بازیگر نمایش "کالیگولا" معتقد است کامو به تنهایی انسان و در این اثر به خصوص تصویر تنهایی و انزوای سیاستمداران کاریکاتوری و مستبد میپردازد.
نمایشنامه "کالیگولا" اثر آلبر کامو یکی از آثار ارزشمند این نویسنده است که بیانیه سیاسی و جذابی برای فرانسه دهه 1950 صادر میکند. کالیگولا شاعر خشنونت است. او مجنونی است که در حین روشنفکری و سیاستمداری دست به جنایت میزند. همایون غنیزاده این نمایش را در سالن شماره یک تماشاخانه ایرانشهر به صحنه برده است.
به گزارش هنر نیوز به نقل از مهر، در این گفتگو با محسن حسینی یکی از بازیگران این نمایش درباره تجربه همکاری با کارگردان وچگونگی بازی در این اثر ، فلسفه اگزیستانسیالیسم که اندیشه قالب بر این نمایشنامه است ،صحبت کردهایم.
چطور برای نمایش"کالیگولا" دعوت به کار شدید؟ همایون غنیزاده را از قبل میشناختید؟
همایون غنی زاده من را از قبل میشناخت و با کارهایم آشنا بود. قبل از جشنواره دعوت به کار شدم. گروه بازیگران یک نمایش برای من بسیار اهمیت دارد. البته بعد از جشنواره تعدادی از بازیگران تغییر کردند اما من از همکاری با این ترکیب رضایت کامل دارم. چون همه بازیگران با تجربه وحرفهای هستند. فرم و نوع روایت یک اثر از دیگر عواملی بود که باعث شد جذب این کار شوم. کارهای گذشته غنیزاده را نیز دیده بودم و آنها را دوست داشتم.
تصور میکنم دراین نمایش کارگردان میتوانست ازتواناییهای دیگر من نیز مثلا در حرکات موزون و جذابیتهای بصری استفاده کند اما به نظر می رسید که اجرای نمایش به این صورت بیشتر دلخواه او بود. من از اینکه دراثری از آلبر کامو به ایفای نقش پرداختم راضی هستم. غنیزاده کارگردان آگاه و توانایی است که کار خود را بلد است و میداند که چه میخواهد.
ایده و خلاقیتی که غنی زاده در این اثر از آن بهره برده جذاب وغیر تکراری است. مراحل پختن نان که در ابتدا شاهد آن هستیم، مرگ کالیگولا که به نظر میرسد اطرافیانش با لذت و سرخوشی خوردن یک غذای لذیذ او را به قتل می رسانند و... خوب از کار در آمده است.
بله درست است. ایدهها و خلاقیتی که کارگردان برای نمایش تنهایی کالیگولا واصولا تنهایی سیاستمداران به نمایش می گذارد دیدنی وجذاب است. اصولا کامو شنیدن وکامو دیدن برای مخاطب بسیار جذاب است. این یک تئاتر حرفهای است وعوامل حرفهای هم در آن حضور دارند بنابراین از حد استاندارد بالاتر است.
به نظر می رسد زمان طولانی نمایش بر ذهن مخاطب تاثیر منفی میگذارد واین خستگی اجازه نمیدهد تماشاگر آن طور که باید درگیر فضا وشخصیتها شود.
البته زمان بندی مناسب جذابیت سمعی وبصری برای تماشاگر به وجود می آورد. شاید اگر این اثر ریتم تندتری داشت تماشاگران بیشتری را از اقشار مختلف جذب می کرد. زمان "کالیگولا" اکنون به دوساعت و45 دقیقه کاهش پیدا کرده است که در حال حاضر زمان مناسبی است. اما این سلیقه کارگردان است و باید به آن احترام گذاشت.
در کشور ما تماشاگر امروزی عادت به دیدن نمایش طولانی ندارد وزود خسته می شود.تماشاگر خارجی 7 ساعت اپرا را با لذت میبیند و خسته هم نمی شود چون با این فضا آشناست. این فرهنگ در جوامع غربی جا افتاده است. مخاطب حاضر است 21 ساعت "فاوست" گوته را در مدت سه روز ببیند وخسته نشود اما تماشاگر ایرانی این حوصله و وقت را ندارد.
تمرینات به چه شکل صورت میگرفت؟ استفاده از خلاقیت و قدرت بداهه بازیگران چقدر مهم بود؟
غنیزاده از توانایی بالایی برخوردار است. همه چیز در زمان تمرینات به صورت درست ومناسب شکل گرفت. کارگردان از خلاقیت بازیگران استفاده میکرد و کارایی آنها را به صورت مناسب به کار می گرفت. اما در کل این نمایش کاملا کارگردانی شده است و پروسه طولانی که گروه تا زمان اجرا پشت سر گذاشت باعث هماهنگی همه افراد گروه شده بود. من با کلمه کارگاهی مخالف هستم چون کارگاهی شکل گرفتن یک اثر زمان کمتری میطلبد. و ممکن است به صورت کارگاههای آموزشی در طول یک هفته برگزار شود که در ایران به این شکل از تئاتر کمتر اهمیت میدهند.
یکی از حسنهای"کالیگولا" این است که بر خلاف نمایشهایی که این روزها اجرا میشود و به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم به مسائل روزمره اشاره میکنند، بدون توسل به کنایه های کلیشهای حرف خود را می زند . درواقع نمایش را تاریخ مصرف ندارد در صورتیکه این تئاتر جای کار برای این نوع بذلهگویی ها را داشت.
