تلويزيون در عصر جهاني شدن
 
تاريخ : چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۷ ساعت ۱۵:۱۱


تلويزيون در عصر جهاني شدن
دكتر رضا پديدار



درآمد
در اين نوشتار، سطوح گوناگون آگاهي، اعم از فلسفه، جامعه شناسي، روان شناسي، سياست، اقتصاد، ارتباطات و... با هم تعامل دارند و ممكن است نوعي آهنگ ناموزون چندنوايي پديد آورند.
اين تعارض قطعاً عمدي نيست، بلكه از آشفتگي برآمده از پيچيدگي اوضاع فرهنگي جهان ناشي مي شود؛ جهاني كه آن چنان مختلط و رنگارنگ گرديده كه يافتن يك لنگرگاه سكون و ديدگاهي فراگير بسيار دشوار شده است.
در اين مجال، سعي بر آن است كه در حد امكان، طرحي هر چند نارسا، از نابساماني موقعيت فرهنگي جهان ترسيم شود تا در بستر به دست آمده، بتوان مأموريت، اهداف، سياست ها و راهبردهاي ارزش محور و نيز فرصت ها و تحديدهاي محيطي را براي رسانه هاي رقيب، جهاني شدن و آثار منتج از آن به دست آورد. پس اين پژوهش هم پر مدعاست و هم متواضع! پر مدعاست؛ چون مي كوشد در پس اين آشفتگي، نظامي منسجم را عيان سازد و متواضع است؛ زيرا هيچ داعيه اي ندارد و نمي تواند هم داشته باشد؛ چون آن قدر اين عرصه گسترده و پر شاخه است كه پرداختن تام و تمام به آن، در اين مجال اندك، امري دشوار و محال است. علت آن نيز متغيرهاي گوناگون و متناوبي است كه هر روز، در عرصه هاي مكاني و زماني جديد، مباحثي نو و متفاوت را بر مي تابد.
بُعد ارتباطي و جهاني شدن رسانه
از آنجا كه جهاني شدن در دنياي امروز، روندي ناگزير دارد و اين فرآيند به شكلي پيچيده، خود را در مسائل گوناگون سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي تحميل مي كند، كشورهاي در حال توسعه برخوردي متفاوت با اين فرآيند بر مي گزينند. حتي كشورهاي پيشرفته نيز در مقابله با آن، به شيوه هاي گوناگوني دست مي يازند. يكي از ابزارهاي مهم اشاعه فرهنگ و جهان شمول ساختن آن، رسانه ها و زير مجموعه آن، تبليغات رسانه اي است. اين تبليغات در انواع مختلف سياسي و فرهنگي نمود مي يابد و به شيوه هاي روان شناسانه، به القاي فرهنگ جهان وطني مي پردازد كه در نوع سياسي آن، بر تبليغات و اعتمادسازي خبري توسط رسانه ها- در شكل تصويري، مانند شبكه هاي DW ، CNN و BBC – متكي است كه به شكل مدرن، به سليقه سازي در ميان افكار عمومي جهان مي پردازد و آنچه مدنظر آنان است را به شكل انتخاب برتر، القا مي كند. اين روند قطعاً به اضمحلال، تضعيف و در نهايت، از بين رفتن ديگر فرهنگ ها مي انجامد يا آنها را به خرده فرهنگ بدل مي سازد.
در دنياي كنوني، نفوذ و جاذبه تلويزيون بديهي است و نقش ارتباطي آن در آموزش، هدايت، جهت دهي و قالب سازي افكار عمومي جامعه، انكارناپذير است. به همين دليل، تلويزيون به مانند يكي از ابزارهاي اصلي ارتباطي- نفوذ در افكار عمومي- مورد استفاده قرار گرفته و در راستاي اهداف مورد نظر، به كار برده مي شود. اختراع ماهواره هاي مخابراتي، تأثيرگذاري تلويزيون را از مرزهاي ملي عبور داده و به امري فراملي و جهاني بدل ساخته است.
