به گزارش هنرنیوز،در این نمایشگاه ۹۸ پوستر نمایشگاههای هنرهای تجسمی از اساتید پیشگامی چون محمد احصایی، آرمان استپانیان، مصطفی اسدالهی، کارل اشلامینگر، فرهاد باتمانقلیچ، آراپیک باغداساریان، صادق بریرانی، محمدعلی بنیاسدی، رویین پاکباز، کامران حسینی، ابراهیم حقیقی، محمدرضا دادگر، عباس سارنج، جلال شباهنگی، عباس شیشه گران، طلوعی، ابوالفضل عالی، قباد شیوا، حسن فوزی تهرانی، بهروز متین صفت، فرشید مثقالی، پرویز محلاتی، مرتضی ممیز، مسعود مهرابی، موحد، نیکزاد نجومی و علی وزیریان که در سه دههی ۱۳۴۰، ۱۳۵۰ و۱۳۶۰ خورشیدی تولید شدهاند به نمایش در خواهد آمد. گشایش این نمایشگاه همراه خواهد بود با رونمایی کتابی از پوسترهای یادشده که با همکاری انتشارات آبان به چاپ رسیده است.
به همین مناسبت با
مجید بلوچ از طراحان پیشکسوت به گفتگو نشستیم. صحبتهای او از سالهای دور شنیدنیست.
استاد بلوچ لطف میکنید کمی از خودتان برای ما بگوئید، چه سالی و در کجا به دنیا آمدید و چطور وارد فضای هنر شدید:
من سال ۱۳۱۶در جنوب تهران، خیابان مولوی بازارچهٔ سعادت به دنیا آمدم، بعد به خیابان خراسان رفتیم و دوران مدرسه را آنجا آغاز کردم. در بندار رازی، بعد به دبیرستان پهلوی در خیابان ری رفتم و تا قبل از دیپلم آنجا بودم و چون به ادبیات علاقه داشتم دیپلم ادبی را در علمیه گرفتم. بچههای آن دورهٔ ما همه کتاب خوان بودند و به همین دلیل من هم علاقهمند بودم به ادبیات و هم به نقاشی. همه بچهها نیز این علاقهٔ من را به نقاشی میدانستند تا حدی که هم مدرسهایهایی که زودتر از من دیپلم گرفته بودند و در ادارهٔ هنرهای زیبای آن زمان استخدام شده بودند اصرار کردند که من هم بعد از گرفتن دیپلم به آنجا بروم که همینطور هم شد.
آن سالها، تازه ادارهٔ هنرهای دراماتیک تاسیس شده بود. من به اداره بین الملل و بخش بینالها رفتم و به همراه دوستان دیگر مسئول بینال ونیز شدم و تازه آن زمان بود که هم دورهایهای نقاش آن دوره مثل سیراک ملکونیان، ژآزه طباطبائی، اویسی و خیلیهای دیگر را شناختم و با چنگیز شهوق همکار شدم و این فضا گرایشهایی را در من به وجود آورد. یک روز پشت میزم در اداره برای رسیتال پیانو که بچهها داشتند میرفتند اتریش یک پوستر طراحی کردم، همکاری داشتیم که این کار من را دید و گفت تو باید بیائی در موسسهٔ ما با ما همکاری کنی برای مجلهای که آنجا داریم و آگهیهای آن را طراحی کنی.
چه سالی بود استاد؟
۱۳۳۹ بود. من به آنجا رفتم و عصر تا شب با آن موسسه (یونیورسال) همکاری میکردم. شش هفت ماهی شد تا یک روز آقای نعمتی مدیر کانون آگهی زیبا که کانون تبلیغاتی بزرگی هم بود مرا خواست و طی نشستی با هم صحبت کردیم و قرار شد هم زمان هم به دانشکده و هم به آنجا بروم. صبحها اداره هنرهای زیبا میرفتم و هم زمان درس میخواندم و عصرها هم در کانون آگهی زیبا کار میکردم. در آنجا من به آتلیهٔ ایرانیها رفتم چون کانون با موسسهٔ انگلیسیای شریک بود و دو آتلیهٔ مختلف داشتند و آن زمان مرحوم ممیز در آتلیهٔ انگلیسیها کار میکرد.
در آتلیه ایرانیها من همکار ژرژ سیمونیان و آلکس گورگیز و سیروس محمدزاده و کاظم زربخش شدم، مدیر آتلیه ناصر صادقی بود. شش هفت ماهی آنجا بودم که به مرور بخش طراحی و اجرا در آتلیه از هم جدا شد، مثلا طراحیهای من را کاظم زربخش اجرا میکرد و بعد من به بخش دیگری رفتم که در آنجا با یک نویسندهای یا به اصطلاح امروز کپی رایتر یک جور هم فکری میکردیم.
