احسان کرمی این روزها بیشتر از اینکه در رادیو و تلویزیون دیده شود در تئاتر حضور دارد و خودش هم تمایل دارد که فعلا در این حوزه فعالیت داشته باشد.
با این حال او برای مخاطبان تلویزیون بیشتر در مقام مجری برنامههای رادیو و تلویزیون شناخته شده است؛ برنامه هایی چون «زنده رود» و «رادیو هفت». وی امسال هم در بخش دیگری از یک برنامه جذاب کودک و نوجوان حضور داشت برنامهای که بیشتر از اینکه برای کودکان باشد جوانتر ها و بزرگترها آن را میبینند. کرمی امسال با صداپیشگی «عزیزم ببخشید» عروسک جدید برنامه کلاه قرمزی حضوری متفاوت در تلویزیون داشت.
در تب و تاب برگزاری نمایشگاه کتاب گپی با احسان کرمی زدیم که چندین سال در نمایشگاه کتاب برنامههایی هم در رادیو داشته است. برنامههایی که در آنها به شکل برگزاری نمایشگاه کتاب ایراد هم وارد میکرده است.
کرمی در این گفتگو از علاقه خود به کتابهای تاریخی و همچنین آثار نویسندگان خارجی درباره بزرگان دینمان سخن گفت و اینکه گاهی هم در لابلای نوشتهها دوست دارد به نویسندگان این کتابها بگوید که قسمتهایی را باید آب و تاب بیشتری بدهند.
وی برگزاری نمایشگاه کتاب به شکل کنونی را تنها یک طبل توخالی میداند که بیشتر بازارسازی است تا سیاستگذاری فرهنگی و معتقد است اگر قرار باشد سیاستگذاری فرهنگی انجام شود بهتر است نمایشگاه را تعطیل کنند و برای رونق کتابفروشیها کاری شود.
صداپیشه عروسک «عزیزم ببخشید» در کلاه قرمزی در این گفتگو خاطراتی از دوران کودکی خود با کتاب و اینکه اولین اسباب بازیهایش کتابهای حجیم دایی و پدرش بوده اند، گفت و همچنین اینکه یک بار پولی را که قرار بوده برای خرید یک شلوار هزینه کند به کتاب داده است. با ما دراین گفتگو همراه شوید:
*بی مقدمه میپرسم، آخرین کتابی که خواندید چه بود و کی؟
- آخرین کتابی که خواندم همین یک ساعت پیش بود که کتاب «نمایشی برای تو» نوشته محمد رحمانیان را خواندم. همچنین کتابهای دیگری مثل «آدمها» و «کفش های شیطان را نپوش» از احمد غلامی کتابهایی است که از نوروز تا حالا خوانده ام. کتاب هایی هم هست که هر از چند گاهی در روز آنها را بررسی می کنم مثل فرهنگنامه غزلیات حافظ که به اشعار حافظ مربوط میشود و یا شاهنامه.
*فکر میکنم این روزها کمتر کسی شاهنامه بخواند.
- بله اما این تقصیر ماست نه شاهنامه. شاهنامه جذاب ترین مکتوبی است که در بین ما ایرانیان وجود دارد من حتی گاهی شاهنامه را روی زمین و به صورت دراز کشیده می خوانم تا یک وقت احساس نکنم که کمرم گرفته است. گاهی به این شکل چند ساعتی اشعار شاهنامه را مطالعه میکنم.
*چه لذتی در خواندن چندباره این اشعار وجود دارد؟
- وقتی شما شاهنامه را میخوانید انگار دارید فیلمنامه ای دکوپاژ شده را مطالعه میکنید که توسط بهترین نویسندهها نوشته شده است. متاسفانه یکی از واژههایی که این روزها خیلی از آن دور شدهایم مفهوم خرد است که در شاهنامه به وفور متبلور شده است. وقتی من شاهنامه را می خوانم کلی ذوق می کنم که اگر چه در زمانه بلاتکلیفی به سر می بریم اما حداقل ستونهایی محکم مثل شاهنامه وجود دارند که میتوان به آنها تکیه کرد.
