هميشه پاي يك "ظن " در ميان است
تاريخ : يکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۲۷
من اين بار روي سخنم با خواص ادبيات و هنر است كه در فتنه اخير قبول نشدند ولي هنوز با "تعهد "، عهدشان باقي است. آقاي سيد مهدي شجاعي عزيز! يادتان هست كه ساليان پيش آمدم و با شما در اتاق كوچك تان در "نيستان " گفت وگو كردم و شما برايم از تنهايي و غم و رنج شيعه گفتيد؟ مصاحبه اش هنوز هست. يادتان هست كه گفتيد اگر "پيام آقا " براي شما به مناسبت درگذشت دخترتان "عاطفه "، نبود هرگز به تسلا نمي رسيديد؟ يادتان هست كه گفتيد من روزي اين محبت آقا را جبران خواهم كرد؟ هشت ماه فتنه عليه علمدار انقلاب شد و شما، اين محبت آقا را جبران نكرديد. كي و كجا از شما صدايي درآمد؟ گيرم كه من از "ولايت فقيه " بد دفاع مي كنم، شما به ميدان بيا و خوب دفاع كردن از رهبري را به چون مني ياد بده. "نيستان " چرا سكوت كرده با وجود اين همه ني؟ "بشنو از "ني " چون حكايت مي كند/ از جدايي ها شكايت مي كند ". آقاي شجاعي عزيز! "نشنو از ني، ني حصيري بي نواست/ بشنو از دل، دل حريم كبرياست/ ني بسوزد خاك و خاكستر شود/ دل بسوزد خانه دلبر شود ". خالق "كشتي پهلو گرفته "، چرا اين روزها خوابش گرفته؟ آقاي
شجاعي عزيز، كه هنوز هم با آثارتان انسي ديرينه دارم. مي دانيد؛ "هميشه پاي يك زن در ميان نيست "، بلكه "هميشه پاي يك "ظن " در ميان است ". پاي يك سوء ظن. شما مي توانيد منتقد احمدي نژاد باشيد اما معتقد بودن تان را به اصل نظام حفظ كنيد. هيچ كس دفاع شما از اصول و ارزش ها را به پاي دفاع شما از رئيس جمهور نخواهد نوشت. من دلم از خواص ادبيات، خون است.
تيراژ خوني كه با سكوت تان به دل ما كرده ايد، از تيراژ آثارتان هم بيشتر شده. در اين "غزوه " به جز "قزوه "، كدام تان پاي "تنگه احد " ايستاد و از "غزه " دفاع كرد و خود را به غنيمت نفروخت؟ كجا بودي آقاي مجيد مجيدي؟ گناه شما ساختن فيلم تبليغاتي براي موسوي نبود؛ گناه تان اين است كه "آواز گنجشك ها " را در "كهريزك " شنيديد اما نعره نكره صاحب شير خر را در "BBC " بر سر "بچه هاي آسمان " نشنيده گرفتيد.
حيف "بدوك " نبود كه چو "بيد مجنون " بر سر ايمان خويش به انقلاب، بلرزد؟ چطور است كه كلاس گذاشتن براي سيماي جمهوري اسلامي را بلديد اما يك كلمه حاضر نيستيد براي رسانه هاي دشمن كلاس بگذاريد؟ آيا اگر "جمهوري اسلامي " نبود، رژيم ستمشاهي به شما اين اجازه را مي داد كه فيلمي "به رنگ خدا " بسازيد يا آثارتان بايد به رنگ ابليس در مي آمد؟ اگر اين انقلاب نبود آيا از آسمان هنرتان باز هم "باران " مي باريد؟ آيا فيلمسازان هاليوود هم تا اين حد در برابر اهداف نظام سلطه، بي تفاوت و بي تعصب هستند؟ دشمن براي پروژه "ايران هراسي " چه آثاري ساخته و شما آيا با ديدن افغانستان امروز كه بسيار دغدغه افغان ها را داريد، آيا براي "آمريكا هراسي " كاري كرده ايد و قدمي برداشته ايد؟ من امروز متاسفانه بايد بگويم كه "بي وتن "، درستش همان "بي وطن " است؛ يعني با "طا "ي دسته دار.
