پاییز طلایی در شاهوار
اینجا ایران است؛
پاییز طلایی در شاهوار
برخی پاییز را به کویرنوردی در طرود و دشت زردابه می‌پردازند و برخی در منطقۀ خوارتوران به تماشای پرندۀ اندمیک ایران، زاغ بور. برخی پاییز را در پارک جنگلی چغولگیر، کُروی بسطام و امیریه می‌یابند و برخی دیگر در کوچه باغ های گردوی میامی.
 
تاريخ : چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۲۰
پاییز آمد و حضورش بهانه ای است برای ورود به عمق رویاها، تداعی کننده خاطرات تلخ و شیرین گذشته. پاییز رویایی است؛ فصلی مورد علاقه و دوست داشتنی و به تعبیری زیباترین فصل سال فرا رسیده است.
پاییز در شاهرود زیبا و وصف ناشدنی است برگریزان درختان کهنسال خیابان مزار، صدای خِش خِش برگ‌های پنجه‌ای شکل چنار، ناله‌کنان در زیر پای عابران پارک جنگلی آبشار که گویی عبرت آموزند و ندا سر می دهند از فرصت های جوانی بهره گیرید، ما هم روزگاری سبز و با طراوت بوده‌ایم.
و پاییز چه آهسته زود می آید ... 


زمزمۀ آواز رفتگر پیر ... بد نیست چند روز از پاییز با دانش آموزان برای جمع کردن برگ ها به یاری شهرداری بشتابیم شاید نظر آنها برای جایگزین کردن درختان کاج به جای چنار و زبان گنجشک که با بی‌مهری یکی پس از دیگری خشک می‌شوند تغییر کند و این برگ ریزان زیبا همه ساله تکرار شود. آری پاییز آمد؛ در میان درختی از تراوش باران گنجشکی لانه کرده و قمری پُف کرده سر در گریبان افسوس روزهای خوش تابستان را می‌خورد. خورشید به خاطر کم شدن گرمایش پشت ابر سیاهی، عاشقانه به گریه می‌نشیند.
 


باران، پاییز را می یابد
حیف از آن روزها که به تو بود ...
باز صدای دنگ دنگِ زنگ مدرسه به گوش می رسد و باز یادآوری صدای دلنشین معلّم و خواندن درس دهقان فداکار، باز آغاز خواب طبیعت به زیباترین شکل. باز صدای نزدیک شدن شب یلدا، عطر نارنگی و خرمالو و باز فرصتی برای دوباره عاشق شدن.
در پاییز هَوا کَم کَم سرد می شود.
در پاییز برگ بیشتر درخت ها زرد می شود.
در پاییز برگ های زرد درخت ها می ریزد.
بسیاری از کشاورزان در پاییز گندم و جو می کارند.
مهر و آبان و آذر ماه های فصل پاییز است.
 


قلّۀ شاهوار، کلاه سفیدش را بر سر گذاشته؛ و با یخ بستن سرچشمه ها، آب رودخانه ها کم می‌شود. آن دورتر ها کلاغ ها بر فراز قلّۀ کلّه قندی شهر قار- قار کنان می چرخند و به دوستان خود سرمای زمستان را نوید می دهند. باز دوباره یاد شعر دوران کودکی تداعی می شود، و چه آهنگین، پاییزه و پاییزه، برگ درخت می‌ریزه، هوا شده کمی سرد، روی زمین پر از برگ، ابر سیاه و سفید رو آسمونو پوشید، دسته دسته کلاغا میرن بسوی باغا، همه با هم یکصدا، قار و قار و قار! عجب روزهایی بود. شاید شما هم هیچ وقت فراموش نمی کنید. آیا می شود به عقب برگشت؟ 


نوید پاییز گزش سرمای آن است بوی آبنبات و آجیل پزی بازار سرپوش و باقلا و لبوی داغ میدان جمهوری دم دمای غروب حال و هوای دیگری دارد. در هر نقطه از شهرستان شاهرود پاییز رنگ و بوی خاصی به خود گرفته. بیشتر گردشگرانی که در پاییز به شاهرود می‌آیند با انگیزه جنگل ابر است که واقعاً زیباست. گویی طوفانی از رنگ به پا خاسته و خالق هستی به گونه‌ای دیگر دست به هنرنمایی و نشان دادن گوشه‌ای از جلال و جمال خود نموده، زمین در ابرها پُر از گل های حسرت می‌شود با رنگ‌های سفید مایل به آبی و صورتی. 


