امیرعلی دانایی نقش اول سریال «کلاه پهلوی» و فیلم سینمایی «اشباح» داریوش مهرجویی شنبه شب مهمان برنامه «دورهمی» بود.
مهران مدیری پس از مرور سوابق کاری امیرعلی دانایی، خطاب به او گفت: «موضوع ما بحران آب است، چه چیزی دوست داری بگویی؟» که امیرعلی دانایی در پاسخ گفت «آب را کمتر مصرف کنیم»؛ که باعث شد مهران مدیری با خنده به او جواب دهد «این را که من یک ساعت است دارم میگویم!»
امیرعلی دانایی در پاسخ به این سوال که چرا وقتی تا ۲۳ سالگی فوتبال بازی میکرد آن را کنار گذاشت، گفت: رباط صلیبی زانویم پاره شد و به این نتیجه رسیدم که بهتر است از فوتبال بیرون بیایم و دیگر بازی نکنم چون قرار بود جراحی انجام دهم. ضمن اینکه حس میکنم بعضی چیزها در زندگی مسیر آدمها نیست هرچه بیشتر برایش تلاش میکنی لحظهای که قرار است پایانی اتفاق بیفتد ریشهاش خالی میشود برای همین فکر کردم شاید فوتبال راهم نیست.
این بازیگر با بیان اینکه شاید اگر رباط صلیبیام پاره نمیشد بازیگر نمیشدم، ادامه داد: پیش از اینکه تصمیم بگیرم دیگر بازی نکنم از ایران رفتم و قصد داشتم دیگر برنگردم. شبها شروع کردم به نوشتن و با خدای خود صحبت کردن که ببینم چه تواناییهایی دارم. برنامه یک ساله برای خودم ریختم و بر مبنای آن برگشتم. در قدم اول زانویم را عمل کردم و کنکور دادم با اینکه زمان کوتاه سه ماههای داشتم خوشبختانه قبول شدم و بعدش هم مسیر کارهای تبلیغاتی و بازیگری شروع شد.
دانایی ادامه داد: خیلی فکر میکردم به اینکه من به عنوان جوان چه کارهایی میتوانم انجام دهم که مطابق با تواناییهای خودم باشد. فکر میکردم تا جلوی دوربین نروم نمیتوانم تواناییهایم را درک کنم. کار تبلیغاتی میکردم و خیلی اتفاقی کسی را دیدم که من را به آقای «محمدرضا شریفینیا» معرفی کرد. گذشت و چند ماهی از ایشان خبری نبود و من که فضای سینما را نمیشناختم ناراحت هم شدم. اما بعد از چهار ماه تماس گرفتند و رفتم پیش آقای ضیاءالدین دری که البته ایشان را به چهره نمیشناختم. در همان جلسه در یک ساعت انتخاب شدم.
دانایی در پاسخ به سوال مهران مدیری که گفت «شایعاتی بود که با ارتباط وارد بازیگری شدی یا پول دادی.»، گفت: درست است این شایعات؛ اما من با ارتباط با خدا آمدم. تاکنون برای همه نقشهایم در سریال کلاه پهلوی، برای نقش اول فیلم آقای مهرجویی و بهروز افخمی و نقش اول کار آقای الوند، برای همه دستمزد گرفتهام و در هیچ کاری سرمایهگذار و اسپانسر نبردهام. اعتقاد دارم وقتی با خدا معامله میکنی دیگر خودت را به بنده خدا وصل نمیکنی.
او با بیان اینکه از صد به خودش نمره خوبی میدهد، گفت: اعتقاد دارم که همچنان نیاز دارم یاد بگیرم. کلاه پهلوی هشت سال طول میکشید اگر آنقدر نبود شاید بیشتر و زودتر دیده میشدم. اعتماد به نفسم به دلیل پیشینه فوتبالیام زیاد بود و از پس کار برآمدم. وقتی رفتم تئاتر بازی کردم تازه فهمیدم چیزی بلد نیستم. معتقدم همیشه در بازیگری باید یاد گرفت چون نقشها متفاوت است.
بازیگر سریال «کلاه پهلوی» راجع به محمدرضا شریفینیا گفت: فضا سینمای ما پیچیده است. آقای شریفینیا من را آوردند در سریال کلاه پهلوی و با من قرارداد بستند و دستمزد ماهیانه داشتم. او میتوانست همان روز چند قرارداد سفید بیاورد امضا کنم برای کارهای بعدی اما این کار را نکرد. وقتی کلاه پهلوی پخش شد خیلیها به من گفتند در مصاحبههایت راجع به او حرف نزن اما من گفتهام. دلیلش این است که او در زمانی از زندگیام برایم مسیری باز کرد بدون اینکه توقعی داشته باشد. من به ایشان مدیون نیستم به خدا مدیونم اما از ایشان متشکرم.
امیرعلی دانایی درباره غرور و تکبر گفت: من خودم را اصلا نمیگیرم. همه باید به اندازه مغرور باشیم اما تکبر بد است، من متکبر نیستم. همیشه دوست داشتم بعد از کلاه پهلوی با کارگردانهای بزرگ کار کنم این کارنامهای است که به آسانی به دست نمیآید. من تلاشم را کردهام اما هیچکس کامل نیست. باید تلاش کرد چون آب راه خودش را پیدا میکند.
او درباره ضیاءالدین دری گفت: ایشان پدر سینمایی من است و با اعتماد به نفسی که به من داد و همراهی که کرد خیلی کمک کرد و سریال هم کار خیلی خوبی بود اما تنها پروژهای است که مراسم تشکر برایش نگرفتند و دیگر بازپخش هم نشد.
دانایی همچنین درباره اینکه احساس خوشبختی میکند یا نه، گفت: بد نیست. خیلی چیزها هست که آدم احساس خوشبختی نکند. من سال ۸۶ در حین ساخت کلاه پهلوی پدرم را از دست دادم که هنوز برایم حل نشده اما در عین حال مادری دارم که خیلی برایم زحمت کشیده و فداکاری کرده است. تا چیزهایی کامل حل نشود احساس خوشبختی کامل نکند.
امیرعلی دانایی خودنویس پدر پزشکش که با آن نسخهها را مینوشت به موزه دورهمی اهدا کرد.