كشورهاي قدرتمند با تكيه بر امكانات قوي ارتباطي و ماهواره اي، در صددند سراسر جهان را عرصه تاخت و تاز امواج تصويري خود سازند و به طور يك جانبه، افكار جهانيان را در جهت اهداف و اميال خويش سوق دهند. بدين گونه، اين كشورها برآنند كه از تلويزيون، به منزله يكي از وسايل ارتباطي براي يكسان سازي افكار عمومي جهانيان و تشكيل دهكده واحد جهاني بهره برداري كنند. در اين شرايط، كشورهايي كه به حفظ فرهنگ ملي خود مي انديشند، وظيفه اي دشوار در پيش روي دارند. براي رويارويي با اين روند انتشار افكار، بايد با هوشياري و استفاده بهينه از سرمايه هاي مادي و انساني، دست به كار شد و به مصون سازي جامعه در برابر اين امواج و بهره گيري هوشمندانه از آن، متناسب با شرايط فرهنگي جامعه پرداخت.
آگاه كردن جامعه از اهداف ارتباطي، از راه صدا و تصوير، گامي اساسي در راستاي مصونيت جامعه و پاسداري از هويت ملي به شمار مي آيد؛ هر چند دستاوردهاي جهاني، همسو با ارزش هاي اخلاقي و اعتقادي، از اين قاعده پيروي نمي كنند و مي توان از اين اطلاعات، براي دست يابي به جهاني بهتر، بهره مند گرديد.
بُعد تأثيرپذيري فردي- اجتماعي
آمار و ارقام در بسياري از كشورهاي غربي و در ژاپن، بيانگر اين نكته است كه بينندگان تلويزيون روزانه، چند ساعتي را به تماشاي اين صفحه چند رنگ مي نشينند. NHK ، يكي از شبكه هاي تلويزيون ژاپن آماري منتشر كرده كه نشان مي دهد ميانگين تماشاي تلويزيون در ژاپن، سه ساعت و پنج دقيقه در روزهاي هفته و سه ساعت و چهل و شش دقيقه در روزهاي يكشنبه است. آمار، همچنين حاكي از آن است كه در كشورهاي سرمايه داري، تلويزيون مؤثرترين شكل دهنده افكار عمومي است. اين وسيله به صورت يك سلاح ايدئولوژيك نيرومند در آمده است؛ زيرا قادر است عقايد، سليقه ها و جهان بيني اشخاص را شكل دهد.
تلويزيون داراي ويژگي هايي است كه آن را از ديگر رسانه ها و روش هاي اطلاعاتي متمايز مي كند؛
1. تلويزيون دو حس بينايي و شنوايي را به طور همزمان، تحت تأثير قرار مي دهد و همين ويژگي آن را در جايگاهي برتر از راديو و مطبوعات قرار مي دهد. ديويد ويلسون كه سال هاست خبرنگاري و نويسندگي برنامه هاي علمي BBC را بر عهده دارد، در كتابش مي نويسد:
در يك زمان معين، نيروي بالقوه تلويزيون در دادن اطلاعات بيشتر، به مراتب زيادتر از هر رسانه ديگر، از جمله راديو و مطبوعات است.
2. تلويزيون قادر است اخبار داغ را با سرعت نور، به آگاهي بينندگانش برساند. بدين لحاظ، تنها راديو مي تواند با اين رسانه به رقابت برخيزد؛ زيرا اين دو وسيله، اطلاعات را توسط امواج پخش مي كنند و اثرگذاري خود را به نحو مطلوب، بر جاي مي گذارند.
3. يك برنامه تلويزيوني، براي رسيدن به نظر مخاطب خود، نيازي به واسطه ندارد. مطبوعات احتياج به خدمات پستي دارند. فيلم مستلزم سالن نمايش است و اجراي يك نمايش نامه به صحنه تئاتر نيازمند است؛ ولي تلويزيون، مانند راديو، برنامه هايش را بدون واسطه، به خانه مخاطبان خود مي برد.
4. تلويزيون مي تواند همزمان، تعداد كثيري بيننده را و در برخي كشورها، به مراتب بيشتر از خوانندگان مطبوعات يا شنوندگان راديو، زير پوشش قرار دهد.
5. تلويزيون، به علت ارتباط مستقيم و فوري و نشان دادن رويدادها به هنگام وقوع و در بسياري موارد، به طريق رنگي، رسانه اي است غيرقابل رقابت.