این مسئله کاملا درست است. این نمایش جای کار برای اینگونه کنایه گوییها داشت اما کارگردان با درایت اجازه این کار را نمیدهد. تئاتر مکانی است برای دیدن وشنیدن درست که تعمق فلسفی برای مخاطب به ارمغان میآورد. همه چیز را نباید بیان کرد و مخاطب خودش با دین اثر به تفکر میرسد.
حضورنداشتن چند روزه کارگردان در زمان اجرا در بازی بازیگران تاثیری نداشت؟
نه به هیچ وجه. همه چیز از قبل کامل و شکلگرفته بود. شبها بعد از اجرا دستیار کارگردان نقطه نظرها را به گروه اعلام می کرد. در اجرای نمایشهایی در این سطح خود بازیگر حاضر نیست که اشتباهی را مرتکب شود. زیرا کوچکترین خطا ریتم وفضای نمایش را تحت الشعاع قرار میدهد.
با فضا، فرم فانتزی و شخصیتهای کاریکاتور گونه اثر چگونه همراه شدید؟ این نمایش با متن "کالیگولا" تفاوتهایی دارد.
نمایش زیاد با متن اصلی تفاوت ندارد اما در اجرا ایدههایی اضافه شده که مربوط به کارگردانی است. من نمایش را به صورت فانتزی صرف نمی بینم بلکه بیشتر آن را گروتسک تعریف می کنم.این واژه بین تراژدی وکمدی قرار دارد البته کمدی نه به صرف خنداندن بلکه برای اندیشیدن. بعضی از آدمهای این نمایش کاریکاتورگونه هستند. مکتب وجودی اگزیستانسیالیسم که کامو وسارتر مبلغ آن هستند نیز به همین مسئله اشاره می کند. انسان اصولا تنهاست . کالیگولا تصویر تنهایی و انزوای سیاستمداران کاریکاتوری و مستبد است.
نمایشنامههای سیزیف، طاعون، گوشهنشینان آلتونا و کالیگولا در زمانی نوشته شده است که فرانسه درگیر جنگ الجزیره بوده و دیدگاه سیاسی نویسندگانشان را به خوبی نشان میدهد.
درست است. من اصولا به بازخوانی یک اثر بسیار اهمیت میدهم. این مسئله اندیشگر بودن بزرگان اهل قلم را نشان میدهد. آلبر کامو یکی از این افراد است که به بازخوانی متون گذشته واساطیر قدیمی میپردازد وبدین وسیله اندیشههای خود را در قالب جدید عرضه میکند. نویسنده با بازخوانی اساطیر گذشته فضای سیاسی اجتماعی کشورش را به تصویر میکشد . متاسفانه این اتفاق بسیار کم در کشور ما روی میدهد. زیرا تدریس و آموزش درستی در این زمینه انجام نمیشود.کالیگولا بازخوانی اتفاقی است که حدود سال60 قبل از میلاد روی داده است .اما این موضوع سیاسی دستمایه کامو میشود برای نگارش نمایشنامهای که در شرایط آن روز فرانسه حرفهایی برای گفتن دارد.
در این نمایش هم پوچی را که کامو قصد انتقال آن را داشته است مشاهده می کنیم. بیهودگی کارهایی که غلام انجام میدهد و یا عاشق ماه شدن کالیگولا نشان این پوچی وبیهودگی است؟
تماشاگرهم عاشق کالیگولا است هم از او نفرت دارد. به نظر من کالیگولای این نمایش کریه نیست. کالیگولا میخواهد جای طاعون را بگیرد اما در نهایت در مییابد که باعث به وجود آمدن طاعون ونیستی است.
من بیشتر از بیهودگی به تنهایی کالیگولا اعتقاد دارم. ماه میتواند استعاره از امیدی باشد که کالیگولا به دنبال آن است. همانطور که میدانید کالیگولا پدر نرون بوده است و استاد سخنوری مثل سه نه کا را در اختیار پسرش قرارمیدهد. کالیگولا اهل شعر و هنر بوده است اما تنهایی این شخص باعث به وجودآمدن حقایق تکاندهندهای از جانب او میشود. کالیگولا شخصیت روشنفکر مجنونی بوده است.
البته در این نمایش هم از "کالیگولا" شخصیت نفرت انگیزی ارائه نمیشود. "کالیگولا" شخصیت سمپاتی است که تماشاگر در حین علاقه به او اعمالش را تائید نمی کند.
این دررونمایه را در نمایشنامه "ادیپ شهریار" سوفوکل هم میبینیم. ادیپ به دنبال عامل به وجود آمدن طاعون است اما در انتها متوجه میشود که خود مسبب طاعون بوده به این دلیل خود را کور میکند. کالیگولا نیز در هنگام مرگ به یک خودآگاهی می رسد چون آگاه است که چه جنایاتی را مرتکب شده است.
جستجوگری برای رسیدن به حقیقت از زمان گیلگمش که به دنبال جاودانگی بود، وجود داشته است. این مسئله وجه اشتراک همه اسطورههاست وباعث جذابیت اثر هم میشود. "کالیگولا" نمایشنامه جذابی است که همایون غنیِزاده با این فرم اجرا آن را ملموس تر کرده است.
گفتگو: آروین موذن زاده