* فکر میکنید ابیات کلاسیک شاهنامه با دوران مدرن امروز به راحتی ارتباط برقرار میکند؟
- اتفاقا من فکر نمیکنم در هیچ دورهای از تاریخ تراژدیهای شاهنامه اینچنین به وضعیت و شرایط زمانه ما نزدیک نبوده است. ما اوج بیوفایی را در داستانهای شاهنامه می بینیم و اتفاقا الان روزگاری است که دیگر نمیتوان به راحتی روی حرفها و قولهای کسی حساب باز کرد. ما اوج خیانتها را در شاهنامه میبینیم و این چیزی است که در دوران ما هم وجود دارد من نمیخواهم ناامیدانه حرف بزنم و شما میبینید که اگر شاهنامه این مسائل را مطرح میکند در کنارش واکنش به این مسائل را هم بازگو میکند اما هم اکنون به طور مثال در سینما یکی از مشکلاتی که با آن مواجه شده ایم این است که تنها مشکلات جامعه در فیلمها انعکاس پیدا میکند و خبری از راهکار نیست.
ما درباره دروغ و خیانت فیلم میسازیم و نمایش میدهیم که چگونه دروغ زندگیها را نابود میکند اما پایان فیلم چیزی به مخاطب نمیدهد ولی در شاهنامه ایدههای زیادی وجود دارد و شما میبینید که در یک حرکت ناروا شخصیتهای داستان چطور عمل می کنند و واکنش نشان میدهند. یک نفر چطور قهرمان میشود، میایستد و حتی عده ای را نجات میدهد. در حالیکه در سینمای ما فقط نمایشی از وضعیت جامعه امروز است و بعد بدون هیچ نتیجه گیری و ایده و راه حلی تمام میشود.
*البته بسیاری از اینها با ایده پایان باز اینگونه ساخته میشوند.
- من نمیتوانم اسم آن را پایان باز بگذارم پایان بازی که هیچ وجه مثبتی نداشته باشد سودی ندارد ولی در شاهنامه و به طور مثال در داستان فریدون می بینید چه نامهربانی هایی در حق فریدون رخ می دهد ولی در نهایت چگونه گذشت در بهترین شکل خود اتفاق میافتد.
*چقدر خود را به مطالعه و کتاب خواندن ملزم میکنید؟ مثلا تا حالا شده به خود اجبار کنید که نمایشنامهای را حتما بخوانید؟
- خیر، هیچگاه پیش نیامده است که خود را برای مطالعه اجبار کنم چون در این صورت مثل درس خواندن میشود. من حتی درس خواندن را هم چون اجباری بود دوست نداشتم اما مطالعه برای من همیشه یک تفریح و لذت بوده است.
*چه کتاب هایی را دوست دارید؟
- کتابهای ادبیات و تاریخ را دوست دارم و همچنین مطالعه کتابهای مذهبی را که به کارم میآید.
*در مورد کتاب های مذهبی مثال میزنید؟
- یکی از کتابهای مذهبی که بسیار آن را دوست دارم کتاب «شیعه علوی و شیعه صفوی» علی شریعتی است. فکر میکنم این کتابِ بسیار مهمی است که حتی شاید لازم باشد در دبیرستانها تدریس شود و به نظرم لازم است که همه مردم این کتاب را بخوانند. همچنین کتابهای مذهبی که نویسندگان خارجی درباره ائمه ما مینویسند، دوست دارم. این کتابها نوعی رنگ مستند دارد. من فکر میکنم چون ما ایرانیها بزرگان دینمان را خیلی دوست داریم، ممکن است قضاوت هایمان هم جانبدارانه باشد اما نویسندگان خارجی این نگاه متعصب را ندارند و به همین جهت قضاوتهایشان عادلانهتر و جذابتر است و من گاهی از خواندن این کتابها لذت بیشتری می برم.
البته وقتی این کتاب ها را می خوانید دوست دارید به نویسنده بگویید در بعضی قسمت ها باید آب و تاب بیشتری به خرج میداد. کورت فریشلر یکی از نویسندگانی است که من کتابهایش را دوست دارم.
*این روزها که نمایشگاه کتاب و کتابفروشی و کتابخوانی بازارش داغ است به نمایشگاه هم میروید؟
- تا ۲ سال پیش چون در رادیو جوان برنامه داشتم زیاد به نمایشگاه کتاب میرفتم و هر روز در نمایشگاه کتاب بودم.
فکر میکنم نمایشگاه کتاب تنها به یک فروشگاه کتاب بزرگ تبدیل شده است. نمایشگاه کتاب باید محلی برای عرضه کتابهایی باشد که به نوعی کمیاب هستند و یا حداقل دستاورد جدیدی باشند. مثلا کتابهای روز دنیا را به نمایشگاه کتاب بیاورند. اینکه کتابهایی مثل «سهتفنگدار»، «جنگ و صلح» و سایر کتابهایی را که در هر کتابفروشی پیدا میشود در غرفههای نمایشگاه عرضه کنیم به فرهنگسازی در حوزه کتاب کمکی نمیکند. بلکه باید همانطور که گفتم کتابهای خاصتری عرضه شود، کتابهای خارجی و تخصصی گسترش پیدا کنند. کتابهایی هستند که سالها چاپ نشدهاند این کتابها را باید بتوان در نمایشگاه پیدا کرد.
