حقیقی یکی از برجسته ترین هنرمندان معاصر و از نام آوران گرافیک ایران است. در نمایشگاه آثار مرتضی ممیز درباره ویژگی های بارز او با وی به گفتگو نشسته ایم.
این گرافیست برجسته درباره زمینه های آشنایی خود با مرتضی ممیز گفت: من مانند بسیاری از هم نسلان خود پیش از آنکه به دانشگاه پای بگذارم،مرتضی ممیز را از طریق تصویر سازی هایش برای کتاب هفته می شناختم.احساس ما نسبت به ممیز به راحتی در غالب کلمات نمی گنجد.هر هفته منتظر بودیم تا تصویر گریهای جدید او را در کتاب هفته ببینیم.لذت از این شگفتی نیز در هیچ غالبی قابل بیان نیست.اتفاقی که هر هفته تکرار می شد.
ممیز از این فاصله برای ما دست نایافتنی به نظر میرسید.علت این امر شاید بداعت بی نظیری بود که مرتضی ممیز در طراحی وتصویر گری از خویش به نمایش گذاشت.آنچه در میان هنرمندان آن روز شته معماری تحصیل میکردمرایج بود، چیزی شبیه مینیاتور بود.آن هم به نظر من بیشتر شبیه قوطی های چای قدیمی است تا مینیاتور. حقیقت این است که ،منیاتور قدیم ایران به حدی فاخر است که نباید به آثار آن زمان حتی نام مینیاتور نهاد.
وقتی وارد دانشگاه شدم ممیز به ایران باز گشته بود و افتخار شاگردیش نصیب من شد. گرچه من در رشته معماری تحصیل می کردم ؛ اما یک واحد درسی را با او گذراندم
” هر ابزار تازهای که ممیز در دست میگرفت؛ برای او به مثابه دستآویز خلق اثری تازه بود. “
و این آشنایی سبب شد هرگز از او فاصله نگیرم .پس از این آشنایی جهت همکاری با وی ابراز علاقه کردم. این دوستی امتداد یافت تا در سال ۱۳۵۰ فیلمی با نام «آنکه عمل کرد و آنکه خیال بافت» برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به او پیشنهاد شد. پیشنهاد ممیز برای همکاری من با او سبب شد، تا با اشتیاق فروان به همکاری او بشتابم.
اما شانس دیگر من آن بود که آتلیه فرشید مثقالی در هممان مکان بود واین امر سبب شد من به همکاری با کانون ادامه دهم و از آن پس طراحی گرافیک را به همراه ممیز آغاز کردم. در کنار او بسیاری از تخصص های گرافیک را آموختم و این بزرگترین افتخار من بود. همراهی با ممیز در تعاونی طراحان گرافیک که به دلایلی به سرانجام نرسید؛ تأسیس انجمن طراحان گرافیک ایران در کنار قباد شیوا، علی خانی، فرهادی، از سوابق من در حوزه گرافیک بود. و من تا به امروز هم چنان ستایشگر او به عنوان اثرگذارترین طراح گرافیک ایران هستم.
او در خصوص نمایشگاه آثار مرتضی ممیز گفت: آثار او را به خوبی میشناسم. تمامی این آثار را در مجموعه شخصی خود نگه داشتهام. روی جلدها
هر ابزار تازهای که ممیزدر دست میگرفت؛ برای او به مثابه دستآویز خلق اثری تازه بود. وقتی به باطلهی فیلم های ترامه شده لیتوگرافی بر خورد؛ آنها را به آثاری تازه بدل کرد.او از هر ابزار دور ریختنی آثار هنری تازه ای میساخت و این از ویژگیهای او بود. به خوبی به یاد دارم ممیز در خاطرات خود ؛ به این نکته اشاره کرد که، هنگامی که دستگاه فتوکپی خرید؛ این کپیها را برش داد و از آن ها برای خلق بافت تازهای بهره گرفت. در تصاویر مجله رودکی شاهد این دوره
” ممیز همچون بسیاری از همنسلانش؛ در رماننویسی سینما، موسیقی و تئاتر از تلاش و پشتکاری بینظیر بهره داشت. “
کاری مرتضی ممیز هستیم. در این دوره آثار ممیز در حیطه صفحهآرایی را به طور مکرر شاهدیم. وی با چیدمان حروف، تصویر و تیتر صفحات خلاق بسیاری را ایجاد می کرد.