بعدتر ممیز به کتاب هفته رفت و کارش را با شاملو شروع کرد و من جای او به آتلیه انگلیسیها رفتم. عکاسی به نام سیف الملوکی هم در آنجا با ما کار میکرد که اولین چاه نفت ایران را عکاسی کرده بود. بعدتر تعدادی از همکارانی که از کانون آگهی زیبا جدا شده بودند با من صحبت کردند و من به موسسه آنها به اسم آوازه رفتم که موسسهای نوگراتر بود و من نیز در آنجا میتوانستم آزادانهتر کارکنم. در همانجا بود که در سال ۱۹۶۴ یکی از پوسترهایم در سازمان ملل جایزه برد. نمایشگاهی بود از پوسترهای تبلیغاتی در جهان که موسسه نیز کار من را فرستاد و در آن مسابقه یک کار از آمریکا اول شد و کار من هم دوم شد. بعدها احمد میرزا و مرتضی کاتوزیان هم در آوازه به ما پیوستند و آنجا بزرگتر شد.
و اما بعد شرکت کاسپین به چند نفر از ما پیشنهاد شراکت در آتلیه را داد و چند سالی هم با آنها همکاری داشتم. سپس با زربخش و ساسانیان که هر سه گرافیست بودیم و خانم دیگری که در کاسپین بازار یاب بود در سال ۱۳۴۷ موسسه آمیکو را راه انداختیم که تا سال ۱۳۵۷ دوام پیدا کرد و کارهای بزرگی گردیم. من آنجا تجربههای غیر طراحی خودم از جمله معماری داخلی و ساخت غرفههای نمایشگاهی و فیلم سازی را شروع کردم. استوری بورد را با دکوپاژ تنظیم میکردیم و چیزی حدود پنجاه فیلم تبلیغاتی با فرمت ۱۶ میلیمتری در آن سالها ساختم. سال ۵۷ همه چیز تغییر کرد، خیلیها رفتند و حتی شغلشان را عوض کردند و ما ماندیم با بدهکاریهایی که به مطبوعات و کارخانجات داشتیم. اما من به جز گرافیک کار دیگری بلد نبودم. ما سه نفر که ماندیم فکر کردیم که حالا چه کنیم؟ و دیدیم هیچ کاری بهتر از کتاب سازی نیست و ما این کار را بلدیم. پس وارد کار طراحی و ساخت کتاب و در حقیقت انتشارات شدیم تا بتوانیم سر پا بمانیم و کسانی که قبلا با آنها کار کرده بودیم کم کم به سراغمان میآمدند و سفارش میدادند و به هر حال کار جلو میرفت.
من بعد از انقلاب عضو شورای کتاب کودک شدم و با آنها در تولید کتاب و فرهنگنامه کودکان و نوجوانان همکاری کردم. بنیان گذار این کتاب خانم توران میرهادی و جمعی از بزرگان این رشته هستند. ده سال طول کشید تا اولین جلد آن منتشر شد. این کتاب مرجعیست که فقط معدودی کشورها در دنیا چنین چیزی دارند و تا امروز چهارده جلد آن منتشر شده و من نیز تمام این سی سال بعد از انقلاب را به اتفاق پسرم نوید روی آن کار کردم و هنوز هم کار این فعالیت ادامه دارد.
فعالیتتان با انجمن صنفی طراحان گرافیک از کی آغاز شد؟
از همان اول. سال ۷۹ ممیز زنگ زد و گفت که انجمن دارد راه میافتد و تو باید بیایی. یادم هست در گالری لاله اولین جلسهٔ انجمن برگزار شد. از همان اول من با کمیتهٔ موزه همکاری کردم. اولین مسئول کمیتهٔ موزه هم به مدت یکسال خانم آصفهٔ صراف بود که بعد من آن را قبول کردم و شروع به کار کردیم. آن زمان ما کمیتهٔ دانشجویی هم داشتیم که اعضایش خیلی پر کار بودند و اصلا آنجا مانند دانشکده شده بود و تا امروز چیزی حدود ۶۰ نفر از آنها با کمیتهٔ موزه همکاری کردهاند. به مروز بعضی از آنهایا از ایران رفتهاند و یا فعال نیستند. اما حدود ده دوازده نفر هستند که هنوز به ما کمک میکنند و با ما در ارتباط هستند.