*پس به نظر شما نمایشگاه کتاب کارکرد مثبتی ندارد؟
- به نظرم این افتخار نیست که ما سالی یک نمایشگاه کتاب برگزار کنیم. چند سال است که ارائه آمار هم اضافه شده و هر بار آماری مبنی بر افزایش بازدیدکنندگان و خرید کتاب میدهیم. گفته میشود که به طور مثال ۲۰۰۰ غرفه کتاب در نمایشگاه وجود دارد اما این ۲۰۰۰ غرفه چه عرضه کرده است. کتابهایی چون پیامکهای بامزه... چند تا کتاب جذاب عرضه شده است؟ اینها راهکار نیست...
*راهکار چیست؟ بالاخره شاید در این دورانی که به کتاب اهمیتی داده نمیشود این هم یک راهکار باشد.
- ببینید این افتخار نیست که این همه پول و هزینه را خرج برگزاری نمایشگاهی این چنینی کنیم بلکه افتخار این است که برای رونق کتابفروشی در ایران کار کنیم. دور تا دور من در منطقهای که زندگی میکنم کتابفروشی وجود ندارد و من برای خرید کتاب باید مسافتی را با ماشین بروم و کتاب تهیه کنم. نمایشگاه کتاب باید در حجمی کمتر از این و برای منظورهای خاص چه تخصصی و چه کتاب های جدید برگزار شود.
*ولی خود شما همیشه در بحبوحه نمایشگاه کتاب برنامههایی در این راستا داشتید.
- خیر. اتفاقا من همیشه اعتراضهایی به نمایشگاه کتاب داشتم که در برنامههای رادیوییام هم مطرح کردهام چندباری هم پیشنهاد برنامه تلویزیونی برای نمایشگاه کتاب داشتم که بنا به همین دلایل آنها را قبول نکردهام چون نمایشگاه کتاب را یک طبل توخالی میدانم. بسیاری از کتابفروشیها کتابهای نمایشگاه را دارند و من هیچ لزومی نمیبینم که برای خرید این کتابها به نمایشگاه برویم.
*پس توصیه نمیکنید مردم به نمایشگاه کتاب بروند؟
- پیشنهاد میکنم مردم برای رفتن به نمایشگاه زحمت اضافه به خود ندهند؛ مگر کسانیکه به دنبال کتابهای خاصی هستند که فقط در نمایشگاه پیدا میشود. اگر دنبال چنین کتابهایی هستند به نمایشگاه بروند و اگرهم که دنبال همبرگر و نوشیدنیهای سرد و چیزهای دیگر هستند که باز هم در جاهای دیگر میتوانند، خرید کنند.
*ولی بسیاری هم از شهرستانها به نمایشگاه کتاب میآیند و میتوانند یکباره در برابر مجموعهای بزرگ از کتابها قرار بگیرند.
- این سیاستگذاری فرهنگی نیست، بیشتر شبیه بازارسازی است که سالی یک نمایشگاه کتاب برگزار شود و در کنار همه تفریحات دیگر، مردم چهار تا کتاب هم بخرند و اصلا تازه این کتابها را بخوانند یا نخوانند هم مساله مهمی است. این یک نوع تجارت فرهنگی است اما سیاستگذاری نیست. سیاستگذاری و کار فرهنگی یعنی قدرت این را داشته باشیم که به طور مثال تعیین کنیم که از سال آینده نمایشگاه را تعطیل میکنیم و برای فرهنگ کتابخوانی راهکارهای دیگری ارائه میکنیم. اینکه اشتباهی را برای بیست و چندمین بار تکرار کنیم جای افتخار ندرد بلکه تسلیت دارد بنابراین بهتر این است که سیاستگذاریهای دیگری در این راستا ارایه شود.
*چقدر برای خرید کتاب هزینه میکنید؟
- من هزینه ثابتی ندارم. وقتی کتابی را میبینم و از آن خوشم میآید آن را تهیه میکنم، یا کتابهایی هم هستند که امانت میگیرم. خوشبختانه دوستانم چون می دانند چقدر کتاب دوست دارم در روز تولدم هرسال حجم زیادی کتاب هدیه میگیرم. با این حال همانطور که گفتم اصلا هزینه کتاب در ذهنم نمیماند من حتی گاهی اسم و نویسنده کتاب را هم فراموش میکنم. یعنی پیش آمده که کتابی را تا میانه و انتهای آن خواندهام اما نامش در خاطرم نمانده چون تنها متن کتاب برایم مهم است. از متن کتاب یادداشتبرداری میکنم و یا اگر قلم در دست نداشته باشم با گوشی مویایل عکس میگیرم.
