به گزارش هنرنیوز؛ روزنامه جام جم در صفحه نخست خود یادداشتی از
فرهاد نظری - مدیرکل دفتر ثبت آثار و حفظ و احیای میراث معنوی و طبیعی- با عنوان
" تخریب آثار تاریخی علائم بیماری فرهنگی" را منتشر کرده است که در متن آن آمده است:
در تاریخنامههای معتبر دوره اسلامی مانند «مروجالذهب و تجاربالسلف» نقل شده است که ابوایوب الموریانی در ١٤٦قمری (٧٦٣ م) به خلیفه منصور عباسی پیشنهاد کرد طاق کسری را ویران کند و مصالح آن را برای بنای بغداد بهکار برند. منصور با خالد برمکی (وزیر ایرانیاش) مشورت کرد.
خالد بجد خلیفه را از تخریب این ایوان معظم برحذر داشت و گفت چنین کاری مخارج گزاف خواهد داشت.
خلیفه از مخالفت خالد برآشفت و گفت: «مخالفت تو برای جانبداری از ایرانیان است» و به تخریب طاق کسری فرمان داد. اما مخارج این کار چنان بر خلیفه گران آمد که قصد کرد از این کار دست بردارد.
از اینرو نظر خالد را جویا شد. خالد گفت: بهتر است خلیفه کار ناتمام تخریب طاق کسری را به پایان برد وگرنه آیندگان خواهند گفت اعراب از خراب کردن بنایی که ایرانیان برپا کرده بودند، عاجز ماندند. اما خلیفه دانست که کار ناصوابی آغازیده و چارهای جز انصراف نیافت.
این داستان غمانگیز نمونهای از هزاران عمل ناخوشایندی است که در طول تاریخ به امحای آثار و یادگار گذشتگان انجامیده است.
امروزه ما بهواسطه آثاری که از گذشته بر جای مانده است، از احوال و روش و منش گذشتگان آگاه میشویم و از تجارب و اندوختههایشان بهره برمیگیریم.
«میراث فرهنگی» فیالواقع همین آثار و تجارب گذشتگان است که میتواند پایه توسعه و ترقی درست در زمان حال و آینده باشد.
جوامع مترقی در راه پاسداری از میراث فرهنگی جهد بلیغ کرده و میکنند و البته از برکات و مواهبش هم بهرهمند میشوند. اما با این حال امروزه همچنان اخبار ناگوار تخریب میراث فرهنگی بهگوش میرسد.
مسببان تخریب میراث فرهنگی به چه میاندیشند و به کجا مینگرند؟ چه منفعتی (یا چه مصلحتی!) بالاتر از حفظ میراث فرهنگی در کار است که سبب میشود ما جسورانه خط بطلانی بر میراث گرانقدر خود بکشیم و خودخواسته خود را از فواید آن محروم سازیم؟
آنچه موجب تعجب است، اینکه چرا امروزه و در این روزگارِ بیداری و آگاهی عمومی، چنین اقداماتی بهوقوع میپیوندد؟ در روزگاری که ملل دنیا به میراث و تمدنشان مباهات میکنند، حتی آنان که مایه و پایهای ندارند، به هر نحو ممکن برای خود، گذشتهای دست و پا میکنند.
تخریب آثار و یادگارهای گذشتگان در هر دورهای از تاریخ ایران، علل و اسبابِ گوناگونی داشته است.
گاهی آثار گذشتگان در آتش انتقام و جهانگشایی دشمنان میسوخته و گاهی به سبب حسد به تاریخ گذشته، آثار آن نابود میشد تا یاد و خاطرهشان از ذهنها زدوده شود.
گفتهاند مسعودمیرزای ظلالسلطان پسر ناصرالدینشاه قاجار، حاکم اصفهان، بسیاری از آثار هنری و ابنیه دوره صفویه را از بین برد؛ اگرچه آتشسوزی تختجمشید، خرابیهای بخارا در دوره امویان، تخریب ناتمام ایوان کسری به دست خلفای عباسی و با وجود مخالفت برمکیان، ویرانی نیشابور و ری و موارد متعدد دیگر محصول ایلغار اقوام دیگر بوده است، اما اگر به برهههای مهمی از تاریخ ایران مانند دوره مادها و دوره طولانی اشکانیان بنگریم، میبینیم چیز قابلتوجهی برجای نمانده است.
