هوشنگ سامانی، مهمترین دلیل نگارش سفرنامههایش به ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ترکیه را لزوم توجه و آشنایی بیشتر ایرانیان با این کشورها، فرهنگ و مردم آنها میداند.
به گزارش هنرنیوز،هوشنگ سامانی که این روزها سفرنامهاش به ماوراءالنهر را در بخشهای مختلف و در فضای مجازی منتشر میکند در اینباره به مهر گفت: در سفرهایی که به منطقه ماوراءالنهر داشتم، تصمیم گرفتم مشاهدات خود از این کشورها را بنویسم و آنها را در اختیار مخاطبان قرار دهم که حاصل آنها در چند قسمت تهیه و به مرور در وبلاگم منتشر میشود.
وی ادامه داد: در این نوشتهها از کشورهایی چون ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیسکتان و ترکیه توصیفاتی آورده شده است و هدفم این بود که مردم ایران هرچه بیشتر با کشورهای این منطقه آشنا شوند.
این نویسنده با اشاره به اینکه مردم ما آنقدر که درباره اروپا و آمریکا میدانند، درباره منطقه ماوراءالنهر اطلاعات ندارند، توضیح داد: گرچه این کشورها در مجاورت ما هستند، ولی به خوبی، آنها و مردمشان را نمیشناسیم و حتی به برخی از این کشورها نگاه منفی هم داریم؛ در حالی که بخشی از تاریخ ما در این جغرافیا رقم خورده است.
به گفته وی لزوم پر کردن خلأ موجود اطلاعات درباره این کشورها باعث شد که مشاهدات و تجربههایش از این کشورها را در قالب سفرنامههایی به نگارش درآورد.
سامانی افزود: فعلا در نظر دارم این مطالب را در وبلاگم منتشر کنم و اگر شرایطش فراهم شود آنها را در قالب کتاب منتشر میکنم، ولی به دنبال ناشر و مناسبات آن نمیروم، چراکه فضای مجازی فرصت سهلتر و سریعتری برای انتقال مطالب در اختیار میگذارد.
وی که بیشتر در زمینه موسیقی دست به قلم است، درباره اینکه چطور به سفرنامهنویسی روی آورده است، گفت: نوشتن، نوشتن است. وقتی فرصت سفر برایم پیش آمد، تصمیم گرفتم تجربیاتم را بنویسم و در اختیار دیگران هم قرار دهم.
سامانی در بخشی از سفرنامهاش درباره «آموزش خط فارسی» نوشته است: «خانم نیکورویی از اهالی سمرقند که متصدی آرامگاه روحآباد بود، میگفت زمان شوروی کمونیستی در مدارس ازبکستان علاوه بر زبان ازبکی و روسی، خط فارسی هم آموزش میدادند و خودش کمی بلد بود که پس از حدود 30 سال از آن دوران، توانست نام مرا در صفحه گذرنامهام بخواند، البته به سختی.
میگفت بعد از استقلال ازبکستان، آموزش زبان و خط فارسی در مدارس ممنوع شد. ظاهراً از سال 2009 کمی از سختگیریهای دولتی برای رواج خط و زبان فارسی کمتر شده است. اما گرایش به خط فارسی در کشور تاجیکستان، حکایت دیگری دارد. موجی از باستانگرایان این کشور به شدت علاقهمندند که با خط سیریلیک بدرود گویند و به همان خطی روی آورند که رودکی برایشان نگاشته است.
در مدارس و دانشگاههای تاجیکستان آموزش خط فارسی به صورت اختیاری جریان دارد. برخی از علاقهمندان در کلاسهای آزاد شرکت میکنند. پیشتر از این نوشتم که در ترکمنستان، علاقهمندان زبان فارسی با همکاری وزارت آموزش این کشور و همچنین رایزنی فرهنگی ایران، به آموزش خط و زبان فارسی مشغولند.
در تاجیکستان برخی از روزنامهها به دو خط فارسی و سیریلیک منتشر میشوند، البته هر دو زبان فارسی هستند، یکی با آن خط و دیگری با این خط. یعنی اگر کسی بتواند هر دو خط را بخواند هیچ تقاوتی در مضمون احساس نمیکند.»