همه اين برتري ها نمايانگر آن است كه تلويزيون نه تنها يك وسيله خبري و اطلاعاتي، بلكه رسانه اي است كه تمام ويژگي هاي ديگر رسانه ها را گرد آورده و آنها را دگرگون و تلفيق كرده است.
كشورهاي سلطه جو برآنند با استفاده از تلويزيون و از راه پخش مستقيم تلويزيوني، در كشورهاي ديگر نفوذ كنند.
امروزه، تلويزيون در كشورهاي پيشرفته چه جايگاهي دارد؟ برنامه هايش چه چيزي را به بينندگان عرضه مي دارد؟ تأثير آن بر ديگر رسانه هاي همگاني، تأثيرپذيري از آنها و ساختار سازماني آن چگونه است؟ و اساسي ترين پرسش اينكه، تلويزيون چگونه در خدمت منافع ايدئولوژيك خود قرار مي گيرد و روش ها و اصول جهان بيني آن چيست؟
بُعد فن آوري و تلويزيون
در آغاز دهه 1990 بسياري از فن آوري ها كه اكنون در جوامع ثروتمند، عادي به شمار مي آيند، در مراحل اوليه تكوين خود قرار داشتند. كاربرد تلفن هاي همراه، رايانه هاي شخصي و تلويزيون هاي ماهواره اي هنوز نسبتاً اندك بود؛ ولي اكنون، يك دهه بعد از آن، ما به تماشاي تصويرهاي همزمان تلويزيوني از ايستگاه هاي دور عادت كرده ايم و مي توانيم براي دست يابي سريع به جديدترين اخبار بين المللي، به اينترنت مراجعه كنيم. رسانه ها و ارتباطات الكترونيكي، به سرعت شيوه هاي تعامل مردم با يكديگر، از جمله چگونگي خريد و فروش، چگونگي دريافت خبر و انتقال داده ها و چگونگي روابط با ديگران را دگرگون مي سازند؛ خواه در داخل يك اداره باشد يا به وسعت يك قاره.
امروزه، رسانه ها و ارتباطات پيشرفته برخي كاربران را ترغيب مي كنند كه خودشان را شهروند جهاني معرفي كنند؛ ولي همزمان، اجتماعات پراكنده مهاجر اجازه مي يابند كه همچنان خود را به رغم اين پراكندگي، جوامعي ملي به شمار آورند. وقتي كارگران ترك در آلمان، فيلم هاي تركي را در آپارتمان هاي خود مي بينند و وقتي كره اي ها مقيم فيلادلفيا المپيك سئوال را از ماهواره هايي مي بينند كه از كره تغذيه مي شوند، اين معنا تحقق مي يابد. در اين شرايط، با پذيرش ارزش هاي پذيرفته شده جرياني با امكانات پيشرفته فن آوري، ارزش هاي زباني و منطقه اي، هنوز اعتبار خود را از دست نداده اند. در اين حالت، نقش جهاني رسانه ها مطرح مي شود. جهاني شدن به روابط بازسازي شده در دنيايي اشاره دارد كه دولت ها مرزهاي خود را نفوذپذير و حاكميت خود را متزلزل مي يابند. قدرت دولت ها روز به روز كاهش مي يابد؛ در حالي كه شركت هاي چند مليتي، مانند IBM در اقتصاد جهاني، نقش هايي پيشرو به خود اختصاص مي دهند و سود سالانه آنها از توليد ناخالص داخلي بسياري از كشورهاي در حال توسعه فراتر مي رود. شركت هايي كه امروزه، در عرصه توليد و توزيع اطلاعات و برنامه هاي تفريحي فعاليت مي كنند، به گونه اي شگفت انگيز، از سودآورترين شركت هاي چند مليتي هستند. رسانه ها بستر جهاني شدن و فرآيند جهاني سازي را تسهيل و فراهم كرده اند و در عين حال، از عوامل فعال اين فرآيند بوده اند. از اين رو، مردم احساس مي كنند كه از راه رسانه ها، محدوديت هاي جغرافيايي كاهش يابد.
