به گزارش هنرنیوز؛برنامه این هفته سینما معیار با موضوع « نقد سینما » با حضور کارشناسان سعید نیکورزم و سیدسعید هاشمزاده و با اجرای سید امیر جاوید برگزار شد.
نقد با فرهنگ ملل گره خورده است
در ابتدای برنامه نیکورزم به توضیح "اصطلاح نقد" پرداخت و گفت: نقد با زندگی روزمره ما گره خورده و نباید تصور کنیم که نقد مربوط به حوزه خاصی از ادبیات یا هنر میشود. انسان به عنوان یک موجود اجتماعی وقتی وارد اجتماع میشود مسئله نقد هم مطرح میشود چنان که همواره در زندگی قضاوت میکنیم و مورد قضاوت واقع میشویم و این در مناسبات انسانی ناگزیر است. درواقع، نگاه انسانهاست که نقد را خلق میکند و ظرفیت انسانها، تعاملات، سواد، فرهنگ و رشد معنویشان تعیین میکند که یک جامعه چقدر نقدپذیر است.
وی در پاسخ به این سوال که" آیا هرکس میتواند دیگری را با اصولی که خودش تعریف کرده نقد کند؟" بیان داشت: خیر اینطور نیست، به همان دلیل که مناسبات انسانی دارای یک اصول، خط مشی و یکسری قوانین هست که تحت عنوان مفهوم فرهنگ، خود را نشان میدهد نگاه و قضاوت انسانها هم از اصولی برخوردار است و در بعد کلان و مناسبات انسانی این اصول را عرف، فرهنگ و ادب مردم یا جامعه تعیین میکند و بنابراین رفتار آدمها با یکدیگر و نوع صحبتکردنشان معرف فرهنگ و ادبیاتشان هست. همه ما باید نکاه انتقادی داشته باشیم و نقدپذیر هم باشیم، نگاه انتقادی بود که فلسفه را شکل داد.
مجری برنامه سوال کرد: "آیا گونههای نقد برخاسته از فرهنگهای متفاوت است؟" هاشم زاده در پاسخ گفت: وقتی از مفهوم نقد سخن میگوییم باید بدانیم نقد در فرهنگ تمامی کشورها حضور دارد یعنی وقتی خودمان را از کاری کنار میکشیم و آن را مورد قضاوت قرار میدهیم داریم از کنشی انتقاد میکنیم. نقد در زندگی ما جریان دارد چون یک بحث انسانشناسانه است.
نقد یک دانش تخصصی است
وی در رابطه با اینکه نقد سنجش بین هدف و نتیجه است یا خیر، به صحبت پرداخت و گفت: نقد به معنای این است که با تفکر نفی، پرسش ایجاد میکند و با تفکر نفی پیشنهادی میدهد و سره را از ناسره جدا میکند، منظور این است که یک شخص راجع به پدیدهای قضاوتی دارد و شخصی دیگر راجع به همان پدیده قضاوت دیگری دارد و اینجا وقتی یک امر مثبت و یکی منفی باشد این دو تبدیل به گفتگوی نقادانه راجع به آن پدیده می شود. نقد در هنر یک دانش است، چون پدیدههای علمی و هنری چندمنظورهاند و باید یک فرد منتقد ویژگیهایی داشته باشد تا در موردشان اظهارنظر کند و تفسیر و تحلیلشان کند.
نیکورزم در ادامه صحبتهای ایشان افزود: فکر میکنم حق هر انسانی هست که از نگاه انتقادی برخوردار باشد و حق ماست مورد نقد واقع شویم و جامعهای که فرهنگ نقد نداشته باشد پیشرفت دیالکتیکی ندارد.
مجری برنامه سوال کرد: "کسی که میخواهد سراغ نقد برود حتما باید نگرش منفی داشته باشد؟" هاشم زاده در جواب بیان داشت: بهتر است جای این دیدگاه منفی، دیدگاه پرسشگرایانه بگذاریم یعنی بگوییم شخصی که پرسش میکند دیدگاه انتقادی دارد و میخواهد سره را از ناسره تشخیص دهد.
