گفت و گو با جمشید مشایخی پس از برخاستن از بستر بیماری
تاريخ : چهارشنبه ۱ اسفند ۱۳۸۶ ساعت ۱۱:۵۴
استاد جمشيد مشايخي گنجينهاي است گرانبها، هنرمندي دوستداشتني و نامي و چهرهاي ماندگار بر تارك ايرانزمين.زمانيكه در بستر احتضار بود مردم هنردوست بيماريش و عدم حضورش را بر نميتافتند چون او را همواره ايستا و قوي و پرتلاش در عرصه هنر ديده بودند. پس از حصول بهبودي و ترخيص از بيمارستان گرچه استاد هنوز نياز به استراحت داشت اما براي ملاقات و گپ و گفتي بنا برخواست بيشمار دوستدارانش در منزلش ايشان را عيادت كرديم و آنچه كه در پي اين مقال آمده ماحصل همين نشست صميمانه است نشستي كه بيشتر به كلاس درس ميمانست و ما براي تعليم و فراگرفتن بر كلاس درس استاد زانوي تعليم نهاديم و او مهربانانه چنانچه برازنده چون اويي است برايمان اينچنين گفت:
استاد در دوران كسالت شما همه مردم نگران بودند و براي سلامتي شما دعا ميكردند، چگونه به عمق دلها نفوذ كرديد؟
استاد مشايخي: اين نظر لطف شما و مردم عزيز ماست اما معتقدم نميشود آدم پنجاهسال دروغ بگويد و دستش رو نشود، من معتقد به راستگويي هستم، چون خدا ناظر بر رفتار و اعمال ماست و مسلما دروغگو را رسوا خواهد كرد بدون هيچ بحثي. اما چيزي كه بسيار اهميت دارد تاثير دعا بر زندگي آدمي است به تاييد پزشك معالج دكتر زندي چه عمل ميشدم و چه عمل نميشدم مرگ در كمين بود و فاصلهاي با من نداشت ولي با توكل به خدا ايشان مرا عمل كرد و من معتقدم اين دعاي مردم بود چرا كه:چرا تو اي شكسته دل خدا خدا نميكنيخداي چارهساز را چرا صدا نميكنيبه هر لب دعاي تو فرشته بوسه ميزندبراي دواي درد بيدوا چرا دعا نميكنيدعا به قدري اثربخش و مهم است كه نه تنها ما مسلمانها، بلكه پيروان اديان ديگر هم به دعا معتقدند و اين افتخاري است براي من كه معلمينم دعايم كردند.
اما اين رفتار دوطرفه است، اين دعاها مطمئنا عكسالعمل و مرهون رفتار و اخلاق فروتنانه و بزرگمنشانه شماست؟ا
ستاد مشايخي: اين لطف شماست. انسان از بدو تولد بهقول استاد الهيقمشهاي عشق و ايمان را با خود داشته و طبعا به آنچه كه خدايي است تمايل داشته و لذت ميبرد و اما بعد چه اتفاقي ميافتد كه در زمين خاكي كه تعلقات مادي پيدا ميكنيم به تربيت ما برميگردد. چند روز پيش كه استاد الهيقمشهاي براي عيادت از من ميهمان خانه ما شده بود سوال مرا كه چرا اساتيد بزرگي چون حافظ و مولانا عقل را در مقابل عشق ناتوان ميدانند در حاليكه خود عاقل ترينند؟ اينگونه جواب داد: عقلي كه موردنظر اين بزرگان است با عقل خدادادي فرق ميكند به قول حضرت مولانا:عقل جزوي عقل را بد نام كردكام دنيا مرد را بيكام كردآن عقل خدادادي و كامل، درست است و بيعيب اما عقل جزئي كه راه و رسم زندگي مادي و دروغگويي را به ما ميآموزد تا ما را صاحب موقعيت و مقام كند همان عقلي است كه توسط بزرگان رد شده و در مقابل عشق كم ميآورد. حافظ در اين خصوص ميفرمايد:قياس كردم و تدبير عقل در ره عشقچو شبنمي است كه بر بحر ميكشد رقميبراي آلوده نشدن به دنيا و كمكردن تعلقات مادي و تربيت كردن خود نيازمند اساتيدي چون استاد الهي قمشهاي ، شفيعيكدكني ندوشن، استاد باستاني پاليزي هستيم و من هميشه عاشق آموختن از مكتبشان بوده و هستم، اينان گوهرهايي هستند كه اميدوارم عمر طولاني داشته باشند. پس بايد براي رفتار درست علاوه بر ذات و عنايات پروردگار كه از ابتداي تولد در وجود ما به وديعه نهاده شده، خود را تربيت كنيم. من هم شاگرد تنبلي هستم كه در كلاس درس اساتيد كسب علم و اخلاق ميكنم. استاد حرفهاي خود را اينگونه دنبال مي كند:استاد مشايخي: هميشه حسرت ميخورم اي كاش در سن جواني بودم و ميتوانستم افتخار نوكري اساتيدي چون قمشهاي، ندوشن، پاليزي، شفيعي كدكني و... را داشته باشم تا تنها با شنيدن يك جمله از دهانشان صد نكته بياموزم. نوكري و شاگردي اين بزرگان براي جمشيد مشايخي افتخار است...