در اين روند جهاني شدن، رسانه هاي جمعي چهره جديدي از قدرت فن آوري را نيز به همراه دارند كه مي توان آن را چهره نامحسوس قدرت دانست كه از طريق پيچيدگي، ممكن شده است. سرعت حاصل در پيشرفت تكنولوژي، پيچيدگي ناشي از در هم آميختن ايده ها و نمادهاست. عوامل قدرت و پيچيدگي موجب پايان يافتن محدوديت هاي جغرافيايي شده و دورترين سرزمين ها و فرهنگ ها را در دسترس قرار داده است و بازارهاي مصرف جديدي براي سرمايه داران فراهم آورده است. بدين طريق، به جهاني شدن اقتصاد نيز كمك مي شود؛ چرا كه رسانه هايي نظير اينترنت، تلويزيون، ماهواره و سينما بهترين وسيله براي تقويت فرهنگ مصرف گرايي خواهند بود. به طور كلي، رسانه هاي جمعي از نقش هاي متفاوتي در سياست خارجي نيز برخوردارند كه در اين زمينه، مي توان به كاركردهاي زير اشاره كرد:
1. نقش اطلاع رساني؛
2. نقش توجيهي؛
3. نقش تفسيري؛
4. نقش مشاركتي؛
5. نقش نمايندگي؛
6. نقش انتقادي و نظارتي.
درباره تأثير دگرگون كننده رسانه هاي الكترونيكي بر زندگي روزمره مردم و نيز بر تار و پود سياست جهان، ادعاهاي بزرگي مطرح مي شود؛ از جمله آنكه تكنولوژي اطلاعات رايانه اي چنان به كانون عمليات سرمايه داري جهاني، محور عمليات دولت ها و رويه كنترل و فرماندهي نظامي تبديل شده كه برخي از استراتژيست ها معتقدند در اين جهان، جنگ متعارف، خود به خود منسوخ خواهد شد و موج آينده جنگ اطلاعات است كه با حملات گسترده به شالوده ارتباطات نظامي و غيرنظامي همراه خواهد بود.
با توجه به عوامل ياد شده، رسانه ها و سيطره بر آنها، از اهميت خارق العاده اي برخوردار مي شود و كساني كه در شيوه جديد، شناخت عميقي از رسانه ها پيدا كنند، موفق خواهند شد. يكي از عوامل مهم در اين راستا، اين است كه مخاطبان امروز و فرداي وسايل ارتباط جمعي با مخاطبان ديروز تفاوت دارند و بايد براي مطبوعات، راديو و تلويزيون، چه در سيماي سنتي و چه در شيوه الكترونيكي، براي مخاطباني كه مرز نمي شناسند، ساز و كارهاي تازه اي انديشيده شود.
در فضاي خوش بيني تكنولوژيك و جهان گرايي فراگير، براي ساكنان ثروتمند و مرفه شمال، آسان است كه تصور كنند همگان با وسايلي با مارك Nike ورزش مي كنند، مك دونالد مي خورند، در شبكه جهاني Web ، به تفريح مي پردازند و نشاني پست الكترونيك دارند؛ فضايي كه همگان به هاليوود روي مي آورند تا از جهان واقعي غافل شوند و به CNN روي مي آورند تا آنان را به خودشان سرگرم و مأنوس سازد؛ ولي تصاوير دهكده اي كه جمعي همگن در آن سكني گزيده اند، از بسياري جهات، موهوم و گمراه كننده است. جهاني شدن در ارائه خدمات به بيشتر شهروندان جهان كه بخش بيشتر آنان از دست يابي به فن آوري ها و محصولات مادي و پيش پا افتاده محرومند، ناكام مانده است. اكنون، نابرابري جهاني ميان ملت هاي ثروتمند و فقير و نيز شهروندان مرفه و فقير در داخل كشورها، بيش از زماني است كه كشورهاي در حال توسعه، در دهه 1970 براي نخستين بار كوشيدند توجه سازمان ملل متحد را به نابرابري اطلاعات جلب كنند.
جايگاه ما در اين دوره چگونه است؟
بايد گفت كه رسانه ها در فرآيند توسعه فن آوري هاي خود، به دو دسته تقسيم مي شوند:
الف) رسانه هاي مهاجم: نهادهاي اطلاع رساني بزرگ با مخاطبان انبوده؛
ب) رسانه هاي مقاوم: رسانه هايي كه مي كوشند با استفاده از فضاي باز رسانه اي جهان، با تكيه بر فرهنگ و ايدئولوژي مسلط خويش، به اطلاع رساني بپردازند.
