مریم اطیابی- به گزارش هنرنیوز؛ در مسیر دربند تا کاخ سعدآباد نخستین چیزهایی که چشم هایت را آزار میدهد ساخت و سازهای جدید است . بیگمان وقتی در کاخ بایستی دیگر کوهها را نخواهی دید. این را عصر ۲۳ دی ماه وقتی ساعت ۱۵ به درب ورودی کاخ میرسیم به عینه تجربه میکنیم. بلیط گالری ۵ هزار تومان است و البته مجزا از بلیط مجموعه سعدآباد. بالاخره جالب است بدانی اسم خانم خطیبی که به دلیل قطع درختان سعدآباد و ساخت گالری - رستوران بر سرزبانها افتاده فقط به این موضوع ختم نمیشود و میگویند او ابتدای درب زعفرانیه پشت موزههنرهای زیبا هم گالری صنایع دستی دارد. فقط بلیط ورودی (۲۵۰۰ تومان ) را به علاوه بلیط گالری میگیریم. مرد پشت گیشه تأکید می کند:« تا قبل از ساعت ۱۶:۳۰ دقیقه بازدیدتان را به اتمام برسانید. در ضمن اگر از گالری خرید کنید مبلغ بلیط را به شما باز میگردانند؟!»
حالا دقیقاً به محل قطع درختان نزدیک شدهایم . کمی جلوتر سمت راست ساختمان سفیدی توجهت را جلب میکند. این ساختمان را بیشتر با حاشیههای معاون اسبق میراث فرهنگی میشناسند. محل استقرار و سکونت تابستانی شاهان قاجار و بعد خاندان پهلوی چه روزها که به خود ندیده است. به عمر خبرنگاری ما قد نمیدهد اما در همین مدت، ما هم کم نشنیدهایم و ندیدهایم از خبر استقرار آتوسا مومنی در ساختمان «دولو» که در توجیه این اقدامش گفت:«من از خانه های سازمان کاخ سعد آباد برای انبار وسایلم که از شیراز به تهران آمده بودم استفاده کردم در حالی که این خانه اصلا برای سکوت مناسب نبود.» تا خبر سکونت یکی از روسای چند ماهه کاخ که پیش از این خود در مجموعه مدیر برخی موزهها بوده است. شكايت هنرمندان از مدیر اسبق کاخ هم كه جای خود دارد، تغيير و اخراج صاحبان برخی از مشاغل در سعدآباد پس از تصدی او و نارضايتیهای آنان، نحوه برخورد و ادبيات خاص او با مراجعان، نارضايتی كاركنان و... و از همه مهم تر حاشيههای فك پلمپ يكی از كافی شاپهای مجموعه همه و همه جلوی چشمانتان رژه میروند و البته این روزها خبر قطع درختان سعدآباد را هم باید به این فهرست اضافه کرد که مدیر روابط عمومی از آن با عنوان خبر یک کلاغ و چهل کلاغ یاد میکند و خوشحال است که به قول خودش ۸ درخت بوده نه ۱۴ تا، کاج و چنار هم نبوده بلکه درخت «عرعر» بوده است!!!
راستی واقعاً فرق میکند جنس درختان چیست؟ یعنی شهرداری قانون جدیدی وضع کرده که به موجب آن میتوان درختان عرعر را قطع کرد؟ شاید هم مسوولان محیط زیست به این نتیجه رسیدهاند که کلیه درختان عرعر را میتوان قطع کرد و مثلاً به جای آنها گالری – رستوران کاشت؟! خب شاید اگر حساب و کتاب ریاضی شما هم خوب باشد، یا اگر شما هم دچار تب خصوصیسازی و سونامیهای مختلف شده باشید قطعاً تأیید میکنید که باید شبانه ۱۴ درخت اَرار در محدوده فضای سبز ضلع شمالی کاخ سعدآباد قطع کرد و بخشی از این دیوار که پیش از این مرکز نقلیه و تعمیرگاه بوده را هم تخریب کرد و به جایش گالری – رستوران ساخت!
