در نمی آوردند. مسئولین هنوز درک درستی از قدرت یک کلیپ ندارند. ابتدا و میانه دهه نود میلادی شبکه های تلویزیونی «ام.تی.وی» و «وی.اچ.وان» در نیویورک شروع به کار کردند که منحصرا و به صورت شبانه روزی موسیقی پخش می کردند و کار را به جایی رساندند که به تدریج وارد عرصه های دیگری هم شدند.ام.تی.وی در ۱۹۸۴ اولین مراسم اهدای جوایز موزیک ویدئو را برگزار کرد که با گذشت سالها هم اکنون به معتبرترین جایزه بهترین موزیک ویدئو دنیا تبدیل شد.
نبود یک چرخه اقتصادی مناسب هم یکی دیگر از دلیل عدم توفیق کلیپ سازان در این عرصه است. هزینه هایی که برای ساخت کلیپ در ایران صرف می شود آنقدر ناچیز است که اصلا قابل مقایسه با سایر کشورها نیست. فقط در سال ۱۹۹۹ میلادی در آمریکا برای ساخت ۶ کلیپ از ۶ خواننده ۱۲۱۰۰۰۰۰ دلار صرف شد و یا کمی قبل تر «مایکل جکسون» خواننده جنجالی آمریکا در ژوئن ۱۹۹۵ فقط برای ساخت کلیپ ترانه «جیغ» که «مارک رومانک» کارگردانی آنرا برعهده داشت ۷۰۰۰۰۰۰ دلار خرج کرد، هزینه ای که چندین برابر بودجه ساخت یک فیلم معمولی در ایران امروز است. همین امر موجب شد تا آلبوم این ترانه تا سالها همچنان جزو پرفروشها باشد به نحوی که حتی کودکانی که دیگر نقاط جهان بعد از انتشار این آلبوم متولد شدند با این ترانه آشنا باشند.
عرصه کلیپ سازی به قدری جذاب بوده که حتی کارگردانی مانند «اسکورسیزی» هم وارد این عرصه شده است. کلیپ بستر رشد «دیوید فینچر» هم بوده است او با ساخت کلیپ شروع کرده و وارد دنیای سینما شده است.
در ایران بوده و هستند کسانی که با همه مشکلات هنوز به این کار عشق می ورزند و به دنبال ساختن جهانی بهتر از طریق ارائه احساساتشان از دریچه کلیپ هستند. پیرامون کلیپ سازی و مشکلات آن در ایران گفتگویی با «احمد رضا داوری» تهیه کننده، کارگردان تلویزیونی و مدرس گرافیک گفتگویی انجام داده ایم. سخنان او یکی از خوبهای این عرصه است می تواند نشان دهنده آنچه که پیرامون وضعیت کلیپ و ساخت آن در ایران می گذرد باشد.
در مورد تاریخ و جایگاه کلیپ سازی در ایران برای ما بگویید و اینکه چطور با کلیپ سازی چطور آشنا شدید؟
بنده در سال ۷۳ با کلیپ آشنا شدم. تلویزیون اولین بار برای تقویت حس نوستالژی، مداحی و سروده های جنگ را تصویر گذاری کرده بود،کلیپ زیاد شناخته شده نبود و آثار براساس تصاویر آرشیوی ساخته شده بود و خلاقیتی نداشت،اگر هم داشت مبتنی بر تولید نبود و عموما هم موضوعات جنگ و دفاع مقدس را در بر می گرفت.
من کارم را با ساخت نماهنگی به نام «سحابی عشق» برای سپاه و نیروی زمینی سپاه شروع کردم که روی شعری که انتخاب کرده بودیم به همراه «فردین خلعتبری» ابتدا موسیقی آن را ساختیم، «علی تفرشی» هم ترانه را خواند، من هم روی آن یک سناریو نوشتم و آنرا در یک نماهنگ ۷ دقیقه ای اجرا کردیم که داستان یک نوجوان انقلابی بود که نهایتا در جنگ شهید شد. اثر بسیار دراماتیک و عاشقانه ای بود و این سبک کار مورد پسند قرار گرفت و در ادامه ۱۲-۱۰ کلیپ برای نیروی زمینی سپاه ساختم و بعد از آن دوستان دیگری هم شروع به کار کردند از جمله «مسعود آب پرور» با «مثنوی شهادت» و «رامین حیدری فاروقی» هم با «کاروان» بصورت جدی وارد این عرصه شدند. در واقع موضوع دفاع مقدس محملی بود برای تولد ویدئو کلیپ در ایران. این طور نبود که دفاع مقدس رانتی باشد برای کسانی که وارد مستند سازی شدند. در مورد کلیپ فرق می کرد، مسعود آب پرور کارگردان شناخته شده و معتبر تحصیل کرده بودند،آقای فاروقی هم همینطور، من هم تحصیلاتم در این زمینه بود و یا «محمد رضا آهنج» که نیازی به معرفی ندارند.کار کلیپ در ایران با شعور بالایی آغاز شد.