اما تنها خاطره ای که از هزینه کردن برای یک کتاب در ذهنم مانده مربوط به زمانی میشود که وضع مالی چندان مناسبی نداشتم و بعد پول شلواری را که میخواستم به قیمت ۳۵ هزار تومان بخرم دادم به یک کتاب.
*یعنی این کتاب اینقدر ضرورت داشت؟
- خیر نیازی به آن کتاب نداشتم فقط از داشتنش لذت میبردم. اگر برای من ضروری بود که دیگر انتخاب و خریدش شیرین نبود چون مجبور بودهام که آن را بخرم و من هم با اجبار مشکل دارم. اما من سر پاساژ ایستادم و مردد بودم که این پول را برای کدام یکی هزینه کنم و بعد رفتم و کتاب را خریدم و الان هم هربار آن را میبینم لذت میبرم
*نام این کتاب را نمیگویید؟
- به دلیل اینکه نام شخصیتی را دارد که برایم عزیز است و ممکن است ارزش مادی پیدا کند نامش را بیان نمیکنم.
*با این حال هیچ میانگینی برای خرید کتاب ندارید؟
- خیر فکر میکنم این اشتباه است که اصلا ما بخواهیم به کتاب نگاهی آمار و ارقامی داشته باشیم. جایگاه کتاب بسیار بزرگتر از این حرفهاست. هر زمان من توانستم قیمت غذای خانه خود را که به طور مثال خانمم میپزد، حساب کنم می توانم هزینه کتاب را هم درآورم. نگرش ما به کتاب اشتباه است و باید این نگرش را اصلاح کرد حتی ارائه امار برای سرانه مطالعه هم اشتباه است و یا آماری که از نمایشگاه کتاب عرضه میکنیم.
*برای کسانیکه این روزها به نمایشگاه کتاب میروند پیشنهادی برای خرید کتاب خاصی دارید؟
- من خودم چون به کتاب های تاریخ علاقه زیادی دارم پیشنهاد این ژانر را میدهم.
*چه نوع کتابهای تاریخی؟
- بیشتر تاریخ ایران بعد از صفویه. در این حوزه کتابهای زیادی خواندهام و کتابهایی هم هست که هنوز دوست دارم بخوانم.
*رمان چطور؟
- من رمان کمتر میخوانم اما سر ضبط «کلاه قرمزی» گاهی زمانهای آزاد پیش میآمد و میتوانستیم مطالعه کنیم. آنجا چون نمیشد حواست را صددرصد به مطالعه کتاب بدهی کتابهای داستانی در حجم کوچک میخواندم مثل کتابی از پائولو کوئیلو که الان نامش خاطرم نیست. کتاب دیگری هم بود که یکی از بچهها همانجا به من داد. کتاب «کفشهای شیطان را نپوش» از احمد غلامی و چون بسیار از این کتاب لذت بردم به سرغت رفتم و کتاب دیگر این نویسنده با نام «آدمها» را خریدم که فوق العاده است.
*پس سر ضبط وقت کتابخوانی هم داشتید؟
- بله ما کلا زمان خالی زیادی داریم اما از آن استفاده نمیشود. من هفتهای یک بار هم برای برنامه «زندهرود» به اصفهان میروم و بعد در فرودگاه میبینم که همه نشستهاند و تنها به یکدیگر نگاه میکنند. کتابهایی هم در فرودگاه برای مردم قرار داده شده است اما این کتابها هم ایراد دارند و کتابهای جذابی نیستند.
*یعنی اگر جذاب باشند ممکن است این عادات عوض شود؟
- بله به طور مثال «همشهری داستان» را در قفسهها قرار دهند و بعد ببینند که حتی یک کتاب هم باقی نمیماند. باید دید هر کتابی در کجا جایگاه دارد. بسیاری از کتابهایی که در مکانهای عمومی قرار داده میشود با سلیقههای مشخص و جهتگیریهایی طراحی شده که آدم را به خودش جذب نمیکند.
* البته این روزها مردم غیر از نگاه کردن به یکدیگر و ... بیشتر در گوشیهای موبایل و برنامههای وایبر و ویچت و اینستاگرام چرخ میزنند.
