کاوه میر عباسی در گفتگو با هنرنیوز:
در حال حاضر کفه ترجمه به نفع واردات سنگین تر است
تاريخ : يکشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۲۳
کاوه میر عباسی گفت: در حال حاضر کفه ترجمه به نفع واردات سنگین تر است.
میر عباسی _مترجم_ در گفتگو با خبرنگار سرویس ادبی هنرنیوز در خصوص حوزه ترجمه و پیوندها و تعاملات آن با سایر ملل گفت: قطعاً برای شناخت ادبیات سایر ملل اگر مخاطب نتواند متن را از زبان اصلی بخواند به ناچار باید سراغ ترجمه برود و این در مورد همهی کشورها صادق است؛ چون بعید است کسی به همه زبانها مسلط باشد و بخش عمدهی ادبیات دنیا را هر شخص به واسطه ترجمه میخواند.
وی تعامل را از وجوه بارز ترجمه در اندیشه ملل برشمرد و گفت: ما با ترجمه آثار دیگران از یک طرف با آثار سایر ملل آشنا میشویم و هم از طریق ترجمه با آثار ملت ما آشنا میشوند حال آنکه در این رابطه کفه به کدام سمت سنگینتر باشد من فکر میکنم تعداد آثاری که به زبان فارسی ترجمه میشود بسیار بیشتر از آثار فارسی است که به زبانهای دیگر ترجمه میشوند و آنقدر که ما از ادبیات غرب شناخت داریم آنها از ادبیات ما شناخت ندارند که در این مورد پارامترهای مختلفی دخیلند از جمله آنکه؛ فارسی زبان بینالمللی نیست و طبعاً کسانیکه زبان فارسی میدانند زیاد نیستند و بعد اینکه ادبیات ما آنچنان که باید و شاید در خارج از مرزها معرفی نشده است و در عوض ترجمههای ما از کشورهایی اروپایی و آمریکایی و هم کشورهایی چون ژاپن یا کشورهای عرب زبان و حتی ترکیه به نسبت ترجمه آثار فارسی زبان در آن کشورها بسیار است و این یک تعامل دو سویه است. میر عباسی در پاسخ به این پرسش خبرنگار هنرنیوز در این خصوص که «آیا دورهای در تاریخ ترجمه ایران بوده است که ادبیات ایران توانسته باشد گوی سبقت را از دیگر ملل برباید و در این حوزه هم پای آنان گشته باشد؟» گفت: در دورههای اسلامی بسیاری دانشمندان همچون ابنسینا نوشتههای خود را به زبان عربی تألیف کردهاند و تا یک مقطع پس از اسلام، زبان رایج فرهنگی و علمی عربی بوده و نویسندگان ما اغلب به این زبان نوشتهاند، آثار خود را و این شبهاتی که درباره ملیت برخی از آنان به وجود آمده است به همین دلیل است.
این مترجم پیشکسوت افزود: اگر به آثار کلاسیک فارسی رجوع کنید آثار شناخته شده بینالمللی مثل شاهنامه، گلستان، حافظ، مولانا، خیام را داریم که چهرههای شناخته شدهای هستند و جایگاهی برابر بزرگان ادبیات کلاسیک دنیا دارند اما در حوزه ادبیات معاصر به خصوص رمان به این دلیل که رماننویسی در فرهنگ ما وجود نداشته و ما چیزی به اسم روایت داشتیم؛ داستانهایی مثل دارابنامه یا ابومسلمنامه یا داستانهای پهلوانی مثل سمک عیار که به هر ترتیب رمان نیستند و رمان پدیدهای است که از غرب به ایران آمده است و اگر بخواهیم تاریخ ترجمهمان را بررسی کنیم نقطه آغاز آن به دوران قاجار میرسد و رمان یک پدیده وارداتی در کشور ما محسوب میشود که ما در حقیقت رمان را از غرب آوردهایم و اصول آن را هم منطبق با اصول رماننویسی غرب مجبور به رعایت بودهایم و کسانی چون هدایت یا جمالزاده در ابتدا در رماننویسی تجربه زیادی نداشتند و به نوعی دنبالهرو رماننویسهای غربی بودهاند و این نداشتن سنت رمان، موضوعی است که علاوه میشود بر این نکته که زبان ما کمتر شناخته شده است و این هر دو تا موانعی بودند که باعث شدند ادبیات معاصر فارسی آنچنان که باید و شاید نتواند در دنیا معرفی شود.
