آری خلیل معجزه‌هایم نرفته است
گزارش هنرنیوز از نخستین جلسه شعرخوانی «نسل مروارید»؛
آری خلیل معجزه‌هایم نرفته است
نخستین دور تازه جلسات شعرخوانی نسل مروارید به همراه ضیافت افطاری شب گذشته با حضور جمعی از شاعران و شاگردان استاد خلیل عمرانی در منزل آن مرحوم برگزار شد.
 
تاريخ : شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۳۸

به گزارش هنرنیوز در این جلسه جمع زیادی از شاگردان استاد خلیل عمرانی حضور داشتند و پس از ضیافت افطار به شعرخوانی و نقد و بررسی آثار به شیوه مرحوم عمرانی پرداختند. 

قرار است تا جلسات «نسل مروارید» ازین پس جمعه پایان هر ماه در منزل استاد عمرانی برگزار و پس از شعرخوانی به نقد و بررسی آثار، بررسی وضعیت ادبیات و شعر و بحث بر سر مسائل روز پرداخته شود و برگزاری این جلسات به شیوه استاد عمرانی و همگام با آموزه‌های وی باشد. 

در جلسه شب گذشته شاعرانی چون فاطمه طارمی، عباس محمدی کلهر، وحید دهنوی، محرم فرهنگیان، سید وحید سمنانی، رضا خوش تراش، رضا غلامحسین‌نژاد، سیروس مرادی روئین تنی، نوشین نامداری، غلامرضا سلیمانی و تنی چند از شاگردان آن مرحوم به قرائت اشعارشان پرداختند که تعدادی از این اشعار در زیر آمده است؛ 

دو چشم تو که دو آغاز مهربان هستند
چقدر مثل بهارانه‌ها جوان هستند
الهه‌ها به ناز از کجاوه برخیزند
دو چشم مست و فریبای تو چنان هستند
نگاه پر عطشت در منی که خاموشم
دو چشمه از دو سر روشن جهان هستند
دو چشم مثل دو آواز عاشقانه که صبح
دو پرده از نفس تازه بنان هستند
نشسته‌اند جهان را به رسم زیبایی
اشاره‌های اساطیر اصفهان هستند
به گوش شهر رسیده دهان دهان غزلت
چقدر جاذبه‌های تو بی‌کران هستند
«فاطمه طارمی»
*** 
هرجاکه نگاه می‌کنم ماه
افتاده به پای هرگذرگاه
هرسو که نگاه می‌کنم بال
پرپرشده در میانه راه
چندی است که سهمم از برادر
دلتنگی چاه مانده و آه
چندی است که تیشه‌های فرهاد
افتاده به جان کوهی از کاه
باید به شکوه آسمان رفت
باید غزلی کشید از چاه
تا عشق دوباره پر بگیرد
دستی بکشد به شانه ماه
«وحید دهنوی»
***
از ازدحام «تان»
تکرار «اید»
از این شناسه‌ها خسته‌ام
مرا «تو» خطاب کن
از شما خسته‌ام
«محرم فرهنگیان»
*** 



برای من که پرم از قفس پری بفرست
اگرنه پر، دو نفس بال باوری بفرست
برای مشق جنون شهر جای محدودیست
برایم از ورق دشت دفتری بفرست
به رسم معجزه عیسی به مریمت دادی
مرا به معجزه‌ای دوست! مادری بفرست
تو تا عزیز منی راه و چاه هردو یکیست
هنوز منتظرم، نابرادری بفرست
خیال نامه‌ات از نور و پنجره خالی ست
می‌ان بسته دیوار‌ها دری بفرست
دلم گرفته از این آسمان بی‌پیغام
دلم گرفته برایم کبوتری بفرست
«سید وحید سمنانی»
***
خلیل شعر جنوب در پناه ابراهیم
خلیل واره شکستی بت درونم را
می‌ان چشم‌هایت چهل ستون پیداست
چه آتشی زده عشقت چهل ستونم را
«رضا خوش تراش»
*** 


شاعر خراب بود، خدا را درخت دید
رقصید و باز شعله ور از شاخه چکید
بی‌اعتنا به زمزمه جوشید، جلوه کرد
برگشت و بعد... سمت صدا، بی‌هوا، دوید
دستش نگاه پنجره را امتداد داد
فصلی که سبز با غزل افسانه آفرید
شاعر به اضطراب خودش اعتماد کرد
خم شد، شکست، آینه در آسمان تپید
باران گرفت نبض بلوغ دریچه را
ساعت گذشت و ثانیه تا... انتها رسید
پایان قصه را چه کسی حدس می‌زند؟
بیچاره شاعری که خدا را خدا ندید
حق با درخت بود که گرگ آمد و گذشت
چوپان دروغ گفت خودش گله را درید
«سیروس مرادی روئین تنی»
***
آسمان را به تماشای تو وا می‌دارد
فرصت عشق که از سمت خدا می‌بارد
با سلامی که نگاهش به تبسم پیوست
در شب پنجره چشمان تو را می‌کارد
شعله ور از پس این پنجره اما باران
ناگهان‌های دلم را نگران می‌بارد
تا مگر غربتی از جنس خطر برخیزد
و درختان غزل را به تبر بسپارد
آتش انگیز‌تر از واقعه ویرانی
رد خاکستری از باغ به جا بگذارد
من در آغاز تماشای تو می‌مانم سبز
تا چه این آتش باران شده می‌پندارد
«نوشین نامداری»
***
درختان، درختان، درختان
این انسان‌های عقب مانده تاریخ نیز
تنهاییتان را
هر پاییز
گریه می‌کنند
«رضا غلامحسین‌نژاد»

کد خبر: 61552
Share/Save/Bookmark