به يقين، با توجه به گوناگوني فرهنگ در سطح جهان و رواج اين الگو، كشورهايي مانند ايران، با توجه به ساختار داخلي، بايد الگوهاي معرفتي و طرز تلقي خود را از زندگي، در برابر رسانه هاي مهاجم غني سازند و بيش از پيش، بر تاريخ، فرهنگ، آداب و رسوم خود تكيه كنند. در اين راستا، چه بسا خرده فرهنگ هايي كه از راه پوشش رسانه اي و جذب مخاطب، مي توانند نقشي اساسي ايفا كنند؛ زيرا رسانه اي در جهان موفق خواهد بود كه بتواند از تحليل رفتن مخاطبش جلوگيري كند يا اينكه مخاطبان ديگر رسانه ها را به خود جذب كند و اين تنها از راه امتيازهاي فرهنگ خودي و از راه رسانه هاي مقاوم به وقوع مي پيوندد.
در برابر توسعه روزافزون فن آوري و جهاني شدن رسانه ها، كشورهاي مختلف واكنش هاي گوناگوني از خود بروز دادند. كشورهاي در حال توسعه بيشتر نگران تهاجم فرهنگي هستند و از ديدگاه سنت، اين جهش و جهاني شدن را در برابر خود مي بينند و با آن مخالفت مي كنند؛ اگرچه برخي از رسانه هاي همين كشورها به جاي سهم خواهي فرهنگي، به تقليد از الگوهاي فرهنگ سازي غرب مي پردازند.
در ايران نيز در برابر نظريه ها و اقدام هاي جهاني سازي، واكنش هاي گوناگوني ابراز شده كه در سه شكل موافق، مخالف و مشروط، مورد بحث قرار گرفته است. در نظريه موافق، جهان گستري با تأكيد بر شتاب رويدادها، فرصت ها را بسيار كوتاه مي كند. اين گروه تبادل تجاري ورود فن آوري را معادل جهاني شدن قلمداد مي كنند و مي خواهند هر چه سريع تر، وارد جوامع فراصنعتي شوند و با تكيه بر انقلاب اطلاعاتي، اين پديده را فرصت تلقي مي كنند و معتقدند اگر سريع تر وارد عرصه جهاني شوند، سهم بيشتري از فرهنگ جهاني خواهند داشت. در نظريه مخالف، اين ديدگاه، چه به لحاظ سنتي و چه سرمايه داري، در عمل و نظر گسترش نيافته است. اين نظريه، گرچه با دشواري، خود را با جنبش هاي پراكنده باز توليد توليد كرده؛ ولي در مجموع، نتوانسته نظريه نيرومندي ارائه دهد. طرفداران نظريه مشروط نيز مي گويند كه سه راه تسليم، اعتراض و بازيگري نقادانه در حوزه اختيار ماست.
به طور خلاصه، درباره اين سه نظريه مي توان گفت كه گروه نخست مصرف كننده و تماشاگر بودن (شركت فعال)، گروه دوم بر هم زدن و محال انديشي (مخالفت با شركت در حركت جهاني شدن) و گروه سوم بازيگري و در صحنه بودن (بررسي ورود با احتياط و موردي در حركت جهاني شدن) را مطرح و بر ديدگاه خود پاي مي فشارند. به نظر مي رسد موضع سوم براي ايران مناسب تر است. اين موضع، محصول آرزومندي، ايران دوستي، آرمان خواهي و خيال پردازي نيست، بلكه برآمده از برآوردهاي حقيقي و واقع گرايانه از امكانات ايراني است كه بالقوه، قدرتمند و آماده بازيگري جهاني است؛ يعني ايران توان بازيگر شدن در اين صحنه را دارد.