اولین کاری که در کمیتهٔ موزه کردید چه بود؟
اولین کاری که کردیم این بود که آئین نامه کمیته موزه را بنویسیم. که اصلا با کجاها و چه موسساتی در تماس باشیم و از آنها بخواهیم آرشیوشان را در اختیار ما قرار دهند یا سراغ چه موسساتی برویم که بیش از پنجاه سال عمر دارند و کارها و سوابقشان را بگیریم. مصاحبههایی برنامه ریزی کردیم با بزرگانی که در دسترس هستند. با بهرامی، جوادیپور، مثقالی، زرین کلک، انواری، احصائی، شیوا، حقیقی گفتگو کردیم و این اولین حرکت ما بود که فیلم و عکس و مصاحبه از این بزرگان تهیه کردیم که اکنون آن مجموعه گنجینه ایست. بعدها کارهایشان را خواستیم و آنها هم به جر معدوی که گفتند بعد از تاسیس موزه در اختیارمان قرار میدهند همکاری کردند. سرپرستی و مسئولیت مرمت و نگهداری این آثار با مریم رونقی و با همکاری جمعی از بچههای کمیته موزه بود. الان چیزی در حدود ۸ هزار کار داریم که انواع تولیدات گرافیکی را شامل میشود. آرم و لوگو، کاتالوگ، آگهی و خلاصه همه چیز داریم. ما مانند بعضی از موزههای جهان فقط به جمع آوری پوستر اکتفا نکردیم. چون اعتقاد داشتیم کار گرافیک فقط پوستر نیست و به همهٔ بخشهای گرافیک نگاه کردیم. از بیشتر آثار اصل آنها را داریم و در بعضی موارد فایل و اسکنهایشان را هم داریم.
برای مثال با یک تلفن به زرین کلک یک هفته بعد حدود صد کار اوریجینال برایمان فرستاد به همراه فایل آثارش و همه این کارها واقعا تبدیل به یک گنجینه پنهان شده است.
دیگر مطمئن بودیم که باید به فکر یک جا برای موزهٔ گرافیک باشیم، که از همان زمان با آقای ممیز پیش بزرگان و هر کسی که فکر میکردیم میتواند به این موضوع ربطی داشته باشد رفتیم برای گرفتن جا. پیش خیلیها رفتیم. میراث فرهنگی، بخش فرهنگی مجلس و شهرداری و همه استقبال میکردند و آنرا لازم میدیدند اما بینتیجه ماند. تا زمانی که شهرداری منطقه ده در طول جشنواره شمسه توسط آقای کلهرنیا و با پیشنهاد ایشان به دلیل اینکه شهردار منطقه ده فرد فرهنگیای بود گفتند بیائید تا در محوطه هفت چنار سالنی را در اختیار شما قرار بدهیم و دادند. وسعتش زیاد نیست و به هر حال موزه نیست. اما قرار شد آن را بگیریم و به عنوان یک گالری استفاده کنیم تا بعدا به فضای موزه برسیم. فضایی که چند طبقه باشد و بچهها و دانشجویان رفت و آمد کنند.
گرافیک ما فقط محدود به زمان و بخش بعد از ورود چاپ نیست. ما خیلی قبلتر از آن گنجینه داریم که میتواند در صورت جمع آوری و قرار گرفتن در یک موزه، هم فضای مناسبی برای دانشجوبان ما باشد و هم افتخاری برای مملکت. الان آن گالری حاضر شده و امیدواریم در آینده ساختمان موزه را هم بگیریم. اصلا یکی از دلائل اینکه ما نمایشگاههای ادواری کمیته موزه را برگزار کردیم همین بود که لااقل بخشی از این گنجینه در معرض دید دولتمردان ما قرار گیرد تا همه به اهمیت این بخش بیشتر پی ببرند و موضوع ملموس شود. تا امروز سه نمایشگاه برگزار شده و چهارمین آن جمعهٔ آینده ۴ بهمن ماه در موزه امام علی برگزار خواهد شد.
ممکن است در مورد نمایشگاه پیش رو کمی توضیح بدهید؟
این نمایشگاه که چهارمین نمایشگاه موزه گرافیک ایران است توسط انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران برگزار میشود به دبیری خانم مریم رونقی و با همکاری جمعی از بچهای کمیته موزه و با کمک خانم پریسا تشکری مسئول نمایشگاههای انجمن است. موضوع این نمایشگاه پوسترهای هنرهای تجسمی بین سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۷۰ است. چه گرافیک، چه نقاشی، چه مجسمه سازی و چه عکاسی، به طور کلی پوسترهایی که مربوط میشده به هنرهای تجسمی اصلشان در این نمایشگاه خواهد بود. کتاب آن هم رونمایی خواهد شد. به نظرم این مجموعه بسیار ارزشمند برای همهٔ دانشجویان و مراکز فرهنگی دیدنی و مفید خواهد بود. این نمایشگاه شامل ۹۸ پوستر است و از اساتیدی چون ممیز، مثقالی، شیوا، احصایی، ابراهیم حقیقی، سارنج، اسدالهی و خیلیهای دیگر در آن کار میبینید. من مطمئنم اتفاقهای بسیار خوبی خواهد افتاد و ما برنامه ریزیهای آینده و این مسیر را ادامه خواهیم داد تا نتایج مورد نظر حاصل شود. این روند از سال ۷۹ شروع شده و تا امروز به صورت اصولی ادامه پیدا کرده. امیدوارم این صحبتها منتقل و شنیده شوند و کسانی که مخاطب این نمایشگاه هستند در جریان قرار بگیرند و همینطور امیدوارم دانشجویان و نسل جدید نیز از این نمایشگاه دیدن کنند و بهره ببرند.