به گزارش مهر، در ابتدای مراسم علی دهباشی مدیرمسئول و سردبیر مجله بخارا در گفتاری کوتاه به معرفی ژان روش و سینمای او پرداخت و گفت: ژان روش با خاتمه جنگ جهانی دوم به عنوان روزنامه نگار خبرگزاری فرانس پرس به آفریقا برگشت و در آنجا به انسان شناسی مؤثر و فیلم سازی معترض بدل شد. بیشتر فیلمهای او به مکتب "سینمای حقیقت" تعلق داشت و ابتکار و خلاقیت او در این ژانر سینمایی در دهه 60 الهام بخش جنبش سینمایی در آمریکا و موج نو در فرانسه بود.
وی افزود: بهترین فیلم او را "روایت یک تابستان" می دانند که با ادگار مورن جامعه شناس آن را ساخت و در آن زندگی اجتماعی فرانسه معاصر خود را به تصویر کشید. ژان روش سپس از دوربینش برای گزارش زندگی در آفریقا بهره گرفت و طی پنج دهه تقریبا 120 فیلم ساخت. وقتی برای اولین بار درآفریقا شاهد مراسم خاکسپاری بود آن را حیرت انگیز و وحشتناک خواند و به خود گفت که "این را نمی توان با کلام توصیف کرد بلکه باید از آن فیلم ساخت". او کمیته فیلم سازان انسان شناس را در پاریس بنیان نهاد و اگرچه عمده کار فیلمسازی او درباره آفریقاست، فیلمهایی مستند، کوتاه و بلند نیز درباره فرانسه دارد.
دهباشی اضافه کرد: ژان روش با بهره جویی از تکنیکهای نو و بدیع خود نظریه فیلمساز انسان شناس را مطرح کرد و نشان داد که مردم نگاری خود می تواند عرصه ای کاملا مبتکرانه در فیلمسازی معاصر باشد و با آن موضوعاتی را مطرح کند که جامعه شناسان را سالها مشغول خود کند و تماشاگران را به تجربة ابعاد جدید جلوه های اجتماعی فرهنگی فرامی خواند. بسیاری از فیلمهای این دوره به استعمارگرایی اروپاییان پرداختند و ما را واداشتند تا درباره نژادپرستی و میراث روشنفکری خود بیندیشم.
در ادامه این برنامه علی بلوکباشی در سخنرانی با عنوان "مردم شناس، سینماگر و سینمای مردم نگاری" تصویری از سینمای مردم نگار در ایران ارائه کرد و گفت: مردم شناسان در ارائه پژوهشهای خود همه جا نمی توانند آنچه را که در ذهن مردم می گذرد یا در الگوهای رفتاریشان در زندگی نمود می یابد، به یاری زبان قلم به ظرافت تمام بیان کنند. در این مواقع هنر تصویرنگاری می تواند به کمک مردم شناسان بیاید و ناگفتنی ها را با تصاویر زیبا و گویا بیان دارد. از این رو فیلمهای مردم نگارانه می توانند تکمله ای باشند برای پژوهشهای انسان شناسی.
وی افزود: نخستین مردم شناسی که در ایران دوربین به دست گرفت و در عرصة پژوهشهای عملی خود در کهگیلویه از موضوعاتی مربوط به زندگی مردم منطقه فیلم تهیه کرد، نادر افشارنادری بود. او نخستین فیلم مستند ٣٠ دقیقه ای خود را به نام "بلوط" در سال 1347 در میان مردم ایل بهمئی ساخت. در این فیلمبرداری همسر مردم شناس او الویا رسترپو نیز با او همکاری می کرد و صدابرداری فیلم را برعهده داشت. در این جا مردم شناس خود به تنهایی در قلمرو سینما گام برمی دارد و کارگردان و سینماگر حرفه ای در آن حضور ندارد.