ساختار تلويزيون، به مانند رسانه اي همگاني
به طور كلي، پرداختن به مسئله رسانه هاي همگاني و جايگاه آن در شرايط جهاني شدن رسانه ها، همواره يكي از دغدغه هاي همه كشورها بوده و خواهد بود. به همين دليل، بايد در هر كشوري، از جمله ايران، پرداختن به اين مسئله با ديدي آينده نگرانه همراه باشد. به طور دقيق تر، بايد براي فهم حال، به آينده بيش از گذشته توجه نشان داد. وسايل پيام رساني شيوه خاص خود را دارند. اين وسايل نظم اجتماعي را، آن گونه كه تصور مي شود، به طور ريشه اي تغيير نخواهند داد؛ ولي شرايط اجتماعي تازه اي ايجاد خواهند كرد كه در آن، فراگردهاي اجتماعي گذشته به صورت هاي ديگري جريان مي يابند و ديگر با روش هاي گذشته تحليل پذير نيستند.
بدين سان، تصورات اجتماعي كه موجب حفظ يك پارچگي جامعه و حتي بقاي جامعه و تمدن است، خود دچار تناوب مي شود. در دوره اي، جامعه در حال سكون است و در دوره اي ديگر، در حال حركت و تحول. زماني جو حاكم بر جامعه نيازمند همدلي، امنيت، آزادي و نظم است و گاه به بي نظمي نياز دارد. جامعه همواره به طريقي مي كوشد اين تعارضات را با يكديگر آشتي دهد و به تعالي پويا بدل سازد. از اين رو، ساختار و نظام رسانه هاي همگاني اين آهنگ تحول را به صورتي گذرا كه بر بي واسطگي و فوريت حاكم است، در كنار هم مي آورد. كودكان عصر تلويزيون، اينترنت و ماهواره، زندگي را به طور كامل تجربه مي كنند.در چنين شرايطي، والدين تأثير چنداني در شكل دادن به ويژگي هاي فردي فرزندان ندارند و ديگر قادر نخواهند بود تصويري از جامعه اي بسيار پويا به آنان ارائه دهند، بلكه تنها مي توانند آنها را ترغيب كنند تا در همه موارد، بهتر عمل كنند.
اين ترديدها و ابهامات موجب مي شود آنان آموزش فرزندان را به وسايل ارتباط جمعي بسپارند؛ زيرا وسايل ارتباط جمعي هستند كه آنها را مي سازند؛ آن هم در كنار دوستا و هم سالان. آينده متعلق به انسان هايي خواهد بود كه به روابط اجتماعي حساس تر باشند؛ اما در چهارچوبي وسيع تر و شيوه اي پيچيده تر از مباني اوليه كه از راه رسانه ها و به ويژه تلويزيون، در اختيارشان قرار گرفته است؛ زيرا شيوه آموزش هنوز متكي بر مكانيزه كردن يا جداسازي و تخصصي كردن آن است.
به طور اصولي و با رعايت ساختارهاي جديد در رسانه ها و به ويژه تلويزيون، تدريس در دانشگاه ها، به شيوه اي ديگر صورت خواهد پذيرفت و به طور عمده، از راه رسانه ها خواهد بود. گذشته از آن، سيستم هاي جديد رسانه اي به گونه اي است كه مدرسان و معلمان كشور تنها قادر خواهند بود كه از پايگاه هاي الكترونيكي با دانش آموزان و دانشجويان پرسش و پاسخ كنند و با آنان ارتباط مستقيم فردي و گروهي داشته باشند. حافظه دانشجو ديگر نيازي به حفظ دانستني ها نخواهد داشت؛ زيرا اين دانستني ها را شبكه جهاني و پايگاه هاي الكترونيكي نگهداري كرده اند و در هر زمان كه نيازي باشد، در دسترس همگان قرار خواهند داد. به نظر مي رسد رعايت اين ساختار در آينده، لازمه تأثيرگذاري بر افكار عمومي و نيز آزادي انديشه در رسانه ها باشد؛ زيرا اين موجب مي شود نارضايتي در جو فكري جامعه، از حد معيني بيشتر نشود و قواعد بازي به هم نريزد. اگر چه به نظر مي رسد رسانه هاي همگاني به ظاهر، توان ايجاد جريان هاي فكري را تقويت كنند يا ماهيت آن ها را به گونه اي تغيير دهند. در اين راستا، رسانه ها و فرهنگ هاي قوي و ثروتمند تر نقش برجسته تري در شكل دادن به اذهان و افكار جهاني و اشاعه فرهنگ خود، در قالب فرهنگ جهاني خواهند داشت. همه اينها حكم مي كند كه در عصر رسانه هاي الكترونيكي و ديجيتالي، همان گونه كه راندن اتومبيل با راندن كالسكه فرق دارد و نيازمند قوانين، مقررات و علايم خاص است، افكار عمومي نيز نيازمند علايم و قواعد تازه اي است. اين همان قواعد اخلاقي است كه حكم مي كند اطلاعات درست به افكار عمومي داده شود؛ يعني همان نظام اجتماعي جمعي در عصر جهاني شدن رسانه ها.