نیکورزم نیز در همین رابطه صحبت کرد و گفت: با نقد تردید ایجاد میکنید و تا وقتی تردید ایجاد نکنید نمیتوانید وارد پرسش شوید و به همین خاطر نقد یک لبه تیز دارد که برندگی آن ما را میترساند اما این برندگی مثل تیغ جراحی است که قرار است درمان کند و کسی که زیر این تیغ قرار میگیرد باید درک کند که ممکن است زخم ببیند اما قرار است التیام بخش باشد، ضمن اینکه همه جای دنیا و همه منتقدین در برخورد با پدیدارهای مختلف نگاه بیرحمانهای دارند اما این بیرحمی به معنی بیادبی و کینهتوزی نیست و لازمه به کار افتادن یک گفتگوست.
تفاوت نقد قدیم و جدید
هاشم زاده در زمینه پیوند نقد در سینما صحبت کرد و بیان داشت: فرهنگ نقد، فرهنگ مدرنیته در غرب است و فلاسفه غرب بعد از رنسانس، فرهنگ انتقادی را تبلیغ کردند و فلسفهشان رویکردهای انتقادی نسبت به هستی بود. اگر بخواهیم نقد را به سینما بیاوریم باید بگوییم ژست دو واژه نفی و بیرحمی برای دوستانی که میخواهند نقد کنند الگو و اصول شده است، که اینها ذات نقد نیست. یک پایه از نقد هنری در مورد نقاشی و ادبیات نفی بوده است، نفی امپرسیونیسم، نفی اکسپیرسیونیسم، نفی انواع هنرهای نو و سبکهایی که آرامآرام در دوران مدرن و پسامدرن متولد شده، بوده است. آنها فکر میکردند منتقدند چون نفی میکنند و به زیباییشناسی سده ۱۸ وفادارند، اینجا خلط مبحثی داریم که در آن باید بدانیم نقد چیست و منتقد چه کسی باید باشد. متاسفانه الگوی ما در نقد سینما کسی شده که نفی و بیرحمی جزو الگوهایش هست و به آن میبالد.
وی افزود: نقد قدیم امور را مسلم میداند و میگوید قاعده مسلمی هست که باید تراز قرار داد و اثر هنری را کنار آن قواعد میگذارند و شروع به مقایسه میکند و می سنجند، و چون امر مسلم ایدهآل است و اثر هنری ایدهآل نیست، هیچ اثر هنری ایدهآل نیست، مسئله نقد دچار نقص میشود. در صورتی که در نقد جدید که در نیمه دوم قرن ۲۰ شکل گرفت و رشد یافت میگوید امور و تعاریف زیباییشناسی و هر تعریف دیگر درباره هنر که باعث نقد اثر هنری میشود نسبی است و نمیتوان به طور مسلم با بیرحمی نفی کرد. باید ایجاد پرسش کنیم و منطقهایی را به دست آوریم که اثرهنری را قابل مطالعه و قابل تفسیر کند.
مجری برنامه سوال کرد:" این نسبیت، ذات نقد و نقادی را تحت تاثیر قرار نمیدهد؟"
هاشم زاده پاسخ داد: مگر رشد انسان در حال تغییر نیست؟ بحث هنر، بحث زیباییشناسی و بحث سبک و روایت است، وقتی از نقد فیلم و هنر حرف میزنیم با مدیومهایی روبروییم که همه آنها در حال رشد و دگردیسی است. یکی از مشکلات این است که میگوییم درست هست یا غلط هست، و نمیپرسیم تحلیل شما از این درست و غلط بودن چیست، یعنی به دنبال یک امر مطلق میگردیم. در نقد قدیمی فیلم میگفتند این فیلم بد است و یا خوب است اما در نقد جدید به تحلیل و امور آن و پدیدههایی که در آن اثر هنری هست میپردازند و قضاوت را طوری نمود میدهند که برای بیننده ایجاد مطالعه و پرسش کنند، نه اینکه با قطعیت چیزی را رد کنند یا بپذیرند.
