دستآوردهای غرورآفرین؛
مشایی و بقایی را ول کنید، یکی ملک زاده رو بچسبه!
ثبت بیش از ۳۰ هزار اثر منقول باستانی اگر واقعیت داشت و فقط یک ادعای توخالی نبود واقعاً هم کار غرورآفرینی میبود، ولی چه فایده که اشیاء منقولی را که سالها قبل از اختراع رایانه در دفاتر ثبت کرده بودند در روز روشن آمدند و از موزۀ تبریز دزدیدند و آب از آب تکان نخورد!
تاريخ : چهارشنبه ۱۲ تير ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۰۸
جوک «مارادونا را ول کنید، یکی غضنفر رو بچسبه!» را حتماً شنیدهاید (اگر هم نشنیدهاید از دوستانی که شنیدهاید بپرسید). ظاهراً وضعیتی مشابه در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در جریان است.
وقتی صحبت از اقدامات ناصوابی که در سازمان و میراث فرهنگی و آثار باستانی و تاریخی ایران وارد آمده همگان بلافاصله به یاد مشایی و بقایی و پس از آنها محمدشریف ملک زاده می افتند.
او پس از ورود به سازمان میراث فرهنگی برای مدتی نه چندان طولانی سمت معاونت گردشگری را برعهده داشت. پس از آن با دوری شمسی-قمری و با فشار حمید بقایی قصد داشتند او را در وزارت امورخارجه نفوذ دهند که اعتراضات فراوانی را برانگیخت و در نهایت عملی نشد. در همین حال، آقای دکتر ملک زاده به دلیل اتهامات مالی به زندان افتاد. وی تا همین اواخر در زندان بود، اما فقط چند روز پس از آزادی با قید ضمانت به پست ریاست سازمان منصوب شد.
به قول روزنامه کیهان: « ملكزاده از اتهامات وارده تبرئه نشده است، بلكه با «عفو» از زندان آزاد شده بنابراين «سابقه سوء» وی مانع از واگذاری مسئوليتهای حساس و مهم به ايشان است.» اما عجبا در کشوری که شما اگر بخواهید رفتگر روزمزد شهرداری هم بشوید باید گواهی عدم سوءپیشینه ارائه دهید به چه آسانی میتوان از زندان درآمد، لباس عوض کرد و معاون رئیس جمهور شد.
در هر حال، آقای دکتر اکنون پشت میز ریاست سازمان میراث نشسته و از ثبت بیش از ۳۰ هزار اثر باستانی در پایگاه دادههای رایانهای خبر میدهد، قسمتهای گوناگون سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری را، چنان که گویی ارث پدریاش است، به بخش خصوصی واگذار میکند و مانند تمام مدیران دولتی، سرنا و دهل برداشته و گوش مردم را با داد و هوار دربارۀ کارهایی کر میکند که به نظر خودش دستاوردهایی هستند «غرورآفرین» (روزنامۀ ایران، ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۲، ص ۲۲).
البته این کار مصداق بارز «خود گویم و خود خندم، عجب مرد هنرمندم» است، اما ثبت بیش از ۳۰ هزار اثر منقول باستانی اگر واقعیت داشت و فقط یک ادعای توخالی نبود واقعاً هم کار غرورآفرینی میبود، ولی چه فایده که اشیاء منقولی را که سالها قبل از اختراع رایانه در دفاتر ثبت کرده بودند در روز روشن آمدند و از موزۀ تبریز دزدیدند و آب از آب تکان نخورد! باز هم چه فایده که سازمان میراث فرهنگی از این طرف مرتب اثر ثبت میکند، و از آن طرف از وزارت نیرو و راه و نفت گرفته تا روستاییان و حفاران قاچاق میزنند و میکنند و میبرند. صرفاً ثبت در یک دفتر یا رایانه نمیتواند یک اثر باستانی را محفوظ بدارد، اما اینها قسمتهای سخت و پرزحمت کار است که آقای دکتر را با آنها کاری نیست و بهتر است در موردشان صحبت نکنیم، بلکه جارو کنیم زیر فرش تا کسی متوجه نشود. ایشان فقط ثبت میکنند، این که چند اثر ثبتی از نابودی حفظ میشوند دیگر به ایشان ربطی ندارد!
