به گزارش هنرنیوز ، برنامه رادیویی «قصه ظهر جمعه» یکی از قدیمیترین برنامههای رادیوست که پخش آن از سال 1319 آغاز شد و هنوز هم پخش میشود.
این برنامه که گویندگی آن را «محمدرضا سرشار» (رضا رهگذر) بر عهده داشت، در دهه شصت دوران طلایی خود را سپری کرد و ظهرهای جمعه خانوادهها گرد رادیو که دوران محبوبیت خود را سپری میکرد، جمع میشدند و دل به قصههای آن میسپردند.
حالا دیگر سالها از آن زمان میگذرد و رادیو دیگر رونق سابق را ندارد، هنوز هم این برنامه پخش میشود اما به واسطه بروز و ظهور رسانههای جدید دیگر خیلیها دل به قصههایش نمیسپارند. در این میان اما یاد و خاطره آن برنامه شیرین هنوز در یادها مانده است. همین بهانهای شد تا در آستانه هفتاد و هشت سالگی رادیو با «محمد میرکیانی» سردبیر، طراح و نویسنده «قصه ظهر جمعه» در دهه 60گفتوگویی داشته باشیم که در ادامه میخوانید:
-بین سالهای 61 تا 72 سردبیر و نویسنده قصههای ظهر جمعه رادیو بودم و سالها در این رسانه در اغلب بخشها کار کردم. دهه شصت در حقیقت دهه رنسانس ادبیات کودک در ایران بود و چهرههای موفقی در ادبیات کودک معرفی شدند و منشاء اثرهای گوناگونی بودند. اما بعد از انقلاب اسلامی ایران و دهه شصت انحصار تولید فکر و فرهنگ در عرصه ادبیات کودک شکسته شد و بسیاری از چهره هایی که مسیرها برایشان بسته بود مسیر تولید فکر و فرهنگ در عرصه ادبیات کودک برایشان باز شد.
-قبل از انقلاب جریان فعال بیشتر در ادبیات کودک نبودند و بخشی از آن کانون پرورش فکری بود که افراد خاصی در آن بودند. بعد از انقلاب ناشران خصوصی فعال شدند، مراکز فرهنگی به مجموعه نظام و ادبیات کودک نگاه ویژهای داشتند، مجلههای خاص نوجوانان و کودکان بیشتر به تولید فکر و فرهنگ ایرانی پرداختند.
-همه این اتفاقها در رادیو هم بی تاثیر نبود. در رادیو هم تحولی صورت گرفت، به خاطر افرادی که در آن زمان فعال بودند هم در مطبوعات و هم در رسانه کار میکردند. یادم است آقای سرشار (معروف به رهگذر) مدیر گروه کودک رادیو بودند. اواخر سال 60 اولین قصهام را به رادیو و برنامه قصههای ظهر جمعه دادم که همین کار مبنای همکاری من با رادیو شد. البته به صورت همزمان قصههایم در مجلههای کودک و نوجوان هم چاپ میشد.
-این قصهها هنوز هم به صورت بازپخش، از رادیو پخش میشوند. یکی از دلیلهایی که این قصهها مخاطب بسیاری داشت، این بود که نویسنده آنها نویسنده ادبیات کودک بود و گوینده این قصهها نیز کارشناس ادبیات کودک داشت و زمانیکه این گروه در کنار یکدیگر قرار میگرفتند، در حقیقت اتفاقی خوبی در حال رخ دادن بود. مصطفی موسوی گرمارودی و حمید عاملی نیز قبل از آقای سرشار قصهگوی این برنامه بودند. مهرداد صفار زاده، مهدی حجرانی، عموزاده خلیلی و ... قصههایی که نوشته بودند که در «قصه ظهر جمعه» پخش شد، اما خب 90 درصد از نگارش قصهها به عهده خودم بود.
-قبل از انقلاب نیز در بین تودههای مردم و افراد مذهبی، رادیو و تلویزیون تحریم بود و مردم رادیو را به خانههایشان نمیآوردند، اما بعد از انقلاب این تحریم شکسته شد و فضایی ایجاد شد که بسیاری از مردم رادیو و تلویزیون را به عنوان رسانه قابل قبول به خانههایشان بیاورند به همین خاطر جمع انبوهی به مخاطبان رسانه اضافه شد.
-این فضا ایجاب میکرد تا برنامههای قابل قبول، متنوع و دوست داشتنی تولید شود البته با کمبود امکاناتی که در آن زمان وجود داشت، اما آن نسل نسلی فعال بودند که با افتخار از آنها یاد میشود و میگویند دهه شصت. آنها افرادی بودند که دائم مطالعه و تلاش میکردند و مثل الان نبود که همه چیز را از اینترنت کپی کنند و نخوانده در جایی قرار دهند. به همین خاطر است که مدتها شاهد اتفاق خاصی در این حوزه نیستیم. خلاقیت، زمینه ساز اتفاقهای بزرگ در رسانه است و اگر نوآوری نباشد به اتفاق بزرگی تبدیل نمیشود و روی مخاطب هم تاثیر نمیگذارد.
