یکی از چالشهای اساسی در عدم توسعه گردشگری به عدم تناسب سخنان مسئولان با واقعیات موجود باز میگردد. تا آنجا که گویی ادبیات مسئولان حوزه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بر پایه گزارههای دستوری و فرمایشی بنا شده است. مصداق یکی از این سخنان تأکید بر بستن آژانسهای گرانفروش و یا کم کردن ستاره هتلهای گرانقیمت بوده است. این در حالی است که پیگیری خبرنگاران بیانگر این مطلب بود که آژانسها و هتلها در نوروز با افزایش قیمت مواجه بودند.
یکی دیگر از موارد گفتمانی مسئولان سازمان میراث فرهنگی، استفاده از ادبیات جدیدی تحت عنوان دیپلماسی گردشگری و ورود ۲۰ میلیون جهانگرد در سند چشمانداز بود که به دنبال آن برای سال ۹۱ حضور بیش از ۷.۵ میلیون گردشگر پیشبینی شده بود. عنوان چنین رقم شگفتانگیزی و اعلام تحقق ۶۶ درصدی این پیشبینی در طی تعطیلات نوروزی توسط منوچهر جهانیان- معاون گردشگری کل کشور- که حدود ۴ میلیون و ۹۵۰ هزار گردشگر خارجی را شامل میشود به طور متوسط از حضور روزانه ۱۳۵۶۲ گردشگر به کشور خبر میدهد! ورود چنین حجم گستردهای از گردشگر قطعاً در رونق چرخه اقتصادی کشور نقش بسزایی داشته و صنعت گردشگری کشور را دچار تغییرات شگرفی کرده است. اما این سخنان در حالی عنوان میشود که اکثر آژانسهای فعال و مراکز اقامتی و راهنمایان گردشگری از وضعیت نابسامان حوزه گردشگری خارجی خبر میدهند و حتا معتقدند مسولان گردشگری از افزایش قیمت دلار و ارزان شدن سفر برای ورود گردشگر خارجی نتوانستند بهرهای ببرند تا آنجا که برخی از کارشناسان معتقدند رقم واقعی گردشگران بر طبق تعاریف بینالمللی گردشگر، تقریباً ۱۵۰ هزار نفر در سال است.
از سویی ثبت اقامت ۸۵ میلیون اقامت شبانه در نوروز با احتساب تعداد هتلها و مراکز اقامتی و مدارس کل کشور باز تاکیدی بر سخنان نخست است چرا که در گردشگری فرمایشی، گوینده به دلایل مختلف نکاتی را مطرح میکند که با واقعیات و مقتضیات کشور سازگاری ندارد و امکانات واقعی را به سود شرایط خودفریبانه و کاذب تقلیل میدهد و فرصتهای موجود را به پای شعارهای توخالی قربانی میکند.
نگاهی به این ارقام مواردی را یادآور میشود از جمله در حالی که برای ساخت خیلی از هتلها تنها کلنگ آن بر زمین خورده و از بستههای سرمایهگذاری گردشگری تنها همایشهای گوناگون در ذهنها باقی مانده چگونه مسوولان از انجام سفرهای نوروزی این چنین مشعوف میشوند گویی این سازمان باعث و بانی انجام سفرهای نوروزی مردم بوده است!
اگر وظیفه این سازمان را سیاستگذاری و هدایت سرمایهگذار به سوی ایجاد زیرساختهای گردشگری بدانیم چگونه سازمانی که هر روز با جابه جایی یک مدیر روبه رو بوده توانسته به وظیفه خود عمل کند؟
زمانی سازمان میراث فرهنگی میتواند از افزایش حجم سفر خشنود شود که مسافران از گلوگاههای سازمان گردشگری به مراکز سفر هدایت شوند. حال این پرسشها مطرح است که چند تن از این گردشگران توسط آژانسها به سفر نوروزی رفتند؟ چه تعداد از آنها در هتل، مراکز اقامتی و مدارس اسکان یافتند؟ اسکان گروهی در مدارس چه سودی برای چرخه گردشگری ایران دارد؟ و تعداد گروهی که در هیچ از گزینههای بالا جا نگرفتند اما به سفر رفتهاند چقدر است؟ این گروه که در چادرهای مسافرتی اقامت کرده و برای سفر خود از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را از شهر مبدا به همراه دارند و اکثر قریب به اتفاق آنها حتا یک کیسه خواب هم نداشته و پتو و متکا به دنبال خود میبرند آیا با ترغیب سازمان گردشگری راهی سفر میشوند؟ سازمان میراث فرهنگی و گردشگری چه تأثیری در سفر این افراد دارد؟ و اگر این سازمان را به فرض حذف کنیم چه تعداد از مردم ایران به سفر نخواهند رفت؟! از سویی ارائه چنین آمارهای ضد و نقیضی چه تأثیراتی بر گردشگری خواهد داشت؟
بهترین پاسخ را شاید محمد حسن کرمانی - رییس انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرت هوایی و جهانگردی ایران – درباره آمار نوروزی داده که میگوید: « سازمان پیش از این اعلام کرده بود برای نوروز سال ۸۹، حدود ۱۲۰ میلیون نفر سفر داشتیم. سال ۹۰ ثبت ۱۶۲ ميليون و ۱۷۹ هزار نفر - سفر را در نوروز داشتیم یعنی در این کشور ۵/۲ برابر جمعیت کشور سفر انجام شده است. بعد اعلام ۱۵۳ ميليون سفر در نوروز سال ۹۱ و افزايش ۳۴درصدی سفر. این درحالی بود که پیش بینی کرده بودند در سال ۹۱ و در نوروز ۱۲۰ میلیون سفر انجام خواهد شد. کدامیک از این آمارهای ضد و نقیض صحیح است؟ سقوط ما از ۱۶۰ به ۱۲۰ میلیون چگونه ممکن است. اصلاً اگر در دنیا بگوییم همه دیوانه میشوند. آخر مگر جنگ شده، سونامی یا وبا آمده است! شوخی نیست. صحبت دربارهی ۴۲ میلیون نفر است. دو شکل دارد یا آدم قبلی دروغ گفته که باید محاکمه شود یا آدم فعلی لیاقت نداشته آن را حفظ کند باید محاکمه شود.»
نگارنده یادآور میشود سیاستگذاری و برنامه ریزی و به دنبال آن جذب سرمایه برای ایجاد زیرساختها تنها از طریق تکیه بر آمار گردشگران و نیازهای آنان میسر است. آماری که با واقعیتهای موجود فاصله زیادی دارند و حکایت کسی را عنوان میکنند که مدعی است بالای سرش ۲۷۰ هزار تار مو وجود دارد و وقتی با اعتراض مواجه میشود از ناباوران میخواهد که موهای بالای سرش را بشمارند تا باور کنند!
مریم اطیابی