هزینه ساخت کلیپ هایتان را از کجا تامین می کنید؟
من خودم به صورت مشخص سفارشهایی که از تلویزیون می گیرم را تولید می کنم. تلویزیون در دوره های مختلف حمایت اش از کلیپ سازی را تغییر داده است. آنچه که هم اکنون در مرکز موسیقی با هزینه های کم تولید می شود کلیپ نیست، «تصویرگذاری بر روی صدا» است. ما زمانی برای تلویزیون کار می کنیم که موضوعی را به ما سفارش بدهد هیچ وقت کاری را تولید نمی کنیم که نتوانیم بفروشیم. چون نگاه به موضوع کلیپ و حتی گرافیک در تلویزیون ما بسیار متفاوت است.
چه مشکلاتی در ایران برای ساخت کلیپ آن هم کلیپ ارزشی که تخصص شماست وجود دارد؟
ساخت کلیپ در تمام دنیا دارای چرخه مشخصی است که بخش اعظمی از آن مسائل اقتصادی است. مثلا قرار است که از خواننده ای یک آلبوم موسیقی منتشر شود، برای ساندترکهای آن آلبوم سفارش کلیپ داده می شود، مثلا کلیپی که کارگردان بزرگی مانند مارتین اسکورسیزی برای جکسن ساخت. کلیپ که منتشر می شود ترانه را معرفی می کند و آن آلبوم می فروشد، این یک چرخه اقتصادی است یعنی «ویترین» یک آلبوم موسیقی کلیپ است. هر چه هم روی آن سرمایه گذاری شود جا دارد. در نقاط دیگر جهان کلیپهای میلیون دلاری ساخته می شود، حتی در موزیک عرب خواننده ها هزینه ای می پردازند تا کلیپ هایشان از تلویزیون پخش شود و این کار موجب می شود آن آلبوم بفروشد. مارکت بازار عرب مخاطب چند صد میلیون نفری دارد ولی مارکت ما مارکت کوچکی است، در فرض اولیه فارسی زبانهای دنیا و در فرض ثانویه هم بحث ارزشهای ماست که متفاوت است، مساله دیگر در ایران مساله کنسرتهاست که به شکل جدی رواج ندارد و همچنین حق کپی رایت آلبومها. بنابراین تهیه کننده و سرمایه گذار موسیقی برای ویدئو کلیپ ارزشی قائل نیست. اگر یک سرمایه گذار به من کلیپ ساز سفارش بدهد من قطعا کلیپی باب میل می سازم که هم بفروشد و هم ارزشهایمان در آن تبلور پیدا کنند کما اینکه در بسیار از کلیپهای خوانندگان دنیا این را می بینیم. همه کلیپها ضد ارزشی نیستند، بسیاری از آنها با ارزشهای جهانی مطابقت دارند و خیلی های دیگر هم مطابق با فرهنگ و ارزشهای ملت خودشان است مثلا شجاعت، ایثار، صلح و ... را ترویج می کنند. شما کارهای «سامی یوسف» را ببینید در بازار عرب توزیع می شود ولی ارزشی و سالم است به زعم من البته.