نیکورزم نیز در ارتباط با همین سوال دیدگاهش را بیان کرد و گفت: یک تناقض ذاتی همیشه هست چون نقد باید در یک جایی موضع خود را اعلام کند و قضاوت کند و این قضاوت در نفس نقد وجود دارد. چیزی که تحت عنوان مدرنیسم و بعدها پسامدرنیسم میشناسیم میخواهد به عنوان نقد مدرن و پسامدرن تلطیف کند و قضاوت کردن مطلق را کنار بگذارد، ممکن است سوال ایجاد شود که این که نقد نیست، این تناقض ادامه مییابد چون دنبال یکسری اصول میگردیم که بدانیم عیارمان برای قضاوت چیست و بعد متوجه میشویم با پدیدهای برخورد کردیم که تن به اصول مطلق نمیدهد و آن پدیده، هنر است.
نیکورزم در پاسخ به این سوال که " آیا قواعد نقد با گونههای سینمایی شکل میگیرد؟ " گفت: اولین کتاب نقد، فن شعر ارسطو است که درباره تراژدیهای یونان باستان است، این تراژدیها اول نوشته شدند و بعد ارسطو اصول تراژدینویسی را از آن بیرون کشیده است، همیشه اثرهنری شکل گرفته و بعد قواعد و اصولش بیرون آمده و معیار سنجه قرار گرفته است، بنابراین برای رفتن به سراغ فیلم کلاسیک باید نگاه کلاسیک داشته باشیم، اگر کارگردانی مثل تارانتینو یک فیلم وسترن پستمدرن بسازد و خود ژانر وسترن را دچار دگرگونی کند منتقد چگونه میتواند با این فیلم برخورد کند؟
هاشم زاده در ادامه این مطلب اضافه کرد: نقد قدیم قضاوت مسلم را برای اثر هنری قرار میداد یعنی آنجا با لغت و ادبیات بیرحمانه و نفی روبرو هستید، یعنی منتقدان کلاسیک سینمای آمریکا چون الگویشان بدنه هالیوود بود و آن زیباییشناسی را میپسندیدند با آن اصول قضاوت میکردند و درباره آثار جدید به نتیجه نمیرسیدند، اما نقد جدید به سمت کشف میرود، در نقد هنر چون با آثار و سبکهای نوین مواجه میشویم، به همین خاطر نمیتوانیم به طور مسلم و با قضاوت آنها را به بد و خوب تقسیم کنیم.
نقد باید رویکرد داشته باشد
مجری برنامه سوال کرد: " آیا این، در سیر تاریخی خود ماهیت سینما را هم تحت تاثیر خود قرار میدهد؟"
هاشمزاده پاسخ داد: بله، همین است که موج نوی فرانسه را درست میکند، همین است که در سبکها دچار دگردیسی میشویم و یکهو میبینیم به جای آن سبکها، سبکهای فردی در سینما جایگزین شدند، هیچ نقدی بدون رویکرد درست نمیشود و این را کریستین تامسون گفته است، نقد جدید میگوید رویکردها بسیار اهمیت دارد و دیگر یک رویکرد نیست که بپسندی یا نپسندی.
او سپس درباره نحوه احصا کردن مخاطب از رویکرد توضیح داد و گفت: اول نقدم اعلام میکنم قرار است در مورد چه چیزی در این فیلم صحبت کنم و نقد من بر پایه اینها خواهد بود مثلا در بحث درباره سینمای هانکه میگویم رویکردم یک رویکرد جامعهشناسی خشم است که در آثار هانکه وجود دارد و روانشناسی خشم را باز میکنم و میگویم هانکه را باید اینطور دید و طبق همان رویکردها میشود به هانکه ایراد هم گرفت و ترازش را جابهجا کرد. پایه نقد این است که منتقد تفسیر وتحلیل و توصیف بلد باشد و بدون فهم این سه ابزار نقد امکانپذیر نیست.