شاید حسرت بهاران تلخ باشد اما دست تقدیر چنین است. در جنگل ابر آلو و گلابی وحشی رسیده‌اند و همچنین کندوس و ولیک و گه گاهی تمشک. سنجاب‌ها به دنبال جمع کردن بلوط هستند ...
برخی پاییز را به کویرنوردی در طرود و دشت زردابه می‌پردازند و برخی در منطقۀ خوارتوران به تماشای پرندۀ اندمیک ایران، زاغ بور. برخی پاییز را در پارک جنگلی چغولگیر، کُروی بسطام و امیریه می‌یابند و برخی دیگر در کوچه باغ های گردوی میامی. برخی به تماشای چگونگی بافت نمد ابرسج، دستبافته‌های سنتی کلاته خیج، گلیم رضا آباد و جاجیم مجن و کالپوش می‌نشینند که فارغ از کشت و کار به بافت آنها مبادرت می‌ورزند و برخی دیگر نیز به تماشای کوچ عشایر سنگسری و پرندگان مهاجر در منطقۀ خوارتوران شاهرود.
 


روزها کوتاه و کوتاه‌تر می‌شوند. کشاورزان در حال برداشت محصولات باغی و زراعی خود هستند انگور دیزج، رویان، خوریان و دهملاء، خربزۀ بیارجمند، خرمای طرود، انار فرومد، فلفل خوارتوران، سیب زمینی ودرختی مُجن، گوجه فرنگی و کدو حلوایی بسطام، تخمۀ آفتابگردان کالپوش. و چه زیباست این روزها چند صبایی در کنار کشاورزان و دهقانان در روستا بودن و با آنها زندگی کردن. همزمان با آنها و با تاریک شدن هوا و خواندن نماز مغرب در مسجد قدیمی روستا. بعد از خوردن شام و شبچره و شنیدن افسانه‌های مادربزرگ زود خوابیدن و صبح زود بیدار شدن، با صبحانه‌ای از سرشیر و لبنیات محلّی سپس در کار برداشت محصول به آنها کمک کردن. غذاهای آنان واقعاً ساده و صمیمی است و آن هنگامی است که زودتر از دیگر روزها منتظر یک ناهار گرم و لذیذ در ظرف‌های مِسی هستید.
کلسترول و اسیدهای چرب مفهومی پیدا نمی‌کند. شیوه‌های زندگی آرامش بخش و باصفاست، به دور از هر گونه هیاهو و فشارهای کاری و عصبی و به دور از جی میل و یاهو و ....
 


گردشگری کشاورزی و روستایی! حال پی می‌برم که در جوامع مترقی چرا اینقدر پُر طرفدار است و در کشور ما مغفول مانده. شیوه های سنتی برداشت محصول دیدنی است مثلاً در مُجن هنوز برداشت سیب زمینی با اسب و ابتدایی‌ترین وسایل انجام می‌شود زنان پا به پای مردان با لباس‌های سنتی و رنگارنگ، سیب‌زمینی‌ها را درون کیسه ها می ریزند. در خوارتوران و فرومد خشک کردن فلفل به شیوه سنتی و پهن کردن آنها بر روی تپه‌ها و زمین‌های بایر در مقابل تابش خورشید، خود پاییز رنگارنگ دیگری است که چشم انداز زیبایی را ایجاد می‌کند.
برداشت زِرشک در منطقۀ فرحزاد، قطار زرشک و جادۀ شاهکوه، جمع آوری سنجد در کوچه باغ‌های زیبای گُرجی بسطام و نگهداری هندوانه و خربزه در لابلای کاه برای ذخیرۀ شب یلدا. راستی یلدا نزدیک است.
پاییز از نظر ستاره ‌شناختی نیز بین دو نقطۀ اعتدال پاییزی و انقلاب زمستانی است. نیاکان ما روز اعتدال پاییزی را از دیرباز جشن می‌گرفته‌اند. این جشن که در روز مهر از ماه مهر برگزار می‌شد جشن مهرگان نام دارد. بد نیست که این سنت‌های نیکو را «انعمتِ علیهم» احیاء نمایند و جشن شکرگزاری به پا کنند. زکات دهند و دست نیازمندان را به گرمی بفشارند و از درگاه خداوند بخواهند به روزیشان برکت و فراوانی ارزانی دهد و نیز آرامش خاطر ...
 


و باز این هوای پاییزی! نمی‌دانم هوای پاییز چه خاصیتی دارد که برای به رخ کشیدن خاطره‌ها نیازمند هیچ بهانه‌ای نیست. آدمی گاهی با دیدن کسی، چیزی یا محلی، شنیدن یک موسیقی و یا بوییدن عطری به یاد خاطره‌ای می‌افتد. خاطره ناخودآگاه در ذهنش جان می‌گیرد و او را لحظه‌ای غمگین یا دلشاد می کند هر چند خاطره‌ها، چه شاد و چه غمگین، همه پاییزی‌اند ولی بهانه‌ای است که راهی از عمق پستوهای ذهن به افق پاییزی‌اش گشوده شود.

 

آری باز پاییز است، باز این دل از غمی دیرینه لبریز است، باز می‌لرزد به خود سر شاخه های بید سرگردان، باز می‌ریزد فرو بر چهره‌ام باران، باز رنجورم، خداوندا پریشانم، باز می بینی!؟ كه بی تابانه گریانم .
عکس : علیرضا اسلام پناه










کد خبر: 49600
Share/Save/Bookmark