بلوکباشی اضافه کرد: در سال 1352 واحد فیلم مستند تلویزیون گرانادا در لندن فیلم مستندی باعنوان "دراویش کردستان" تهیه و توزیع کرد که در آن برای نخستین بار مردم شناس همراه سینماگر و با همکاری و هم اندیشی یکدیگر فیلم مردم نگاری ساختند. در این فیلم که موضوعش براساس پژوهشهای مردم شناختی صاحب این قلم در یک دهکدة درویش نشین از توابع شهرستان مریوان بود، دو مردم شناس، یکی از ایران (علی بلوکباشی) و دیگری از انگلیس Andre Singer با Brian Moser کارگردان و تهیه کننده و یک گروه فیلمبردار انگلیسی همکاری می کردند. بنیادی ترین اصل دراین فیلم مردم نگارانه بینش کل نگری سازندگان فیلم به یک جامعة روستایی کردنشین است که بخشی از مردم آن پیرو طریقت درویشانه قادری است.
در این نشست محمد تهامی نژاد نیز در سخنانی با موضوع "رفتار شناسیِ فرهنگی در فیلمهای خبری" گفت: فیلمهای خبری برای نمایش (قبل از فیلم اصلی) ساخته می شدند و حدود 4 یا 8 دقیقه بطول می انجامیدند و به ویژه تا پیش از ورود تلویزیون به ایران دارای اهمیت اطلاع رسانی بصری منحصر به فرد بودند. در اواخر دهه 20 و دوران ملی شدن نفت فیلمهایی که توسط خبرگزاری های دنیا از حوادث ایران ساخته می شد تماما واقعه محور هستند و البته به شخصیتها و محافل تأثیرگذار (مثل نخست وزیر و دربار) نیز می پردازند اما حتی شخصیت را هم در بحران و مسئله نفت بررسی می کنند.
وی با طرح این پرسش که "آیا در فیلمهای خبری هم می توان معانی تازه ای از روابطی که ارائه می نماید کشف کرد یا نه؟" گفت: فرض این است که فیلم خبری هم به عنوان منبع غنی ای از نمادها و نشانه ها می تواند انبوهی اطلاعات فرهنگی در اختیار ما بگذارد و از جنبه حضور و وفور برخی تصاویر و غیاب یا نفی برخی تصاویر دیگر به شناخت ما از تاریخ معاصر ایران یاری رساند و این جدا از اطلاعاتی است که هر فیلم خبری آنها را حمل می کند. مشخص است که در سنت چینش نقشها در پرده های قهوه خانه ای قاعده ای رعایت می شد که مصداق آن در جهان بیرونی هم قابل پیگیری و شناخته شدنی بود. نقشها بر اساس سنت تقسیم بندی های اجتماعی تا دورة قاجار یعنی مراتب اجتماعی و سن و سال در پرده جای می گرفتند.
در ادامه این مراسم پیروز کلانتری در گفتاری به انواع متفاوت فیلمهای مردم شناسانه پرداخت و گفت: سینمای مردم شناسی در جهان متکی به فعالیت مردم شناسانی است که متکی به نگاه و تخصص مردم شناسانه شان یا خود فیلمسازند یا همراه فیلمسازانی که در ساختن چنین فیلمهایی شناخت و تخصص دارند، به ساختن فیلم درباره موضوع های مردم شناسانه می پردازند. در ایران وضعیت یکسر متفاوت است. در اینجا ما جز چند فیلم نادر افشار نادری که خود مردم شناس بود و فیلم هم ساخت و چند فیلم از فرهاد ورهرام که در کنار افشار نادری فیلمسازی اش را شروع کرد فیلم و سینمای مردم شناسانه به معنا و مفهوم یاد شده نداریم.
وی افزود: بی توجهی به این خصوصیت سینمای مردم نگارانۀ ما موجب بروز دو نگاه نادرست شده است؛ مردم شناسان منکر وجوه مردم شناسانۀ این فیلمها می شوند و منتقدان سینمایی و سینما دوستان نیز در بند تفسیر و تحلیل هنری و زیبایی شناسانۀ این فیلمها به وجوه مردم شناسانۀ آن بی توجه می مانند.