رویکرد افلاطونی و ارسطویی در نقدنیکورزم نیز در زمینه قلب شدن ماهیت سینما صحبت کرد و گفت: سینما همچنان در حال اختراع شدن است و نمیتوانیم بگوییم که واقعا سینما چیست و این هم حسن هنر و صنعت سینماست که چنین ظرفیتی در آن وجود دارد. در دیدگاه انتقادی و دیدگاه فلسفه و جهانبینی از اول تاریخ فلسفه دو رویکرد وجود داشته که یکی رویکرد افلاطونی و یکی رویکرد ارسطویی هست، رویکرد افلاطونی معتقد بوده که یک الگوی ایدهآل از همهچیز وجود دارد و هرچیزی که به آن الگوی ایدهآل نزدیک شود دارای ارزش و معیار هست و هرچه از آن الگوی ایدهآل دور شود از ارزش آن کاسته میشود، ارسطو این دیدگاه را نقد کرد و گفت الگوی ایدهآل وجود ندارد و یا در دل خود پدیده وجود دارد و فرم و محتوا یکی هستند.
وی اضافه کرد: در دیدگاه نقد هم همینطور است، نقد قدیم میگفت یک الگوی ایدهآل وجود دارد که یک نقد افلاطونی بود که میگفتند هرچه به اصول نزدیکتر باشد خوب است و هرچیز نباشد خوب نیست و جهان را ایستا نگاه میکند، نقد جدید که از دیدگاه ارسطویی هست معتقد است هیچ اصول از پیش تعیین شده و معیاری را قرار نمیدهیم بلکه اصول را از دل خود پدیده بیرون میآوریم و هر پدیده را با اصول خود مورد قضاوت قرار میدهیم و کاری نداریم فیلم میخواهد چه بگوید بلکه میخواهیم بدانیم در آنچیزی که میخواهد بگوید درست عمل میکند؟ مدیوم و سبک را درست انتخاب میکند؟ و حرفش را صادقانه بیان میکند؟ فرم باید با محتوا تطابق داشته باشد. رویکردهای دیگر هم وجود دارد و حتی رویکرد نقد قدیم همچنان به حیات خود ادامه میدهد، نقد اخلاقی، روانشناختی و ... نیز زندهاند و معتقدند سینما حق ندارد از یکسری اصول تخطی کند.
نقد و روشنگری
هاشمزاده ضمن بیان اینکه نقد روشنگر است، بیان داشت: روشنگری نقد هم برای مخاطب و هم فیلمساز و هم منتقد است، مسعود فراستی زمانی نقد «خانه دوست کجاست؟» را بسیار مثبت نوشته و الان وقتی به آن رجوع میکند میگوید اشتباه کردم، خود آن نقد برایش روشنگر است که در زمان گذشته مرتکب یک اشتباه در نقدنویسی شده است. روشنگری را به عنوان واژه کلی میتوان به همه اجزاء تعمیم داد چه اخلاقی، چه دانش و علم. نقد آمده تا روشنگری کند و مخاطب را در نسبت با یک فیلم آگاهی ببخشد و یک گونه مطالعاتی به او بیفزاید و برایش پرسشگری ایجاد کند. نقد در هر امری مخصوصا نقد جدید که کشف میکند و ایجاد مطالعه و پرسش میکند روشنگری میآورد.
او درباره فرآیند پیوند منتقد با سینماگر و مخاطب سینما افزود: نقد، منتقد و مخاطب هر سه در حال رشد و دگردیسی هستند و نباید دنبال پاسخ مسلم بگردیم. وقتی نقد جدید را مطالعه نمیکنیم و نمیدانیم تئوری مرگ مولف چیست، قضاوتهای مسلم را در باره مولف انجام میدهیم و برای همین نمیتوان گفت اینجا مخاطب، فیلمساز و منتقد هرکدامشان در یک سمت قرار دارند، اینکه مخاطب به منتقد وصل است و اصلا به فیلمساز وصل نیست یک فرض بسیار اشتباه هست.