-برای اولین بار متون کهن ایرانی را خوانده و بازنویسی میکردم و منابع کهن را میخواندم و در آن زمان به کتابخانه ملی و پارک شهر تردد داشتم. منبع اصلی «قصههای ظهر جمعه» متون کهن ادبیات و قصههای رئالی بود که به خاطر تجربههای زندگی مینوشتم و ما به ازای بیرونی نداشت. بعدها خیلی از این قصه ها چاپ شد و تعدادی از آنها نیز کتاب سال شد. درباره شنوندگان این قصهها هم باید بگویم که اغلب مخاطبان ما نوجوانان و همه خانوادهها بودند اما خب مخاطب اصلی ما همان نوجوانان بودند.
-مدتها است که ارتباطم با رادیو قطع شده است و تجربههایم را در زمینههای دیگر به کار بستم و دوست داشتم تا شاخههای دیگر را نیز تجربه کنم. علاوه بر نویسندگی کتاب با شبکه کودک همکاری میکنم. آخرین کتابم داستانهای بیگانه است که در پنج جلد طراحی و نوشته شده است.
-آن زمان در رادیو فکر میکردیم باید کار تازه و جدید انجام دهیم و فضای تازهای ایجاد کنیم. خیلی راحت بود که من هم از روی مجله ها رونویسی میکردم اما یادم است برای قصههایم از جیب هزینه میکردم تا به آن طراوت و تازگی برسم. یکبار قصهای با نام معرکه گیر در دست نگارش داشتم و به خاطر اینکه واقعیتر دربیاید به شهر قزوین سفر کردم و با ضبط خبرنگاری کنار یک معرکه گیر در امامزاده حسین نشستم و ضدای او را ضبط کردم. مبنای کار در آن زمان، دل بود و اینطور هم نبود که بازده مالی داشته باشد.
-این قصهها حدود 24 سال است که پخش میشود و در این بین قصههای مناسبتی هم داشته است. درباره سری جدید نمیدانم و بستگی به تصمیم مدیران رادیو دارد و به تمایل من ربطی ندارد. شاید در بین تعدد شبکههای رادیویی شاید اولویتها چیز دیگری باشد. چون ممکن است این کار برای برنامه ای نیم ساعته پرهزینه باشد. رادیو از نظر تولید فکر و فرهنگ اهمیت ویژهای دارد به دلیل اینکه جان مایه تولید فکر و فرهنگ کلمه و واژه است و مبنای تولید برنامههای رادیویی هم کلمه است و هر مفهوم و پدیده ای با کلمه و واژه آغاز میشود و زمانیکه ما رادیو گوش میکنیم با مبنای تولید فکر و فرهنگ آشنا میشویم.
-یکی از ویژگیهای مثبت رادیو دسترسی آسان و کم هزینه به آن است و در هر موقعیت و جایگاه و وضعیتی میتوانیم از رادیو بهره ببریم. در شرایطی که پزشکان میگویند گوشیهای تلفن همراه به خاطر امواجی که از خود ساتع میکنند را در کنار سر و گوش خود قرار ندهید، رادیو را میتوان به راحتی در کنار بالشت و گوش قرار داد و در هر وضعیتی به رادیو گوش کرد. برنامه سازی در رادیو، جان مایه تولید فکر، اندیشه، عاطفه و احساس است. در حقیقت به دلیل اینکه ارتباطمان در رادیو فقط از طریق صدا است و صدا (صدای افرادی که در ذهنمان ماندگار میشود هم روی ما تاثیر میگذارند) هم از طریق واژه و کلمه به ذهن ما منتقل میشود با گوش کردن به رادیو زمینه تخیل و نوآوری و اندیشه در مخاطب به شدت بالا میرود و رادیو را به هنر نو نزدیک میکند.
-رادیو میتواند در ماجراهای گوناگون به سرعت منعطف شود و تولید فکر و اندیشه و خبر کند و مجموعه این عناصر برای رادیو رسانهای موفق تعریف کرده است. کار در رسانه رادیو کاری عارفانه و زاهدانه و شاعرانه است و بارها شده که فردی سالهای سال در رادیو کار کرده و هیچکس تصویر او را حتی یکبار هم ندیده است. در عصر امروز حس میکنم مطالعه کم شده است و شاید من چهار پنج بار متون کهن فارسی را زیر و رو میکردم تا به قصهای جذاب برسم و باز هم میگویم که دهه شصت الکی دهه شصت نشده است.
فارس