در آمدي بر فروش آثار هنري در اکسپو
پازل ناهمگوني به نام نقاشي
 
تاريخ : چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۰۹:۵۵
ته صف...


حتما خيلي خوش شانس بوده ايد اگر تا به حال در صف نانوايي نايستاده ايد يا اگر ايستاده ايد هميشه چند عدد نان به دستتان رسيده است. اما اگر ايستاده ايد و اين پا و آن پا کرده ايد که مبادا تا به شما برسد نان تمام شود و اتفاقا همين مي شود و شما مجبوريد دست خالي با پاهاي خسته به خانه برگرديد احساس ناخوشايندي باعث مي شود که دفعه بعد يا از صف خارج شويد يا اصلا به سراغ نانوايي ها نرويد. اين سيستم تا به فرهنگ و هنر هم بدرقه مان مي کند در صف پر پيچ و خم طولاني مشتاقان هنرهاي تجسمي ، با اهالي آشنا مي شويم که به صورت حرفه اي زمان و عمر خود را به پشتوانه هنرمند نقاش شدن معامله کرده اند; صفي از مشتاقان که سبک و اصول خود را دارند. برخي مقلد بي چون و چراي هنرمندان غربي هستند، برخي نقاشي را رنگ پاشي و رنگ مالي مي دانند و برخي عکاس - نقاشي باشي هاي حرفه اي هستند و اين همه به يمن ارتباطات و دوستي در رتبه و جايگاهي قرار گرفته اند.


   نقاشي مريخي...


از حمله آوانگارد شروع شد يا کمي قبل از آن که تعريف نقاش باشي با هزاران فلسفه، تعابيري نو يافت. حالا نقاشي به برداشت مو به مو از واقعيت گفته نمي شود; به هر حرکت هوشمندانه و نو مي توان نقاشي گفت: فتومنتاژهايي که تاش هاي رنگ بر آن مي خورد; رنگ مالي هايي که با کلاژهايي از عکس پر مي شود و کپي آثار هنرمندان غربي که عينا تکرار مي شود; بعد مي مانند ارتباطات موثر با عواملي چون گالري داران و دلالان که با خرج کردن هزينه هايي در بوق و کرنا بدمند و تو را نقاش جلوه دهند. از طرفي مطالعه گذشته هنر و يادگيري چند دوره فلسفه هنر و صحبت کردن و اعتماد به نفس که مي تواند به عنوان نقاش حرفه اي تو را جلوه دهد، اما با آيينه که خلوت مي کني از آن همه دروغ به هم بافته ناراحت مي شوي و البته به خود حق مي دهي چرا که فسلفه بافي دنياي مدرن با همين شگرد پيش مي رود و تو در سيل اين همه تنها نيستي، فقط بايد باور داشته باشي، خط خطي ها و رنگ پاشي هايت را و ذره اي از موضع خود پايين نيايي.


   فروشگاه هنري ...


کافي است در ليست نگارخانه هاي فعال تعمقي بکني، برخي به آثاري با رويکرد اکسپرسيو علاقه نشان مي دهند، برخي عکس هاي فتومنتاژ را ترجيح مي دهند برخي به ايستاليشن روي مي آورند و برخي به ويدئو آرت ، عده اي نيز به همان فضاي آبستره توجه دارند. "البته اين ها واژگاني است دهن پرکن که براي تعريف همان عکس چسباني و بازي کردن با چند تصوير در فتوشاپ و چاپ ديجيتال آن تعبير مي شود. تنها وتنها بايد به هر چه که انجام مي دهي مطمئن باشي اما رسيدن به اين واقعيت بسيار راه طولاني را مي طلبد." اين فروشگاه هاي هنري در اين نمايش آثار و مطرح کردن هنرمندان در به فروش رساندن آثار آنان نقش موثري دارند کافي است خريداراني با واسطه دلالان هنري و با تعريف کمي و کيفي از آثار و اغراق در آن از يک نقاش کنار خيابان وان گوگي بسازند و خريداران را به پرداخت هزينه هاي گزاف براي آثار آنان وا دارند و از همان جا اين هنرمندان بر مسند شهرت مي نشينند، بعد از آن چند مصاحبه و مقاله و مطرح کردن نام هنرمند در روزنامه و مجلات و... و تکرار و تکرار نمايشگاه و ارتباطات با رئوس هرم که يک مرتبه هنرمندي، برندي پيدا مي کند و بحث روز مي شود... از اين غافله هر که عقب افتاد و يا در خود نديد و يا هزينه گزاف خرج کردن براي رسيدن به آن مقصود را نداشت به ته صف مي رود و ا زهنر دست خالي بيرون ميآيد.


   فروشگاه هاي بزرگ تر ...


همين فروشگاه هاي کوچک هستند که با سرمايه گذاري بر روي هنرمندان سر آخر آنان را به فروشگاه بزرگتري به نام اکسپو مي کشانند. ارتباطاتي پيچيده و  غيرقابل باور که کثرتي را به نمايش مي گذارد و به طور يقين آنان که قبل ها نامي يافته اند در راس قرار مي گيرند و با ترفند خريدهاي قبلي قابل توجه در اين فروشگاه حاضر مي شوند و به پشتوانه پيشين خود باز خريدان پرو پا قرصي دارند.


