یک روز یکی از هواداران دیکتاتورها
از دهانش پرید و گفت
ما دیکتاتورهای دلسوز هستیم
و همین بهانه ای شد
برای یک فیلم غیر سیاسی
فیلمی به نام"دیکتاتورهای دلسوز"
با بازی هنرپیشه های سیاستمدار
فیلم معماران و نقاشان و شاعران
که روزی روزگاری در ایران
یکه بزن و شش لول بند بوده
و سوار بر اسبهای وسترن
با هفت تیرهای چوبی
شهر و کافه ها را بهم می ریختند
وبه قلب و مغز ایران
گلوله های خلاص می زدند
و جنازه هویت و فرهنگ باستانی ما را
در کفن سیاه نمایی
به جشنواره های غربی برده
و در نقش جایزه بگیرها
جایزه می گرفتند
واز روی نادانی و بیسوادی
اسطوره های پهلوانی شاهنامه
مثل رستم و اسفندیار را
مسخره خاص و عام کرده
و از توبه نصوح
به فلسفه و جنسیت می رسیدند
و روزگاری دیگر
همین هنرپیشه های سیاستمدار
به صحنه آمده
و این بار هم در نقش دیکتاتورها
ولی دلسوزتر از مادر
فیلمنامه انتخابات ایران را
پاره پاره کرده
و دوربین ها و وسایل صحنه را شکستند
و در کاست دلهای مردم
نگاتیو سبز ناامیدی کاشتند
و به رای دهنده ها بیانیه دادند
که رای شما باطل است
و هر چه مردم فریاد کشیدند
که ما هفت تیرکش و جایزه بگیر نمی خواهیم
و اگر اشتباه رای داده ایم
خود باید به این آگاهی و بلوغ برسیم
تا دیگر غلط ننویسیم
اما افسوس که این پدر ناخوانده ها
و گربه های اشرافی ملوس
که بر سر سفره انقلاب
به نام و نان و نوا رسیده بودند
به اندازه"تام وجری"هم
قواعد بازی را بلد نبوده
و گفتند در فیلمفارسی
مردم و بازیگران دیالوگ نمی گویند
و فقط لب می زنند
و هنگام صدا گذاری
هفت سامورایی
به جای بازیگران
حرف و رای و نظر می دهند
آری این هنرپیشه های سیاستندار
فلسفه آفرینش راهم نفهمیده اند
که هدف از خلقت جهان
و هبوط انسان بر روی زمین
صحنه سازی برای آزمون وخطا
و نظر و رای دادن بوده
تا آدمیزاد در بوته آزمایش و انتخابات
به خدا باوری و خدا گونگی برسد
و گرنه خداوند بی نهایت دلسوزتر است
و می تواند با دیکتاتوری
به مخلوقات خود بگوید
این گونه که من دوست دارم
راه بروید و حرف بزنید
و رای و نظر بدهید
و این هم یکی از آفت های روشنفکری
در این سرزمین است که
روشنفکر خود را
از خدا هم بالاتر می داند
مثل آنکه مردم را
او آفریده است
آری انتخابات و رای دادن
اینچنین شد برادر
و تو می گفتی
پدر مادر ما متهمیم
و ما می گوییم
دیکتاتورهای دلسوز متهم اند
همان هایی که نام تو را هم خراب کرده و می گویند
در کلاسهای شریعتی
و حسینیه ارشاد درس خوانده اند
ولی دریغ از یک کلمه
که از کتاب "خودسازی انقلابی" تو
فهمیده باشند
آری اینها
از همان قماش هستند
که در مشروطه هم
نقش اول را داشتند
و فیلمنامه" رضا خان ماکسیم" را
با خون مردم نوشتند
و از روی خود باختگی
در مقابل فرنگی مآبی
به کلاه پهلوی و بی حجابی
دیپلم افتخار
و سیمرغ بلورین دادند
و از جشنواره های خارجی
بادکنک های کاغدی جایزه گرفتند
آخر ای به اصطلاح روشنفکران
این از کدام منطق و خرد و عقلی بر می آید
که به جای دیگران فکر کنید
و به جای آنها حرف بزنید
و با زور و عصبانیت بگویید
به شما رای بدهند
مگر شما آفریده های خاص هستید
که خودتان را از مردم
بالاتر می دانید
و در مقابل فرنگی ها
ذلیل و خوار و زبون می باشید.