سمت چپ رو بروی زمینی که درختان آن را سر بریدهاند، میایستیم همان مکانی که پیش از این چادر کشیده بودند و کافی شاپ بود و حتی مشایی و بقایی هم در آن گام نهاده بودند. بعدها خرابش کردند و سرمایهگذار را هم... این جا هم خرده شکسته تنه درختان را بوضوح میتوان دید هم بقایای نخالههای ساختمانی را. از کنار ساختمان «دولو» میگذرم، تلخند میزند به روزگار. انگار میخواهد بگوید این قصهها را که دیگر از بر شدهایم برای چه تا اینجا آمدهاید؟! «دولو» حالا در دوره ریاست منصور زاده بر کاخ ،تبدیل به نگارخانه دائمی شده است. دیگر از سه خانواده سکنی گزیده که با هزینه سازمان میراث فرهنگی بیش از ۲۰۰ میلیون تومان از بودجه دولت را صرف اقامت خود کرده بودند، خبری نیست و اینجا پاتوق هنرمندان شده است. راستی چرا تاریخ تکرار میشود؟! یاد انتهای سریال «مدارصفردرجه» میافتم آن هنگام که سرگرد فتاحی ديالوگ به يادماندنی ميگويد. در حالیکه با چشمهای خيس و چهرهای خسته از بيداد زمانه ميگويد:« ما سالهاست که بر روی يک مدارصفردرجه ايستادهايم و در دور باطل ميچرخيم.»
عکسها را که میگیریم، حتی حس تأسف خوردن هم نداریم از بس که انتهای چنین داستانهایی را حفظ شدهایم. دونفری را که میبینیم خبر را تأیید میکنند و البته بر این موضوع صحه میگذارند که رییس یگان حفاظت تا چند وقت دیگر بازنشسته میشود و به دلیل مصاحبه با رسانهها درباره قطع درختان و جلوگیری از انتقال شبانه جنازه درختان به بیرون از کاخ فعلاً برکنار شده است. پچپچههای این کاخها شنیدنی است.
راهی گالری میشویم با شکلات به استقبالمان میآیند و توضیحات مفصلی در مورد آثارشان میدهند. گالری فرش هم دارد. موقع برگشت هم از برگزاری توری خبر میدهند که پیش از این ۹۶ هزار تومان بوده و با بررسی بیشتر و صد البته مخاطب شناسی حالا به بیش از ۴۰ هزار تومان برای جذب مشتری کاهش یافته و با این تور میتوانی به صورت VIP از موزههای کاخ دیدن کنی و پذیرایی شوی!
باز هم به یاد دوره مدیر اسبق کاخ در دولت دهم میافتم. با آمدن او تعداد زيادی از تازه واردان در مجموعه مشاهده میشدند كه همگی به زبان مادری او صحبت میكردند و اصطلاحاً همشهری وی بودند . از رفت و آمد گروههای فیلمسازی تا واگذاری کلیه واحدهای درآمدزای اين مجموعه به طيف خاص، تیتر آن روز رسانهها بود . غرفهها در حاشيه سعدآباد بنا شده بودند و از سيرترشی تا مربا و تابلوهای دست ساز و... میفروختند. حدود ۲۳ تا ۳۵ غرفه فقط در يكی از ضلع های مجموعه بنا شده بود. در آن زمان رسانهها نوشتند که غرفههای سه ميليون تومانی حق رهن خودشان را نه به سازمان و نه به كانون بلكه به او پرداخت كرده بودند و عجيب آنكه حاج خانم رسيدی به آنها نمیداد. حالا کمی پیشرفته شدهایم پشت موزه هنرهای زیبا را اختصاص به این کار دادهاند و بنری هم در ابتدای درب زعفرانیه زدهاند تا از محل دقیق فروش مطلع شوید!
باز میگردیم. روبروی کاخ بهمن میایستیم. دل به دریا میزنیم تا به سراغ یوسف منصورزاده برویم. شایعه استعفای رییس جدید مجموعه سعدآباد که به دلایل قانونی حکم سرپرستی دارد نه ریاست هم قوت گرفته است. منصورزاده دارای کارشناس ارشد باستانشناسی و دکتری موزه شناسی از انیستیتوی موزه ملی هند(دهلی نو)است. شاید اگر بخواهیم فارغ از اتفاقات اخیر به انتخاب منصور بنگریم او تنها متخصصی است که پس از مدتها بر مسند ریاست این کاخ نشسته است. البته شاید برخی این انتقاد را وارد بدانند که او یک چهره دانشگاهی است نه اجرایی اما وقتی کارنامه کاریش را در این مدت ورق میزند نسبت به همتایانش نمره قابل قبولی دارد. او در طول این مدت اقدامات شایسته ای برای کاخ انجام داده است.