یکی دیگر از خلاقیتهای ممیز در تصویرگری چهره مشاهیر نمایان بود. او با تغییر ابزار و تکنیک تصویرگری ؛ سعی در بازنمایی سوژه مورد نظر را در تصویر چهره او داشت. تصاویری که روی جلدهای مجله رودکی به چاپ رسید؛ این دوره از تجربیات وی را در ارتباط با شخصیتپردازی نشان میدهد. پس از عبور از تجربیات کتاب هفته با گونه تازهای از بداعت هنری وی روبرو میشویم. از جمله این تجربیات؛ چاپ چوب، خطوط محیطی، خراش، نقطه گذاری و یا مرکب گذاری است که هویت درونی شخصیتهای او را نشان می داد. این حاصل تلاش ممیز در آن سالها بود و توجه به این دسته از آثار او نشان میدهد؛ ممیز در این آثار موفق بوده است.
وی درباره این موضوع که چه عواملی دستمایه تربیت چنین هنرمندی بود و چه عللی سبب شد تا هویت هنری او بدین نحو شکل گیرد؛ گفت: شرایطی که موجب ظهور مرتضی ممیز شد، به نحوی که متصور است؛ نیست. در واقع ابزار پیشرفت او به سادگی فراهم نبود. مرتضی ممیز از کوچه پس کوچههای جنوب شهر برخواست. او به علت علاقه خویش به نقاشی؛ راه هنر را پیش گرفت. گرچه او دور از چشم خانوادهاش به دانشکده هنر پا گذاشت؛ و پدرش تا سالها تصور میکرد او دانشجوی رشته پزشکی است؛ این راه را با جدیت دنبال کرد. گرچه پس از آگاهی خانوادهاش از تصمیم و انتخاب او به شدت مورد سرزنش قرار گرفت؛ اما همچنان به راه خود ادامه داد. در همان دورهای که هنرمندان به واقعگرایی میپرداختند؛ او به شیوهای متفاوت عمل میکرد. ممیز همچون بسیاری از همنسلانش؛ در رماننویسی سینما،
” نقص امروز و مشکل بزرگ پرورش هنرمندان نسل امروز را باید در مدارس جستجو کرد. “
موسیقی و تئاتر از تلاش و پشتکاری بینظیر بهره داشت. هم نسلان او دانشکده های عصر خویش را گسترش دادند و دانشکدههای بسیاری را راهاندازی کردند. این نسل دستپرورده نسلی بود که انقلاب مشروطه را شکل داد و این نتیجه شاید آثاری از انقلاب مشروطه بود.
ابراهیم حقیقی درباره علت کمرنگ شدن خلاقیت در بین هنرمندان را اینگونه توضیح داد: نقص امروز و مشکل بزرگ پرورش هنرمندان نسل امروز را باید در مدارس جستجو کرد. اگر آموزش به شکلی صحیح صورت گیرد. نتیجه بسیار متفاوت از حالت کنونی خواهد بود.
حقیقی در پاسخ به این سوال که بارزترین خصوصیت ممیز را چه میدانید؛ گفت: بارزترین خصوصیت ممیز برای من دوستی و مهربانیاش بود. وقتی ادعای دوستی میکرد؛ تا آخرین گام در این راه پیش میرفت. هر قدمی که برای دوستی با او بر می داشتی؛ چندین برابر جبران می کرد و این شاخصه ممیز از دیگران بود.
وی ادامه داد: هرگاه سفارش بزرگی به او پیشنهاد میشد؛ دیگران را در انجام آن شریک میکرد. به عنوان مثال، زمانی که موزه هنرهای معاصر تهران گشایش یافت؛ برای پوسترهایی با موضوعات مرتبط با این مکان از ممیز درخواست همکاری شد. از ممیز خواسته شد تا ۱۰ پوستر برای مضامین نمایشگاهی موزه طراحی کند؛ او این کار را با همکاری ۸ طراح دیگر انجام داد و حاضر به قبول این سفارش به صورت فردی نشد. این امر پس از انقلاب دوباره تکرار شد و هنگامی که کانون پرورش فکری برای ساخت ۱۰ پوستر از مشاهیر مسلمان از او درخواست همکاری کرد؛ باز هم ممیز این کار را به تنهایی نپذیرفت. به باور من این یکی از خصوصیاتی بود که کمتر از هم نسلان او و یا در همین دوران انتظار می رود.