"مشارکت در رویداد" نیز عنوان بحث مهرداد اسکویی عضو کمیته تخصصی مستند، گروه سینمای فرهنگستان هنر بود که در آن او گفت: برای یک مستندساز ساخت یک فیلم مستند مردمنگاری، به دلیل وابستگی کامل اینگونه مستندسازی به علم و دانش مردمشناسی محدودیتهایی را در زمینه استفاده از زیباییشناسی و ابزار بیانی سینما ایجاد میکند. از دیگر سو توان ویژهای از او طلب میکند در جهت شناخت و آگاهی مردمشناسانه برای درک و تحلیل چند سویه پیرامون قبل از موضوع انتخابی خود. مقولاتی چون تدوین، گزینش و حذف، فشردگی زمان، ارائه اطلاعات، اینسرت، جامپ کات، موسیقی، طراحی باند صوتی، نمای نزدیک، کارکردهای عمومی و چگونه استفاده کردن و نکردن از این ابزارهای بیانی سینما در زمینهی فیلم مستند مردم نگاری که در خدمت علم است چالشی است که باید از نگاه یک مستندساز به آن پرداخت.
وی افزود: سینمای مستند اجتماعی ما طی این سالها بیشترین صدمه را از سمت تحقیق و پژوهش و نوشتار خورده است. چرا که طی این سالها با مطرح شدن این سینما در عرصههای ملی و بینالمللی مستندسازان ما شیوههای متفاوت و خلاق برخورد با موضوع و روایت موضوع و استفاده خلاقانه از ابزار برای بیان سینمایی را آموخته اند اما در شناخت و تحلیل پدیدههای فرهنگی و اجتماعی اغلب دچار نقصان و مشکلاند.
ناصر فکوهی دانشیار گروه انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و رئیس گروه پژوهشی انسان شناسی هنر در فرهنگستان هنر نیز در این نشست به موضوع "تناقض ژان روش در سینمای مستند" پرداخت و گفت: بحث اساسی در آن است که الگوی روش در سینمای اتنوگرافیک الگویی تقلید ناپذیر است و اصولا این تقلید نمی تواند با توجه به سیر و سرنوشتی که این رشته و همچنین رشته فیلمسازی مستند در جهان در طول سه دهه اخیر پیدا کرده است، مفید باشد.
وی افزود: اینکه یک فیلمساز در آن واحد یک انسان شناس هم باشد، بیشتر نوعی اتوپیا است تا یک واقعیت. در حقیقت تجربه چند دهه اخیر به ما نشان داده است که حرکت به سوی نوعی فیلمسازی مستند- اتنوگرافیک در همراهی میان دو کنشگر (فیلمساز و انسان شناس) شاید بتواند دستاوردهای بیشتری از تلاش برای ادغام این دو شخصیت داشت باشد با این همه هنوز زود است تا در این باره با قاطعیت سخن بگوییم و به همین دلیل لازم است تا سالها به بحثی دامن زد که بتواند فیلمسازان مستند و انسان شناسان را از لحاظ نظری به یکدیگر نزدیکتر کند. امروز وظیقه ما بیشتر می تواند معطوف بدان باشد که حدود و چارچوبهای این بحث را تبیین کنیم و برای این کار باید هر دو طرف تلاش بیشتری انجام دهند زیرا واقعیت در آن است که به رغم تلاشهای بسیار زیاد روش و شاید به دلیل شخصیت استثنایی او هر چند این دو شاخه در وجود خود وی به یکدیگر بسیار نزدیک شدند اما در واقعیت بیرونی این نزدیکی چندان اتفاق نیافتاده است.
در پایان این نشست، بخش کوتاهی از یکی از فیلمهای ژان روش به نمایش درآمد.