من امروز متاسفانه بايد بگويم كه برخي از شعراي ما فقط بلدند "شعر " بگويند و هيچ تعهدي، حتي به سيگاري كه مي كشند ندارند. من امروز متاسفانه بايد بگويم كه "حاتمي كيا " به جاي شيشه آژانس، دل "حاج كاظم " را شكسته. آقاي حاتمي كيا! دود آن موتوري ها را كاري ندارم اما دود اين موتورهونداهاي قراضه بچه هاي بسيج اگر نبود، منافقين و انجمن پادشاهي، الان، شما را به جرم ساختن "ديده بان "، مسافر آن دنيا كرده بودند و ولله حلقوم تان را به جرم "وصل نيكان "، با "روبان قرمز " يا شايد هم "به رنگ ارغوان " بسته بودند. اين روزها همه خودشان مي خواهند به "لندن " بروند و هيچ كس، ديگر به فكر كربلا بردن "عباس " نيست.
"پير جوان زخم چشيده " هشت ماه فتنه را ديد و از "مهاجر " ياري نديد. نه آقايان! پس فردا جوابيه ندهيد كه ما با "آقا " در فلان روز و بهمان ديدار، ملاقات داشتيم و اتفاقا خيلي هم جلسه خوبي بود! اتفاقا من مي خواهم بگويم چرا به دفاع از "پير جوان زخم چشيده " كه مي رسد، عده اي يواشكي دفاع مي كنند ولي در مقام دفاع از آثارشان، اين دفاعيه را در بوق و كرنا مي كنند؟ اتفاقا من مي خواهم بگويم 22 بهمن نشان داد كه انقلاب اسلامي، محتاج دفاع امثال من و شما نيست. اين روزها همه نگران سرنوشت من شده اند؛ يكي مي گويد؛ مثل "اكبر گاف " مي شوي. يكي مي گويد؛ مي شوي مثل "مخملباف ". آقايان! اين روزها آيا بهتر نيست به جاي پيش گويي از عاقبت من، نگران حال امروز خود باشيد؟ فرداي مرا ول كنيد و به امروز خود بچسبيد. ما در روز تاسوعا از شما امضا گرفتيم تا شما معروف شويد و شما با ابراز احساسات ما بازي كرديد و در شب عاشورا از خيمه انقلاب در رفتيد. اين صداي گوش خراش سكوت اين روزهاي شما گوش ما را كر كرده است! عده اي مي گويند؛ از هنرمندان بايد خيلي ظريف انتقاد كرد و الا چپ مي كنند. "من چه گويم كه تو را نازكي طبع لطيف/ آنچنان است كه آهسته دعا نتوان كرد ".
و اما اگر بنا بر لطافت هنرمند است؛ ولايت فقيه زيباترين هنر امام هنرمند ما بود كه هشت ماه آزگار، صحنه آرايي هاي اتفاقا خيلي زمخت را ديد اما دفاعي از شما نديد. نويسنده اي مي گفت: "ما در آن حد نيستيم كه از رهبر دفاع كنيم؛ ولايت فقيه بايد از ما دفاع كند ". من با اين حرف موافقم اما حالا كه رهبري پاي آراي ملت ايستاده است و به خاطر اين ايستادگي، آبرو هزينه كرده، بد نيست يك هزينه هم ما بكنيم. چهار تا فحش هم ما بشنويم. يك سيلي هم ما بخوريم. "ولايتمداري " كه فقط مسافرت با آقا و نوشتن "داستان سيستان " نيست. شما ننويسيد؛ من "داستان فتنه " را خواهم نوشت. "داستان حسين كربلا " با من، "قصه حسين كرد " با شما. داستان سيد علي و چراغ ولايت با من، داستان علي بابا و چراغ جادو با شما. داستان "بابا اكبر " با من، داستان بابا نوئل با شما. اصلا خطر با "آقا " با من، سفر با "آقا " با شما. "هر كه در اين بزم مقرب تر است/ جام بلا بيشترش مي دهند ".