«ساختمان نقلیه جزو مجموعه اصلی سعدآباد نیست. ساختمانی که پیش از انقلاب قرار بوده بنیاد اشرف بشود و نیمه کاره باقی مانده است. و پس از انقلاب این مکان بین سالهای ۷۲ تا ۷۸ مدتی به مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی تبدیل شده است. پس از آن سنگفرش شده و کوره هایی برای هنرهای سنتی مانند سفال در آنجا احداث و تبدیل به کارگاههای هنرهای سنتی شده است. دانشکده بعداً اینجا را تحویل میراث فرهنگی میدهد و مدتی هم این فضای باز تبدیل به تعمیرگاه و محل نگهداری خودروهای سعدآباد میشود. البته بعدها برخی از ساختمانهایش به مهمانسرایی برای سازمان میراث فرهنگی تبدیل میشود. در نهایت به عنوان رستوران تحویل صندوق تعاون میشود. و کلا آن محدوده را چادر میکشند و با اضافه کردن الحاقاتی مانند سرویس بهداشتی و ... به شکل یک رستوران سرپوشیده در میآید که پس از کاربری ۷ الی ۸ ساله رستورانی، دوباره سازهها از سال ۸۹ - ۹۰جمع آوری و تبدیل به ویرانه یشود» این توضیحاتی است که منصور زاده درباره تاریخچه ساختمان نقلیه میدهد.
او درباره دیوار تخریبی تأکید میکند که این دیوار الحاقی است و حتی یک دیوار قدیمی و یک آجر با قدمت پهلوی و عقبتر را هم نمیتوان جابهجا کرد.
حالا خسروی نامی که مشاور اجرایی است به کمک منصورزاده میآید و میگوید:« کل این بخش الحاقی است و قرار است پس از پاکسازی، طرح نهایی که به بنای اصلی آسیبی وارد نمیکند در این زمین به اجرا درآید.»
منصورزاده درباره نخالهها هم توضیح میدهد:« هنوز نخالههای زیادی باقی مانده که باید بیرون بیاید.آنجا چندین ساختمان الحاقی وجود دارد که بین چند خانوار تقسیم شده بوده و حتی در آن زندگی میکردند. آن قسمت الحاقی دیوار کشی شده و مجزا است و ادامه آن به ساختمان نقلیهای میرسد که قبلاً جزئی از اینها بوده است و از قسمت پشتی دربی به سوی آن باز کردهاند که تبدیل به ساختمان نقلیه شده است و خود این ساختمان هم الحاقی است. بنابراین هیچ جایی از این ساختمان تخریب نشده و صرفاً تخلیه شده است.»
به گفته منصورزاده طرحهای مختلفی به آنها ارسال شده که برخی از آنها در شورای فنی مرکزی رد شده است. و تبدیل این مکان به گالری – رستوران بهترین گزینه بوده است. در حال حاضر در مکان مورد نظر یک نیم طبقه به صندوق حفظ و احیا تعلق دارد و بخشی هم به یگان حفاظت اختصاص دارد.
سرپرست کاخ سعدآباد اطمینان میدهد که قرار است یگان حفاظت هم از آن محدوده برود و محوطه آزاد و این زمین به صورت باغ ایرانی احیا شود.او از باغ ایرانی میگوید اما نقشههایی که به دستم میرسد خبر از طراحی یک گالری – رستوران میدهد. او از همراهی شورای فنی و انجام کلیه اقدامات زیر نظر شورای فنی خبر میدهد و پیگیری من از بیاطلاعی شورای فنی از این طرح پرده بر میدارد؟!
او به زیر زمینی هم اشاره میکند و توضیح میدهد:« دو طبقه زیر زمین در همان محل کشف شده که ۳۰ سال بلا استفاده مانده است و حالا میخواهند این دو طبقه ۱۰۰۰ مترمربعی را ساماندهی کنند تا تبدیل به گالری صنایع دستی شود و در یکی از همان طبقات کافی شاپی هم ایجاد شود. اما حیاط( روی زمین) تبدیل به باغ میشود.»
اما واقعاً چه ضرورتی وجود دارد که به جای صرف هزینه برای بخشهای دیگر کاخ بودجهای برای احداث گالری- رستوران صرف شود؟ او میگوید : « اینجا به بخش خصوصی سپرده میشود تا درآمدزایی شود.»
خسروی نیز از دغدغه و مشکلات مجموعه سعدآباد برای برپایی گالریها و نمایشگاههای هنری و میراث فرهنگی و صنایع دستی سخن میگوید که گریبانگیر موزههای مجموعه شده است و به مرور به آثار و دیواره کاخها آسیب میزند و ساخت این گالری را راهحلی برای این مشکل میداند. او به آثار هنری و صنایع دستی هنرمندان فرهیخته ای اشاره میکند که به دلیل کمبود جا در انبارهای سعدآباد دپو شده است.
او مزیت این گالری را نزدیکی به درب دربند، همچنین بیرون بودن از مجموعه سعدآباد و قرار گرفتن در زیرزمین میداند که کمک میکند پس از ساعت اداری نیزبه کار خود ادامه دهد و مورد بازدید قرار گیرد.