ما هر لحظه نيازمند آنهاييم. اي كاش ساعت پخش سخنرانيهاي استاد قمشهاي تغيير ميكرد تا همه ميتوانستند از ايشان استفاده كنند. و استاد ادامه ميدهد:دين يعني چه؟! يعني من متجاوز نباشم، انسان بوده و خدا را بجويم، آدم خداجو متجاوز نيست و براي حقوق ديگران احترام قائل ميشود و در حد توان به ديگري كمك ميكند. خواه اين كمك مالي باشد، خواه معنوي ولي اين كمكها بردهسازي نميكند و هيچكس در اين جهان نوكر ديگري نيست، هرچه ثروتمندتر باشي نيازمندتر خواهي بود. نياز به كساني كه از اموالت مراقبت كنند. من هم شاگردي كردم تا امروز البته شاگرد تنبل هم بودم. امروز براي من افتخاري است كه استاد الهي قمشهاي قدم ميگذارد روي چشم جمشيد مشايخي تا از جمشيد عيادت كند و بنده در آن وضعيت بيماري سوالي ميكنم و ايشان با جوابش مرا زنده ميكند، اين براي من بزرگترين ثروت است.
امروز وظيفه سنگينتري به عهده شماست، اين كه اين آموختهها را به نسل بعد منتقل كنيد.
استاد مشايخي: من هميشه شاگرد هستم. يك روزي (زمان كودكيام) بازيها الكدولك بود اما امروز بچهها با رايانه بازي ميكنند خب مسلم است كه از ما جلوترند. امروز به بچهاي كه از من جلوتر است چه بگويم، فقط راجع به اخلاق حرف ميزنم، آن هم فقط روايت و نقل قول از بزرگاني مثل مولانا كه فرموده است:در بهاران كي شود سرسبز سنگخاك شو تا گل برويد رنگرنگسالها تو سنگ بودي دلخراشآزمون كن، يك زماني خاك باشو يا سعدي ميفرمايند: خاك شو پيش از اينكه خاك شويو از همه بالاتر مولاعلي ميفرمايد: بميريد قبل از مردن، يعني صفات اهريمني و شيطاني را خاك كنيد و به جاي آن صفات عالي و خدايي را مثل گياه آبياري كرده و پرورش دهيد، با هيچ شدن بايد اين صفات را پرورش داد كه بدانيم در اين جهان هستي هيچيم. جوانان ما بايد به آنچه كه بزرگان ادب اين سرزمين گفتند توجه كنند، به آنچه كه فردوسي و حضرت مولانا و حافظ اشاره دارند، اين اشعارآموزنده عرفان در زندگي است. من امروز در سن 74 سالگي ميبينم كه چقدر تشنه اين آثار هستم، اگر درجواني اشتباه كردم و آنگونه كه بايد دنبالش نرفتهام امروز به جوانها ميگويم كه اشتباه مرا تكرار نكنند. خيلي از اين كتب داراي جلد زيبا هستند و بعضيها از آن براي دكور خانهشان استفاده ميكنند، زيبايي آنها دروني است و در فهم و دركش نهفته، اگر پدر و مادرتان به عنوان دكور خريدند شما آنها را در حد يك دكور نگهداري نكنيد. من كسي نيستم كه نصيحت كنم فقط حرف و آموخته بزرگان را منتقل ميكنم، در مرحله دوم براي خاك خود و سرزمين مادري احترام قائل شويم مثل كوروش كبير كه ميگويد:«همانگونه كه بر اين خاك زنده زاده شدم روزي نيز تن خستهام را در اين خاك ماندگار خواهم كشيد. اينجا مزار واپسين من است، سرزمين مادري.»
يك جمله به عنوان نصيحت در دفتر خانواده سبز برايمان به يادگار بگذاريد:
استاد مشايخي:در شكست جام دل هيچ احتياج سنگ نيستاين شقايق را نگاهي سرد پرپر ميكندو يا به قول داريوش: «ميشود به دنيا نيامد اما نميشود نمرد.» ياعلي
منبع خبر : خانواده سبز