تفاوت منتقد یا روزنامه نگار در ایران مشخص نیست
وی در ادامه وارد بحث نقد سینمای ایران شد و در این رابطه بیان داشت: ما بین نقد جدید و قدیم در حال نوسانیم، افرادی چون حسن حسینی میگویند نمیدانم جیمز برایندلی و راجر ایبرت چرا الگوی نقد سینمای ایران شدند که آن طرف خودشان هم اذعان می کنند که روزنامهنگار و ژورنالیست هستند و بر حسب واکنش و دانش شخصی خود و بدون معیار علمی و رویکرد مشخص در مورد فیلم بحث میکنند اما اینجا چنین افرادی را به عنوان منتقد میشناسند و چون دقیقا ادبیات آنها وارد نقد ما میشود همهچیز به هم میریزد.
وی ادامه داد: در بحث اشتباه گرفتن روزنامهنگارها و منتقدان، ادبیات نقد و همچنین جایگاه منتقد و ارزش خود منتقد را گم کردیم، در انجمن منتقدان ایران بیشترین کسانی که عضوند روزنامهنگار و خبرنگارند! و در اینجاست که یک اختلال غیر قابل حل ایجاد میشود.
نیکورزم نیز نظر خود را در این رابطه بیان کرد و گفت: نقد در ایران درست فهمیده نشده است، نقد یک علم است و باید آن را پذیرفت، یادداشتهای ژورنالیستی با نقد آکادمیک فرق دارد.
او در پاسخ به این سوال که "محل عرضه کار منتقد کجاست؟" گفت: طرف حساب منتقد از طرفی مخاطب و از طرفی فیلمساز است، منتقد وظیفه دارد از طرفی سطح سلیقه مخاطب را بالا ببرد و از طرف دیگر دست فیلمساز را در مورد کاری که کرده رو کند یعنی فیلمش را نقد کند و معایب و محاسن آن را با رویکرد علمی که انتخاب کرده مطرح کند تا سینماگر بتواند در رابطه دیالکتیکی با منتقد در فیلم بعدی معایب را برطرف کند که همین موجب پیشرفت سینما در جامعه میشود. یادداشتنویسان رابط منتقد و مخاطب هستند ولی در انتخاب او کاملا پشتوانه علمی او دخالت دارد. مشکل ما این است که در سینمای خودمان نظریهپردازی نداریم و برای همین سینمای ما شکل خاص خود را پیدا نمیکند.
مجری برنامه سوال کرد: "مخاطب چطور متوجه شود که این یادداشت کار روزنامهنگار است یا نقد علمی است؟" هاشمزاده پاسخ داد: باید این دو جایگاه را در سینما تفکیک کنیم، و بالطبع مخاطب هم این تفکیک را انجام میدهد. جایگاهها وقتی خلط میشود که فرق منتقد و روزنامهنگار را متوجه نمیشویم، این را خودمان باید تفکیک کنیم.
نیکورزم در صحبت پایانی خود خاطرنشان کرد: وقتی سراغ نقد میروم به این فکر میکنم که رابطه فرم و محتوا چقدر تطابق پیدا کرده و برای مخاطب و سینماگر فیلم را باز میکنم که بیان دراماتیک فیلم با ساختار زیباییشناسیاش تطابق پیدا کرده است. از منتقد در همه ابعاد حمایت مادی نمیشود و منتقدان همیشه به حاشیه رانده میشوند، یکی از مشکلات سینمای ما عدم تعامل و رابطه سینماگران و منتقدان با یکدیگر است.
هاشمزاده نیز در صحبت پایانی خود بیان داشت: ژورنالیست به فیلم ریت (ارزش گذاری) میدهد و منتقد در مورد آن فیلم مطالعه میکند، اگر این تفکیک را بپذیریم این شغل جامعه اقتصادی خودش را هم درست میکند.
فارس نوشت:برنامه رادیویی سینمامعیار پنجشنبهها ساعت ۱۴:۳۰به طور زنده از رادیو گفتوگو پخش میشود. برنامهای با اجرای سیدامیر جاوید و تهیه کنندگی و سردبیری محمدجواد طالبی که سعی دارد ضمن پرداختن به مسائل اساسی سینمای ایران سطح آگاهی مخاطب از فیلمهای روی پرده را بالا ببرد.