وقتی مدیران فرهنگی ارزش تصویرگر را نشناسد، نمی توان از ناشر انتظار داشت
حسام طباطبایی در گفتگو با هنرنیوز؛
وقتی مدیران فرهنگی ارزش تصویرگر را نشناسد، نمی توان از ناشر انتظار داشت
حسام طباطبایی، تا دولت ارزش تصویرگر را نشناسد، نمی توان از ناشر انتظار داشت
 
تاريخ : دوشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۵۲


چندی پیش شکوائیه ای از سوی تصویرگران مبنی بر عدم احترام به حقوقشان از سوی انتشارات شباویز امضاء شد. در این شکوائیه که از سوی نصویرگران به مجامع بین‌المللی ارسال شده‌است، عدم موافقت آن‌ها برای ارسال اثرشان توسط انتشارات عنوان شده‌است.
این موضوع سبب شده‌است تا با حسام طباطبایی یکی از تصویرگران برجسته که سال‌ها با انتشاراتشباویز هم‌کاری کرده‌است به گفتگو بنشینیم.

حقیقت این است که چندین سال است که زمزمه‌هایی مبنی بر سوء استفاده انتشارات شباویز به گوش می‌رسد. از جزئیات سواستفاده ناشران بگویید؛ در واقع به چه سبب چنین اتفاقی رخ داده است؟

ده سالی‌ هست که با پایمال شدن حقوقمان توسط شباویز دست و پنجه نرم می‌کنیم. در هر حال منفعت متوجه ناشران خصوصی و یا عمومی است.ما تنها حقوق اندکی از هنر خود داریم و شاید بهتر است اگر بگوییم هیچ حقی از اثرمان متوجه ما نبود. از انتشارات دولتی هم‌چون مدرسه و کانون پرورش فکری گرفته تا ناشران خصوصی مثل شباویز، حق هنرمند را رعایت نمی‌کنند. یک سوم حق چاپ کتاب به تصویرگر تعلق می‌گیرد و پس از آن هیچ حقی در رابطه با تصاویر کتاب ندارد. یعنی تکرار چاپ چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور هیچ منفعتی برای تصویرگر ندارد و تمام سود مالی حاصل از تجدید چاپ به جیب ناشر می‌رود. چاپ کتاب چه با انتشارات مدرسه و چه با کانون و یا شباویز در هر صورت برای تصویرگر به صرفه نیست. 



شاید مشکل از هنرمندانی شروع شد که اولین تصویرگران برای کانون یا انتشارات مدرسه بودند. بزرگانی چون مثقالی و یا امثال او. یک امکان دیگر نیز وجود دارد و آن این است که آن‌قدر تصویرگر وجود دارد که اگر فردی به اعتراض حقوق شخصی اش از قبول سفارش روگردان شود، تصویرگر دیگری نیز هست که بتوان به او سفارش داد. و البته در تهران که ناشرانش داعیه فرهنگ دارند، نیز پایمال کردن حق تصویرگر و نویسنده به نوعی باب شده‌است.



این مشکل را حاصل چه روندی می‌دانید؟

 



شرایط مطلوب برای یک تصویرگر چیست؟ به عبارت دیگر حقوق اولیه که برای تصویرگر لازم است کدام است؟

تصویرگرباید پس از انتشار کتاب حقوقی از پشت جلد کتاب را کسب کند و از درآمد مشخص و بیمه برخوردار باشد تا اگر دچار مشکل شد و قادر به تصویرگری نبود، با مشکل مالی مواجه نشود. حقیقت این است

کسانی که داعیه فرهنگ و نشر دارند، در واقع نه هنر را می‌شناسند و نه فرهنگ را.
که اگر داعیه ضایع شدن حقمان را داریم شاید به این سبب است که توانی جز سرانگشتانمان نداریم. اگر بر حقمان به عنوان تصویرگر تأکید داریم شاید به این سبب است که تصویرگری با جان و روح و علایق ما پیوند خورده و بخشی از شخصیت ماست.
اتاق کار ما در واقع دنیای ماست. حال وقتی فردی پا فراتر از حقش می‌گذارد و حقوق ما را ضایع می‌کند؛ و به حقوق هنرمندانی که تنها برای عشق و علاقه‌شان به هنر فعالیت می‌کنند احترام نمی‌گذارد، نباید سکوت کنیم و حاضر به ادامه همکاری خود با شباویز باشیم.

این حقوق تنها در ارتباط با شباویز ضایع نشده‌است. اما راه حل چیست؟

مشکل تنها شباویز نیست. اگر قرار است این مشکل درباره حقوق تصویرگران حل شود باید متولیان امر به این موضوع سامان دهند.

این برخورد با هنرمند چه عواقبی در بر دارد. به نظر می‌رسد که تصویرگران از هنر خود دلسرد می‌شوند و دیگر رقبتی به فعالیت نخواهند داشت.

تصویرگران حرفه‌ای در تمام دنیا تنها برای مدت چند سال توان کارکردن دارند. مثل بازیکنان رشته‌های ورزشی که چند سال زمان شکوفایی دارند و پس از آن به رکود می‌رسند. اگر با سیری که اکنون در ایران وجود دارد پیش رویم بسیاری از تصویرگران حرفه‌ای از کار خود دلسرد می‌شوند. بسیاری از تصویرگران بزرگ از میدان حرفه‌ای حذف شده‌اند چراکه دیگر امیدی به ادامه فعالیت ندارند. حقوقشان رعایت نمی‌شود، امنیت شغلی ندارند و به فکر ارتقای هنر خود نخواهند بود چون درگیر روزمرگی‌ها می‌شوند و فرصت به روز شدن را نمی یابند. از کار تصویرگری فاصله می‌گیرند و به شغل های دیگر روی می‌آورند. همین موضوع سبب می‌شود هنر یک جامعه به سرعت رو به افول بگذارد و فرهنگ رفته رفته رنگ ببازد. 