با توجه به گسترش رسانه هاي جهاني و ساختارهاي نوين تشكيلاتي، سطوح اجرايي و عملياتي از سطوح تصميم گير در نظام ساخت و ارسال پيام به مخاطبان رسانه ها، جدا نخواهند بود و دوش به دوش هم، ولي با محتوايي متفاوت، حضور مؤثر خود را در نهادهاي اجتماعي به اثبات مي رسانند؛ به گونه اي كه هر منبع اطلاعاتي بتواند پيام خويش را به بخش وسيعي از مردم جهان برساند. افزون بر آن، شايد در آينده، با پيشرفت ماهواره هاي ارتباطي، محدوديت هاي بخش تلويزيوني نيز مانند آنچه امروز در راديو ديده مي شود، به مقدار زيادي كاهش يابد؛ با اين تفاوت كه تصوير از موانع زباني و فرهنگي راحت تر عبور مي كند. از سوي ديگر، افكار عمومي تحت تأثير رخدادهاي بزرگ در رسانه هاي تصويري، در همه نقاط جهان به هيجان مي آيد؛ گويي حادثه مزبور در همه جا اتفاق افتاده است.
با گسترش نظام هاي ارتباطي، چه به لحاظ فن آوري يا ساختاري و نيز تسهيل در تحقق اهداف از پيش تعيين شده و از سويي، حركت سريع فعاليت هاي اجتماعي به سوي جهاني شدن، شايعه ها ديگر فرصت اشاعه نمي يابند و چون هميشه، از پخش مستقيم حوادث پيشي نمي گيرند. افزون بر آن، احتمال دارد با گسترش دامنه رسانه ها، هيچ واقعه اي از چشمان كاوشگر مردم به دور نماند و ديگر پنهان كاري ممكن نباشد.
در اين زمينه، بايد گفت تعدد و تنوع منابع اطلاعاتي رسانه ها شخصيت فردي را به نوعي تقويت خواهد كرد؛ ولي آنچه در حال از بين رفتن است، فراگرايي است؛ يعني نوعي عدم حساسيت به ارزش هاي جمعي و خود محوري؛ زيرا گستردگي ارتباطات، فرد را در خود غرق مي كند. به هر روي، تجربه نشان داده كه سرانجام، فرد خود را با شرايط جديد سازگار مي كند و شيوه هاي لازم به كارگيري شخصيت واقعي خويش را در اين جامعه مي يابد. اين چنين است كه هم رنگ گرايي جديد كه تلويزيون آن را اشاعه مي دهد، افراد را از جست و جوي اصالت فردي باز نمي دارد و از رشد روح انتقاد در آنان جلوگيري نمي كند؛ به گونه اي كه همانند رايانه، با افزايش متغيرهاي مورد نظر، فنون و روش ها را به سوي تنوع بيشتري سوق داده است.
به بيان ديگر، در عصر تحول رسانه ها، افكار عمومي مي تواند از وسايل ارتباط جمعي انتظار داشته باشد كه ديدگاه هاي متنوع تري را جست و جو كند. انسان ارتباط جمعي در عصر حاضر، احتمالاً به صورت افسانه اي فراموش شده در خواهد آمد؛ بدين معنا كه شبكه ارتباطات چنان وسعت و تنوع خواهد يافت كه فرد اطمينان يابد انتخابي كه كرده، به ميل خودش بوده، نه اينكه سليقه جامعه به او تحميل شده باشد.
كلام آخر
آنچه در افق ساختاري رسانه ها ديده مي شود، عصر روبات ها نخواهد بود، بلكه عصر انسان هايي خواهد بود كه با همه وجود، در جامعه اي پيش بيني ناپذير، متكثر و خلاق، مشاركت خواهند كرد.



کد خبر: 2899
Share/Save/Bookmark