آقايان! شما اگر به آثار هنري تان حساسيد ما هزار برابر شما به مهمترين اثر خميني كبير و بالاترين ثمره خون شهدا يعني "ولايت فقيه " حساسيم. اول هنرمند اين ديار، امام بود و "انقلاب اسلامي " بهترين كار هنري امام و "ولايت فقيه " بهترين جلوه ويژه امام بود كه دفن فتنه اخير، تنها يكي از هزار كرشمه اش بود. هنرمند اصلي ماييم كه در 22 بهمن با توليد "حماسه بصيرت "، جور كم كاري شما را كشيديم و دست بر قضا اين اثر ممتاز، خيلي هم خوب گرفت. حالا همه دنيا دارد درباره ملت ما حرف مي زند؛ فيلم "راهپيمايي 22 بهمن "، يك ملت بازيگر داشت كه همه نقش "عمار " را بازي مي كردند. ما نه در فضاي خيابان، نه در فضاي سايبر، نه در فضاي ادبيات، نه در فضاي سينما، نه در فضاي علم، نه در فضاي عمل، در هيچ كجا اجازه نمي دهيم "علي " تنها بماند. اين روزها به ما مي گويند چرا به "خامنه اي "، "علي " مي گوييد؟ از نظر ما هر كس پرچم دار مبارزه با كفر و نفاق باشد او "علي " است و در اين عصر، علي، "سيد علي " است. "سيد حسن "، اين روزها براي ما فقط "نصرالله " است. ما "سيد حسن " ديگري به جا نمي آوريم. اين رهبرعربي كه پوزه صهيونيسم را به خاك مذلت ماليده، افتخارش "امام خامنه اي " ماست و با اين يد بيضا دست بوس مولاي ماست. بميري با اين فيلم ساختنت آقاي مازيار ميري. "كتاب قانون " نه نقد بدعت هاي غلط ما ايرانيان كه نوعي وطن فروشي بود. "عماد مغنيه لبناني " شاگرد "مصطفي چمران ايراني " است. "لبنان " انگشت اشاره دست "ايران " است در چشم اسرائيل و شما اين دست بزرگ را به آن انگشت كوچك فروختيد. آي كساني كه به اين فيلم پروانه صدور داديد! قبور شهدا را لگد مال كرديد و پاي تان رفت روي لاله ها. من خوب مي دانم سران فتنه چرا به مولاي ما حسادت مي كنند. محبوب ترين فرد از نظر "سيد حسن نصرالله "، اين محبوب ترين فرد جهان عرب، مولا و مقتداي ماست. عجبا از اين مهتابي ها كه خود را در برابر حضرت ماه، ذي شعور، ذي نور مي دانند. "تابناك " ماه ماست. نام مهتابي شما "نمناك " است و چون بصيرت ندارد، هزار بار ناز مي كند تا روشن شود و نور دهد. كرم شب تاب، اين روزها به جان واژه ها افتاده و خيال كرده با "فردا "، مي تواند "آينده " را غصب كند. "الا ان حزب الله هم الغالبون ". الا اي خواص ادبيات و هنر! اين عاشورا تمام شد و اين بار ما اجازه نداديم نهر علقمه از روي يتيمان حسين شرمنده باشد. ما نگذاشتيم شب پرستان، خورشيد و ماه و ستاره ها را قطعه قطعه كنند. شما البته مختاريد كه باز هم سكوت كنيد يا "مختار " باشيد. ما در غياب شما، فتنه يزيديان را كه حتي به عاشورا هم رحم نكردند، خوابانديم؛ اگر بنا بر ادامه سكوت است كه هيچ و اگر قصد "مختار " كرده ايد، آشوبگري باقي نمانده است؛ بر عليه نفس خود قيام كنيد.
***
امام، ما را از پيله 22 بهمن در آورد و "پروانه " مان كرد؛ عده اي اما اين روزها از پرواز خسته شده اند و دوباره مي خواهند "كرم " شوند. چون راي با اكثريت است، فعلا حق با پروانه هاست. هنرمندي اما به گفتن جملات قشنگ نيست. بازي با كلمات رنگارنگ را من هم بلدم. من هنرم از همه شما ظريف تر است و چيني احساساتم زود ترك برمي دارد. لذا بر اين نويسنده نازك طبع، شلاق نقد بلند مكنيد. زحمت تان بيهوده است؛ پر فروش ترين اثر هنري جمهوري اسلامي، اصلا بيننده اي در داخل نداشت و همه بازيگر بودند و پرده اين سينما به اندازه مساحت كل كشور بود. من نسبت به اين اثر زيبا و به خصوص كارگردان آن بسيار حساس و متعصبم. پس در اين "دل نوشت " اگر به هنرمندي جسارت شد همين جا اعلام مي كنم؛ حرف هايي هست كه بايد با خون دل نوشت.
حسين قدياني