کسانی که داعیه فرهنگ و نشر دارند، در واقع نه هنر را می‌شناسند و نه فرهنگ را. در واقع از فرصتی استفاده می‌کنند و تصویرگران جوانی را که دغدغه شان چاپ اولین کتابشان است به خود جلب می‌کنند. روزهای اول شاید تصویرگر حتی از راه یافتن اثرش به یک مایشگاه خارجی هم خوشحال شود. چراکه تصور می‌کند کاری دشوار برایش سهل شده، اما وقتی زمان می‌گذرد و متوجه می‌شود دلالانی به نام ناشر از شرکت دادن اثر هنرمند در جشنواره‌ها و به واسطه کسب مقام توسط هنرمند وام‌های کلان می‌گیرند و اعتبار کسب می‌کنند، و آنوقت حتی هرگز حاضر نمی‌شود، حق هنرمند را بپردازد دیگر حاظر نخواهد بود به نام او و بوسیله او دیگری اعتبار کسب کند. 



به سامان کردن این اوضاع نا به سامان بر دوش کیست؟

باید از مسولان پاسخ خواست، که هر از چندگاهی اعلام می‌کنند در سال اخیر ۲۰۰۰ جلد کتاب

تصویرگران که بار فرهنگی و هنری بازار نشر بر دوش آن‌هاست، پله‌های هرمی را می‌سازند که مسولان بر بالای آن ایستاده‌اند.
چاپ شده‌است. آن‌ها باید کاری کنند تا از تصویرگر پایین هرم تا تصویرگر بالای هرم بتوانند آرامش داشته‌باشند و نگران مخارج خود نباشند.
کسی که بسیار حرفه‌ای است؛ ۵۰ کتاب در دستش دارد و یک تصویرگر تازه‌کار که حتی بسیار حرفه‌ای تر از دیگران است باید نگران این باشد که در سال حتی یک کتاب چاپ شده ندارد. حال درک و فهمی می‌ماند که باید ناشر بدست بیاورد و نوجوان و جوان را جذب کند وجود ندارد. فضایی که خانم خلعتبری به آن توجه کرد. 



شباویز چه تمایزی داشت که توانست بهترین ها را به خود جلب کند؟

او در بسیاری مواقع به تصویرگری خدمت کرده است و گامی فراتر از ناشران دیگر برداشته. شاید بتوان گفت ۵۰ تصویرگر از ۱۵ تا ۵۰ سال با او کار می‌کنند. هر هفته که نزد او می‌‌رفتند، به آن‌ها سفارش کار می‌داد. یعنی ورود به همکاری مثل دهانه قیف باز بود و از آن‌طرف اگر قابلیت کافی ا داشت به چاپ می‌رسید. و در غیر این صورت حتی اگر یک سال رفت و آمد می‌کرد امکان چاپ اثرش نبود. شباویز با هوش و درایتی که داشت تصویرگران را جذب کرد و تیراژ بالایی به چاپ رساند و دستمزد اندکی به هنرمند می‌داد .من اولین کتاب خود «بازی جدید» را در انتشارات شباویز به چاپ رساندم. یک سال رفت و آمد کردم تا کارم را تا حدودی پذیرفت و چاپ کرد. 

اما این قیف در برخورد بسیاری از ناشران واژگون است. به این صورت که وارد شدن به سیستم کاری آنان بسیار دشوار است و در عوض هر کاری که پس از ورود انجام دهی چاپ می‌شود و نظارتی بر کیفیت آن نیست. ناشران دیگر به کیفیت کار نظارت ندارند. فردی که مستعد است و علاقه به همکاری با ناشر را دارد به سختی می‌پذیرند، پول کمی به او می‌دهند و این موضوع در شهرستان‌ها بسیار مشخص تر است. تمام سود را ناشر به جیب می‌ریزد. 

اما همیشه چاپ اثر با پرداخت دستمزدهای نازل اتفاق می‌افتد. تصویرگربه میزان حق خود آگاهی ندارد و تصور می‌کند این عرف بازار است. البته طبیعی است که اولین تجربه با اشتباه در شناختن حقوق فردی همراه است اما این دلیل مناسبی نیست تا ناشران حق تصویرگر را زیر پا بگذارند. 

از طرفی تصویرگر برای آن‌که همکاری با او را بپذیرند و از سیر هنری مورد نظرش دور نماند مجبور به قبول شرایط موجود می‌شود. اما تنها راه آن این است که آن‌قدر اعتراض کنیم تا مسولان به این موضوع پی ببرند که تصویرگران که بار فرهنگی و هنری بازار نشر بر دوش آن‌هاست، پله‌های هرمی را می‌سازند که مسولان بر بالای آن ایستاده‌اند. اگر هنرمندان و نویسندگان نبودند، ، هیچ کتاب کودکی منتشر نمی‌شد. پس تصویرگر و نویسنده بدنه هرم فرهنگ جامعه اند. 

در نهایت می توان گفت باید قانونی تصویب شود که فردی که کتابی در دست دارد با خیال آسوده به فعالیت بپردازد و از سوی دیگر کسی هم که چند کتاب در دست دارد از آن ها سرسری نمی‌گذرد و همه با حوصله به کار می‌پردازند.

کد خبر: 46018
Share/Save/Bookmark