در آستانه فعالیتهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت یازدهم هنرمندان درباره کاستیهای گذشته و مطالبات از دولت آینده با سعید فلاح فر کارشناس هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به گفتگو نشستیم.
تجربه و اقدامات سالهای گذشته نشان داده است که با نگرش سیاسی نمیتوان به هنر و فرهنگ نگاه كرد. به باور من دولت جدید در صورتی که بخواهد روندی اثرگذار و موفق داشتهباشد؛ نباید با دید سیاسی به فعالیت هاي حوزه فرهنگ بپردازند. اين نگاهي آرماني است اما باید یک روز اتفاق بیافتد. نمونه نگرش سیاسی به فرهنگ در دولت پیشین، حوزه میراث فرهنگی بود که به راستی دچار مشکلات بنيادي شد و به روايت رئیس جدیدش آن را لگدکوب شده تحویل گرفت.
وی ادامه میدهد: چارهای نداریم اگر میخواهیم به داد فرهنگ برسیم، باید از بازیهای سیاسی فاصله بگیریم.
از سوی دیگر به باور من لازم است دولت وظایف خود و بخش خصوصی هم وظایف خودش را انجام دهند. به عنوان مثال دولت به برگزاری اکسپو مبادرت میکند در حالی که بخش خصوصی میتواند این کار را با اشتياق و انگيزه و بدون همکاری دولت هم انجام میدهد. کارهایی باید توسط دولت انجام شود که بخش خصوصی قادر به انجام آنها نیست. يا تمايل و انگيزه اش را ندارد. به عنوان مثال بخش خصوصی قادر نیست مشکلات رشته هنر در دوران مدرسه دانش آموزان را برطرف کند. قادر نیست تا سواد بصري جامعه را در سطح كلان ارتقاء دهد. بخش خصوصي قدرت حضور در طراحي و مبلمان شهري ندارد. دولت به جاي ورود به اين بخش ها، تمام نیرو و بودجه خود را صرف برگزاری اکسپو و... میکند و نتیجهای درخوري هم از این کار نمیگیرد. در حالی که دولت باید به دنبال کارهایی باشد که بخش خصوصی علاقهای به انجام آن ندارد. نمونه این موضوع مثلاً هنر چیدمان و... است که چرخه مالي زيادي ندارد و نيازمند حمايت دولت است. مثال دیگر این موضوع چاپ کتب هنری نفيس و پژوهشي است که بخش خصوصی گرايش چنداني به انجام آن ندارد. بخش خصوصی قادر نیست تا برنامههای زيرساختي هنری را اجرا کند در حالی که بخش دولتی قادر به انجام این کار هست؛ اما معمولاً و عملاً کاری در این راستا انجام نمیدهد. بخش خصوصي گالري راه اندازي مي كند اما موزه هنر نمي سازد. شبکههای خارجی حداقل در روز ۳۰ دقیقه برنامه هایی با موضوع هنر دارند در حالی که در کشور ما بیست شبکه تلوزیونی وجود دارد که این شبکه ها روی هم رفته ۳۰ دقیقه برنامه هنری ندارند. اين كار دولت است. بايد با ارگان هاي مربوطه تعامل كند.
در حالی که بخش خصوصی مسابقات هنری بسیاری برگزار میکند؛ چه لزومی دارد که دولت نیز به دنبال چنین اقدامی باشد. نگاه دولت به جای آن که به بخش خصوصی نگاهی حمایتی و تشویقی باشد، الهام بخش باشد؛ نگاهی تقلیدی است. در واقع دولت وظایف خود را زمین گذاشته و به تقلید از بخش خصوصی کار انجام میدهد.
در حالی که در کشور ما ان جی اوها قادر هستند دوسالانههای هنری برگزار کنند؛ چرا بخش دولتی به جای برگزاری دوسالانه آن را به انجمن ها نمیسپارد و به جای برگزاری و ورود مستقيم، از این اتفاق هنری حمایت مادی و معنوی نمیکند؟ وظیفه دولت انجام کارهایی نیست که بخش خصوصی علاقمند به انجام آنهاست. فرهنگ نه عاريه است و نه بخشنامه اي. نیاز هنرمندان حمایت مالی از هنرمندان نیست. هنرمندان به فضاي فرهنگي مطمئن و سالم احتياج دارند. وظيفه دولت پرورش هنرمند صدقه اي نيست که در این صورت هنر سفارشی خواهد شد. چیزی که در گذشته به آن هنر درباری میگفتند. متاسفانه بيشتر آثار هنري در حوزه مذهبي از همين نگاه ضربه خورده اند.
دولت باید حوصله و تحمل هنرمندان را داشته باشد. هنرمندان در مواردي مثل عصب هاي حساس جامعه هستند. اعلام درد مي كنند. انتقاد مي كنند. واقعيت را نشان مي دهند. چاره پوسیدگی و درد، عصب کشی نیست. دولت باید به جای قطع کردن عصب، علت درد را بیابد! اگر به صدای هنرمند گوش نکنیم، به یکباره از خواب بیدار میشویم و متوجه میشویم که کار از کار گذشته است. هنرمند قادر است مشکلات جامعه را چه محسوس و چه نامحسوس حس کند. بیماری ها و کج اندیشیها را درک کند و از دقت در کار هنرمند میتوان چاره اندیشی کرد. باید تحمل انتقاد را داشت. هنرمند بیش از هر فرد دیگر معناها را درک میکند؛ معنویت را میفهمد. جامعه سالم بدون فعاليت سالم هنرمندان محقق نمي شود.
آيا مديران هنري تلاش كرده اند كه مثلاً به مديران بهداشت و درمان كشور ـ دور از شعار و ژست هاي سخنراني ـ تفهيم كنند رونق هنر با كاهش بيماري ها و هزينه هاي درماني كلان كشور نسبت مستقيم دارد؟ با كاهش جرم و جنايت رابطه مستقيم دارد؟ با افزايش انسجام ملي و در نتيجه افزايش بهره وري ملي و حتي امنيت ملي نسبت مستقيم دارد؟ و آيا اصولاً خود مديران هنري به اين موضوع اعتقاد قلبي دارند؟