تصویری غیر واقعی و کلیشه‌ای از مطبوعات
نگاهی به فیلم «یک سطر واقعیت»؛
تصویری غیر واقعی و کلیشه‌ای از مطبوعات
فضای مطبوعات، روزنامه و خبرگزاری‌ها در فیلم‌های سینمایی وحتی مجموعه‌های تلویزیونی برای درک بهتر مخاطب به هیچ عنوان با واقعیت‌های دنیای امروز خبرنگاران و روزنامه نگاران ما یکسان نبوده است و عمده آثار تصویری غیر واقعی و کلیشه و سطحی از این دنیا ارائه کرده‌اند.
 
تاريخ : يکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۱۳:۵۰

فیلم سینمایی «یک سطر واقعیت» به کارگردانی «علی وزیریان» در حال اکران عمومی در سینما‌ها است. وزیریان فارغ التحصیل نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است و فعالیت هنری‌اش را با طراحی پوس‌تر فیلم‌های سینمایی آغاز کرده وتاکنون سه فیلم سینمایی یک سطر واقعیت، یک وجب از آسمان و خدا نزدیک است را برای سینمای ایران ساخته است. فیلم سینمایی «یک سطر واقعیت» تلاش او را در به تصوسیر کشیدن بحران‌های زندگی یک زوج نشان می‌دهد. در واقع سطر واقعیت حول محور زوجی فرهنگی به نام «کسری» بابازی «حسین یاری» و «فروغ» با بازی «مهراوه شریفی نیا» شکل گرفته که فعالیت‌های مطبوعاتی دارند اما چندی است با مشکل روبرو شده و فروش مجله آن‌ها بسیارکم شده و همین مسئله موجب شده با مشکلات مالی بسیار زیادی روبرو شوند. تاجایی که نشریه رفته رفته رو به تعطیلی برود. در کش و قوس مشکلات کسری و فروغ است که زنی به نام قوامی با وی تماس گرفته و به او پیشنهاد کمک مالی می‌کند. ودرادامه این داستان که زندگی کسری به دلیل قول‌های بیهوده قوامی از بین می‌رود وی برای پیداکردن بهشت گمشده زندگی خود که‌‌ همان مهاجرت و رسیدن به رفاه باشد به خارج از کشور می‌رود ودرآنجاست که می‌فهمد خوشبختی واقعی در کشور خوداش بوده ولزوما خوشبختی فقط در مهاجرت و پناه بردن به غربت می‌سر نمی‌شود.
فیلم به رغم تلاش سازنده‌اش، تصویر درستی از وضعیت یک آدم مطبوعاتی را به مخاطب ارائه نمی‌دهد و تا حدودی مخاطب را نز سردرگم می‌کند و به نظر می‌رسد ازندگان فیلم خواسته‌اند تمام ضعف‌های اثر خود را استفاده از فضا و لوکیشن‌ها لوکس خارج از کشور و همچنین اشاره تی‌تر وار به مضوعات حساس جامعه و همچنین استفاده از دو بازیگر مطرح سینما پر کنند که در این راه فیلم موفق عمل نکرده است.
در واقع می‌توان گفت که یکی از اساسی‌ترین مشکلات اولیه این فیلم انتخاب نادرست زوج حسین یاری و مهراوه شریفی نیا باشد که با نوع بازی‌های خود، هرگز برای مخاطب بازی و زندگی ان‌ها قبل باور نیست و چون هر دو این دو بازیگر وقتی در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند به نوعی بازی‌های همدیگر را خنثی می‌کنند و فیلم نیز بیشتر از آنکه واقعیت‌های زندگی این دو زوج را نشان دهد بیشتر شعار‌های کلیشه‌ای خود را به خورد مخاطب می‌دهد ودر ادامه ریتم بسیار کند فیلم ونوع سایر بازی‌های سایر بازیگران هم به خستگی و کلافگی مخاطب از دیدن این فیلم کمک می‌کند. به عنوان مثال کارگردان فییلم هرگز موفق نشده از بازیگری مثل «همایون ارشادی» در نقش پدر «فروغ» بازی خوبی بگیرد وبه نوعی او هم دچار‌‌ همان مشکلاتی است که دو کارک‌تر و تیپ اصلی فیلم با آن روبه رو هستند. یعنی در سطح ماندن وبه عمق شخصیت نفوذ نکردن.
از سوی دیگر مشکلی که در طول این سال‌ها همیشه در خصوص فیلم‌هایی که در مورد فضای مطبوعات و روزنامه‌های و خبرگزاری‌های ایران در فیلم‌های سینمایی وحتی مجموعه‌های تلویزیونی برای درک بهتر مخاطب از این گونه فضا‌ها از سوی تهیه کنندگان، فیلمنامه نویسان وکارگردانان برای مخاطب ترسیم شده است، به هیچ عنوان با واقعیت‌های دنیای امروز خبرنگاران و روزنامه نگاران ما یکسان نبوده است و عمده آثار تصویری غیر واقعی و کلیشه و سطحی از این دنیا پر مخاطره ارائه کرده‌اند بیش از آنکه شبیه فضای مطبوعات خودمان باشد شبیه مطبوعات کشورهای خارجی بوده است. روزنامه نگارانی که در زندگی افراد مطرح و مشهود کنجکاوی می‌کنند و دوست دارند از زندگی شخصی افراد اطلاعات کسب کنند که در ایران به هیچ عنوان این مورد کارآرایی خود را ندارد و تنها در اختیار برخی از نشریات زرد است و مشخص است که فیلمنامه نویس نتوانسته به فضای مطبوعاتی ایرانی دست یابد وبیشتر از آنکه مصبعات خودمان را برایی مخاطب ترسیم کند شبه روزنامه نگاری را ترسیم می‌کند که ارزو وامید را در مهاجرت به خارج از کشور می‌داند.
فیلم با همه تلاشی که برای نقد جامعه مطبوعاتی کشورمان به کار می‌گیرد بیشتر به نقد کارگردان ختم می‌شود واز‌‌ همان ابتدایی که فیلم داستان چند خطی خود را بار یمخاطب آغاز می‌کند می‌توان فینال‌اش را حدس زد. این برا مخاطب باهوش سینمای ایران که این روز‌ها از همه طرف می‌تواند به ارحتی فییلم‌های روز دنیا را از طریق ماهواره و شبکه نمایش خانگی تماشا کنند و به آگاهی کامل رسیده است کاری بیسار ساده و قابل پیش بینی است. چون خود فیلم هم بدون هیچ فراز و فرودی و پیچ و تاب دادن به فضا و داستان در دام کلیشه‌ها اسیر می‌شود و از‌‌ همان ابتدا نمی‌تواند مخاطب را پای فیلم تا به انت‌ها نگه دارد. کارکرد نداشتن سکانس‌ها و دیالوگ‌های و تصاویر فیلم هم به روند قطع ارتباط مخاطب با فیلم و همچنین نبود تاثیر گذاری کافی فیلمنامه در پیش برد قصه باعث می‌شود که فیلم نتواند در جذب مخاطب موفق عمل کند.

کد خبر: 54938
Share/Save/Bookmark