   به شما چيزي نمي رسد...


از اين فروش آثار همواره ته صفي ها دست خالي بر مي گردند، هنرمندان بي نام و نشان که البته اگر مرحله اول را رد نکرده باشند هرگز به اين جا وارد نمي شوند.اما هنرمندان جوان تر که حالا حالاها بايد راهکارهاي ورود به اين عرصه تنگ را بيابند همچنان سردرگمند.  هنر نقاشي امروز هزاران دايه دارد و هنرمند نقاش امروز بدون حضور سه عامل پول، ارتباطات و هوشمندي تنها بايد به دور خود بچرخند. اين جا اين ملاک نيست که کاري به دل خريدار بنشيند يا خير، چيزي در ذائقه  خريدار ته ذهن او به وي نهيب مي زند; اين ترکيب ناهمگون رنگ مالي را که پسر 5 ساله تو هم مي تواند خلق کند! اما حرف هاي محکم فروشنده و تعابير وي و برند هنرمند که يک نام و يک فاميلي است ، زانوان خريدار را شل مي کند و وي براي محکوم نبودن به بي اطلاعي از هنر و دنياي نقاشي تنها سري تکان مي دهد و عدد را بر چک مي نويسد و از ديدن اثر بر روي ديوار منزل برخود مي بالد وو به دوست و  آشنا نشان مي دهد و قيمت آن را به رخ مي کشد اما هنوز چيزي ته ذهن او همان هذيان "اين را که پسر 5 ساله توهم ... " بلغور مي کند که خريدار سريع آن را سرکوب مي کند و به اين باور مي رسد که اين هنر خلاقانه است تنها من هستم که سر رشته ندارم. به هر شکل بازار هنر همين گونه داغ مي شود نقاشان کهنه ، نام مي يابند و از راه رسيده ها صبوري به خرج مي دهند و به دنبال دلالان مي روند.


   داعيه سازمان اکسپو...


اين که اکسپوهاي خصوصي به راه بيافتند براي اهالي تجسمي مرحمي است; هر چند اين مرحم بر زخم آنان که نياز مالي دارند و کارهايشان در اکسپو تنها سرمايه شان است نمي نشيند بلکه بر همان اتيکت خورده هايي نازل مي شود که همواره مخاطلبان و خريداران خود را دارند. در اين اثنا اين جوانان هستند که تا موهايشان رنگ دندان هايشان بشود بايد قلم مو بر بوم بسايند و اين است راه و رسم عاشقي هنر که دردي بي درمان است. هفت نگاه فرصتي بود که توسط هفت گالري دار صورت پذيرفت و اين گونه که گفته مي شود فروش بالايي داشته است. اما سخن در اين جا بر محمل مي نشيند که اين گونه فعاليت هاي خصوصي بر کدام جنبه  اهميت مي دهد; آيا همچنان فروش آثار هنرمندان نام نشان دار که نيازي به اين مقرها براي درآمد خود ندارند است يا جواناني که زندگي خود را از همين راه مي گذرانند. اما ظاهرا  اقتصاد هنر زبان خود را دارد که خيلي از اوقات ترجمان نگاه هاي نقاشان جوان نيست. از اين رو سازماني به نام سازمان اکسپو با هدف به عرصه رساندن استعدادهاي نو،" نه  با اين شعار" ، مي تواند اهداف بلند مدتي را دنبال کند و دست هاي جوانان نقاش را با اقتصاد هنر آشتي دهد.


   پشيمون شدند ، پس آوردند ...


رقم هاي بالاي صد ميليون که روزهاي اول هفت نگاه، انگشت حيرت را بر لب مي گذاشت به خاطر داريم. اما چند تن از دوستان صادق و صميمي داستاني تعريف کردند که گفتن آن خالي از لطف نيست: از گالري منهاي دو پرديس تماس گرفتند، تماس با اين مکان به لطف خدا ممکن است! چرا که سيستمي تلفني مرتب تکرار مي کند "به سامانه بهداشت قلب تهران خوش آمديد "و معمولا بعد از بيستمين بار تماس با آن جا بالاخره تلفن زنگ مي خورد.خاطر نشان کنم، تلفن همراه در آن جا اصلا آنتن نمي دهد.  به دوستان گفته مي شود که آثار شما به فروش رفت و تخفيف لازم را بدهيد و البته دوستان با رقم قابل توجه به آثار تخفيف مي دهند و در حالي که با دلي شاد و لبي خندان به ديگران فروش اثر خود را اعلام مي کنند وقتي به منفي دو پرديس وارد مي شوند متوجه مي شود که خريدار اثر پشيمان شده است. اين اتفاق براي بسيار از دوستان افتاده است که هنوز دلايل آن معلوم نيست. به هر حال خريدار حق دارد  بعد ازگذشت 24 ساعت از خريد و بعد از آن که اسم شما در ليست فروش رفته است و رقم فروش شکلي نجومي  يافته به يکباره پشيمان شود و اثر شما را نخرد. به هر حال به يکايک بانيان اين امر خير در خريد و فروش آثار هنري خسته نباشيد مي گوييم و اميد آن داريم حضور بي نام و نشان ها نيز در اين اکسپوها باب شود و آثارشان به فروش برسد.
کد خبر: 8839
Share/Save/Bookmark