آیا باید پرسید آثار این دوران به دست سلسلههای بعدی ـ که خارجی (به معنی صحیح کلمه) هم نبودند ـ به کام نابودی رفتهاند؟ البته مورخان بسیاری بر این باورند. شاید ترکان سلجوقی هم چنین معاملهای با آثار آلبویه ـ که شیعه بودند ـ کردهاند.
گاهی تخریب آثار و یادگارهای یک ملت به دست دیگران ناشی از تعصبات مذهبی است. حمله وهابیون به عتبات عالیات و خرابیهای گسترده آنان، انهدام مجسمه بودا توسط طالبان و ویرانی میراث فرهنگی سوریه و عراق به دست داعش نمونه دشمنی علنی با میراث فرهنگی بشری است.
در یک نگاه کلی میتوان گفت تخریب میراث فرهنگی به این علل بوده و هست: جهل و بیتوجهی، زدودن خاطره بانیان و پدیدآورندگان، دشمنیهای نژادی و سیاسی، اختلافات مذهبی، خرافات، تخریب برای استفاده از مصالح، توسعه و عملیات عمرانی.
بیتردید تخریب آثار و یادگارهای گذشته به هر قصد و نیتی که باشد، محصول «جهل» است. «جهل» ما به ارزشهای میراث فرهنگی بود که اروپاییان در یکی دو قرن اخیر اشیای نفیس فرهنگیمان را به غارت بردند.
مرحوم حاجمیرزا عبدالغفار نجمالملک، دانشمند دوره قاجار درباره خرابی آثار قدیمه ایران نوشته است: «حیف که [آثار معتبره قدیمه] مستحفظ ندارد و از یک طرف سیاحان فرنگی آثار آنها را میبرند و از طرفی به حوادث خراب میشود» وی درباره کاشیهای معرق محراب یکی از مساجد کاشان گفته است «فرنگیها همان را اقلا دو هزار تومان میخرند و حیف که آخر به هر تدبیر باشد خواهند برد.»
ارزشهای تاریخی و فرهنگی گاهی به قصد توسعه، به خطر افتادهاند. در دوره پهلوی اول، پیکر شهرهای تاریخی ایران برای ایجاد خیابان، جراحی شد.
دیآنجلیس ایتالیایی، کارشناس برجسته میراث فرهنگی برای این شهرها تعبیر «شهرهای به صلیبکشیده» را به کار برد. در نیمه شب ٢٣ فروردین ١٣٧٤ حمام تاریخی و نفیس خسروآقا تخریب شد تا راه برای خیابان حکیم باز شود. این حمام منحصربهفرد تاریخی در دولتخانه صفوی، روبهروی عمارت چهلستون و در نزدیکی میدان نقشجهان ـ که به عنوان میراث بشری در فهرست آثار جهانی به ثبت رسیدهاند، قرار دارد.
تخریب حمام خسروآقا در دهه٧٠ و تخریب خانههای تاریخی در بافت تاریخی شیراز ـ که ظاهرا به قصد توسعه شهری صورت گرفت ـ زنگ خطری است دایر بروجود «جهل» نسبت به ارزشها. به قول زندهیاد دکتر سیدباقر آیتاللهزادهشیرازی «عمل غیرقانونی تخریب حمام خسروآقا در قلب شهر اصفهان توسط افرادی ناشناس را بیتردید باید علامت یک بیماری فرهنگی دانست. [تخریب حمام خسروآقا] صلاحیت و کفایت ما را در نگهداشت ارزشهای تاریخی فرهنگی ـ اصفهان و امنیت و سلامت شهر مورد بحث قرار میدهد.» در قوانین ایران تخریب آثار تاریخی جرم است و مرتکب باید به سزای اعمالش برسد اما وجود چنین قوانینی کافی نیست. چاره کار در این است که جامعه نسبت به ارزشهای میراث فرهنگی آگاه شود.
اگر چه قاطبه جامعه امروز ایران به ارزشهای میراث فرهنگی نسبتا آگاه شده، اما مادامی که پیکر محتضر و زخمخورده حمام نفیس خسروآقا در معرض بیتوجهی است، باید منتظر تخریبهای دیگر بود. این مطلب را با این پرسش به پایان میبرم: چرا حمام خسروآقا به قصد اعاده ارزشهای فرهنگی ـ تاریخی بازسازی نمیشود؟