به گزارش هنرنیوز، اسمش «پاتریسیا کتلسن» است و ۴۰ سال دارد. شغلش طراحی و دکوراتور منازل است و در اسپانیا زندگی میکند. وقتی میپرسم لحظه ورود به ایران چه حسی داشتی؟ با خنده میگوید: «دلشوره، وقتی با راهنمای تور از فرودگاه امام (ره) به سمت تهران حرکت کردیم، آرامش و وجود پلیس در بزرگراهها برایم تعجبآور بود. فکر میکنم لیدرم هم فهمیده بود من و دوستم چه حسی داریم. او به ما میگفت: مردم کشور ایران مردم آرامی هستند. آنها الان در خوابند. خوب، ما ساعت ۴ صبح به تهران رسیدیم. او میخواست ما را به هتل ببرد اما ما از او خواستیم تا خیابانهای تهران را نشانمان دهد.»
زنان هم موتور سوار میشوند!از
” دیدن مردم مخصوصاً زنان آن هم سوار موتور! من فکر نمیکردم در ایران زنها اینقدر فعالیت اجتماعی داشته باشند “
نظر پاتریسیا تهران در شب بسیار زیبا است مخصوصا از بام تهران. وسعت و پهناوری تهران او را در دیدار اول متعجب ساخته، همین مساله باعث شده لحظهای که روی بام تهران قرار میگیرد، این سوال به ذهنش خطور کند: برای رفتن از یک سر شهر به سمت دیگر، آن هم با چنین وسعت، چقدر زمان لازم است؟
«تهران در روز جور دیگری است شلوغ و پر کار مخصوصاً سمت بازار. ما برای تماشای موزه ملی به آنجا رفته بودیم نزدیک بازار بورس مرکز اقتصادی پایتخت. دیدن مردم مخصوصاً زنان آن هم سوار موتور! من فکر نمیکردم در ایران زنها اینقدر فعالیت اجتماعی داشته باشند. خیلی جالب بود که زنهای چادری هم سر کار میرفتند و کلاً مردها با سر کار رفتن زنها مخالف نبودند. این با چیزهایی که قبلاً شنیده بودم کاملا متفاوت بود. مخصوصاً تعداد زیاد دخترانی که به دانشگاه میرفتند. مردها هم فقط کت و شلوار و ریش نداشتند، بعضیها لباس اسپرت تنشان بود و ریش هم نداشتند.»
ترافیک تهران هم خاطرهای نه چندان جذاب اما به یادماندنی است. او از اینکه ماشینها در تهران با این وضعیت ترافیک به سلامت به مقصد میرسند، متعجب بود و رانندگان را قهرمانانی، بدلکار میدانست
” تصور من از ایران کشوری بیابانی همراه با شتر و خار بود “
که باید در فیلمها بازی کنند.
این طراح منازل از دیدن مترویی تمیز با سنگهای گرانیت، پله برقی و کولر هم متعجب شده بود. البته فکر کنم این گردشگر خارجی خوش شانس بوده و در ساعات خلوت سوار مترو شده است. خدا را شکر یک نفر خاطرهای به یادماندنی از مترو دارد. ما مردم پایتخت که هر روز بعد از پیاده شدن از مترو آن هم در صبح و عصر شبیه ساندویچ میشویم.
پاتریسیا با دیدن کاخ گلستان و نیاوران فکر میکند که رییس جمهور و مقامات دولتی هم در این کاخها زندگی میکنند.
کشوری با چهار فصل
اما رامسر برای او دنیایی دیگری است. هرگز فکرنمیکرده ایران جنگل داشته باشد.
«تصور من از ایران کشوری بیابانی همراه با شتر و خار بود، اما وقتی به راهنمای تور این حرف را گفتم، با خنده گفت: الان که درهوای معتدل و مطبوع شمال کشور نفس میکشیم، در خلخال برف و در یزد کویر است. ما میتوانیم در جیرفت پرتقال و در کردستان توت
” زیگورات مثل اهرام مصر پله پله بود. بعد از هر چهار ردیف آجر، یک ردیف با خط میخی نگاشته شده بود. یک بنای واقعاً بی نظیر در وسط یک دشت وسیع بیعلف که خشک بود، اما دور آن را یک محوطه سرسبز میگرفت. “
فرنگی بخوریم.»
او به لرستان هم سفر میکند. دیدن پلدختر بقایای پل ساسانی که ظرف ۶ ماه برای عبور لشکر ساسانی ساخته شده، برایش جذاب است ،اما در خوزستان بازدید از چغازنبیل و زیگورات حس خاصی در او ایجاد میکند.
«زیگورات مثل اهرام مصر پله پله بود. بعد از هر چهار ردیف آجر، یک ردیف با خط میخی نگاشته شده بود. یک بنای واقعاً بی نظیر در وسط یک دشت وسیع بیعلف که خشک بود، اما دور آن را یک محوطه سرسبز میگرفت. من به شوخی به راهنما گفتم جاهایی که هیچ نمیروید، طلا دارد.اگر اینجا را بکَنیم، طلا بیرون میآید. او هم قیافه پلیسها را به خود گرفت و گفت: نخیر، شب زندان میخوابیم. این مکان آنقدر مرا مجذوب خود کرد که ما شب دوباره به آنجا برگشتیم. یک گروه گردشگر ایرانی آنجا سرود میخوانند.»
در همین مکان پاتریسیا متوجه میشود که در ایران کنسرت موسیقی هم برپا میشود. از نظر او تار ایرانی بینظیر است و از آن جالبتر زنی بوده که تار میزده، او هرگز فکر نمیکرده در ایران زنان اجازه داشته باشند حتی به آلات موسیقی نزدیک شوند.
کوروش پدر ایران زمین
پاتریسیا عکسهای زیادی از تخت جمشید گرفته اما از نظر او آرامگاه کوروش به اندازه سایر جاهای شیراز جذاب نبوده است! در واقع پیمودن راه طولانی برای دیدن پدر ایران زمین ظاهراً خیلی به مذاقش خوش نیامده، اما این موضوع باعث نمیشود تا نظر احترام برانگیزش نسبت به کوروش تغییر کند.
«به نظرم کسی که به حقوق بشر، آزادی عقیده و دین احترام میگذارد هرگز فراموش نمیشود. این رمز افتخار ایرانیان به کوروش است.»
مریم اطیابی