او درباره تاثیر فارسی ایران بر گویش تاجیکها آورده است: «در سالهای اخیر به سبب گسترش رسانهها، مبادلات محصولات فرهنگی به ویژه آثار سینمایی و تلویزیونی با تاجیکستان و همچنین آمد و شدهای فراوان میان تهران، مشهد و شهر دوشنبه، کمکم زبان آغشته به واژگان روسی و غیره تاجیکها پالایش میشود. برای نمونه آنها که با ایران در ارتباط هستند به جای واژگان سامالوت، آیراپورت و پرابلم از عبارتهای هواپیما، فرودگاه و مشکل استفاده میکنند. یا در خصوص پخش آثاری همچون سریال حضرت یوسف از تلویزیون دولتی تاجیکستان، تأثیر آن را به روشنی میتوان ردیابی کرد. شبکه تلویزیونی بیبیسی فارسی نیز که بر اساس گویش رایج ایران برنامهسازی میکند، بر گفتار معدود بینندگان تاجیکستان اثر خود را میگذارد و خواهد گذاشت.»
سامانی درباره کشورهای این منطقه و ارتباطشان با ایران توضیح میدهد: «دو قرن 19 و 20 میلادی، آغاز افول امپراطوری ایران و برآمدن غولهای تازهای در عرصه سیاست جهان است. اوایل قرن نوزدهم تقریباً نیمی از سرزمین آسیای میانه، بخشی از خاک ایران بود و حتی در پارهای موارد که این سرزمینها میان قبایل مختلف دست به دست میشدند، بافت اجتماعی این مناطق همچنان متأثر از فرهنگ ایرانی چندان تغییر نمیکرد.
اما با قدرتمند شدن تدریجی روسیه و گسترش سرزمینهای چهارسوی این امپراطوری که بخشهای زیادی از خاک ایران قدمگاه چکمهپوشان روسیه شد و پیرو آن، دیوار آهنین کمونیستی سرتاسر مزرهای مشترک را از هم جدا کرد، فرهنگ ایرانی رایج در منطقه آسیای میانه نیز کمکم رو به افول نهاد و بدل روسی جایش را گرفت.
با این وجود و علیرغم سیاست روسیسازی مورد نظر سران کاخ کرملین، رگههایی از زبان پارسی حتی در میان ترکزبانان این منطقه همچنان به جا مانده است که حکایت از دورانی پر شکوه دارد، اگر چه امروزه دیگر این سرزمینها چندان رنگ و بوی فرهنگ و تمدن ایران را ندارند.»
و یا در بخش دیگری از نوشتههایش که با عکسهایی نیز همراه است و در این گزارش از آنها استفاده شده، میخوانیم: «نام همه کشورهای آسیای میانه و همچنین جمهوریهای غرب دریاچه خزر، با پسوند «ستان» شکل گرفتهاند که ریشه در زبان فارسی دارد، مانند هندوستان، کردستان، خوزستان، گرجستان و غیره. برخی از واژگان فارسی در کشورهای ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان از دیر باز همچنان ماندهاند و این در حدی است که یا اساساً واژهای برابر آن ندارند و یا اگر داشتهاند، از یادها رفته است. ترکیباتی مانند صورتخانه (عکاسی)، دلاکخانه (آرایشگاه)، نانواییخانه، داروخانه، حاجتخانه (توالت)، چاییخانه، قهوهخانه، آشخانه (رستوران)، طربخانه (رستوران)، خاتون (زن و همسر)، گیلاس، بادام، درخت و ... که بیکموکاست فارسیاند. برایم عجیب بود ازبکهای ترکزبان درست همانند تاجیکها به نان میگویند: نان زیرا همارز ترکی برایش ندارند یا واژه تماشا که در ازبکستان و قرقیزستان و قزاقستان به همان معنی گشت و گذار مصرف میشود. در حالی که ترکهای ترکیه بدین منظور واژه گَزمَک را به کار میبرند.»
سفرنامهنویسی گرچه در تاریخ ادبیات ایران جایگاه مهمی داشته، ولی در ادبیات معاصر چندان جدی گرفته نشده و نویسندگان مطرح کشورمان که بعضا سفرهای متعددی هم به جای جای جهان داشتهاند، کمتر در حوزه سفرنامهنویسی دست به قلم بردهاند. حال روبه رو شدن با چنین سفرنامههایی که کشورهای مختلف ولی در یک جغرافیای خاص را دربرمیگیرد هرچند تنها در فضای مجازی منتشر شود، اتفاق خوبی است که امید میرود از سوی همه کسانی که به نوعی ذوق ادبی دارند جدیتر گرفته شود و همچنین مسیر انتشار آنها نیز هموارتر شده و حتی فرصت ترجمه و انتشار آنها در کشورهایی که درباره آنها سفرنامه نوشته شده هم فراهم شود.