و حتی فلسفه رسالت و ولایت راهم نفهمیده اید
که به مردم ،پیام خدا را می دهد
تا خودشان در مورد سرنوشت و زندگیشان
رای و نظر بدهند
و قیم و دلسوز برای خود نگیرند
آنهم دلسوزهای دیکتاتور !
و کاش جلال بود
و یکبار دیگر
خدمت و خیانت روشنفکران را می نوشت
و عصبانیت و لجبازی غرب زدگان را
بر ملا می ساخت
و آب روی آتش می ریخت
آتشی که هیزم آن
خون و جان مردم مسلمان شده است
و کجایید ای فرشتگان
تا ببینید که دیکتاتورهای دلسوز!
از شما هم سبقت گرفته
و فلسفه آفریتش را
زیر سوال برده
و می گویند رای و اختیار مردم
باطل است
آری این موجودات بالا نشین
که مزه کرسی زور و قدرت
و ریاست و وزارت را چشیده اند
نمی توانند به آدمیت و عقل و مردم امی
که از گل و خاک ساخته شده اند
سجده کرده
و تابع آزادی و دمکراسی باشند
و زبانم لال می گویند
خدا هم اشتباه کرد
که به آدمیزاد و جهان سومی ها
حق رای و اختیارداد
و مگر یزید در کربلا چه گفت
او هم به امام مظلوم گفت
اگر رای خود را به من ندهی
تو و یارانت را می کشم
و خانواده ات را هم اسیر می کنم
و مگر امام غریب چه کرد
آیا غیر از این شد
که به یزید رای نداد
و آزادی و اختیار خود را نفروخت
و آن گونه شد
که هیچ مظلوم و شهیدی در تاریخ
این چنین نشده است
آن هم برای حفظ رای خود
و شما ای غربزدگان خود باخته
و روشنفکران بالا نشین
و ای دیکتاتورهای دلسوز
و هنر پیشه های سیاستمدار
اگر می خواهید معنی دموکراسی و آزادی را بدانید
به سینمای "عاشورا "نگاه کنید
نه آنکه پرچم های عاشورایی را
پاره کرده و بسوزانید
و به راستی مگر اینجا هالیوود است
که "دوازده مرد خبیث" و عصبانی
با یک اسلحه که هفت گلوله دارد
هزاران نفر را بکشند
آخر ای خانمها و آقایان محترم
و ای مهندسین و دکترها و فول پروفسورها!
اگر دین ندارید
ریاضی که بلدید
و این را می فهمید که از یک اسلحه نمی توان
هزار گلوله شلیک کرد
و واقعیت را
مثل "وسترن اسپاگتی" نمایش داد
آری حتی بچه ها هم می فهمند
که نمی شود با عصبانیت
و فیلم بازی کردن
و اسپشیال و جلوه های ویژه
سه را با چهار برابر کرد
و آرای مردم را باطل نمود
این فیلم تکراری را هم از اکران بردارید
که باز قانون را دور بزنید
و شهرها را بهم بریزید
و یک بار دیگر
نقش اول و کارگردان و فیلمنامه نویس و همه کاره بشوید
چون آن سوی این سینما را
که پر از مه و دود و غبار است
مردم دیده اند
سینمای سیاهی که پیامش
تمرکز در شهرهای بزرگ
و دود و ترافیک و گرانی و مرگ
و برج میلاد سازی
و ویرانی روستاها و کشاورزی
و مهاجرت و قحطی و خشکسالی بوده
"هیهات من الذله"
که مردم دیگر به شما رای بدهند
حرف آخر اینکه
بروید و برای یکبار هم که شده
فیلم "عاشورا" را
آن گونه که هست
ببینید
تا پیام سید الشهدا را
که احترام به آزادی و رای مردم است
بفهمید و بدانید
و ختم کلام
از روح شهدا می خواهیم
تا دعا کنند
که خداوند، ایران عزیز را
از غرب زدگی نجات دهد
و خیانت روشنفکران را
از آن دور بسازد.
والسلام
رحیم رحیمی پور
16/10/88