حال یک پرسش دیگر هم مطرح می شود. میگویند سرمایهگذاران پیشین کافی شاپها را با وسایلشان بیرون انداختند و همین امر موجب درخواست خسارت میلیاردی آنها شده است. فرض کنیم ما خودمان را توجیه کردیم که بریدن درختان و ساخت گالری- رستوران هزار محسنات دارد که ما از آن بیخبریم! فرض کنیم که پذیرفتیم هیچ سازهای همچون برج ایفل در دوطبقه به جای درختان سبز نخواهد شد و هرآنچه اتفاق خواهد افتاد کلا زیر زمین خواهد بود. چه تضمینی وجود دارد پس از پایان دولت و ساخت این گالری –رستوران که اصلاً روی نقشه هیچ شباهتی به آنچه می گویند ندارد و رسماً یک سازه جدید و عمارت است، دولت بعدی هوس نکند این سازه را تخریب کند یا کاربری آن را تغییر ندهد. فرضآ رییس بعدی سازمان نخواهد آنجا استخری بنا شود یا کتابخانهای ، بانکی یا بورس اموالی یا...
منصورزاده در این باره اظهار میکند:« هیچ تضمینی در این زمینه وجود ندارد چرا که اینجا ایران است و این سیاست کلی مملکت است که با رفتن دولتها و آمدن دولت جدید برنامهها و پروژهها تغییر میکند. اما امیدواریم با رفتن و آمدن دولتها اقدامات خوب ماندگار باشد و دچار تغییر نشود.»
او اضافه میکند: هنوز برای این زیرزمین قراردادی جهت ساماندهی و احیا با بخش خصوصی بسته نشده است. فعلاً پاکسازی شده تا از طریق مزایده به بخش خصوصی واگذار شود.
اما آیا این طرح ساماندهی زیر نظر شورای فنی کاخ انجام شده است؟ منصورزاده میگوید :« خیر این طرح برای شورای فنی مرکزی ارسال شده است.» به دنبال آن خسروی هم توضیح میدهد:« اینجا هر اتفاقی که بیافتد باید اداره کل موزهها و معاونت میراث فرهنگی آن را تأیید کنند.»
قرار بوده این کار تا عید انجام شود که منصورزاده بعید میداند چنین اتفاقی تا آن زمان رخ بدهد.اما آیا مزایده از طریق صندوق حفظ و احیا انجام خواهد شد؟ منصورزاده میگوید :« صندوق برای بناهایی است که کاربری آنها تعریف نشده است . کاربری مجموعه تاریخی- فرهنگی سعدآباد کاملاً مشخص است.»
به گزارش هنرنیوز؛ همچنان پرسشهای زیادی گوشه ذهن باقی میماند.قربانی این داستان کیست؟ درختانی که به جرم «عرعر» بودن قطع میشوند؟ یا خطیبی نامی که برخی ردپای او را در قطع درختان مشهود میدانند؟ شاید هم متخصصی که موهایش را در آسیاب میراث فرهنگی سفید کرده است اما چون به حرف مافوقش گوش داده و اطاعت امر کرده، قرعه قطع درختان و ساخت گالری – موزه به نام او خورده است؟ شاید هم قربانی رییس یگان حفاظتی باشد که اطلاعرسانی کرده است؟ هر چه باشد قربانی آن مدیر روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی نیست چون او وظیفهاش را خوب میداند دفاع تمام قد از عملکرد رییس سازمان حال تپه چغامیش باشد یا کاخ سعدآباد فرقی ندارد.
اما شاید قربانی این ماجرا فقط میراث فرهنگی باشد، دیر زمانی است که آدمها پا برگردهاش میگذارند، میآیند و میروند، طرحها میدهند و سخنها میگویند. میخواهند آخرین شیره جانش را نیز بدوشند به اسم خصوصیسازی، درآمدزایی، گردشگری و... حیاط خلوت سیاسیون میشود و سکوی پرتاپ آنان برای خیزهای بلندتر. دیر صباحی است که دیگر حتی صاحبان مجلس عزایش نیز گریه نمیکنند، پوستشان کلفت شده از بس که هر روز یک خبر درباره شگفتی اقدامات نامحرمان و نامتخصصان بر مسند نشین شنیدهاند. حالا دیگر خود همراهی میکنند این قوم را با سکوتشان با فراموشیشان با مسامحهشان با موافقتشان و ... « ما سالهاست که بر روی يک مدارصفردرجه ايستادهايم و در دور باطل ميچرخيم.»