- نه حتی این هم نیست. اگر به اینستاگرام هم بروند به نظرم خیلی خوب است چون میتوان دنیا را از نگاه آدمهای مختلف دید. عدهای تنها می نشینند و یکدیگر را زیر نظر میگیرند. به نظرم بهتر است امسال که سال فرهنگ است نوعی بازنگری در رفتارهای خود داشته باشیم. کتاب نخواندن آدمی را تبدیل به افرادی یک بعدی و نقدناپذیر میکند.
هم اکنون عضو کتابخانهای هم هستید؟
- من هیچ گاه عضو کتابخانه نبودهام.
* یعنی انقدر وضع مالی خوبی داشتهاید که همیشه کتاب های مورد نیاز را میخریدید؟
- خیر. پدر من کتابخانه پر و پیمانی داشت که من همیشه از کتابهایش استفاده میکردم. یک کتابخانه چند صد جلدی بود که من خاطرم هست حتی اسباببازیهای کودکیم هم ابتدا کتاب بودند. خاطرم هست زمانیکه من ۳ یا ۴ سال داشتم به مزل یکی از داییهایم می رفتم و کتابهای حجیمی داشت که شاید اندازه کل قد من بود و اینها خیلی برای من جذاب بودند. خلاصه چون در اطراف من کتابهای زیادی داشت هیچ گاه عضو کتابخانه نبودم.
* یعنی از کودکی کتاب میخواندید.
- عکس کتابها را خیلی دوست داشتم. عکسهای کتابهایی مثل «به من بگو چرا» را خیلی دوست داشتم. همچنین عاشق اطلسهای جغرافیایی بودم. تقریبا بعد از دوره دبیرستان و دوره جوانی بود که عاشق کتابخواندن شدم. حالا هم هروقت به منزل پدرم میروم از آن کتابخانه و کتابها میخوانم.
* چه مدیومهای دیگری را جایگزین کتاب میکنید وقتی کتاب در دسترس ندارید؟
- من هم در تبلتم و هم در گوشی موبایل خود کتابهای الکترونیکی دارم. «شازده کوچولو» را در تبلتم دارم و هر از گاهی آن را نگاه میکنم و چه کسی است که این کتاب را دوست نداشته باشد.
*تا حالا شده حس مطالعه هم نداشته باشید؟
- بله خیلی. گاهی شده که سه یا چهار شب هیچ انگیزه ای برای مطالعه نداشتهام و دوست داشتم در اینترنت چرخ بزنم اما حرف این است که اگر کسی کلا عادت به مطالعه نداشته باشد این ایراد است.
*اما این ایراد متاسفانه وجود دارد و یه یک اپیدمی تبدیل شده است.
- خب باید دید چرا لذت مطالعه را خیلیها درک نکردهاند.
*به نظر شما چرا؟
- برای افراد مختلف متفاوت است. دلایل یکی نیست. شاید بعضی در محیطش قرار نگرفته اند. شاید لذت اینکه کتاب مورد علاقه خود را بخرند و بعد در کنار یک فنجان چای و در سکوت آن را مطالعه کنند، نچشیدهاند. یا اینها شاید همانهایی هستند که مطالعه به آنها اجبار شده است.
*آخرین بار چه زمانی کتاب هدیه گرفتهاید؟
- آخرین بار همین هفته پیش بود که از یکی از شاگردانم کتاب «تنها یک» از محمد یعقوبی را به من هدیه داد البته من یک شانس خوبی دارم که بسیاری از نویسندگان و شاعران کتابهای خود را به من هدیه میدهند.
از چه کسانی مثلا؟
- شهرام شکیبا، کتاب «پایی که جا ماند»... کتابهای زیادی هست اما بیشترین کسی که کتابش برایم دلنشین بود یغما گلرویی بود.
فکر می کنم کورت فریشلر زنده نباشد اما چون درباره اسلام و تشیع تحقیق زیادی داشته است خیلی دوست دارم با او صحبت کنم مخصوصا کتاب «امام حسین و ایران» را خیلی دوست دارم.
* و اگر او را میدیدید چه میپرسیدید؟
- احتمالا درمورد قضاوتهای شخصیاش درباره امام حسین (ع) میپرسیدم و اینکه چه نگاهی دارد.
موراکامی را هم دوست دارم. چندی پیش هم کتاب «کجا ممکن است پیدایش کنم» را از او خواندم با این حال انتخابم همان کورت فریشلر است.
* از این گفتگو ممنونم، آقای کرمی.
خواهش میکنم. فکر میکنم یکی دیگر از دلایل علاقه من به کتاب این است که ما قرار بود چند دقیقه درباره کتاب صحبت کنیم ولی چون به این بحث خیلی علاقه دارم تایم ۴۵ دقیقه ورزشم را برای این گپ گذاشتم.