کبیری اعتقاد دارد وقتی موسیقی در کنار شعر میآید، باید کوتاهتر از آن باشد، یعنی نباید خودش را به آن تحمیل کند و بر شعر سوار شود.
ناهید کبیری، شاعر، مترجم و نویسنده به تازگی دومین آلبوم خود را روانه بازار کرده است.
این آلبوم که شاعر در آن بخشی از شعرهایش را دکلمه کرده، «با تو گفتنها 2» نام دارد، با این توضیح که «با تو گفتنها 1» با دو صدای سیروس ابراهیمزاده و شاعر ضبط شده بود و اینبار کبیری به تنهایی شعرهایش را اجرا کرده است.
او همچنین تعدادی از شعرهای فروغ فرخزاد را نیز دکلمه کرده که این اثر هماکنون مراحل انتشار را طی میکند. کبیری متولد آذر سال 1335 کرمانشاه است. از او تاکنون ترجمههایی چون «یلدا، سپهر»، «لحظهها در باد»، «آرزوهای پاییزی»، «غروبیها»، «طرحی برای سنگ، طرحی برای سار»، «کشتی ماه عسل»، «به خلوت کوهسار بیا»، «در ستایش خورشید»، «دلخوشیهای پراکنده»، «پنجرهای کافیست تا آفتاب بشود»، «جمعههای بارانی»، «رویای شیرین»، «پیراهن آبی» و «مرا به بغداد نبرید»، «دامنم را میتکانم از ابر» و «شبی که ستارهاش را گم کرده بود» منتشر شدهاند.
شما چند وقت پیش از انتشار دومین قسمت «با تو گفتنها» خبر داده بودید. چه شد انتشار این اثر به درازا کشید؟
ما در روزگاری زندگی میکنیم که تولد یک اثر هنری از تولد یک انسان دشوارتر شده است. اگر ما با یک انتظار نه ماهه روبرو بودیم، انتظاری خوب و شیرین بود و دست کم می دانستیم که تکلیفان چیست. الان انتظارها دو و سه سال طول میکشد، اما در هر حال خوشحالم این کار به هر حال منتشر شد.
انتشار این آلبوم در حالی با مشکل و تاخیر همراه شد که شعرها پیش از این منتشر شده بودند. یعنی با این که شعرهای این آلبوم، پیش از این در قالب کتاب منتشر شدهاند، مثلا در کتاب «دامنم را میتکانم از ابر»، اما باز برای انتشار در قالب صوتی با مشکل مواجهه شد. آیا ارایه شعر در کنار یک موسیقی زمینه باید آن را دچار مشکل کند؟ ولی خوشبختانه این موانع در نهایت برطرف شد و این آلبوم با کمک دوستانمان آذیتا آذری و محمد فرمانیان اجازه انتشار گرفت.
به نظر شما انتشار یک مجموعه شعر به صورت صوتی چه ضرورتی دارد؟
مردم در دنیای پر سرعت، پرهیاهو و پر مشغله امروز شاید فرصت کمتری برای کتابخوانی داشته باشند. از اینروست که ضرورت ایجاد ادبیات شنیداری حس میشود. به این ترتیب میتوان گفت پیدایی ادبیات شنیداری از آن روست که به مخاطب پر مشغله امروز کمک کند تا در زندگی ماشینی امروز خیلی از جریانهای فرهنگی دور نماند.
به همین دلیل است که امروزه و در همه نقاط دنیا رمانها، داستانهای و شعرها به صورت صوتی در اختیار مخاطبان قرار میگیرد. امتیاز دیگر انتشار یک مجموعه شعر به صورت صوتی آن است که میتواند مردم ما را با شعرهای معاصر بیشتر آشنا کند.
چنانچه میدانید، هنوز بخش مهمی از مردم کشور ما به شعرهای کلاسیک وابستگی شدیدی دارند که میتوان آنرا حتی اعتیاد نیز نامید. یعنی مردم خوب میتوانند شعرهای کلاسیک را بخوانند، اما برای خواندن شعرهای معاصر با مشکل مواجههاند و شاید عرضه صوتی شعرها، مردم را با این شعرها هم آشنا کند. من گمان میکنم که عرضه این شعرها از زبان شاعر تاثیر خوبی دارد تا عادت خواندن شعر امروز را در مردم تقویت کند.
شاید نمونه موفق این کار شعرهای احمد شاملو باشد. میگویند که اگر او خود شعرهایش را نمیخواند، نمیتوانست مخاطبان فعلی خود را داشته باشد...
بله. دقیقا به همین گونه است. شاملو شعرهایش را جاندار و با خون میخواند و به مخاطب یاد داد چگونه باید این شعرها را بخواند. به عقیده من، آن حسی را که یک شاعر در خواندن شعرهایش دارد، به شدت به مخاطبانش کمک میکند تا بتوانند با آثار او ارتباط برقرار کنند. البته شاید در موارد خواندن شعر توسط شاعر، از معنای چند بعدی شعر بکاهد، اما به طور کلی در انتقال معنا به مخاطب نقش مهمی را ایفا میکند.
بنای شما برای انتخاب این آثار در مجموعهتان چه بوده است؟ آیا شعرهایی را انتخاب کردهاید که از زبان گفتار بهره جستهاند؟
شعرهای خطابی را برای این مجموعه در نظر داشتهام، چرا که به گمانم این شعر در شکل صوتی میتوانند ارتباط بهتری با مخاطب برقرار کنند. جدا از این، هر شاعر نگاهی خاص به کارهایش دارد. یعنی جدا از اینکه او همه شعرهایش را به نوعی دوست دارد، او باید در انتخاب شعرهایش برای چاپ سختگیر باشد. یعنی او نباید در انتخاب شعرهایش دچار احساسات شود، وگرنه با مشکلات زیادی روبرو خواهد بود.
