بها دادن به موسیقی نواحی از آن جهت ضروری و مهم است که ما این مهم را مدنظر داشته باشیم که تمام منافذ موسیقی دستگاهی و ردیفی ما برگرفته از مقامها و نواهای موسیقی فولک و مقامی ما میباشد. به همین سبب کشف یا نگاه متمرکز بر این موسیقی با برگزاری برنامههایی از آن دست که ما در هفته هنر استانها و جشنوارههای موسیقی نواحی شاهد آن هستیم، در بخشی مطلوب و راهگشا خواهد بود تا از طریق آن اقشار جامعه (خصوصاً جامعه شهری) با سبک و سیاقهای این موسیقی آشنا شوند و شناختی اجمالی به این نوع موسیقی پیدا کنند و نیز به عنوان مخاطب در کنار این موسیقی، حامی آن نیز باشند.
بدین منوال با برپایی این برنامهها که در پوشش حمایتی معاونت هنری وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی و دفتر موسیقی صورت میپذیرد؛ گروهی از نوازندگان موسیقی نواحی و مقامی گرد هم میآیند تا بتوانند با حضور در این برنامهها، هم نوعی رقابت سالم را با یکدیگر تجربه کنند و هم از این طریق، بتوانند سطح کیفی نوازندگی خود را محک بزنند.
اما این همه ماجرا نیست، هفته هنر استانها که دوسال متوالی ست که در تهران برگزار میشود، میتواند زمینهای باشد برای کشف استعدادهای باالقوه این موسیقی که با حمایت هنرمندان جوان موسیقی نواحی و مقامی، میتواند عملی شود. جوانان موسیقی مقامی زمانی میتوانند همچون دغدغهای جدی، موسیقی نواحی و مقامی مناطق خود را دنبال کنند که با شرکت در برنامههایی با محوریت نوعی این موسیقی، داشتهها و آموختههای خود را در این خصوص به عرصه رقابت بگذارند.
از اینرو برنامهای همچون، هفته هنر استانها که در بخشی، به معرفی و تقدیر از هنرمندان پیشکسوت موسیقی نواحی و مقامی میپردازد، با تداوم این روند میتواند پلی ارتباطی باشد برای آشنایی هرچه بیشتر جوانان این نوع موسیقی با نسل گذشته خود که غالباً این پیشکسوتان، سینه روایتهای مقامهای این موسیقی هستند که با گرد هم آمدن این عزیزان بستری فراهم خواهد شد تا تبادل این گزارههای شفاهی، مفهوم پیدا کند.
در همین زمینه با زحماتی که برای موسیقی مقامی و نواحی کشیده میشود و هزینههایی که صرف برنامههایی اینگونه میشود که بسیار هم لازم و ضروری است، به صورت حاشیههای (بهعنوان یک نظر از جانب من) میتوانم بگویم ما به برنامههایی پژوهشی نیز درکنار اجراهای این موسیقی نیاز داریم. تا بهسبب چنین الگویی بتوانیم آن طور که شایسته این موسیقی است استعدادهای نسل بعد این موسیقی را کشف کرده و بعد، آثار آنان را در کنار آرشیوهای دیگر موسیقی مقامی ضبط و ثبت کنیم. به این خاطر و برای عملی شدن این رویه پژوهشی، کشاندن بحث و برپایی برنامههای آن در فضاهای دانشگاهی خیلی ثمربخشتر خواهد بود، چرا که فضایی همچون دانشگاه بهخودی خود مستعد نوعی رویکرد رقابتی و حرفهای در هر زمینهای میباشد، حال اگر حتی این زمینه، موسیقی نواحی و مقامی را شامل شود.
در ادامه بحث دیگری که ضرورت بیان کردن آن را در این یادداشت حس میکنم، تعریف مدخل یا مفصلی است برای ارائه و عرضه آثاری که خروجی این برنامهها خواهند بود و دربرنامه این هفتهها به روی صحنه میروند؛ که البته بحث تخصیص بودجه در این خصوص هم مطرح است که فکر کنم با یکسری تدابیر مدیریتی جهت برآوردن هزینه این طرح، دور از عمل و منطق نخواهد بود. این را بدین سبب ذکر کردم چرا که میدانم اکثر گروههایی که در این هفتههای هنری به اجرای برنامه میپردازند، هرچقدر هم در نوع خود موسیقی حرفهای را ارائه دهند، اما در مناطق و شهر خود امکاناتی جهت ضبط آثار ندارند. پس ازاینرو طرح این مساله بیدلیل نخواهد بود و همچنین پیگیری آن.
اما در پایان میتوانم با دلگرمی بیشتر نسبت به گذشته بگویم که خوشبختانه ما امروز به این نتیجه و اتفاق نظر جمعی رسیدهایم که باید از موسیقی مقامی و نواحی به عنوان بخشی از سرمایه موسیقیایی این مرز و بوم حمایت و پشتیبانی کنیم که زحمات ارگانهای مربوطه نیز مصداق این دغدغه و دلمشغولی است. ولی در خصوص همین روند فعلی و نگاه مدیریتی حاضر به موسیقی نواحی و مقامی که موفق نیز بوده است لازم است که مسئولین امر، یک افق را برای این موسیقی و اهداف توجه و ترجمه آن تعریف کنند تا از این طریق هنرمندان جامعه موسیقی مقامی و نواحی بتوانند نسبت به گذشته ثابت قدمتر در این بستر فعالیت کنند.
** بهزاد مرادی
نوازنده تنبور و سرپرست گروه بیستون