و اما، آقای دکتر ملک زاده، اکنون برای این که نام خود را در فهرست جفاکاران به میراث فرهنگی ایران، و همراه با مرشدانش مشائی و بقائی، در تاریخ سازمان میراث فرهنگی ثبت کند چوب حراج برداشته و در آخرین روزهای مدیریتش سازمان میراث فرهنگی را تکه تکه کرده و چون گوشت قربانی به بخش خصوصی واگذار میکند، به طوری که به نظر میرسد در نهایت آنچه را که از سازمان میراث فرهنگی باقی میماند بایستی در یک کیسۀ زباله بریزند و به دولت یازدهم تحویل دهند.
البته اقدامات ملک زاده در آخرین روزها اعتراضات فراوانی را از سوی باستانشناسان، علاقهمندان به میراث فرهنگی ایران، دلسوزان آثار باستانی کشور و حتی کمیسیون قضایی مجلس برانگیخته است که خوشبختانه و ظاهراً این اقدامات باعث شده تا آقایان فعلاً از صرافت واگذاری حوزه میراث فرهنگی به بخش خصوصی چشم پوشی کنند و حداقل در کلام بگویند که میراث فرهنگی جزو امور حاکمیتی و غیر قابل واگذاری است اما این دلیلی برای راحتی خیال میراث دوستان نیست چرا که سازمان میراث فرهنگی در هشت سال اخیر کی به حرف این و آن (کارشناسان و متخصصان و دانشگاهیان) گوش داده که این بار دوم باشد.
آقای دکتر و روابط عمومی سازمان همواره تمام اقدامات این سازمان را کاملاً در چارچوب قانون و مطابق اختیارات رئیس سازمان میدانند (رجوع شود به جوابیهها، تکذیبیهها و تهدیدها). رئیس سازمان نیز که مانند اسلافش همواره خود را فراتر از قوانین میشمرد اقدامات خود را کاملاً قانونی و اطاعت از دستور رئیس جمهور و مصوبۀ هیئت دولت میداند؛ به عنوان مثال واگذاری امور تصدیگری که جزو وظایف قانونی سازمان بوده و طی این هشت سال به فراموشی سپرده شده و اینک در طرحی ضربالاجلی بدون نظرخواهی از کارشناسان و بدون اعلام چگونگی نحوه واگذاری در حال اجرا است و به ضرس قاطع دلنگرانی تمام دستاندرکاران بخشهای گردشگری و صنایع دستی و چند برابر آن میراث فرهنگی را به دنبال داشته را این گونه پاسخ میدهد:
«بنده کارم تخصصی و علمی است. استاد دانشگاه هستم. بنابراین حرف تخصصی میزنم. به دولتهای قبل و بعد هم فکر نمی کنم، چون هر دولتی و هر سیستمی هم باید این راه بنده را در سازمان ادامه دهد...احتیاج به پند و نصیحت کسی هم ندارم و این کار را انجام میدهم. حالا هر کسی بعداً نقدی دارد بیاید نقد کند.»
و یا با صراحت اعلام میکند:« هرکس مخالف این طرح است از سازمان اخراج شود» این همه غرور و نخوت دقیقاً زمانی را یادآور میشود که باستانشناسان و کارشناسان گفتند و نالیدند که پژوهشگاه و سازمان میراث فرهنگی را چندپاره نکنید اما بقایی گوشش بدهکار نبود و دوسال بعد تکه تکههای جنازه روی مین رفته سازمان را به تهران بازگرداندند بدون این که بقایی پاسخگو باشد که آخر چرا سازمان رفت و چرا برگشت. و یا پول حیف و میل شده را چه کسی به بیتالمال بازمیگرداند؟
امروز نیز با این سخنان آقای ملک زاده میفرمایند که من تبر برداشتهام و دارم کاری را که مشایی آغاز کرد و بقائی ادامه داد، تلاش میکنم در این چند هفتۀ باقی مانده به پایان برسانم.
با این اوصاف به نظر میرسد دولت یازدهم نیز باید برود یک سازمان میراث فرهنگی از نو بسازد، چون این حضرات تصمیم قطعی گرفتهاند که از سازمان میراث فرهنگی فعلی چیزی باقی نگذارند.
کامیار عبدی
باستانشناس و استاد دانشگاه