از سوی دیگر، شعرهایی باید برای این مجموعه صوتی انتخاب میشد که کمی راحتتر باشند، چرا که مخاطب یکبار آنها را میشنود و رد میشود. در نتیجه شعرهای دیداری یا شعرهایی که خواندن آنها با مکث روی سطرها همراه است، نمیتوانند گزینههای خوبی باشند.
به این ترتیب، شعرهای پیچیده به کناری میروند و جایشان را به نوشتههایی میدهند که صمیمانهترند و انتقال معنی در آنها سادهتر انجام میشود. در این گروه بهطبع شعرهای عاشقانه، سهمی بیشتر خواهند داشت. من معتقدم معنای عشق میتواند در شعر متفاوت باشد. مثلا در شعرهای خطابی، کسی که شعر را میشنود می تواند مخاطب آن باشد و انگار شعر برای او سروده شده است، یک آدم ناشناس در هر کجای ایران.
شما در مورد مخاطبان شعر صحبت کردید و میدانیم که هر هنرمند، مخاطبانی را در نظر دارد. شما در انتشار آلبوم شعر «با تو گفتنها» چه کسانی را در نظر داشتهاید؟
وقتی در حال سرودن شعری هستم، اصلا به این فکر نمیکنم که این شعر را برای طبقه الیت ]= نخبه[ میسرایم یا مخاطبانی گستردهتر. در نتیجه بنا به حال و هوای سرودن، هر شعر می تواند خاطب خود را داشته باشد. گمان من بر این است که آلبوم شعر «با تو گفتنها» میتواند مخاطبانی از قشرهای مختلف داشته باشد، چرا که هر کدام از شعرها حال و هوای خود را دارند.
نقش موسقی در این آلبوم انکار ناشدنی است. چطور شد که محمد فرمانیان موسیقی این آلبوم را ساخت؟
در سفری که چندی قبل به آمریکا داشتم، از یک آلبوم موسیقی خوشم آمد و به نظرم رسید میتوان از آن به عنوان پسزمینه یک شعر خوانی استفاده کرد. یعنی من موسیقی خاصی را برای این کار در نظر گرفته بودم و فکر میکردم خصوصیت این موسیقی که نوای سازدهنی است، میتواند به شعرم کمک کند.
البته در برخی از جاهای این آلبوم، از آکاردئون هم استفاده میشد. از این موسیقی در فیلم «ال پوستینو» («پستچی») استفاده شده بود که روایتگر زندگی پابلو نرودا است. من این موسیقی را خیلی دوست داشتم و گمانم بر این بود که میتوانیم از بخشهایی از این موسقی استفاده کنیم.
این موسیقی را به محمد فرمانیان دادیم که آن را روی شعر کار کنند. او در نهایت محبت و صمیمیت گفت شعرها را گوش داده و میخواهد خودش روی آنها کار کند. این بود که او برای شعرها و بر اساس دریافتی که از آن داشت، موسیقی ساخت. در نهایت او برای آلبوم موسیقی ساخت و من بابت این حسن نیت از او سپاسگذارم.
جدا از تعارفات معمول گمان میکنید این موسیقی تا چه اندازه حال و هوای شعر شما را منتقل میکند؟
موسیقی و به طور ویژه موسیقیای که در این آلبوم مورد استفاده قرار گرفته شده، شاید هیچ احتیاجی به کلام نداشته باشد، چرا که خود گویاست و کلی حرف دارد. شما میتوانید فریاد عشق و سکوت خنده را در این موسیقی بشنوید.
به گمان من، وقتی که موسیقی در کنار شعر میآید، باید کوتاهتر از آن باشد. یعنی نباید خودش را به آن تحمیل کند و بر شعر سوار شود. آقای فرمانیان هم در تلاش بودهاند که این کار را انجام دهند. اما من نمیتوانم در مورد کار نظر بدهم، چون چند بار آن را شنیدهام و بهش عادت کردهام. به گمانم دیگران باید در این مورد قضاوت کنند.
البته بر این باورم که موسقی «با تو گفتنها» میتواند در فضاسازی کمک زیادی داشته باشد. و البته من معتقدم در جاهایی سکوت میتواند نقشی مهمتر از صدا داشته باشد. یعنی گاهی سکوت بهتر از هر صدایی است، حتی از زیباترین موسیقی...
به هر حال سکوت هم نوعی از موسیقی است...
بله. کاملا با این نگاه موافقم.
در حال حاضر چه کتابی در دست دارید و مشغول چه کاری هستید؟
تعدادی از شعرهای فروغ فرخزاد را انتخاب کردهام که میخواهم آنها را نیز به صورت صوتی عرضه کنم. البته هفته پیش همزمان با «با تو گفتنها 2»، رمان «شب و ستارهها و سارا» توسط انتشارات نگاه منتشر شد.
در کنار اینها، یک مجموعه داستان و یک مجموعه شعر نیز آماده انتشار کردهام. البته کار نهایی روی این دو کتاب، به سفری منوط است که در پیش دارم. در این سفر، روی این دو کتاب بیشتر باید کار کنم. همچنین ترجمه رمان «انتخاب» را در دست دارم که توسط نشر پوینده منتشر میشود. نویسنده این رمان نیکلاس اسپارکس است که پیش از این رمان «دفتر خاطرات» او را نشر قطره منتشر کرده بود.
گفت وگو:خبر آنلاین-سجاد صاحبان زند