میرعباسی در خصوص مقایسه غنای فرهنگی ادبیات ایران در مقایسه با ادبیات غرب گفت: اگر تاریخ ادبیات ایران را در گستره وسیع آن نگاه کنیم، ادبیات ایران بیشتر ادبیات منظوم بوده است، اما سنت داستان ما یا ادبیات منشور کهن ما در داستانهای پهلوانی مثل رمان ابداً به پای آثار منظوم ما چون شاهنامه نمیرسد، ما هرگز نتوانسته ایم در عرصه نثر آنچنان که در شعر خودنمایی کردهایم خود را مطرح کنیم حتی در دوران گذشته آثاری که بتوانند ماندگار بشوند اندک است و ادبیات ما بیشتر یک ادبیات تغزلی و شعرگونه است و داستان منشور، ژانری بوده است که در حاشیه قرار گرفته است مثل دارابنامه، سمک عیار و حسین کرد شبستری که بیشتر ادبیات تفننی محسوب میشدند و به همین دلیل زبان ما برای شعر قابلیتهای بسیاری پیدا کرده است و در عرصه نثر دچار قدری عقبماندگی است.
وی واردات فرهنگی در حوزه ادبیات ایران را با میزان صدور به سایر ملل نابرابر ارزیابی نمود و تصریح کرد: در حال حاضر کفه به نفع واردات سنگینتر است؛ کافی است در یک سال به آثاری که به زبان فارسی ترجمه میشوند نظری بیفکنید و آن را مقایسه کنید با آثاری از زبان فارسی که در کشورهای دیگر ترجمه میشود و این مسئله دلایل بسیار دارد، ما به هر صورت دربارهی ادبیات داستانی صحبت میکنیم و در کشور ما رمان نتوانسته است به خوبی دیگر ژانرها به دنیا متن عرضه کند.
میر عباسی ایم مسئله را چنین آسیب شناسی نمود: برخی دلایل، خود، هم علت هستند هم معلول؛ اگر ما بیاییم و فرآیند تحول ادبیات را نگاه کنیم به واقع در قرن 19 در غرب نویسندگی به عنوان یک شغل مطرح شد و غرب با نویسنده حرفهای رو به رو و طیف خوانندگان گسترد شد، این در حالیست که در کشور ما تیراژ کتاب بسیار پایین است و درآمدزا نیست و خواننده حرفهای وجود ندارد و کتاب هم در سبد خرید خانوار جایی ندارد و طی بیست سال گذشته تیراژ کتاب در حال کاهش است، همین که نسل جوان آنطور که باید و شاید توجه به کتاب ندارد و رغبت به مطالعه کم است خود بیانگر همین قضیه است، وقتی نویسندگان حرفهای نباشند با کمبود گسترده مواجه میشویم هم در ادبیات نخبهگرا و هم ادبیات عامه، علاوه بر آن ما کتاب پر فروش نداریم. وانگهی در کشورمان خواننده پایدار هم نداریم و یک جور دایره بسته است.
وی در تصریح راهکار رفع این آسیب به ترغیب مطالعه در افراد اشاره کرد و بیان داشت: من شخصاً نتوانستهام درک کنم که علاقه به مطالعه چرا در کشور ما اینقدر کم است، مثلاً سینما پرطرفدار است و شناخت عمده مردم از سینما خیلی بیشتر است، این در حالیست که توفیق ادبیات بسته به این است که مطالعه به صورت یک عادت در بیاید که در کشور ما اینطور نیست و تقاضا کم است که به طبع عرضه هم پایین میآید، علت العلل عدم رغبت کافی به مطالعه است و این نیاز به یک جامعهشناسی فرهنگی دارد.
کاوه میرعباسی در پاسخ به این پرسش که «به نظر شما تشکیل یک مرکز ترجمه با حمایت مسئولین یا تشکیل یک شورای صنفی چقدر به حل مشکلات حوزه ترجمه کمک میکند؟» گفت: قطعاً اگر مترجمان، اتحادیه یا صنفی داشته باشند بسیار مؤثر خواهد بود زیرا در کشورهای دیگر جایی به اسم خانه مترجمین وجود دارد و لازم است که چنین مرکزی گستردهتر با مشکلات مترجمین در ارتباط باشد و جنبهی عملی آن از جنبه تشریفاتیاش بیشتر باشد.
این مترجم در تحلیل معیارهایش برای ترجمه و بازار نشر به عنوان اهرم مؤثر بر آن گفت: مترجم حتی اگر نخواهد بر بازار نثر و جنبه اقتصادی توجه کند مجبور به واکنش است، چندانکه برای خود من وجه اقتصادی در گزینش کتابهایم مؤثر یا معیار اول نبوده است، یعنی من کتابی را صرفاً به دلیل اقتصادی ترجمه نکردم و درست به همین دلیل برخی کتب را ترجمه نکردم چون ناشری برای آن پیدا نمیشد اما معیاری که همیشه برای من اصل بوده است آثاری است که مهم هستند مثل کتبی که جایشان در کتابخانه ادبی خالی است و عامل اقتصادی به هر صورت بسیار دخیل و مؤثر است.