بر خلاف سایر نقاط جهان کلیپ سازی در ایران جدی گرفته نمی شود و اصلا انگار میلی به ساخت کلیپ وجود ندارد، این عدم تمایل به مسائل اقتصادی بر می گردد و یا ریشه دیگری دارد؟
من همیشه در مصاحبه هایم تکرار می کنم که چقدر حیف و چقدر حیف که ما در ایران کلیپ نداریم. واقعا کلیپ نداریم، این تولید گاه و بی گاه تولید نیست. تلویزیون نه تنها از ساخت کلیپ استقبال نمی کند بلکه از پخشش هم همینطور. باید مناسبتی برسد، ضرورتی ایجاد شود تا شاید کلیپی ساخته و یا پخش شود، ما هنوز میزان تاثیر کلیپ بر ذهن و روح مخاطب را باور نداریم. من دلیل اش را نمی دانم ولی در حال حاضر تلویزیون ما تمایلی به ساخت و پخش کلیپ ندارد، به موسیقی چرا، چون قدرت موسیقی آنقدر زیاد است که قابل حذف نیست اما ویدئو کلیپ قابل حذف بوده و این طبیعی است. کار نیکو کردن از پر کردن است، وقتی به کلیپ سازهای خوب سفارش داده نمی شود استانداردهای کاری اینها پایین می ماند به همین خاطر می بینیم که بسیاری زیرزمینی و برای شبکه های ماهواره ای کار می کنند و خلاقیت آنها بیشتر می شود.
شکل انجام کار چگونه است و آیا رابطه بین کلیپ و موسیقی یک رابطه دوسویه است یعنی می شود برای کلیپ موسیقی ساخت و این موسیقی هم می تواند به کلیپ کمک کند؟
همانطور که اشاره کردم نتیجه تاثیر کلیپ بر موسیقی در مارکت آن موسیقی و میزان فروش اش معلوم می شود. وقتی شما ترانه را گوش می کنید هر فردی در هر حالتی برداشت خاصی را از آن ترانه می کند و این ما به ازای تصویر در ذهن همه شکل می گیرد و این فلسفه بوجود آمدن کلیپ است یعنی خلق ما به ازای تصویری در ذهن مخاطب بعد از گوش دادن به موسیقی بوجود می آید. ما خیال را برای مخاطب بازسازی می کنیم،آن تصویر وجود دارد یعنی موسیقی بدون آن تصویر اصلا معنا ندارد. نمی شود شما به موسیقی اصیل ایرانی گوش بدهید و در ذهن شما بدون تصویر باشد. فکر می کنم آقای «محسنی» روی تصنیف «مرغ سحر» کلیپی کار کردند که برای آنهایی که شعر را درک می کردند و نسبت به شاعر و شرایط سیاسی ای که شعر در ان گفته شده اطلاع داشتند همه آن تصاویر آشنا و محسوس بود، یا ترانه «مرا ببوس» که وقتی به آن گوش می دهید تصویر آن پدری که برای آخرین بار دخترش را ملاقات می کند در شب اعدامش در آن شرایط خفقان سیاسی تداعی می شود چه من کلیپ ساز آن را بسازم و چه نسازم. اگر بسازم منتی برآن موسیقی نگذاشته ام، بخشی از روح و جان آن ترانه را من استخراج کرده ام، این رابطه بین کلیپ و موسیقی و تاثیرآنها بر یکدیگر است. اصل بر این است که ترانه باشد و قابل شنیدن باشد یعنی شما در ماشین خود یا در رادیو گوش کرده باشید و بعد در تلویزیون هم آن ترانه را گوش کنید آنجاست که می بینیم ترانه هویت تصویری پیدا کرده و آن هویت تصویری باید بعد از زاده شدن موسیقی بوجود بیاید. بعضی اوقات هم ممکن است عکس این موضوع اتفاق بیفتد مخصوصا در ایران برای مثال کلیپهایی که در مورد شخصیتها ساخته می شود، خود من از این دست است کارها داشته ام مانند کلیپهایی که در مورد «علامه طباطبایی»، «شهید مطهری» و یا بسیاری از شهدای جنگ ساخته ام یا کلیپ آخرین خبر در مورد «شهید رهبر» که اول من سناریویی برای این کلیپ نوشتم و بعد ترانه ای تنظیم شد یا در کلیپ علامه طباطبایی که بعد از سناریو به همراه دوست خوبم «محمد فرشته نژاد» ترانه ای برای این کار تنظیم کردیم و بعد هم «علیرضا قربانی» به جمع ما اضافه شد و کار را خواند. یا کاری که برای ۱۹دی همراه «بابک زرین» و «سالار عقیلی» انجام دادیم. در حال حاضر این شکل کلیپها در ایران رواج دارد البته با توجه به بحث سفارشات که این شکل از کار به نظر من مطلوب نیست.
ادامه دارد...
گفتگو:یاسین پورعزیزی